رفتن به محتوای اصلی

بی صبرانه منتظر تحلیل ها و

بی صبرانه منتظر تحلیل ها و
آشچی
عنوان مقاله:
از نیویورک به آزربایجان جنوبی

بی صبرانه منتظر تحلیل ها و نکات بیشتر شما هستیم چون این چیزهایی که نوشته اید به روال معمول چیزی جز لفاظیهای بی سر و ته نبود. اولا که حداقل با مخاطبتان صادق نیستید وقتی می گویید برای آزادی وطنتان و مکتب تبریز (که تا به حال کسی متوجه نشده چی هست) جان به کف گرفته اید. شما اگر جان بر کف بودید، که در همان آذربایجان می ماندید و مبارزه می کردید و اهمیتی نمی دادید که توسط اطلاعات حذف بشوید یا نه. کسی که گنده گویی می کند باید به تناسب ادعاهایش رفتار کند و گرنه صحنه مضحکی رقم می خورد. مثل چی؟ مثلا مثل جان به کف شدن حضرت آقا در نیویورک! شما آنجا نمی خواهد در منهتن این قدر ایگید و افه بشوید. کسی که عاشق چیزیست، تا آخرین نفس در راه عشقش مبارزه می کند، یا کشته می شود یا نمی شود نه اینکه برود دو قاره آن طرفتر و درشتگویی بکند.

آیا کسی دیده که مادری در راه دفاع از فرزندش در مقابل یک حیوان وحشی یا سیل یا هر خطر دیگر تردیدی به خود راه بدهد؟ آیا برای آن مادر اهمیتی دارد که خطر از جانب یک خرس قطبی است یا از جانب طوفان کاترینا یا چه چیز دیگری؟ اهمیتی ندارد و چشم بسته برای نجات اولادش جان خود را فدا می کند چرا که به معنای واقعی عاشق و جان بر کف است. آیا کسی از یک مادر که از خطر فرار کرده و فرزندش را وسط آتش رها کرده این توجیه را قبول می کند که فرزندم را دوست دارم اما اگر آن جا بروم خودم هم ممکن است کشته شوم؟ از یک انسان معمولی که نسبتی با آن مادر و فرزند ندارد، البته که این حرف پذیرفتنیست اما نه از کسی که ادعای جان بر کفی دارد.
به هر حال، این ریاکاری تنها مشکل شما و سایر استقلال طلبان نیست. مشکل کل اوپوزوسیون و اکثریت قاطع جامعه ایران است؛ چه داخلی، چه خارجی (به استثنای تعدادی محدود مبارز واقعی که در صدرشان خانمها قرار دارند). واقعیت این است که ما جامعه ایران، چه مردم قرقرو اما عموما ساکت داخل، چه طیف قروقاطی اوپوزوسیونی که فقط بلد است در لندن و نیویورک و لوس آنجلس بلبل زبانی کند، واقعا به کشورمان، به فرهنگمان، به زبانمان و ... علاقه مند نیستیم. اگر بودیم 40 سال چنین وضعیتی را تحمل نمی کردیم. از این نظر، ایراد خیلی بزرگی بر شما استقلال طلبان وارد نیست. فقط موضوع این است که گنده گوتر و ناصادقتر از همه ما هستید و همین جلب توجه می کند. ادعای زدن سنگی را دارید که زیرش پودر می شوید ولی بدبختی اینجاست که برای زدن همان سنگ حال جنب خوردن هم ندارید (البته به استثنای بعد از مراسم عرق خوری که به یکباره جان بر کف می شوید). برای همین ریاکارتر از همه هستید وگرنه، راستش را بخواهید، همه ما سر و ته یک کرباسیم (گیرم امثال شما کمی از نوع نامرغوبترش، ولی آن چنان فرقی هم با هم نداریم).
بعد، طبق عادت معمولتان باز انبوهی از اصطلاحات بی معنی اما دهان پر کن را ردیف کرده اید، «شیوه های مدرن دیپلماسی»، «شکل سنتی و کلاسیک مبارزه» و ... اینها یعنی چی؟ تعریفشان دقیقا چی است؟ کی یک شیوه مبارزه سنتی است و کی مدرن؟ یعنی اگر برویم و از فلان سناتور بی همه چیز آمریکایی گدایی حمایت بکنیم، مبارز مدرن و جان بر کف می شویم اما اگر کسی برای مبارزه برای استقلال آذربایجان یا هر هدف دیگری، در ایران بماند و مبارزه واقعی بکند (مثلا کمتر وراجی کرده و بیشتر عمل بکند)، مبارز سنتی و کلاسیک (و احتمالا پخمه) می شود؟ اگر تعریفتان این است که باید عرض شود: صبح به خیر! ساعت خواب! در کشف شیوه های مدرن مبارزه دقیقا 40 سال تاخیر فاز دارید. این روشهای مدرن را 40 سال تمام است که سلطنت طلبان و بعدتر مجاهدین کشف کرده، پاتنتش را هم به ثبت رسانده اند و به کار می بندند. که البته نتیجه اش هم معلوم است. بدک نیست چند تایی حقه از آنها یاد بگیرید؛ بلکه دفعه بعد زیارت آبدارچی جان بولتون یا ماساژور رودی جولیانی قسمتتان شد (چون خودشان که با شما دیدار نمی کنند؛ وزنه ای نیستید چون).
ضمنا، خوب شد که جای آذربایجان را به سناتورها نشان دادید وگرنه سنا و سیا از کجا می فهمیدند که آن جا آذربایجان است؟! حتما به اطلاع رسانیتان ادامه دهید، چون این سناتورها که حالیشان نیست.