سالام اليكيم
ناشناس
سالام اليكيم
https://t.me/sarrizat/11041
از تلاشهای بیهودهی پانایرانیستها
قسمت سوم
مئشه باشلی
@meshebashli
در دو قسمت قبل، در چرایی تلاش بیهودهی پانایرانیستها جهت بازسازی وجههی رضا پهلوی و کسب منزلت برای وی آوردیم که چون رضا پهلوی ناسیونالیسم رومانتیک را ایدئولوژی رسمی دولتی کرده بود، این تلاش پانایرانیستها را میتوان در راستای ادای دین ارزیابی نمود.
اما ممکن است این سوال مطرح شود که اسطورهسازی از شاهان واقعی یا خیالی نظیر کوروش را چگونه میتوان تفسیر نمود؟ برای جواب به این سوال، آن را در چارچوب نماد و اسطوره مورد بررسی قرار میدهیم.
ابتدا نماد و اسطوره را تعریف میکنیم. نمادها معرف تجربهها و ارزشهای مشترک متمایز برای گروههای انسانی خاص هستند. اسطورهها معنای آن تجربهها و ارزشها را برای همان گروههای انسانی معنی کرده و توضیح میدهند. اما اگر نمادها و اسطورهها نتوانند توسط اعضای گروه جذب و قبول شوند، در آنصورت کارآیی خویش را از دست میدهند و دیگر نقش معرف، توضیحدهنده و روشنگر ندارند و نمیتوانند اعضای گروه را متحد و منسجم کنند.
پانایرانیستها زمین و زمان را به هم میدوزند تا شاهآرمانی، اندیشهی ایرانشهری، را بهسان نماد، تجربه و ارزش قوم فارس، و شاهان واقعی یا خیالی خویش مانند رضا پهلوی و کوروش را به عنوان اسطورههایی که نمونههای عینی این نماد بوده و آن را توضیح میدهند جا انداخته و نهادینه کنند.
آنان با تکیه بر امکانات ملی کشور از آن جمله قدرت دانشگاهی، رسانهای، مالی و ... که متعلق به همهی اقوام ایرانی است، در این راستا (نمادسازی و اسطورهسازی) تلاش بیوقفه انجام داده، میدهند و خواهند داد.
تلاشهای سید جواد طباطبایی هگلشناس و پهلوان فحاشی، سید و سرور فعلی پانایرانیستها نمونهی بارز اینگونه تلاشهای بیثمر است. وی در کنار نماد و اسطورهسازی از شاهان قوم فارس، شاهان تورک را «غلامان شکمباره» مینامد.
اما پهلوان فحاشی غافل از آن است که این نماد و اسطورهها خیلی وقت است که کارآیی خود را از دست دادهاند و دیگر نه تنها بین اقوام غیر فارس ایران بلکه حتی بین خود قوم فارس نیز هیچ نقش متحد کننده و انسجام دهندهای ندارند. تلاش وی و همپالگیهایش تلاشیست بیهوده و ضد دموکراتیک.
اما ممکن است این سوال مطرح شود که اسطورهسازی از شاهان واقعی یا خیالی نظیر کوروش را چگونه میتوان تفسیر نمود؟ برای جواب به این سوال، آن را در چارچوب نماد و اسطوره مورد بررسی قرار میدهیم.
ابتدا نماد و اسطوره را تعریف میکنیم. نمادها معرف تجربهها و ارزشهای مشترک متمایز برای گروههای انسانی خاص هستند. اسطورهها معنای آن تجربهها و ارزشها را برای همان گروههای انسانی معنی کرده و توضیح میدهند. اما اگر نمادها و اسطورهها نتوانند توسط اعضای گروه جذب و قبول شوند، در آنصورت کارآیی خویش را از دست میدهند و دیگر نقش معرف، توضیحدهنده و روشنگر ندارند و نمیتوانند اعضای گروه را متحد و منسجم کنند.
پانایرانیستها زمین و زمان را به هم میدوزند تا شاهآرمانی، اندیشهی ایرانشهری، را بهسان نماد، تجربه و ارزش قوم فارس، و شاهان واقعی یا خیالی خویش مانند رضا پهلوی و کوروش را به عنوان اسطورههایی که نمونههای عینی این نماد بوده و آن را توضیح میدهند جا انداخته و نهادینه کنند.
آنان با تکیه بر امکانات ملی کشور از آن جمله قدرت دانشگاهی، رسانهای، مالی و ... که متعلق به همهی اقوام ایرانی است، در این راستا (نمادسازی و اسطورهسازی) تلاش بیوقفه انجام داده، میدهند و خواهند داد.
تلاشهای سید جواد طباطبایی هگلشناس و پهلوان فحاشی، سید و سرور فعلی پانایرانیستها نمونهی بارز اینگونه تلاشهای بیثمر است. وی در کنار نماد و اسطورهسازی از شاهان قوم فارس، شاهان تورک را «غلامان شکمباره» مینامد.
اما پهلوان فحاشی غافل از آن است که این نماد و اسطورهها خیلی وقت است که کارآیی خود را از دست دادهاند و دیگر نه تنها بین اقوام غیر فارس ایران بلکه حتی بین خود قوم فارس نیز هیچ نقش متحد کننده و انسجام دهندهای ندارند. تلاش وی و همپالگیهایش تلاشیست بیهوده و ضد دموکراتیک.