رفتن به محتوای اصلی

انحلال قدرت و شتاب روند فروپاشی

انحلال قدرت و شتاب روند فروپاشی

تحولات سیاسی نشان میدهد که رژیم اسلامی با تمام دستگاه سرکوب دیگر تسلط فراگیری بر امور جامعه ندارد و در همه زمینه‌ها در تنگنا قرار دارد و همچنان در ترس و وحشت از خیزش های مردمی بسر میبرد، و بخوبی می‌داند که خشم مردم بزودی و در فرصت مناسب دوباره فوران خواهد کرد.

اکنون نقش‌ها در میدان مبارزه جابجا شده‌اند و این مردم هستند که رژیم مفلوک اسلامی را به چالش می‌طلبند و حتی با زدن یک «بشکن»لرزه بر اندام رژیم قالب تهی کرده خواهد انداخت و او را وادار به واکنش خواهند کرد، که هم برایش هزینه دارد و نه حتی دیگر در میان مدت توانایی مدیریت آنرا خواهد داشت. بیهوده نیست که پس از فروریختن ساختمان متروپل «قدرت اول منطقه و جهان اسلام» به جای اعزام نیروهای امدادگر و تجهیزات پزشکی به گسیل نیروهای ضد شورش و یگان ویژه اقدام کرد. چنان رویه ای تنها از دست دادن اعتماد به نفس در طبقه حاکم را نشان نمی‌دهد، بلکه بیشتر علایم فروپاشی درونی را آشکار می‌کند.

استهلاک نیروهای سرکوبگر یک رژیم بی آینده، که با هر اعتراضی شدت می‌یابند، نباید تنها به کمبود و ریزش نیروهای «آتش به اختیار» نسبت داده شود، بلکه شکنندگی ساختارهای نگهدارنده یک حکومت به آخر خط رسیده را نشان میدهد که برای تمدید حکومتش حتی به تغییرات بنیادی در آرایش و سازماندهی نیروهای سرکوبگرش (ناجا به فراجا) وادار گشته است. حکومتی که قدرت و ادامه بقایش را تنها با سرکوب و لوله تفنگ ممکن می‌داند و نمی‌تواند با درک و شناخت میان عوامل برون‌زایی که یک دولت را از نظر ساختاری در برابر فرسایش قدرت آسیب‌پذیر می‌سازد و علل درون‌زایی که فروپاشی یک حکومت را تسریع می‌کنند، تمایز قائل شود، بداند و مطمئن باشد که چنین شیوه‌هایی به ضد خودش تبدیل خواهد شد. زیرا مردم بر خلاف دهه های گذشته از «مارپیچ سکوت» خارج شده‌اند و به مرحله اراده گرایی و قلمرو براندازی ورود کرده‌اند.

اعتراضات اخیر مردم همچنین بار دیگر نشان داد که ما با رژیم شکست خورده‌ای روبرو هستیم که نه تنها از پس کارویژه ها و وظایف یک دولت حداقلی هم بر نمی‌آید، بلکه اصلی‌ترین مشخصه ساختاری اش درحال کنونی انحلال قدرت است. بعبارتی ما با حاکمیتی با ساختار نظامی و آرایش جنگی سروکار داریم که تمامی اقتدار و بازوی نظامی اش را برای سرکوب مردم و حفاظت از مزایای یک طبقه فاسد نسبتاً کوچک و رانت خوار بکار می‌گیرد.

این وضعیت از یک سو نشان دهنده افزایش تعارض های درونی و بی ثباتی سیاسی است و از سوی دیگر، کاهش تدریجی اقتدار برتر (رهبر) را آشکار می‌سازد که به روی کار آمدن دولت پرمخاطره کنونی منجر گشته است که حتی از تأمین نیازهای معیشتی مردم هم بر نمی‌آید و هر روز بیشتر تسلط و کنترلش را بر نظم داخلی از دست میدهد.

این سست شدن اقتدار و انحلال قدرت را درحال حاضر در بیرون از ایران هم می‌توان دید. در سطح جهانی از انزوای همه جانبه به وطن فروشی و مستعمره شدن و تقدم خواسته‌های بیگانگان بر منافع و اهداف کلان و بلند مدت ملی روی آورده که بر هر عمل دیپلماتیک سایه افکنده است، تا آنجا که نفت و گاز هم بدون اجازه اربابانش نمی‌تواند بفروشد. در سطح منطقه‌ای، همزمان با کم شدن نفوذ و قدرت بر محیط های جغرافیایی سنتی ایران، کشورهایی که تا دیروز بعنوان رقیب به حساب نمی‌آمدند، اکنون در نقش هماورد تازه‌ای ظهور یافته‌اند و با به چالش گرفتن جمهوری اسلامی او را در بسیاری از جاها با دست اندازی سیاسی روبرو ساخته‌اند؛ با شکست حزب الله و متحدانش در انتخابات پارلمانی لبنان که باید ادامه و در امتداد شکست گروه‌های شبه نظامی نزدیک به رژیم اسلامی در انتخابات پارلمانی عراق در نظر گرفته شود، دست رژیم آخوندی بیش از این کوتاه‌تر و دامنه نفوذ دیپلمات ـ تروریست هایش کمتر خواهد شد.

جمهوری فرومایگان البته همیشه از یک سو سعی می‌کند برای انحراف افکار عمومی از فرسایش قدرت و نفوذش، با ترمیم گفتاری، تبلیغات سیاه و به تصویر کشیدن سیاستهای میان مدت و بلند مدت، و البته با گردن کشی متکبرانه برای این و آن، خود را با اعتماد و رژیمش را با آینده نشان دهد.

این‌ سیاست البته زمانی میتوانست مؤثر واقع شود که تنها کشور دموکرایتک منطقه تا اتاق خوابشان را تخلیه اطلاعاتی نکرده بود و هر چند هفته یک افسر سپاهی ـ آدمکش اش بیخ گوش رهبر الدنگ شان به هلاکت نمی‌رسید. حکومت سرکوبگر اسلامی با همه جارچیان «عوضش امنیت داریم» و طوطیان بی کرامت درون و برون مرزی اش، که یک روز میخواهد کاخ سفید را حسینیه کند و روز دیگر تل آویو و حیفا را با خاک یکسان کند، و البته هر روز هم وعده «انتقام سخت» میدهد، بهتر است که یک بار دیگر مفاهیم اقتدار و امنیت را از بقالی سر محله بپرسد.

ما اکنون با رژیم ورشکسته و از کار افتاده‌ای روبرو هستیم که هم ضریب چالش های خطرناک برای تمامیت ارضی کشور را بالا برده و هم ظرفیت‌های تهدیدآفرین برای جان مردم را افزایش داده است. با این حال، مهمترین نگرانی آخوندها و پاسدارانش تداوم رژیم شان است و به خوبی می‌دانند که بیشترین تهدیدها از درون در شکل اعتراضات و خیزش های مردمی، و بزودی اعتصابات سراسری، علیه اقتدار شان شکل میگیرد. از آنجا که سیاست رژیم اسلامی و دستگاه‌های سرکوبگرش در همه این سال‌ها در جهت تأمین منافع قبیله آخوندی و شرکا بوده است، نباید انتظار تحولات چندانی را در درون حکومت داشت. اولویت داشتن ارزشهای انتسابی بر مبنای شیعی‌گری، انتقال آرام قدرت در کشور را هر لحظه از افق دستیابی دورتر می‌سازد.

رژیم فرسوده اسلامی اکنون در چرخه بحران های خودساخته و در شرایط انحلال قدرت و اقتدارگریزی بسر می‌برد. در چنین وضعیتی، که اگر مرگ رهبر نظام هم بر آن افزوده شود، که در ماههای آینده زیاد دور از انتظار نیست، انسجام گروه‌های موجود در ساختار قدرت به هم خواهد خورد و دیگر وفاق مسلکی و اشتراک منافع در میان آن‌ها به آسانی ممکن نخواهد شد، هر چند هویت جمعی مذهبی میانشان موجود باشد. در نتیجه اختلالات درازمدت سیاسی درون زا و برون زا در رژیم اسلامی به همراه فساد گسترده به کشمکش های بیشتر دامن می‌زند و نهادهای حل و فصل غیر خشونت آمیز اختلافات (چپاول ها) میان خودیها دچار فرسایش و به خشونت کشیده می‌شود. در این شرایط، فروپاشی حکومت تسریع و تنها یک مسئله زمانی است، همانند ریزش ساختمان متروپل. چنین پدیده‌ای زودگذر نیست، و می‌تواند به شکل‌گیری گروه‌های تازه‌ای که رژیم سرکوبگر اسلامی را با اقداماتی متناسب و همانند به چالش بکشند، بیانجامد.

شکاف جدی و به عمق دره میان مردم و رژیم سرکوبگر اسلامی از یک سو، و نبود یک رابطه متناسب میان ساختار سیاسی و بافتار اجتماعی از سوی دیگر، به بازتولید شکاف های اجتماعی بیشتری دامن خواهد زد که خود را به شکل اختلافات طبقاتی که زیربنای اقتصادی دارند و گسست های فرهنگی که سویه هویتی دارند، نمایان می‌سازد.

همه معیارها و داده‌های موجود نشان از وخیم تر شدن پیاپی اوضاع دارند و اگر بزودی نتوان کمبود و خلایی که جنبش مردمی از آن رنج می‌برد را پر کرد، باید خود را برای روبرو شدن با متغیرهای محاسبه نشده‌ای که می‌توانند ابعادی باورنکردنی بخود گیرد، آماده سازیم. چنین نوسان های بی ثبات کننده ای تنها به فروپاشی رژیم ولایت فقیه منجر نخواهد شد و می‌تواند کشور را شکننده و به یک پرتگاه ترسناک نزدیک کند. از آن پس مسئول خون های ریخته شده و پرپر شدن جوانان تنها با رژیم اسلامی نخواهد بود.

اگر نمی‌خواهیم مانند رژیم بی شوکت اسلامی به پایان برسیم، باید بسیار هوشیارتر شویمو برای مهم‌ترین ارزش‌های خود بجنگیم.حاکمیت متلاطم اسلامی سرانجام در برابر میهن دوستان تسلیم خواهد شد و اقتدار پوشالی «سلام فرمانده» اش با سرود مردمی «وداع درمانده» به زباله دان تاریخ سپرده خواهد شد.

یک پایان شرافتمندانه بهتر از در جا زدن‌های پوچ و دلسرد کننده است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید