رفتن به محتوای اصلی

هدف از شعار مرگ بر شاه مُرده! از سوی برخی گروهها چیست؟

هدف از شعار مرگ بر شاه مُرده! از سوی برخی گروهها چیست؟

 

• طرح شعارهای کهنه خارج از هدف راهپیمایی ها (جلب توجه بین المللی به خواسته های مردم  ایران و محکومیت رژیم کنونی) و هر گونه اقدام تفرقه افکنانۀ دیگر تماما همصدایی با نیروها و رسانه های رژیم جلادان حاکم بر ایران امروز و در خدمت استمرار این رژیم و ضربه زدن بر جنبش و انقلاب نوین مردم ایران است

• گروههای اپوزیسیون مخالف پادشاهی خواهی که به رفرنداوم جمهوری اسلامی توسط نسل گذشته در سال 58 استناد می کنند آیا رفراندوم قانون اساسی ولایت فقیه را هم که همان سال انجام شد و نیز قانون اساسی مشروطیت حاصل انقلاب مشروطه را هم قابل استناد می دانند؟

• سازمان مجاهدین که در تمام چهل سال گذشته با شعار «تضاد اصلی فقط رژیم آخوندی» برای جلب حمایت همۀ شخصیتها و جریانات ایرانی و خارجی مخالف آخوندها و حتی کشورهای به اعتقاد خودش «سرمایه داری و امپریالیستی و وابسته های منطقه ای آنها از جمله پادشاهی سعودی در این راستا تلاش کرده و حتی با رژیم در حال جنگ با ایران (رژیم صدام حسین) وحدت کامل کرد،  وحتی در حمایت از خمینی در مبارزه علیه شاه او را «امام» و«پیشوا» و«مجاهد اعظم» لقب داد و بیدادگاههای خلخالی جنایتکار را «دادگاههای خلق»! نامید (نشریۀ مجاهد شماره 3 – 15 مرداد 58) چرا امروز تضاد اصلی خودش را «پادشاهی خواهان ایران» و شاهزادۀ پهلوی که حتی اعلام می کند جمهوریخواه است قرار داده است؟

• ‏ لازم به یادآوری است که طبق قوانین همۀ کشورها که اجازۀرسمی تظاهرات یا گردهمایی و ‏راهپیمایی از مقامات ذیربطآنها گرفته می شود در صورت مراجعۀ مسئولین آنها به مأموران پلیس یا ‏نیروهای امنیتی که جمعیت را جهت حفظ امنیتشان همراهی می کنند؛ آنان فورا اخلالگران معرفی‏شده را از صفوف تجمع کنندگان خارج خواهند کرد.‏

 

Image removed.

علی حسین نژاد (عضو سابق سازمان مجاهدین)

 

مدتی است برخی گروههای سیاسی و بیشتر از همه سازمان مجاهدین خلق ضمن حضور در راهپیمایی ها و تظاهراتهای عمومی ایرانیان شعارهایی خارج از موضوع و هدف اصلی راهپیمایی و تجمع و بر ضد معتقدات گروههای دیگر شرکت کننده در آن سر می دهند یا بنرهایی حامل چنین شعارهایی را حمل می کنند که موجب تفرقه و نفرت پراکنی و نفی دگراندیشان و در مواردی منجر به درگیری فیزیکی و تشنج می گردد که چنین حرکتها و مواضع تفرقه افکنانه علاوه بر ایجاد فضای انفعال و ناامیدی و بی اعتمادی مردم داخل ایران به اپوزیسیون خارج و ضربه بر اتحاد و همبستگی مردم علیه رژیم جنایتکار حاکم بر گردۀ مردم ایران و ایجاد شکاف در صفوف متحد راهپیماییها، موجب بدبینی و تردید سیاستمداران و دولتمردان کشورهای محل تظاهرات و مشخصا دولتهای اتحادیه اروپا نسبت به توانایی اپوزیسیون ایران و شخصیتها و چهره های شاخص آن و سست شدن در تصمیماتشان علیه این رژیم و سپاه جنایت پیشه اش می شود که دقیقا و مستقیما نتایج آن به جیب گشاد آخوندهای حاکم ریخته و به سود بقای این جلادان مردم ایران بر سر قدرت و حاکمیت ستمبارشان می باشد و بس.

نگارنده به مدت سی سال عضو و کادر مسئول تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق در اروپا و بیشتر در عراق بودم  و موقع پخش صحبتهای مسعود رجوی با صدای خودش در سال 88 در سلسله بحثهایش با عنوان آموزش به نسل جوان در سالن اجتماعات قرارگاه اشرف در عراق حضور داشتم. عین جملاتش خوب یادم است که گفت: آقای رضا پهلوی موقع جنایتهای شاه هنوز 18 سالش نشده بود و خودش هیچ جنایتی مرتکب نشده و شریک جنایتهای پدرش و پدربزرگش هم نیست و جنایتهای هیچ کس را پای پسر یا نوه‌اش نمی نویسند چنانکه در سازمان ما فرزندان سران جنایتکار رژیم مانند پسران محمدی گیلانی و پسر جنتی بودند (خاطرات با آنها را ذکر کرد و اینکه چگونه پسران گیلانی از من خواستند اجازه بدهم که طبق گفته حضرت علی در نهج البلاغه بروند پدرشان را بکشند ولی من اجازه ندادم و گفتم مصلحت نیست و...). بعد گفت: آقای رضا پهلوی حتی می توانند بعد از سقوط رژیم کاندید ریاست جمهوری بشوند. ولی این جمله‌ی رجوی را آن زمان موقع انتشار به صورت کتاب آموزش به نسل جوان در سایت مجاهد حذف کردند؛ اما در حال حاضر تمام این صحبتهایش را از سایتهایشان حذف کرده اند و اطلاعیه ها و موضعگیریها و پیامهای رهبری سازمان علیه شاهزاده رضا پهلوی و در نکوهش کاربرد «شاهزاده» برای او ولی در تمام نوشته ها و گفتارهایشان با توصیف او که بیش از شصت سال دارد با عنوان «بچۀ شاه»!!! سایت اصلی و تمام سایتهای وابسته ی سازمان مجاهدین را پر کرده است. از آقای رجوی و دیگر مسئولین سازمان مجاهدین می پرسم پس با این استدلال که در تناقض کامل با موضعگیری یادشده ی ایشان می باشد آیا می توان به دو فرزند محمدی گیلانی جنایتکار و یک فرزند جنتی قاتل که از شهدای سازمان مجاهدین هستند لقب داد: «بچۀ گیلانی" و «بچۀ جنتی»؟!!

همچنین پیش از این نیز در دهه‌ی هفتاد در آمریکا یکی از مسئولان سازمان را که شهروند آمریکا و از مسئولان ستاد خارجی سازمان مجاهدین بود مأموریت داده بودند که برود با شاهزاده رضا پهلوی صحبت کند تا به شورای ملی مقاومت مجاهدین بپیوندند یا از این شورا حمایت کند که او رفته بود ولی شاهزاده پهلوی نپذیرفته بود.

علت این چشمک و چراغهای آقای رجوی آن موقع از موضع پایین برای شاهزاده رضا پهلوی علاوه بر آنکه دستش در عراق به دنبال سقوط رژیم صدام حسین و اشغال عراق توسط آمریکا و فشار دولت جدید عراق و نیز آمریکا بر رجوی مبنی بر ترک عراق زیر تیغ قرارداشت این بود که به بیشتر بودن پایگاه شاهزاده پهلوی و تعداد پادشاهی خواهان نسبت به پایگاه و تعداد نیروهای سازمان مجاهدین بویژه بدنبال خلع سلاح شدن نیروهای سازمان و جداشدن و بیرون رفتن بسیاری از آنان و شکست شعر و شعارهای این فرقه پی برده بود ولی به روی خودش نمی‌آورد.

همچنین آقای اسماعیل یغمایی عضو سابق مرکزیت سازمان مجاهدین چندی پیش در برنامه اش در تلویزیون میهن گفت که مسعود رجوی در عراق در سال 65 که هنوز شاهزاده پهلوی در عرصۀ سیاست مطرح نبود در یک دیدارش با آقای یغمایی و چند مسئول رادیو مجاهد گفته بوده که اگر محمد رضا شاه الآن زنده بود ما دیگر آلترناتیو نبودیم بلکه او آلترناتیو می شد زیرا مردم حکومت او را تجربه کرده اند ولی حکومت ما را تجربه نکرده اند.

خانم زهرا مریخی دبیر کل فعلی سازمان مجاهدین در مراسم سالگرد سازمان در سال 99 در این لینگ سایت مجاهد در مورد محمد رجوی فرزند مسعود رجوی که چند سال پیش از سازمان مجاهدین جدا شده و یکی از منتقدان کارها و گفتارهای پدرش شد و حتی نام خانواده گی خودش را به نام خانوادگی مادر شهیدش (اشرف ربیعی) تغییر داده، گفت: «برای مجاهدین این‌که هر کس، پسر چه کسی یا پدر چه کسی یا خواهر و برادر چه کسی است و رویکردهای ارتجاعی و ارث و موروثی از این قبیل، مطلقاً جایی ندارد هم‌چنان‌که کسی نمی‌تواند خون شهیدان را تحت هیچ عنوان با رزم ناکرده و رنج ‏نابرده به حساب خودش بریزد و از خون کسی که نسبت فامیلی با او داشته، سهم ‏و مزایا طلب کند...‎».

همچنین آقای رجوی بارها در نشستهایش در عراق با ما اعضای سازمانش همیشه می گفت: ما آلترناتیو مطلوب غرب نیستیم زیرا ما ضد سرمایه داری و ضد امپریالیست هستیم ولی ما باید خودمان را با حمایت مردمی به عنوان آلترناتیو به جهان غرب تحمیل کنیم چنانکه خمینی خودش را با آنها با حمایت مردم تحمیل کرد.

اما حالا برای خود رهبران سازمان مجاهدین هم اثبات شده که پایگاه مردمی خودشان در داخل و خارج در میان مردم ایران را از دست داده اند و این را نظرسنجی های علمی از جمله نظرسنجی های مؤسسۀ گمان به مدیریت آقای عمار ملکی که هیچگونه تعلق و رابطه ای با پادشاهی خواهان و آقای رضا پهلوی ندارد بلکه پدرش مرحوم آقای محمد ملکی نظر مثبتینسبت به سازمان مجاهدین داشت مورد تأکید و گواهی قرار داده مبنی بر اینکه بیشترین محبوبیت و حمایت را در میان شخصیتهای سیاسی ایرانی مطرح، آقای رضا پهلوی دارد در حالیکه حمایت مردمی از سازمان مجاهدین و چهرۀ شاخص امروز و علنی آن یعنی مریم رجوی در ردیف پایین ترین درصدها یعنی زیر یک درصد می باشد.

بنابراین رهبران این سازمان وقتی می بینند شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه هایش موضع خودش را در قبال این سازمان با استناد به گواهی های اعضای سالیان متمادی خود این سازمان که از آن جدا شده اند اعلام کرده و آن را با این دلایل و حتی با استناد به نوشته ها و تصاویر خود این سازمان از جمله حجاب اجباری و جدایی کامل زن و مرد در داخل تشکیلات آن  یک سازمان غیر دموکراتیک و غیر سکولار توصیف نموده(سازمانی که هنوز هم اسم دولتش در «طرح دولت موقت» مصوبۀ شورای ملی مقاومت، «جمهوری دموکراتیک اسلامی» است و علیرغم ادعای جدایی دین از دولت حاضر نیست نام دین را رسما از نام دولت موقت آرمانیش جدا کند هر چند در شعارهای جدیدش برای همرنگ کردن خودش با جماعت ایرانیان کلمۀ اسلامی را حذف می کند!!) و وقتی رهبران این سازمان دیدند که شاهزاده رضا پهلوی امروز در سطح جهانی و بین المللی و نزد دولتها و در میان ایرانیان مخالف رژیم بیشتر از همه مطرح است ومشخصا اعلام این سازمان در رسانه هایش طی نزدیک به چهل سال گذشته مبنی بر «تنها آلترناتیو دموکراتیک» بودنش و داشتن انحصاری «رهبری انقلاب نوین مردم ایران» از چهل سال پیش تا کنون بطوریکه اقدام به تعیین حتی رئیس جمهور آینده ایران از میان رهبری خودش کرد، دیگر تماما سوخته و کاربردی و طرفداری ندارد و مجامع بین المللی رسمی دولتهای جهان و در رأس آنها اروپا و امروز شخصیتهای اپوزیسیون دیگر و در رأس آنها شاهزاده رضا پهلوی را دعوت می کند (کنفرانس اخیر مونیخ) و سناتوری مانند منندز که سابقا از سازمان مجاهدین حمایت می کرد و امروز با شاهزاده رضا پهلوی می نشیند و در مورد آیندۀ ایران با او صحبت می کند به ناگهان تمام شعارها و خط مشی سابق خودش را زیرپا نهاده و عملا تضاد اصلی خودش را پادشاهی خواهان و شاهزاده رضا پهلوی قرار می دهد و رسانه هایش را پر می کند از شکایت و فریاد  از «تلاشهای آلترناتیوسازی در برخی رسانه ها و مجامع» یعنی ایجاد آلترناتیوی غیر از مجاهدین وشورای ملی مقاومت آن (در حالیکه آلترناتیو را کسی غیر از جامعه و مردم نمی توانند بسازند و به جهان تحمیل کنند) و با شعار «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» یعنی همان شعار مرگ بر شاه در سال 57 در حالیکه شاهی وجود دارد و آخرین شاه هم بیش از چهل سال پیش درگذشته است و کسی هم ادعای شاهی نکرده (بگذریم ازاینکه خود این سازمان هم همانند رژیم اسلامی حاکم بر ایران برای شخص رجوی اصطلاح رهبر عقیدتی یعنی رهبر مقدس مادام العمر را برگزیده!!) و تمامی اینها در حالیست که شاهزاده رضا پهلوی می گوید من اصلا سلطنت طلب نیستم و جمهوری خواه هستم و شکل رژیم را مردم ایران تعیین خواهند کرد و حتی در صورت انتخاب نظام پادشاهی، شخص شاه باید انتخابی باشد و نه موروثی.

باید از سازمان مجاهدین و سایر گروههای اپوزیسیون مخالف پادشاهی خواهی که به رفرنداوم جمهوری اسلامی توسط نسل گذشته در سال 58 استناد ‏می کنند پرسید که آیا رفراندوم قانون اساسی ولایت فقیه را هم که همان سال انجام شد و نیز قانون اساسی مشروطیت حاصل ‏انقلاب مشروطه را هم قابل استناد می دانند؟.

گذشته از این، سازمان مجاهدین که در تمام چهل سال گذشته با شعار «تضاد اصلی فقط رژیم آخوندی» برای جلب حمایت همۀ ‏شخصیتها و جریانات ایرانی و خارجی مخالف آخوندها و حتی کشورهای به اعتقاد خودش «سرمایه داری و ‏امپریالیستی و وابسته های منطقه ای آنها از جمله پادشاهی سعودی» ‏» و دعوت از سران سابق همین امپریالیسمآمریکا و حتی سازمان سیا و ارتش آمریکا برای سخنرانی در مجامع و ‏مناسبتهای سازمان و لابی سازی از آنان در این راستا تلاش کرده و حتی با رژیم در حال ‏جنگ با ایران (رژیم صدام حسین) وحدت کامل کرد،‎ ‎‏ وحتی در حمایت از خمینی در مبارزه علیه شاه  او را «امام» ‏و«پیشوا» و«مجاهد اعظم» لقب داد و بیدادگاههای خلخالی جنایتکار را «دادگاههای خلق»! نامید (نشریۀ مجاهد ‏شماره 3 – تاریخ 15 مرداد 58) چرا امروز تضاد اصلی خودش را «پادشاهی خواهان ایران» و شاهزادۀ پهلوی که حتی ‏اعلام می کند جمهوریخواه است قرار داده، و بر هم زدن  تظاهرات و راهپیمایی های ایرانیان که پادشاهی خواهان و ‏طرفداران شاهزاده رضا پهلوی بخش عمدۀ آنان هستند و ایجاد تفرقه در صفوف اپوزیسیون ایران را به عنوان ‏استراتژی جدید خود برگزیده  است؟  

از این رو باید گفت که طرح شعارهای کهنۀ خارج از اهداف راهپیمایی ها (از جمله این اهداف جلب توجه بین المللی به خواسته های مردم  ایران و در لیست تروریستی گنجاندن نام سپاه پاسداران و محکومیت جنایات ‏رژیم کنونی بویژه کشتار مردم در قیام اخیر «زن، زندگی، آزادی» شعاری که سازمان مجاهدین از سردادن آن خودداری  می کند!!)  و هر گونه اقدام تفرقه افکنانۀ دیگر ناشی از خودمحوری و معیار قرار دادن موافقت و مخالفت با خود در همۀ ارزش گذاریها و وحدت و جدایی ها (مانند به تضاد رسیدن مجاهدین با شخص شاهزاده رضا پهلوی علیرغم نوعی نگاه مثبت به او در گذشته  و در مقابل به وحدت رسیدن این سازمان با حزب دموکرات کردستان و تمجیدهای اخیر رجوی از رهبری این حزب علیرغم تضاد گذشته بین آندو بر سر به اصطلاح مجاهدین «مذاکره جویی با رژیم آخوندی» که هنوز هم این حزب به آن در صورت لزوم اعتقاد دارد و علیرغم دشنامها و تمسخرهای رجوی بر علیه این حزب در سالهای گذشته به دنبال بیرون آمدن حزب دموکرات از شورای ملی مقاومت مجاهدین در دهۀ شصت) وو... و حمل و سردادن شعار بر علیه جریانات دیگر اپوزیسیون و مشخصا امروز بر علیه جریان پادشاهی خواه و شخص شاهزاده رضا پهلوی به عنوان محور وحدت و همگرایی امروز اکثر نیروهای مخالف رژیم اسلامی حاکم در حالیکه ایشان به صراحت ادعای جانشینی و آلترناتیو بودن و نامزد هر گونه مقام و منصب برای فردای ایران بودن خودش را نفی کرده و خود را بعلت موقعیت تاریخی و داخلی و بین المللی اش فقط به عنوان تلاشگر و واسطه ای برای وحدت نیروهای مخالف این رژیم معرفی کرده است، و ایجاد هر گونه درگیری و تلاش برای برهم زدن وحدت و صفوف تظاهرات و راهپیمایی های ایرانیان از سوی هر جریانی باشد،محکوم و خیانت به خون جانباختگان قیام و انقلاب جاری مردم ایران و خونهای انبوه قتل عام شدگان مجاهد و مبارز طی چهل سال گذشته است و تماما همصدایی با نیروها و رسانه های  رژیم جلادان حاکم بر ‏ایرانامروز و در خدمت استمرار این رژیم و ضربه زدن بر جنبش و انقلاب نوین مردم ایران می باشد چنانکه این امر به وضوح از ابراز خوشحالی رسانه های رژیم اسلامی از این اقدامات تفرقه افکنانه در روزهای اخیر آشکار شده و به اثبات رسیده است.

در این راستا و برای تضمین استمرار این وحدت دشمن شکن ایرانیانداخل و خارج و مشخصا صفوف فشرده و انبوه ایرانیان مقیم خارج در شهرهای مختلف جهان که چشم جهانیان و دولتمردان کشورها را خیره کرده و تا امروز به یمن انقلاب نوین مردم ایران و خونهای کف خیابان و نفسهای خفه شدۀ جوانان به دارآویخته و فریادهای مادران داغدیده، ادامه داشته و همچنان ادامه دارد توصیه می کنم همۀ ایرانیان نسبت به هر گونه شعار تفرقه افکنانه و مغایر با هدف گردهمایی و تلاشهای ایجاد درگیری هوشیار باشند و با دیدن اولین نشانه های این گونه حرکات دشمن شاد کن و چه بسا تحریک یا تقویت شده از سوی رژیم ددمنش حاکم بر ایران از مسئولین تظاهرات یا راهپیمایی یا هر گونه گردهمایی بخواهند که فورا جهت بیرون راندن آنها از صفوف ایرانیان توسط پلیس محلی اقدام کنند.

لازم به یادآوری است که طبق قوانین همۀ کشورها که اجازۀ رسمی تظاهرات یا گردهمایی و راهپیمایی از مقامات ذیربط آنها گرفته می شود در صورت مراجعۀ مسئولین آنها به مأموران پلیس یا نیروهای امنیتی که جمعیت را جهت حفظ امنیتشان همراهی می کنند؛ آنان فورا اخلالگران معرفی شده را از صفوف تجمع کنندگان خارج خواهند کرد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
امیل رسیده

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید