سالام اليكيم
ناشناس
سالام اليكيم
https://t.me/sarrizat/11038
از تلاشهای بیهودهی پانایرانیستها
مئشهباشلی
@meshebashli
قسمت اول
رضا ماکسیم (رضا شاه بعدی)، بعد از رسیدن به اقتدار عالی سیاسی، ناسیونالیسم رومانتیک (پان ایرانیسم) را ایدئولوژی رسمی حکومت کرد. مولفههای این ایدئولوژی عبارت بودند از: باستانگرایی، اسلام و عربستیزی، تورکستیزی و ستایش فرنگ و فرنگمآبی.
با تاسیس نهادهایی همچون فرهنگستان زبان فارسی، سازمان پرورش افکار، دانشکدهی ادبیات و تاریخ و ... مولفههای ایدئولوژی مذکور عملیاتی گشت.
به این خاطر است که پانایرانیستها رضا شاه را همچون شاه خیالیشان کوروش مورد ستایش قرار میدهند و چون از منفوریت رضا شاه در نزد ایرانیان و انساندوستان دمکرات مطلع هستند، جهت بازسازی و کسب وجههی مترقی و منزلت برای وی از شیوههای مختلف استفاده میکنند. یکی از این شیوهها مقایسه و اشاره به نکات اشتراک وی با آتاتورک میباشد.
اما واقعیت آن است که مقایسهی رضا شاه با آتاتورک قیاس معالفارق است. اگر مبنای مقایسه کارهای عمرانی باشد در آن صورت چون همه حکومتها کم و بیش اقدامات عمرانی در کارنامهی خویش دارند پس میتوان همهی حکومتها را با همدیگر مقایسه کرد.
اما اگر مبنای مقایسه چگونگی به قدرت رسیدن، چگونگی حکمرانی و نیز چگونگی ترک قدرت باشد، رضا شاه در این موارد سهگانه با آتاتورک قابل مقایسه نیست. چرا؟
چون میدانیم رضا شاه با طرح و کمک انگلیسیها به قدرت دست یافت. پس چگونگی به قدرت رسیدن رضا شاه ننگآلود است. در حالیکه آتاتورک نه تنها با انگلیسیها بلکه با چند کشور دیگر جنگید و پس از نجات کشور خویش به قدرت رسید.
رضا شاه بعد از به قدرت رسیدن مستبدانه فرمان راند و حتی نزدیکترین یاران خویش را نیز کشت. یارانی که جیرهخوار انگلیس بودند و به فرمان ارباب شانههای خویش را برای ترقی وی پلهی نردبان کرده بودند. از آن جمله نصرتالدوله فیروز تورک، عبدالحسین تیمورتاش تورک و ... پس فرمانروایی وی نیز ننگآلود بود. در حالیکه آتاتورک با یاران خویش دست به تاسیس حزب زد که چرخدندهی دمکراسی میباشد.
ترک قدرت رضاشاه بعد از حملهی نیروهای متفقین به ایران اتفاق افتاد. رضا شاه به محض اطلاع از خبر حمله بار و بنهی خویش را بست. (چند صندوق را از طلا و جواهرات سلطنتی پر کرد.) راه مرکز کشور را در پیش گرفت. البته بار اول از قم با وساطت و تذکر رذالت فرار از سوی چند نفر به تهران بازگشت. منتهی چند روز بعد به فرمان انگلستان راه تبعید بیبازگشت را به خارج از کشور در پیش گرفت و عاقبت دور از وطن گور به گور شد و اکنون استخوانهای پوسیدهاش در کجا مدفون است مهم نیست. بنابراین ترک قدرتش از همه ننگآلودتر بود. در حالیکه در بارهی آتاتورک فقط کافی است که گفته شود در سالروز و لحظه مرگش به مدت چند دقیقه همهی ترکیه به احترام آتاتورک از حرکت باز میایستند.
با تاسیس نهادهایی همچون فرهنگستان زبان فارسی، سازمان پرورش افکار، دانشکدهی ادبیات و تاریخ و ... مولفههای ایدئولوژی مذکور عملیاتی گشت.
به این خاطر است که پانایرانیستها رضا شاه را همچون شاه خیالیشان کوروش مورد ستایش قرار میدهند و چون از منفوریت رضا شاه در نزد ایرانیان و انساندوستان دمکرات مطلع هستند، جهت بازسازی و کسب وجههی مترقی و منزلت برای وی از شیوههای مختلف استفاده میکنند. یکی از این شیوهها مقایسه و اشاره به نکات اشتراک وی با آتاتورک میباشد.
اما واقعیت آن است که مقایسهی رضا شاه با آتاتورک قیاس معالفارق است. اگر مبنای مقایسه کارهای عمرانی باشد در آن صورت چون همه حکومتها کم و بیش اقدامات عمرانی در کارنامهی خویش دارند پس میتوان همهی حکومتها را با همدیگر مقایسه کرد.
اما اگر مبنای مقایسه چگونگی به قدرت رسیدن، چگونگی حکمرانی و نیز چگونگی ترک قدرت باشد، رضا شاه در این موارد سهگانه با آتاتورک قابل مقایسه نیست. چرا؟
چون میدانیم رضا شاه با طرح و کمک انگلیسیها به قدرت دست یافت. پس چگونگی به قدرت رسیدن رضا شاه ننگآلود است. در حالیکه آتاتورک نه تنها با انگلیسیها بلکه با چند کشور دیگر جنگید و پس از نجات کشور خویش به قدرت رسید.
رضا شاه بعد از به قدرت رسیدن مستبدانه فرمان راند و حتی نزدیکترین یاران خویش را نیز کشت. یارانی که جیرهخوار انگلیس بودند و به فرمان ارباب شانههای خویش را برای ترقی وی پلهی نردبان کرده بودند. از آن جمله نصرتالدوله فیروز تورک، عبدالحسین تیمورتاش تورک و ... پس فرمانروایی وی نیز ننگآلود بود. در حالیکه آتاتورک با یاران خویش دست به تاسیس حزب زد که چرخدندهی دمکراسی میباشد.
ترک قدرت رضاشاه بعد از حملهی نیروهای متفقین به ایران اتفاق افتاد. رضا شاه به محض اطلاع از خبر حمله بار و بنهی خویش را بست. (چند صندوق را از طلا و جواهرات سلطنتی پر کرد.) راه مرکز کشور را در پیش گرفت. البته بار اول از قم با وساطت و تذکر رذالت فرار از سوی چند نفر به تهران بازگشت. منتهی چند روز بعد به فرمان انگلستان راه تبعید بیبازگشت را به خارج از کشور در پیش گرفت و عاقبت دور از وطن گور به گور شد و اکنون استخوانهای پوسیدهاش در کجا مدفون است مهم نیست. بنابراین ترک قدرتش از همه ننگآلودتر بود. در حالیکه در بارهی آتاتورک فقط کافی است که گفته شود در سالروز و لحظه مرگش به مدت چند دقیقه همهی ترکیه به احترام آتاتورک از حرکت باز میایستند.