آقای ابوالفضل محققی،
با سلام و تشکر از اینکه این دل نوشته را به اشتراک گذاشتید.
در ابتدا لازم به ذکر است که من و رفقای اندکم در تابستان ۱۳۶۰ عطای سچفخا اکثریت را به لقایشان بخشیدیم و در همان تابستان داغ و خونبار در مسیر ارتباط گیری با سچفخا اقلیت، رفیق گرانقدری را از دست دادیم که داغش همچنان بر سینه هایمان باقی است.
ما در نقد مسیر حرکت ان سالهای سازمان بر این عقیده بودیم، که اگر قرار بود که توده ای شویم، و تز راه رشد را انهم جهت توجیح حمایت از حکومت قرون وسطایی و خوش امد برادر بزرگتر پذیرفته و تبلیغ نماییم، لازم نبود از روی پل سچفخا عبور کنیم. لذا تلاش رهبران آنزمان سازمان، برای توده ای نمودن جوانان پر شوری که اگاهانه مسیر فدایی را برگزیده بودند را اهانت به شعور هواداران و اعضاء و بر خلاف نظریات بنیان گذاران وان جان های شیفته ای میدانستیم که اگاهانه راه خود را از حزب جدا نموده بودند.
دوست گرامی،
جنبش آزادی طلبانه و عدالت خواهانه توده های مردم ایران و بخصوص نسل جوان، نیازمند شناخت و استفاده از تجارب گرانبهای نسلهای گذشته است تا دیگر بار در تله ها و دامهای استعماری و استبدادی گرفتار نگردد.
به همین دلیل است که با ارج نهادن به این نوشتار ساده و صادقانه، شما را به نوشتن خاطراتتان دعوت می نمایم.
باید یکی شویم
اینان هراسشان ز یگانگی ماست