سالام اليكيم
ناشناس
عنوان مقاله:
شامگاه روز جشن، این بار، تبر بر دوش چه کسی خواهد بود؟ برگوتای ایلتریش
سالام اليكيم
https://t.me/sarrizat/12241
انسان و خاک (ملتها و سرزمینها) (۲/۲)
جملهی «قومی به نام فارس در ایران وجود ندارد» نیز از این منظر توسط خاکگرایان انسانگریز مطرح میگردد. آنها میگویند
آنها میگویند «قومی به نام فارس در ایران وجود ندارد، همهی ما ایرانی هستیم». این جمله، در واقع، مدخلی برای شروع پروژهی آسیمیلاسیون و فارسزبانسازی ملل غیر فارسزبان مخصوصاً تورکها در ایران است. از نگاه اینان، زبان فارسی زبان یک قوم خاص نیست، بلکه زبان همهی ایرانیان است. لذا وقتی یک تورک زبان تورکی را رها نموده و فارسی تکلم میکند، در ملتی دیگر هضم و آسیمیله نمیشود بلکه فقط ایرانیت خود (به معنای قومی ـ نژادی و مد نظر این افراد) را تقویت میکند! از دید این افراد، چون تورکها شهروند کشور تورکیه نیستند و شهروند کشور ایران هستند، پس زبان تورکها نیز تورکی نیست بلکه ایرانی (بخوانید: فارسی) است. بنابراین تورکها باید زبان تورکی را رها کرده و صرفاً به زبان ایرانی (فارسی) صحبت کنند و این استحاله محسوب نمیشود. با دقت در وضعیت فکری ـ زبانی تورکهای آسیمیله در مییابیم این تاکتیک که از زمان مشروطه شروع شده تأثیر کمی نداشته است.
البته جملهی «قومی به نام فارس در ایران وجود ندارد» از منظر تاریخی صحیح است. واقعیت این است که تقریباً تا شروع حکومت دستنشاندهی پهلوی، نمیتوان کسی را پیدا کرد که ادعای فارس بودن داشته باشد. کلمهی فارس تا اواخر دورهی قاجار صرفاً به معنای یک ناحیهی جغرافیایی در داخل فلات ایران بوده است. افرادی که امروزه فارس نامیده میشوند سابقاً تاجیک نام داشتند و هنوز هم در نواحی مرکزی ایران تاجیک نامیده میشوند. همچنین امروزه میدانیم خاستگاه زبان فارسی که تا قرن پیش عموماً دری یا تاجیکی نامیده میشد و فارسی نامیدن آن از اواخر دوران قاجار آغاز شده است، نه ایران کنونی بلکه ماوراءالنهر میباشد. بنابراین قوم فارس کنونی با اقوام باستانی مرده که امروزه هخامنشی و ... نامیده میشوند (و زبان فارسی با زبان آنان) ارتباطی ندارد.
به عبارت دیگر، جملهی مزبور را میتوان به صورت «در ایران، قومی تاریخی به نام فارس وجود ندارد» تصحیح نمود. در واقع نیز، این قوم، ماهیت اتنوپلیتیک داشته و برساخت آن با فعالیت مستشرقین غربی شروع و با گمارده شدن پهلوی بر ایران تحت شرایط اشغال ۸ سالهی کشور توسط بریتانیا به اوج رسیده است.
علاوه بر این، زبان فارسی (در واقع تاجیکی / دری) که سابقاً یک زبان محلی در ایران بود، در سدهی اخیر به کمک غربیان، مخصوصاً بریتانیا، با غصب موقعیت تاریخی و جغرافیایی زبان تورکی به عنوان تنها زبان سراسری کشور ایران و به طور ناشایست خود را به مقام تنها زبان رسمی کشور ارتقاء داده است. بنابراین، جهت حفظ سنن تاریخی و همچنین رعایت حقوق مردم ایران، لازم است این انحصار اجباری شکسته و تورکی نیز در ایران رسمیت سراسری یابد و از تمام مزایایی که امروزه فقط شامل زبان فارسی است بهرهمند گردد.
برخی مورخین ﻓﺎﺭﺱزبان چنین میپندارند که ۱۴۰۰ سال پیش، اعراب، ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺼﺮﻑ ﮐﺮﺩه ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺭﺍ ﺭﺳﻤﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. آنها از این داستان خیالی ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﯾﺎﺩ کرده و پس ﺍﺯ ۱۴۰۰ ﺳﺎﻝ هنوز هم با یادآوری آن سالها مرثیهسرایی نموده و علیه اعراب کنونی موضع میگیرند و ﺍﺯ ﺩﻭ ﻗﺮنی که به زعمشان زبان فارسی ﺭﺳﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻋﺮﺑﯽ ﺟﺎﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩه ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ «ﺩﻭ ﻗﺮﻥ ﺳﮑﻮﺕ» ﯾﺎﺩ میکنند.
نکتهی جالب ماجرا آنجاست که همین مدعیان حقوق انسانی در ۱۴۰۰ سال پیش، امروز خود از بزرگترین ناقضان حقوق انسانی هستند. در شرایط امروز، از کشورهای پیشرفته مثل سوئیس بگذریم که نه تنها با وجود چند زبان رسمی تجزیه نمیشود بلکه یکی از امنترین و مرفهترین کشورهای جهان نیز میباشد، حتی در عراق و افغانستان همسایه نیز این مسائل حل و فصل شده و ﺩﻭﻟﺖها سعی دارند وظیفهی خود مبنی بر تأمین آموزش به زبان مادری را برای همهی ملل کشور خود به انجام رسانند.
اما معترضین نقض حقوق بشر در ۱۴۰۰ سال پیش، ﺧﻮﺩ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ با زیر پا گذاشتن توام موازین دینی، انسانی، اخلاقی و ... ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻏﯿﺮ ﻓﺎﺭسها ﺗﺤﻤﯿﻞ ﮐﺮﺩﻩاند ﻭ خم نیز به ابروی خود نمیآوﺭﻧﺪ ﻭ حتی ﺁﻥ ﺭﺍ ﻃﺒﯿﻌﯽ و لازمهی امنیت کشور قلمداد میکنند؟
با اینهمه، شوونیستها و نژادپرستان از این مهم غافلاند که آنها در حالی به زعم تلاش برای حفظ بت تمامیت ارضی ایران، کودکان ملل ﻏﯿﺮ ﻓﺎﺭﺱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭیشان ﻣﺤﺮﻭﻡ کرده و قصد کشیدن آنها به صلابهی تست «بسندگی فارسی» و حقنهی زبان فارسی بر نوپایان معصوم غیر فارس میکنند که ملتهای تحت ستم ایران نیز چونان ابراهیم هر روز مصممتر از دیروز، خود را برای روز جشن بزرگ نمرودیان آماده میکنند
البته جملهی «قومی به نام فارس در ایران وجود ندارد» از منظر تاریخی صحیح است. واقعیت این است که تقریباً تا شروع حکومت دستنشاندهی پهلوی، نمیتوان کسی را پیدا کرد که ادعای فارس بودن داشته باشد. کلمهی فارس تا اواخر دورهی قاجار صرفاً به معنای یک ناحیهی جغرافیایی در داخل فلات ایران بوده است. افرادی که امروزه فارس نامیده میشوند سابقاً تاجیک نام داشتند و هنوز هم در نواحی مرکزی ایران تاجیک نامیده میشوند. همچنین امروزه میدانیم خاستگاه زبان فارسی که تا قرن پیش عموماً دری یا تاجیکی نامیده میشد و فارسی نامیدن آن از اواخر دوران قاجار آغاز شده است، نه ایران کنونی بلکه ماوراءالنهر میباشد. بنابراین قوم فارس کنونی با اقوام باستانی مرده که امروزه هخامنشی و ... نامیده میشوند (و زبان فارسی با زبان آنان) ارتباطی ندارد.
به عبارت دیگر، جملهی مزبور را میتوان به صورت «در ایران، قومی تاریخی به نام فارس وجود ندارد» تصحیح نمود. در واقع نیز، این قوم، ماهیت اتنوپلیتیک داشته و برساخت آن با فعالیت مستشرقین غربی شروع و با گمارده شدن پهلوی بر ایران تحت شرایط اشغال ۸ سالهی کشور توسط بریتانیا به اوج رسیده است.
علاوه بر این، زبان فارسی (در واقع تاجیکی / دری) که سابقاً یک زبان محلی در ایران بود، در سدهی اخیر به کمک غربیان، مخصوصاً بریتانیا، با غصب موقعیت تاریخی و جغرافیایی زبان تورکی به عنوان تنها زبان سراسری کشور ایران و به طور ناشایست خود را به مقام تنها زبان رسمی کشور ارتقاء داده است. بنابراین، جهت حفظ سنن تاریخی و همچنین رعایت حقوق مردم ایران، لازم است این انحصار اجباری شکسته و تورکی نیز در ایران رسمیت سراسری یابد و از تمام مزایایی که امروزه فقط شامل زبان فارسی است بهرهمند گردد.
برخی مورخین ﻓﺎﺭﺱزبان چنین میپندارند که ۱۴۰۰ سال پیش، اعراب، ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺼﺮﻑ ﮐﺮﺩه ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺭﺍ ﺭﺳﻤﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. آنها از این داستان خیالی ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﯾﺎﺩ کرده و پس ﺍﺯ ۱۴۰۰ ﺳﺎﻝ هنوز هم با یادآوری آن سالها مرثیهسرایی نموده و علیه اعراب کنونی موضع میگیرند و ﺍﺯ ﺩﻭ ﻗﺮنی که به زعمشان زبان فارسی ﺭﺳﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻋﺮﺑﯽ ﺟﺎﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩه ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ «ﺩﻭ ﻗﺮﻥ ﺳﮑﻮﺕ» ﯾﺎﺩ میکنند.
نکتهی جالب ماجرا آنجاست که همین مدعیان حقوق انسانی در ۱۴۰۰ سال پیش، امروز خود از بزرگترین ناقضان حقوق انسانی هستند. در شرایط امروز، از کشورهای پیشرفته مثل سوئیس بگذریم که نه تنها با وجود چند زبان رسمی تجزیه نمیشود بلکه یکی از امنترین و مرفهترین کشورهای جهان نیز میباشد، حتی در عراق و افغانستان همسایه نیز این مسائل حل و فصل شده و ﺩﻭﻟﺖها سعی دارند وظیفهی خود مبنی بر تأمین آموزش به زبان مادری را برای همهی ملل کشور خود به انجام رسانند.
اما معترضین نقض حقوق بشر در ۱۴۰۰ سال پیش، ﺧﻮﺩ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ با زیر پا گذاشتن توام موازین دینی، انسانی، اخلاقی و ... ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻏﯿﺮ ﻓﺎﺭسها ﺗﺤﻤﯿﻞ ﮐﺮﺩﻩاند ﻭ خم نیز به ابروی خود نمیآوﺭﻧﺪ ﻭ حتی ﺁﻥ ﺭﺍ ﻃﺒﯿﻌﯽ و لازمهی امنیت کشور قلمداد میکنند؟
با اینهمه، شوونیستها و نژادپرستان از این مهم غافلاند که آنها در حالی به زعم تلاش برای حفظ بت تمامیت ارضی ایران، کودکان ملل ﻏﯿﺮ ﻓﺎﺭﺱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭیشان ﻣﺤﺮﻭﻡ کرده و قصد کشیدن آنها به صلابهی تست «بسندگی فارسی» و حقنهی زبان فارسی بر نوپایان معصوم غیر فارس میکنند که ملتهای تحت ستم ایران نیز چونان ابراهیم هر روز مصممتر از دیروز، خود را برای روز جشن بزرگ نمرودیان آماده میکنند