سالام اليكيم

عاشورا نماد پیروزی حق بر باطل است برخی از نهضت های ملی و دینی با الهام گیری از عاشورا توانسته اند در تاریخ ماندگار شوند .ضروری است که ما در حرکت مدنی خود توجه ویژه به این رویداد بزرگ تاریخ داشته باشیم . هیچ لزومی به اینکه معتقد به مکتب سکولار باشید یا یک فرد دینی هستید فرقی نمی کند، عاشورا برانگیزنده تاریخ و شعور انسانی است تنها بستگی دارد به اینکه چگونه آن را تفسیر کنی . این تفاسیر می بایست در جهت روشن شدن حق باشد ، مغفول مانده است .در کتاب مقدس قرآن، هدف انبیا اقامه قسط در جامعه می باشد و طبعا قیام امام حسین ع نیز در جهت تقویت قسط در بین انسانها بوده است .حق ،انتخاب ذاتی در شعور انسانی است و یکی از مهمترین حق ها ،حق تحصیل به زبان مادری است و آنگونه که در قرآن کریم آمده است نژاد و زبان عامل تمییز بین حق یا ناحق نیست .اگر در جامعه تفکر نژادی وجود دارد معنای آن این است که موازنه عدالت به هم خورده ، و بشریت تکه پاره شده است . وقتی موضوعی چون زبان، وسیله ای برای برحق بودن باشد ،در این صورت عنصر انسانی از آن جامعه در حال رخت بر بستن است و وظیفه یک انسان متدین آن است که به ندای وجدان خود گوش دهد و بدان عمل کند .نژاد پرستی و یا مانقوردیسم هردو علیه وجدان عمل می کند در عوض پایبندی به وطن و فرهنگ خودی بازگشت به خویشتن است .این بازگشت طبعا جزو اهدافی است که بشریت با پایبندی بدان می خواهد عناصری که علیه وی هستند را از بین ببرد .ماکسیم گورگی می گوید «من مبری از مرض اب و خاک هستم ».این سخن نوعی انترناسیونالیسم مارکسیستی است که نهایتا به الیناسیون فرهنگی منجر می شود .این یک واقعیت است که خدا و وجدان مرز نمی شناسد اما تا جائی که به اجتماع بشر مربوط می شود،زندگی ملزوماتی دارد که بدون آن امکان زیست معنوی وجود ندارد . بدون صلح و عدالت ،زندگی خداگونه زیستن امکان پذیر نیست کسانی که با تفسیر اگزیستانسیالیستی غرق در وجدان و شعور انسانی هستند متوجه نیستند که بدون ملزومات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی امکان زیست وجود ندارد اینگونه افراد با دیدگاه شبه عرفانی خود جامعه را به مسیر مسئولیت ستیزی پیش می برند و همین گونه کسانی که غرق در جوهره دین شده و تمامی قواعد اجتماعی را با تفسیری شبه مذهبی رد می کنند غرق در توهمات هستند . دین و انسانیت ،با ناسیونالیسم افراطی که به پرستش خاک و خون به بهای فروش خویشتن می انجامد، مخالف است . هر دینی در طول تاریخ غیر از عوامل و منویات دنیوی شاهان ،تا حدی برای محکم کردن ساختار سیاسی و فرهنگی و دولت سازی نقش اساسی داشته است .ما چه بخواهیم و چه نخواهیم بنیان اجتماع و تاریخ اینگونه بوده و خواهد بود حتی اروپای امروز علی رغم دین ستیزی در برخورد با مسائل سیاسی با دیگر حوزه ها از موضع مذهب و منفعت عمل می کند .برخی فکر می کنند می توانند با کنار زدن مذهب جامعه ای سکولاریستی بسازند چنین جامعه ای وجود ندارد دستکم در حوزه فرهنگ و سیاست می بینیم که دین نقش خود را ایفا می کند .در جمهوری آذربایجان مدتی کوتاه مذهب مورد غفلت قرار گرفت و در کمال تعجب مشاهده شد که ادیان عیسوی و یهودی و آئین بودیسم در حال رشد می باشد لذا بازگشت به مذهب و سامان دهی آن مورد توجه قرار گرفت .بخش بزرگی از هویت ملی و تاریخی ما ریشه در دین و مذهب دارد. به همین جهت غفلت و مبارزه با تمامیت آن نوعی دشمنی با هویت خود می باشد . دین و مذهب نیز همانند هر نهادی دارنده برخی عوامل منفی است و می بایست اجزا و عناصر آن درست چینش شود تا دچار خرافات و عقب ماندگی نشود .صرف داشتن برخی معایبی که بدان چسبیده است نمی توان کل موضوع را کنار گذاشت و جامعه را به سوی لائیسم سوق داد .برخی از تلویزیون های فارسی زبان با دشمنی که از اعراب دارند علیه دین اسلام لجن پراکنی می کنند. حرکت آذربایجان نبایستی در دام چنین تفکری بیفتد و از تحرکت بماند . می توان تفسیر جدید از شیعه و شریعت داشت و شاید لازم باشد که چنین کاری به واقع صورت گیرد اما نمی توان به دشمنی علیه اعتقادات و باورهای مردم برخاست .
.