۲۵ شهریورماه، سالگرد جان باختن مهسا امینی گذشت. براساس گزارشها جو امنیتی سنگینی در اکثر شهرهای ایران بخصوص در استان کردستان و کلان شهرهایی مانند تهران و مشهد حاکم بود. اعتراضات پراکندهای دیده شد اما حضور پررنگ نیروهای امنیتی با صورت های پوشیده و نپوشیده به همراه لباس شخصیها چنان چشمگیر بود که به گفته بعضی از فعالان رسانه، تداعی کننده «حکومت نظامی» در ایران بود و حتی قدیمیها و سن بالاترها نوشتند که «آنچه در خیابانها دیدند فراتر از حکومت نظامی در سال ۵۷ بود».
در مقابل توصیفهایی که از شهرها و خیابانها شده بود، مسئولان نظام و رسانههای نزدیک به حکومتی خبرهایی از اوضاع آرام شهرها بخصوص در کردستان و شهر سقز، زادگاه و محل دفن مهسا امینی منتشر کردند و تاکید کردند نه اعتصابی در کار بوده و نه اعتراضی، همه چیز در امن و امان است و «پروژه مخالفان و معاندان نظام» برای بازگشت به خیابان و ازسرگیری اعتراضات «شکست خورده» است.
آنچه در خیابانهای اکثر شهرهای ایران اتفاق افتاد، دستمایه این پرسش شد که مردم معترض کجا بودند و چرا به خیابان نیامدند؟ مخالفان و موافقان حکومت در شبکههای اجتماعی و رسانهها تحلیلها و مطالب متضادی در این زمینه بیان کردند.
«دستهای خالی در مقابل ظلم و زور»
خبرهای لغو مراسم سالگرد کشته شدگان اعتراضات سال گذشته یکی پس از دیگری منتشر میشود و کسانی مانند نسرین شاکرمی، مادر نیکا در نوشتهای در اینستاگرام از ملتی نوشت که با«دست خالی و بدون دفاع» نمیتوانند در «مقابل زور و ظلم و بیداد حاکم» بایستند و تسلیم میشوند.
خانم شاکرمی خبر داد که مراسمی در سالگرد کشته شدن فرزندانشان برگزار نمیکنند. پیش از خانواده شاکرمی، پدر و مادر مهسا امینی اعلام کرده بودند که مراسم سالگرد میگیرند و با وجود فشار نیروهای امنیتی، حاضر به لغو مراسم نشدند اما در عمل چنان در محاصره ماموران مسلح قرار گرفتند که نتوانستند در روز ۲۵ شهریورماه برای برگزاری مراسم از خانه خارج شوند و صحبت از حبس خانگی به میان آمد و از شنبه گذشته، هنوز تصویری از پدر مهسا امینی و همسرش منتشر نشده و شبکه خبری کردپا میگوید خانه آقای امینی در محاصره نیروهای نظامی است.
نزدیکان آقای امینی پیشتر گفته بودند اداره اطلاعات شهر سقز بارها خانواده مهسا را تهدیدشان کرده بودند که در صورت ادامه اعتراض و پیگیری پرونده و برگزاری مراسم چهلم برای مهسا، برادر مهسا را بازداشت خواهند کرد.
در کنار فشار به خانوادهها، حضور نیروهای امنیتی و لباس شخصیها فقط به سالگرد جان باختن مهسا ختم نشده و براساس گزارشها همچنان ماموران حکومت در خیابانها حضور پررنگی دارند و با فرا رسیدن سالگرد بقیه کشتهشدگان، قبرستانها و خانه عزاداران نیز به شدت تحت کنترل است و به خانوادهها و بستگانشان اجازه داده نمیشود تا بتوانند مراسم عزاداری برگزار کنند.
محدودیتهای امنیتی در روزهای اخیر، بخشی از اقدامات حکومت برای مهار و کنترل اوضاع بوده است، احضار و بازداشت معترضان در هفتههای اخیر شدت گرفته و در یک نمونه «کمیته پیگیری وضعیت بازداشت شدگان» در اطلاعیهای خبر داده در روز ۲۵ شهریور، دستکم «۶۰۰ زن» در تهران دستگیر شدند که از این تعداد «۱۳۰ نفر» در بند قرنطینه زندان زنان قرچک در انتظار تعیین تکلیف وضعیتشان هستند.
به گفته مقامهای قضایی ایران بیش از ۲۰ هزار نفر در جریان اعتراضات سال گذشته بازداشت شدند و برای آنان پرونده قضایی تشکیل شده است. براساس اظهارات شماری از افراد بازداشتی، از هفتههای گذشته به بسیاری از آنان پیامهای هشدارآمیز یا احضاریه فرستاده شده است.
هنرمندان و افراد مشهوری که نقش پر رنگی در اعتراضات سال پیش داشتند از این قاعده نیز مصون نبودند و مثل هانیه توسلی، بازیگر سینما با یک پیام همدردی با کشته شدهها و خانوادههای آنان، با واکنش سریع دستگاه قضایی و امنیتی روبرو شد.
کانون نویسندگان ایران در بیانیهای که در ۲۴ شهریورماه منتشر کرد، گوشهای از اقدامات حکومت در روزهای پیش از سالگرد جان باختن مهسا را بازگو کرده و نوشته بود «حاکمیت با افزایش فشار و گسترش سازوکار سرکوب میخواهد هر صدای اعتراضی را از پیش خاموش کند؛ جابهجایی زندانیان سیاسی و تخلیهی برخی زندانها، پلمپ کسبکارها و توقیف ماشینها به دلیل رعایتنکردن حجاب و به راه انداختن «گشتهای ارشاد» از جمله حربههای حاکمیت به قصد تشدید خفقان است».
در بخشی از این بیانیه تاکید شده بود که «ارعاب و بازداشت خانوادههای کشتهشدگان، بازداشت فعالان حقوق زنان و کنشگران سیاسی و اجتماعی، احضار مجدد و بازداشت برخی از بند رستگان و افزایش کنترل امنیتی دانشگاهها با تسویه و جایگزینی اساتید و تعلیق دانشجویان نیز از دیگر حربههای حاکمیت است تا کانونهای بالقوهی اعتراض را از کار بیندازد».
عادی سازی و «طوفان در فنجان»
حکومت به طور مشخص معترضان «زن، زندگی، آزادی» را به رسمیت نمیشناسد و همچنان «اغتشاشگر» میخواند. بازوهای رسانهای نظام با کنایه به مخالفان و حامیان جنبش اعتراضی، روز ۲۵ شهریورماه را همانند روزهای عادی دانستند و دعوت مخالفان به اعتراض در خیابانها را به «طوفان در فنجان» تعبیر و تفسیر کردند تا نشان دهند که فراخوانها بیاثر و خنثی بوده است.
روزنامه کیهان روز ۲۶ شهریورماه در صفحه اولش با تیتر «کوه تبلیغات دشمن، موش زایید» بدون اشاره به حضور سنگین نیروهای امنیتی در خیابانها مدعی شده بود که سالگرد جان باختن مهسا «یکی از آرامترین روزها در کشور» بود و نوشته بود «گزارشهای میدانی از نقاط مختلف کشور نشان میدهد روز گذشته امنیت و آرامش در استانهای گوناگون برقرار بوده و حتی در سقز که در فراخوانهای تجمع، بسیار مورد تاکید قرار گرفته بود، پروژه احیای اغتشاشات شدیدتر از همیشه شکست خورده است».
روزنامه جوان، روزنامه نزدیک به سپاه پاسداران در ۲۶ شهریورماه با تیتر «اپوزیسیون: به قهقرا رفتیم» شادمانی خود را از به اصطلاح شکست مخالفان جمهوری اسلامی در بازگشت به خیابانها نشان داد و در سرمقاله اصلی روزنامه تلاش کرد به این سوال پاسخ دهد که «چرا مردم به غائله ۱۴۰۱ نپیوستند؟».
عبدالله گنجی نویسنده مطلب در ابتدای سرمقاله روزنامه، خشونت حکومت علیه معترضان را امر طبیعی میداند و مینویسد «وقتی از طرف امثال ما سوال میشود که چرا مردم نپیوستند، پاسخ داده میشود که شما مردم را میکشتید، زندانی میکردید. ترسیدند و نیامدند. اگر آن حرکت انقلاب و براندازی بود، مگر براندازان توقع دارند حکومت برایشان فرش قرمز پهن کند و بگوید بفرمایید انقلاب کنید؟! خشونت از نظر علمی جزئی از روند انقلابهای کلاسیک در علم سیاست است و جریان انقلابکننده توقع گل و بلبل از حاکمیت مستقر ندارد».
آقای گنجی در ادامه ده دلیل را برای نپیوستن مردم به اعتراضات سال گذشته ردیف میکند و مینویسد محور نبودن مسایل اقتصادی، ارتباط اپوزیسیون با غرب، محوریت «شخصیتهای نازل» به عنوان رهبران انقلاب، «محوریت پول و رسانه سعودی»، ورود تجزیه طلبان، رکیک بودن شعارها، تهی بودن اپوزیسیون از اخلاق و رو آوردن به «کثیفترین روشها و تاکتیکها» و یکپارچگی در درون حاکمیت از دلایل همراهی نکردن مردم با معترضان بود.
روزنامه وطن امروز، روزنامه نزدیک به حکومت نیز در ۲۶ شهریورماه سرمقالهاش را به مخالفان حکومت اختصاص داد و نوشت «"توفان در فنجان" بهترین تعبیری است که میتوان برای جریان اپوزیسیون ایرانی به کار برد، جریانی که بهرغم تلاشهای بسیار برای تحریک جامعه، با "نه" بزرگ مردم ایران مواجه شد ... و روز گذشته، سراسر کشور در آرامش و امنیت کامل به سر برد».
روزنامه وطن امروز در روز ۲۷ شهریورماه نیز تیتر نخستش را با عنوان «پاییز دروغ» به بررسی اظهارات مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور و سالگرد اعتراضات اختصاص داد و اعتراضات در سالگرد جنبش مهسا را «تجمعات دروغین» و ساخته و پرداخته رسانههای خارجی دانست و نوشت مردم به بیانیهها و دعوت به اعتراضات «بیاعتنایی محض» کردند.
سکوت رسانههای اصلاحطلب
در مقابل روزنامهها و رسانههای نزدیک به حکومت، رسانههای نزدیک به اصلاحطلبان کمترین توجه را به موضوع سالگرد کشته شدن مهسا داشتند و روزنامهای مانند اعتماد تیتر و خبری به این موضوع اختصاص نداد و روزنامه هم میهن در ۲۶ شهریورماه موضوع را از بعد روانشناسی و سرخوردگیهای ناشی از این اعتراضات بررسی کرد.
ممکن است روزنامههای اصلاحطلب در پرداختن به موضوع سالگرد جان باختن مهسا، محدودیت یا دستورالعملی داشتند اما در مقابل احتیاط یا بیتوجهی آنها، در شبکههای اجتماعی مطالب بسیاری در این زمینه منتشر شد. در بیشتر نوشتهها دلیل حضور نیافتن مردم در خیابانها را ناشی از «استبداد دینی» حاکم بر جامعه ارزیابی کردند.
حسین رزاق، فعال سیاسی که در زندان بسر میبرد، از بند ۴ زندان اوین در یادداشتی نوشت « در ۲۵ شهریور، استبداد دینی با هر آنچه در چنته داشت خیابان را مسدود کرد و از ایران پادگان ساخت، غافل از آنکه چنان ملک و ملت را مبتلای بحران کرده که دیری نخواهد پائید تا عصیان از بحران و رنج تحمیلی دیگری، مردم را دوباره فاتح خیابان کند و پایان این تباهی مطلقه باشد، تا آفتاب آزادی بر این زادبوم بی سایهی شوم استبداد بتابد».
آقای رزاق نتیجه گرفته «با وجود همین صحنهآرایی نظامی و آرایش جنگی، اگر پای یکتن از مردم هم به خیابان نرسیده باشد که رسیده، باز نشان از پیروزی مردم دارد و شکست اقتدار پوشالی خودکامه و رسوایی ملازمان و چاکران و میرغضبهایش».
حامد آئینهوند، دانش آموخته علوم سیاسی و فعال رسانه در کانال تلگرامیاش به اقدامات پیشگرانه حکومت در پیش از سالگرد مهسا اشاره کرده و نوشته «از این آرایش سنگین نظامی و تمهیداتی مانند کاهش تعمدی سرعت اینترنت ، تعمیرات خیابانی تعمدی، بازداشتهای پیشگیرانه بسیاری از فعالین سیاسی و خانوادههای دادخواه مشخص میشود که اتفاقا جمهوری اسلامی، با برنامه و پیشبینی نه تنها بیگانه نیست که خیلی هم آشناست».
آقای آئینهوند نتیجه گرفته برنامههای حکومت «در راستای سرکوب و تضیع حقوق مردم و حفظ نظم سیاسی شیطانی موجود برای حفاظت از خودش است» و برنامهای برای «بهزسیتی زندگی ایرانیان» ندارد.
ناصر دانشفر، فعال رسانه نیز در کانال تلگرامیاش به حرفهای ابراهیم رئیسی در مصاحبه با تلویزیون «ای بی سی» در آمریکا واکنش نشان داد. آقای رئیسی گفته بود عدم پاسخ مردم به فراخوان ۲۵ شهریور؛ نشانه شکست معاندان و بدخواهان این نظام است و آقای دانشفر در پاسخ نوشته «ای کاش یک معتاد پاپتی اونجا بود و به رئیس دولت پسا دوازدهم میگفت که جناب، خودت میدونی که اتفاقی افتاده و تو هم مثل ما مطمئنی جمهوریاسلامی دیگه جمهوریاسلامی نمیشه که اگر شده بود، لازم نبود کل کشور رو پادگان کنید».
آقای دانشفر خطاب به حاکمیت نوشته «ایران محال است که به دوران قبل از جنبش زن، زندگی، آزادی برگردد، حالا شما نوچههایت را بفرست تا عدهای را بزنند، ببرند، دستگیر کنند... و به خدا این نظام دیگه نظام مقدس نمیشه»..
چراهای ۲۵ شهریورماه
درباره آنچه در ۲۵ شهریورماه گذشت، دلایل و عوامل متعددی دخالت دارد و آنچه در رسانهها مطرح شده بخشی از دلایل چرایی حضور نیافتن معترضان در خیابانهاست. سابقه اعتراضات در ایران، توان جنبشهای اجتماعی برای بازیابی و بازگشت به خیابان، شعارها و دربرگیری طبقات مختلف جامعه، احزاب، رهبری اعتراضات و رفتار حکومت در برخورد اعتراضات از جمله مواردی است که میتواند در سالگرد جنبش مهسا مورد توجه قرار بگیرد.
به رغم اینکه حکومت سخن از عادی بودن شرایط کشور دارد، اما حضور نیروهای امنیتی در خیابانها، نشان میدهد که دستکم دستگاهها و سازمانهای اطلاعاتی ایران معتقد به خاموش شدن جنبش اعتراضی نیست و اگر احساس تهدید از جنبش نداشتند در چنین سطحی در خیابانها حضور نداشتند.
از سوی دیگر تکرار اعتراضات خیابانی در سالهای۹۶، ۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ نشان میدهد که با وجود بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، امکان و پتانسیل بازگشت اعتراضات وجود دارد.
در حالی که بسیاری از تحلیلها روی این مساله میچرخد که چرا مردم نیامدند، محسن رنانی، استاد اقتصاد در آستانه سالگرد جنبش مهسا براین نکته تاکید کرده بود که در شرایط فعلی، جامعه بیش از حضور خیابانی، نیاز به «صبر شادمانه» دارد یعنی اینکه آرام باشد و انرژی سیاسیاش را ذخیره کند.
آقای رنانی بر این نکته تاکید دارد که در این « صبر شادمانه»، هرچه بیشتر میگذرد «قدرت سرکوب نظام نیز کمتر میشود. حکومت به طور طبیعی نه انرژی برای بازسازی دارد و نه نیروی انسانی و نه سازماندهی»، و نتیجه میگیرد «این نظام نمی تواند بماند. بنیادهایی که می تواند این نظام را نگه دارد، موریانه خورده است. با فکری که این بحران را خلق کرده نمیتوان همان بحران را حل کرد و نظام از نقطه طبیعی که بتواند اصلاح شود گذشته و نیاز به تصمیمات بزرگ دارد».
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید