رفتن به محتوای اصلی

کو آن پیاله کو

کو آن پیاله کو

کو آن پیاله کو به سر انگشت نغز یار
دیگر تهی ز طاقتم از رنج  این  خمار

ساقی  کجاست ساغر شرب مدام کو
خمخانه را که بست و زمی برد اعتبار 

بس ماه و سال رفت و عطشناک مانده ایم
دور  از  صفای  ساغر  و  آن  لعل  آبدار

ساقی بیا پیاله به بر گیر و می بریز
در کام تلخ مان که خماریم و بی قرار

در کوی بیقراری دوران فتنه ساز
مفتون فتنه ایم ز  رفتار  روزگار

آن فتنه آفتی که تبه کرد ملک جم
صاحب دلی نماند و غم آورد زی دیار

آمد جنون و جهل و درآویخت توامان
فتنت ربود عزت و بنمود تیر دار

ساقی بیا و باز سخا کن به بذل می
جامی لبالبم ده و از تشنگی در آر

خواهد "سها " دمی که نباشد جفا و جور
باز آید اعتبار و نبیند دلی فکار

رو در گریز گیرد ناید به چشم خلق
دوران نابکاری ارباب ننگ و عار

منوچهر برومند
پاریس هیجدهم اوت دوهزارو بیست و دو  

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید