پیش گفتار:
بیش از یک صده زنان ایرانی پیشگام در توسعه و توانمند ساختن وطن خود در عرصه های مختلف بودند. از تأسیس اولین بانک ملی به همت زنان تا تولید در زمین های کشاورزی و دارهای قالی، از نبرد در میدانهای جنگ در انقلاب مشروطه تا زایش و پرورش و مراقبت از نوع بشر بی هیچ جیره و مواجبی، از خلق هنر و اخلاق تا مماشات و رحم و ایجاد گفت و گو با مردان سرکوب گر، زنان راست قامت ایران همچون گذشته وامانده از دست یابی به ابتدایی ترین حقوق شهروندی خود در حال مقاومت و مبارزه هستنند. آنچنان که در گذشته شرایط خود را دردمندانه با زنان غربی مقایسه میکردند، امروز نیز به همت تلاش خستگی ناپذیر ساختار مرد سالارانهی مذهبی ایرانی هنوز دست اوردهای زنان غربی برایمان رویأ و آروزست. گرچه به اعتراف کسانی چون مورگان شوستر که مینویسد: "چه باید بگویم از زنان در حجاب ایرانی که یک شبه معلم و روزنامهنویس و سخنگو مباحث سیاسی شدند و کاری کردند که نهضت زنان در غرب ده ها و شاید صده ها سال برای انجام آن وقت صرف کرده بود" زنان ایرانی با همه ی سرکوب ها همیشه برای نفی کردن ناتوانیهایی که ساختار مرد سالاری به او منصوب میکرد، با چنگ و دندان خود را به نقطهی توانمندی در مقیاس با مردان رسانده است.حال پس از یک قرن نهضت خستگی ناپذیر زنان مبارز ایرانی، نسلی نو از زنان در ایران زمین سر برآورده که تمام قامت مقابل ساختار مرد سالاری ایستاده و تا نرسیدن به نقطه ی برابری و عدالت به هیچ کمی قانع و راضی نخواهد شد. از آنجا که در حساس ترین دوره ی تاریخی به سر میبریم، زنان ایران هوشمندانه راه فردا را رصد میکنند و این بار اجازه نخواهند داد که با وجود عاملیت و نقش داشتن برای ساخت ایران فردا، از سهم در قدرت و ثروت و منابع سرزمینشان چون گذشته محروم بمانند.گویی که این رسم زشت سرشت ساختار مرد سالاری است که زنان را چون ابزاری برای حصول به اهداف خود به کار میگیرد، تولید فکر آنان را به نام خود ضبط میکند و در آخر به دلیل ریشه های محکم خود به راحتی زنان را از صحنه حذف میکند. گرچه زنان ایرانی این بار با گنجینه ای از تجربه و دانش به این امر واقف امده اند که فقط سهم و مشارکت برابر در ساختار های قدرت و ثروت است که میتواند آینده روشنی را برای برابری پیش روی زنان نمایان کند.
مقدمه
تجربه آن چه بر خواهران افغان در ده سال اخیر تا به امروز گذشته و تجربهی زنان ایرانی از پیش و پس از انقلاب اسلامی به خوبی نشان داد که حتی قانون هم نمیتواند تضمین کنندهی امنیت و آزادی زنان باشد، چرا که اگر قدرت از دست مردان ازادی خواه به دست مردان دیکتاتور بیفتد به راحتی میتوانند زنان را صدهها به عقب بازگردانند. مثالی روشن تر این که حتی زنان در کشور های غربی هنوز نتوانستند به آن برابری که مد نظر است برسند و آن هم به دلیل دسترسی کمتر زنان در مقایسه با مردان به منابع قدرت و ثروت است. لذا این مقاله با طرح سوالات زیر به بررسی نقش زنان در حساس ترین دوره تاریخی پیش رو میپردازد.
۱. جایگاه زنان در دوره گذار و پس از دوره گذار کجاست؟
۲. نقش زنانی که اصلی ترین نیروی اپوزیسیون هستنند در تولید گفتمان و تولید فکر برای چگونگی دوره گذار مشخصا کجاست؟
۳. نقش رسانه ها در پرداختن و قدرتمند کردن زنان چیست؟
جایگاه زنان پیش و پس از دورهی گذار
این بخش را با گفته ی پرفسور فرزانه میلانی آغاز میکنم که میگوید: " انقلاب بعدی در ایران، انقلاب زنان است." با وجود سهم بالای مشارکت زنان در بخش های مختلف، اما ساختار کهن مرد سالارانه کمترین منفعت و دسترسی را برای زنان در نظر میگیرد. این امر که ریشههای عمیق فرهنگی دارد باید روزی برچیده شود و یکی از راه های شکستن این سد چیزی نیست جز اینکه زنان بدون تعارف و هیچ شرمی از سهم خود صحبت کنند. هنجار ها و نرمهای جامعهی مردسالارانه، زنان را همیشه به مدلی از تواضع در بیان خواسته های خود تشویق کرده است. زن خوب را جنس لطیف و به دور از روحیه ی جنگجویی معرفی میکند و اگر زنی از این چهارچوب ها خارج شود گویی دیگر کالایی پسندیده نیست و در بازار مردان قدرتمند کمتر مورد توجه و پسندیدگی قرار میگیرد. زنان در طول تاریخ به دلیل سهم کمتر از ثروت و قدرت بیشترین ضربه ها را متحمل شدند، ولیکن فقط آن زمانی به پا خواستند که شرایط برای همه، یعنی حتی مردانشان، تیره و تار شده است. گویی تظاهرات و فریادهای زنان تنها زمانی شنیده شده است که همرنگ و همراه با مردان دیگر گردیده. به طور مثال مسئله ی حجاب اجباری که دهه هاست توسط زنان مبارز مطرح است تنها زمانی به دغدغه تبدیل گشت که وارد شکایت های سیاسی مردان قدرتمند و مناقشات بین آن ها شد. خارج از آن مردان همچون دانای کل مشکلات زنان را فرهنگی میخوانند و تغییر آن را نه امری سیاسی بلکه امری فرهنگی میشمارند که باید در طول زمان برطرف شود. اما چه کسی فریاد قربانی شدن آرزوها و رویاها و جوانی میلیون ها زن را که در این مسیر عمر خود را از دست دادند شنیده است؟ صدای مادران و مادربزرگانی که از زیست انسانی محروم شدند کجا موضوعیت و اهمیت داشت؟ در این صفحه جدید تاریخ مطالبات مردان گویی به دلیل شرایط سیاسی و اقتصادی همسو با مطالبات زنان گردیده است. هزاران هزار زن ایرانی نامدار و بی نام پیش گام در مبارزات، با تمام توان و پرداخت بالاترین هزینهها در صحنه نقش ایفا میکنند. در این بین به نظر می رسد هنوز نیروهای اپوزیسیون به قدرت گیری و رهبری زنان باور ندارند و نگاهشان همچون گذشته نگاهی ابزاری است و یا در بهترین حالت چنین نگرانی را بی جا میدانند و به حضور نداشتن زنان شایسته اشاره میکنند. از این روی این بخش به ضرورت همبستگی زنان در جهت پیگیری در سهم داشتن در ثروت و قدرت تأکید کرده و جدای از اختلافات سیاسی، پرداختن به باز ساخت هویت زن قدرتمند ایرانی را جزو ارکان ضروری معرفی می کند. یکی از راه های موثر در این زمینه میتواند معرفی هر چه بیشتر رهبران زن از گروه ها و طیف های فکری متفاوت باشد. هر چند که این راه با موانع بسیاری از طرف ساختار مردسالارانه نظیر اولویت نبودن مسئلهی قدرتمندی زنان، همچون گذشته رو به رو خواهد بود، اما قدمی است که برای تغییر شرایط زنان اجتناب ناپذیر است.
زنان و تولید گفتمان
بی شک یکی از راههای وصول به حقوق زنان ایجاد گفتمانی منسجم و ریشهدار است. منظور از ایجاد گفتمان در این جا معرفی و هویت بخشی به نحوهی بحث و گفت و گو است. چهارچوب گفتمان های موجود با روایت های عمدتا مردانه شکل گرفته است و بر پایه ی جهان بینی مردانه نیز استوار است. از این روی برای تولید گفتمان باید روایت های زنان بیش از بیش شنیده شود. شنیدن روایت های گوناگون جامعه را با جهان بینیهای متفاوت آشنا کرده و از تحمیل روایت غالب جلوگیری میکند. روایت غالب اصولا فقط دانش، داده ها و باورهای خود را به رسمیت شناخته و هر چه خارج از آن چهارچوب باشد را غیر و بی اساس دریافت می کند. روایت غالب این توانایی را دارد که به دلیل قدرت، تربیت و آموزش، کنترل و هدایت اذهان را در دست بگیرد. از این روی یکی از مولفه های جامعهی آزاد و دموکرات تولید گفتمانهای بسیار و متفاوت است که زنان به عنوان نیروهایی که صده ها سرکوب شده اند از اصلی ترین ارکان رشد گفتمان های متفاوت هستند. لازم به تذکر است که برای تقویت زنان در این مرحله پیشنهاد می شود تولید فکری که از طرف زنان حاصل می گردد بیش از پیش مکتوب شده تا در صورت لزوم شرایط برای ارجاع به آن مهیا باشد. به عبارتی باید از راه ها و شیوههای ساختار مردسالارانه در تثبیت و به چهارچوب درآوردن گفتمان خود آموخت. پیشنهاد دیگر میتواند این باشد که زنان بیش از گذشته به دستاورد ها و داشته های خود بپردازند و از آن سخن بگویند. اشارهی به داشته ها و تأکید بر آن قدرتی نامرئی در مشروع کردن گفتمان فرد ایجاد می کند. آنطور که مردان همیشه به تعداد مقالات، سخنرانی ها و مصاحبه های خود به صورت ظریفی پیش از ایجاد گفتمان خود اشاره می کنند.
رسانه و قدرت زنان
رسانهها در دنیای امروز نقش اساسیتری در معرفی آرا و نظر افراد و در پی آن "شخصیت سازی" ایفا میکنند. دیدن و شنیدن مردان صاحب فکر و آزادی خواه و از سمت دیگر نشان دادن زنانی که برخلاف خیر و صلاح عمومی حرکت میکنند تا مدت ها یکی از بازی های رسانه ای برای کم اعتبار کردن زنان بوده است. به عبارتی پرداختن به مردانی مصلح و دانا در مقابل زنانی پر مدعا و ستیزگر. این بازی تا مدت ها نه تنها در رسانههای فارسی زبان بلکه در رسانه های سراسر دنیا سیاست حاکمی بود که البته از نگاه نافذ فعالین حقوق زنان پنهان نماند. حال که کمی اوضاع مطلوب تر گردیده، زنان با استاندارد هایی مواجه میشوند که ساختار مردانهی حاکم بر رسانه ها برای زنان تعریف کرده است. اول اینکه حضور زنان اولویت مصاحبه ها نیست گرچه سعی در اعمال آن دارند اما هنوز اولویت نیست. از این روی از آنجا که صاحبان رسانه میخواهند برای هدایت خط فکری خود محتاطانه رفتار کنند بیشتر به همان حوزهی امن مردانهی خود رجوع میکنند. مطلب دیگر کم دیده شدن برنامههای تماما زنانه در غالب های سیاسی است. به این منظور که حضورزنان در برنامهای از طیفهای مختلف سیاسی، نه برای رویارویی بلکه برای تحلیل و بررسی اخبار روز بسیار کمتر دیده میشود. به همین ترتیب این بخش ۳ پیشنهاد برای رفع این موانع ارائه می دهد:
۱. ترتیب دادن رسانه های مستقل با مدیریت و اداره ی زنان ۲. فشار در تغییر سیاست رسانه ها در حضور حداکثری زنان نظریه پرداز و صاحب فکر ۳. پشتیبانی زنان صاحب نفوذ و قدرت در رسانه ها برای ایجاد توازون
نتیجه گیری
مونا الطحاوی نویسنده و روزنامه نگار مصری و فعال حقوق زنان یکی از دلایل شکست انقلاب مصر را رخ ندادن انقلاب جنسیتی در راستای انقلاب اجتماعی معرفی میکند. پرداختن به برابری نوع انسان فارغ از جنسیت، دین و نژاد، اصل اساسی اعلامیهی حقوق بشر، امروزه به عنوان تنها راه نجات انسان توسط تمام کشورهای پیشرفته مورد توجه قرار گرفته است. این برابری که تا به امروز در قوانین دنبال میشد امروزه به عرصهی میزان دسترسی افراد به قدرت، منابع و ثروت کشیده شده است. فمنیسم نیز در این میان به عنوان یک جنبشی که ضد طبقاتی است پیشتاز مبارزات شناخته میشود. امید این است که در ایران فردا زنان محکوم به واپس ماندگی نباشند و در کنار مردان آگاه و دانا برای ساختن ایرانی بهتر و امن تر برای آیندگان تلاش کنند. واضح است که با استفادهی حداکثری از نیرو فکری و فیزیکی و روانی افراد جامعه میتوان شرایط ایده آل تری را برای زیست انسان فراهم آورد.
حمیده صابری
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
مطالب مرتبط:
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید