«دو نفر دزد خری دزدیدند// سـر
ناشناس
«دو نفر دزد خری دزدیدند// سـر تقسیم به هـم جنگیدند// آندو بودند چو گرم زد و خورد// دزد سوم خرشان را زد و برد»
o ایرجمیرزا
* «زنده کنِِِِِ مرده، مسیحافر است// و آنکه دم از مرده برآرد خر است»
o امیر خسرو
* «سگ بر آن آدمی شرف دارد// که چو خر دیده بر علف دارد»
o نظامی
* «شاه میداس را دو گوش خر است// لیک آوخ که زیر تاج دراست»
o ناشناس
* «شه سکندر دو گوش خر دارد// خلق از این راز کی خبر دارد»
o سنایی
* «علم داری عمل نه، دان که خری// بار گوهر بری و کاه خوری»
o سنایی
* «فقیه شهر چه خوش گفت دی به گوش حمارش// هرآنکه خر شود البته میشوند سوارش»
o روحی
* «قربون خودم که خر ندارم// از کاه و جوش خبر ندارم»
o ناشناس
* «قیاسی گیر از اینجا، آن و این را// خر پیشینه پل باشد پسین را»
o ناشناس
* «کفش عیسی مدزد و از اطلس// خر او را مساز پشماگند»
o سنایی
* «گاوان و خران بار بردار// به ز آدمیان مردمآزار»
o سعدی
* «گاوی است در آسمان و نامش پروین// گاو دگر نهفته در زیر زمین// پس چشم خرد باز کن ای اهل یقین// زیر و زبر دوگاو مشتی خر بین»
o خیام
* «گرگ گرسنه چو گوشت یافت نپرسد// کاین شتر صالح است یا خر دجال»
o سعدی
* «گفت خر! آخرهمی زن لاف لاف// در غریبی بس توان گفتن گزاف»
o مولوی
* «مال دادی به باد چون تو همی// گِل به گوهر خری و خر به خیار»
o سنایی
* «مرا با تو دشوار کار اوفتاد// خر اندر وحل ماند و بار اوفتاد»
o ادیب پیشاوری
* «مسکینخر اگر چه بیتمیز است// چون بار همیبرد عزیز است»
o سعدی
* «میدهد دست فلک نعمت اصحاب یمین// به گروهی که ندانند یمین را ز شمال// وانکه او را ز خری توبره باید بر سر// فلکش لعل به دامان دهد و زر به جوال»
o کمالالدین اسماعیل
* «نه منعم به مال از کسی بهتر است// خر ار جل اطلس بپوشد خر است»
o سعدی
* «نه هر خر را به چوبی راند باید// نه هرکس را به نامی خواند باید»
o فخرالدین اسعد گرگانی
* «نیست منت نهنده را اجری// جود و منت نهی، بود ز خری»
o مکتبی شیرازی
* «هـرکسی را که بخت برگردد// اسبش اندر طویله خر گردد»
o ناشناس
* «هرکه را نبض عشق مینجهد// گر فلاطون بود، تواش خر گیر»
o مولوی
* «هرکه عاشق نیست آنرا خر شُمر// خر بسی باشد، زخر کمتر شُمر»
o عطار نیشابوری
* «هست مامات اسب و بابا خر// تو مشو تر چو خوانمت استر»
o سنایی
* «یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان// کاین همه ناز از غلام و اسب و استر میکنند»
o حافظ
* «خری زاد و خری زید و خری مرد»
* «راه رفتن را از گاو یاد بگیر، آب خوردن را از خر!»
* «زبان خر را خلج داند.»
* «سر خر بودن بهتر از دم اسب بودن است»
* «قدر لوزینه خر کجا داند»
* «قسمت را باور کنم یا عرعر خر را؟»
* «قیمت زعفران چه داند خر»
* «کار کردن خر، خوردن یابو»
* «کاه را پیش سگ و استخوان را پیش خر میریزد.»
* «کره خر از خریت پیش پیش مادر است.»
* «گر نبودی چوب تر، فرمان نبردی گاو و خر»
* «مرگ خر عروسی سگ است.»
* «مزد خرچرانی، خرسواری است!»
* «هرچه داره به بر داره، به خونه دست خر داره!»
* «هرکه خر شد بارش میکنند.
* «هرکه خر شد سوارش میشوند.»
* «هر که خری ندارد، غمی ندارد»
* «یاسین به گوش خر خواندن.
«خر برهنه را پالان نتوان گرفت.»
* «خر به فکر جو است و خربنده به فکر دو»
* «خر پیر و افسار رنگین»
* «خر چهداند قدر حلوای نبات»
* «خر دادن و خیار ستدن»
* «خر داده و زر داده و سر داده.»
* «خر را جایی میبندند که صاحب خر راضی باشد»
* «خر را که به عروسی میبرند، برای خوشی نیست، برای آبکشی است.»
* «خر را گم کرده پی افسارش (پالانش – نعلش) میگردد.»
* «خر سوار خمره شده»
* «خر سواری را حساب نمیکند.»
* «خر و گاو را با یک چوب میراند»
* «خر سیشاهی پالان دوزار (دوهزار)!»
* «خر سیصنار پالان هفصنار!»
* «خر عیسی به آسمان نرود!»
* «خر که جوش زیاد شد لگد و جفتک میپراند»
* «خر که یک بار پایش به چاله رفت، دیگر از آن راه نمیرود.»
* «خر مال کسی است که سوار است.»
* «خر همان خر است پالانش عوض شده»
* «خریت نه تنها علفخوردن است»
* «از اسب فرود آمد و بر خر نشست.»
* «از خر میپرسند چهارشنبه کی است.»
* «از روی لاعلاجی به خر میگه خانباجی!»
* «اسب و خر را که پهلوی هم ببندند، اگر همخو نشوند، همبو میشوند.»
* «با حرف خر از آسمان جو نمی بارد.»
* «به خر دستش نمیرسد، پالانش را میزند»
* «پالان ترمه خر را عوض نمیکند!»
o امیر خسرو
* «سگ بر آن آدمی شرف دارد// که چو خر دیده بر علف دارد»
o نظامی
* «شاه میداس را دو گوش خر است// لیک آوخ که زیر تاج دراست»
o ناشناس
* «شه سکندر دو گوش خر دارد// خلق از این راز کی خبر دارد»
o سنایی
* «علم داری عمل نه، دان که خری// بار گوهر بری و کاه خوری»
o سنایی
* «فقیه شهر چه خوش گفت دی به گوش حمارش// هرآنکه خر شود البته میشوند سوارش»
o روحی
* «قربون خودم که خر ندارم// از کاه و جوش خبر ندارم»
o ناشناس
* «قیاسی گیر از اینجا، آن و این را// خر پیشینه پل باشد پسین را»
o ناشناس
* «کفش عیسی مدزد و از اطلس// خر او را مساز پشماگند»
o سنایی
* «گاوان و خران بار بردار// به ز آدمیان مردمآزار»
o سعدی
* «گاوی است در آسمان و نامش پروین// گاو دگر نهفته در زیر زمین// پس چشم خرد باز کن ای اهل یقین// زیر و زبر دوگاو مشتی خر بین»
o خیام
* «گرگ گرسنه چو گوشت یافت نپرسد// کاین شتر صالح است یا خر دجال»
o سعدی
* «گفت خر! آخرهمی زن لاف لاف// در غریبی بس توان گفتن گزاف»
o مولوی
* «مال دادی به باد چون تو همی// گِل به گوهر خری و خر به خیار»
o سنایی
* «مرا با تو دشوار کار اوفتاد// خر اندر وحل ماند و بار اوفتاد»
o ادیب پیشاوری
* «مسکینخر اگر چه بیتمیز است// چون بار همیبرد عزیز است»
o سعدی
* «میدهد دست فلک نعمت اصحاب یمین// به گروهی که ندانند یمین را ز شمال// وانکه او را ز خری توبره باید بر سر// فلکش لعل به دامان دهد و زر به جوال»
o کمالالدین اسماعیل
* «نه منعم به مال از کسی بهتر است// خر ار جل اطلس بپوشد خر است»
o سعدی
* «نه هر خر را به چوبی راند باید// نه هرکس را به نامی خواند باید»
o فخرالدین اسعد گرگانی
* «نیست منت نهنده را اجری// جود و منت نهی، بود ز خری»
o مکتبی شیرازی
* «هـرکسی را که بخت برگردد// اسبش اندر طویله خر گردد»
o ناشناس
* «هرکه را نبض عشق مینجهد// گر فلاطون بود، تواش خر گیر»
o مولوی
* «هرکه عاشق نیست آنرا خر شُمر// خر بسی باشد، زخر کمتر شُمر»
o عطار نیشابوری
* «هست مامات اسب و بابا خر// تو مشو تر چو خوانمت استر»
o سنایی
* «یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان// کاین همه ناز از غلام و اسب و استر میکنند»
o حافظ
* «خری زاد و خری زید و خری مرد»
* «راه رفتن را از گاو یاد بگیر، آب خوردن را از خر!»
* «زبان خر را خلج داند.»
* «سر خر بودن بهتر از دم اسب بودن است»
* «قدر لوزینه خر کجا داند»
* «قسمت را باور کنم یا عرعر خر را؟»
* «قیمت زعفران چه داند خر»
* «کار کردن خر، خوردن یابو»
* «کاه را پیش سگ و استخوان را پیش خر میریزد.»
* «کره خر از خریت پیش پیش مادر است.»
* «گر نبودی چوب تر، فرمان نبردی گاو و خر»
* «مرگ خر عروسی سگ است.»
* «مزد خرچرانی، خرسواری است!»
* «هرچه داره به بر داره، به خونه دست خر داره!»
* «هرکه خر شد بارش میکنند.
* «هرکه خر شد سوارش میشوند.»
* «هر که خری ندارد، غمی ندارد»
* «یاسین به گوش خر خواندن.
«خر برهنه را پالان نتوان گرفت.»
* «خر به فکر جو است و خربنده به فکر دو»
* «خر پیر و افسار رنگین»
* «خر چهداند قدر حلوای نبات»
* «خر دادن و خیار ستدن»
* «خر داده و زر داده و سر داده.»
* «خر را جایی میبندند که صاحب خر راضی باشد»
* «خر را که به عروسی میبرند، برای خوشی نیست، برای آبکشی است.»
* «خر را گم کرده پی افسارش (پالانش – نعلش) میگردد.»
* «خر سوار خمره شده»
* «خر سواری را حساب نمیکند.»
* «خر و گاو را با یک چوب میراند»
* «خر سیشاهی پالان دوزار (دوهزار)!»
* «خر سیصنار پالان هفصنار!»
* «خر عیسی به آسمان نرود!»
* «خر که جوش زیاد شد لگد و جفتک میپراند»
* «خر که یک بار پایش به چاله رفت، دیگر از آن راه نمیرود.»
* «خر مال کسی است که سوار است.»
* «خر همان خر است پالانش عوض شده»
* «خریت نه تنها علفخوردن است»
* «از اسب فرود آمد و بر خر نشست.»
* «از خر میپرسند چهارشنبه کی است.»
* «از روی لاعلاجی به خر میگه خانباجی!»
* «اسب و خر را که پهلوی هم ببندند، اگر همخو نشوند، همبو میشوند.»
* «با حرف خر از آسمان جو نمی بارد.»
* «به خر دستش نمیرسد، پالانش را میزند»
* «پالان ترمه خر را عوض نمیکند!»