داریوش مهرجویی، از مهمترین کارگردان و فیلمنامه نویسان سینمای ایران در خانهاش کشته شده است. در اولین ساعات بامداد یکشنبه ۲۳ مهرماه، رسانههای ایران به نقل از پلیس استان البرز، از کشف پیکرهای داریوش مهرجویی، و وحیده محمدیفر، نویسنده و همسر او در خانه شان خبر دادند. خبر این قتل موجی از اندوه و تاثر و شوک در میان ایرانیان و به ویژه سینماگران و علاقمندان به سینما ایجاد کرده است.
آقای مهرجویی خالق تعدادی از مطرحترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران چه در قبل و چه در بعد از انقلاب است که با ساخت آنها، توانست چند نسل ایرانی را شیفته هنر هفتم کند.
داریوش مهرجویی در سال ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. در سنین نوجوانی مجذوب موسیقی سنتی ایرانی شد و به نواختن سنتور پرداخت. اما خیلی زود به موسیقی کلاسیک غربی روی آورد و شروع به آموختن پیانو کرد، به طوری که حتی برای این ساز چند قطعه هم ساخت. اما خیلی زود متوجه شد که علاقه اصلیاش به سینماست و باید برای تحصیل در این رشته به خارج از ایران برود. مهرجویی بعد از گرفتن دیپلم عازم آمریکا شد. او ابتدا در لسآنجلس در دانشگاه به تحصیل سینما پرداخت اما بعد از مدتی رشته تحصیلی خود را از سینما به فلسفه تغییر داد و از دانشگاه یوسیالای مدرک کارشناسی فلسفه گرفت.
در همان سال، یعنی در سال ۱۳۴۴، مدتی به کار انتشار نشریه پرداخت و سردبیر نشریه «پارس ریویو» در لسآنجلس شد اما یک سال بعد تصمیم گرفت به ایران بازگردد و فیلم بسازد. اولین فیلم سینمایی او «الماس ۳۳» در سال ۱۳۴۶ اکران شد. فیلمی که هم در گیشه شکست خورد و هم نتوانست نظر منتقدان را به خود جلب کند.
فیلم «الماس ۳۳» فیلمی جنایی-اکشن بود که فیلمبرداری آن یک سال به طول انجامید. همچنین یک بازیگر سریالهای تلویزیونی آمریکایی به ایران آمد تا در نقش اصلی زن آن به ایفای نقش بپردازد. هنرپیشهای به نام «نانسی کووک» که بازیاش در فیلم با انتقادات بسیاری روبرو شد.
داستان در مورد مردی است که ادعای کشف فرمول ساخت الماس از نفت را دارد، اما در تهران به قتل میرسد و برادرزادهاش که یک جاسوس بینالمللی به نام لینداست، به تهران میآید تا فرمول را پیدا کرده و آن را از ایران خارج کند.
از دیگر بازیگران فیلم میتوان به رضا فاضلی، کتایون، تقی ظهوری و حمیده خیرآبادی اشاره کرد. با اینکه حدود دو میلیون تومان هزینه ساخت فیلم شد که در آن سال مبلغ گزافی به شمار میآید، اما نتوانست مخاطب زیادی را جذب سینماها کند و در عمل، اولین فیلم داریوش مهرجویی شکستی تمام عیار برای او بود. شاید به همین خاطر بود که برای ساخت دومین فیلم خود، به سوی مخالف این نوع فیلمسازی رفت. به سراغ سبکی که به موج نوی سینمای ایران معروف شده بود.
فیلم «گاو»، شاهکاری تمام عیار
داریوش مهرجویی برای ساخت دومین فیلم خود به سراغ داستانی از «غلامحسین ساعدی» نویسنده و نمایشنامهنویس فقید ایرانی رفت. داستان «گاو» از مجموعه داستان «عزاداران بیل» و برای نوشتن فیلمنامه آن از خود غلامحسین ساعدی کمک گرفت. نتیجه فیلمنامهای بود بدیع و متفاوت از یک داستان به غایت سیاه و گزنده.
داستان مردی روستایی به نام «مش حسن» که تنها دلخوشیاش گاوی شیرده است که روزی او و خانوادهاش را تامین میکند. علاقه مش حسن به گاوش، علاقهای معمولی نیست، علاقهای غیرعادی و توام با مالیخولیا و جنون است. با او حرف میزند، قربان صدقهاش میرود، با دست به حیوان آب میدهد، او را در رودخانه میشورد و همه زندگیاش در حضور و وجود این گاو خلاصه میشود.
از بخت بدِ مش حسن و اهالی روستایش، در سفری که مش حسن به شهر دارد، گاو بی هیچ دلیل موجهی میمیرد. زن مش حسن آشفته و پریشانحال از اهالی روستا کمک میخواهد که مش حسن را از این اتفاق شوم باخبر کنند. اهالی روستا گاو را در حیاط خانه مش حسن دفن میکنند و تصمیم میگیرند که به دروغ بگویند که گاو فرار کرده است. در بازگشتِ مش حسن از شهر، اول از همه به طویله سر می زند تا حال گاوش را بپرسد اما از گاو خبری نیست. اهالی سعی دارند به او کمک کنند تا خبر فرار گاو را قبول کند اما مش حسن نمیپذیرد و خشمگین و عصبانی به اهالی روستا حمله میکند.
اهالی مجبور میشوند دلیل نبود گاو را اینبار به درستی بگویند که گاو مرده است اما مش حسن معتقد است که «بلوریها» گاو او را دزدیدهاند. (بلوریها گروهی از روستاییان هستند که برای امرار معاش دزدی میکنند.) کمکم علائم جنون در مش حسن نمودار میشود. او خود را گاو مش حسن میپندارد، شروع به خوردن علوفه میکند و صدای گاو از خودش درمیاورد. و این سرانجامِ مردی سرخوش و پر از رویاست که در نهایت به قل و زنجیر بسته شده و پایانی تلخ و تکان دهنده را به تصویر میکشد.
در این فیلم بازیگران قدری چون عزتالله انتظامی، علی نصیریان، جمشید مشایخی، پرویز فنیزاده و مهین شهابی بازی میکنند و محصول سال ۱۳۴۸ خورشیدی است. فیلم «گاو» نه تنها در فستیوالهای معتبری جهانی از جمله کن، برلین، لسآنجلس و مسکو شرکت کرد، بلکه توانست جایزه فیپرشی جشنواره ونیز را از آن خود کند.
فیلم «گاو» هم توسط منتقدان ایرانی ستوده شد، هم بسیاری از منتقدان بینالمللی به تحسین آن پرداختند. «هوشنگ کاووسی» منتقد پرآوازه ایرانی که از مخالفان سرسخت سینمای بدنه ایران و یا همان «فیلم فارسی» بود، فیلم گاو را یک شاهکار نامید و در بسیاری از نظرسنجیهای منتقدان ایرانی، فیلم گاو جزو ده فیلم برتر تاریخ سینمای ایران شناخته شد.
همچنین ساخت فیلم گاو، نام داریوش مهرجویی را در کنار فیلمسازان صاحب سبک دنیا مثل آکیروکوروساوا، فیلمساز بزرگ ژاپنی و ساتیا چیترای فیلمساز پرآوازه هندی، آورد. این فیلم جوایز معتبر دیگری هم کسب کرده است، از جمله جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره بینالمللی فیلم برلین در سال ۱۹۷۲، نامزد هوگوی طلایی جشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو در سال ۱۹۷۱ و جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره سینمایی سپاس در سال ۱۳۴۸. این فیلم که در گیشه هم موفق بود، فیلمی است که روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی هم از آن به عنوان فیلمی خوب و متعهد یاد کرده است.
ساخت سه فیلم مطرح و جنجالی تا قبل از انقلاب ۵۷
داریوش مهرجویی که دیگر به عنوان کارگردانی توانا و ستایش شده، مطرح شده بود، تا قبل از انقلاب ۵۷، سه فیلم مطرح دیگر میسازد.
او برای دومین فیلم خود، سراغ نمایشنامهای از علی نصیریان رفت. نمایشنامه «هالو» که داستان مردی باز هم روستایی و سادهلوح اما اینبار در شهر بود. فیلمنامهی فیلم که نام «آقای هالو» بر خود گرفت توسط خود کارگردان و علی نصیریان نوشته شد و در سال ۱۳۴۹ جلوی دوربین رفت. علی نصیریان خود در این فیلم نقش آقای هالو را بازی میکند. مردی دلپاک اما بسیار سادهاندیش که از روستای خود به تهران میآید تا معاملهای انجام دهد اما دل در گرو دختری بدنام به نام مهری میبندد. نقش مهری را فخری خوروش بازی میکند. زوج خوروش-نصیریان بازی ماندگاری در این فیلم ارائه دادهاند که بخشی از آن هدایت درست توسط مهرجویی، کارگردان اثر است.
سومین فیلم او فیلم «پستجی» است که باز هم نقش اولش را علی نصیریان بازی میکند. این فیلم که در سال ۱۳۵۱ ساخته شده، نوشته خود داریوش مهرجویی اما بر اساس نمایشنامه «ویتسک» نوشته کارل گئورگ بوشنر، نمایشنامه نویس آلمانی قرن نوزدهم است که تنها ۲۳ سال عمر کرد.
فیلم داستان «تقی پستچی»، مردی ثروتمند و داری مکنت بسیار است که از ناتوانی جنسی رنج میبرد و نمیتواند با همسر جوان و زیبایش رابطه زناشویی داشته باشد. داستان با ورود برادرزاده تقی آقای پستچی، مهندس علیاکبر خان، وارد بحران میشود. مهندس مردی جوان و خوش قیافه است که عاشق منیر همسر تقی میشود و با او رابطهای خارج از عرف را شروع میکند. تقی که داروهای گیاهی دکتر معالجهاش حالش را وخیمتر کرده، در نهایت مرتکب قتل همخون خودش، یعنی برادرزادهاش میشود. در این فیلم بازیگران صاحب نامی چون عزتالله انتظامی و ژاله سام بازی میکنند. همچنین احمدرضا احمدی شاعر نامدار ایرانی در نقش مهندس علیاکبر خان اولین و آخرین بازی سینمایی خود را ارائه میدهد. بهمن فرسی، نمایشنامه نویس معروف ایرانی هم ایفاگر نقش دامپزشک و همان دکتر معالج تقی پستچی است.
فیلم «پستچی» دیگر فیلم داریوش مهرجویی است که توانست نظر جوامع سینمایی بینالمللی را به خودش جلب کند. فیلم جایزه «اینترفیلم» جشنواره برلین را گرفت و در شب کارگردانان فستیوال کن به روی پرده رفت.
حالا دیگر داریوش مهرجویی چنان جایگاه خود را به عنوان کارگردان در سینمای ایران محکم کرده است که برای ساخت فیلم بعدی خود به سراغ مضمونی اجتماعی و شاید سیاسی میرود. اینبار با فیلمی جنجال برانگیز به نام «دایره مینا».
داریوش مهرجویی برای ساخت «دایره مینا»، دوباره به سراغ داستان کوتاهی از غلامحسین ساعدی میرود. داستان «آشغالدونی»، از مجموعه داستان «گور و گهواره». همکاری مجدد مهرجویی با ساعدی در نوشتن فیلمنامه، اینبار با تغییرات محسوسی نسبت به داستان همراه است. فیلمی که در نهایت تحسین منتقدان را برانگیخت اما توقیف شد و تا سه سال بعد، یعنی تا سال ۱۳۵۶، اجازه اکران نیافت.
داستانِ «دایره مینا» داستان قاچاق خون در بیمارستانهای تهران است. علی با بازی سعید کنگرانی که در آن زمان تنها ۲۰ سال دارد، همراه پدر بیمارش در حاشیههای تهران زندگی فقیرانهای دارند. علی پدرش را به پایتخت آورده تا شاید درمانی برای او پیدا شود. بیمارستان پدر علی را پذیرش نمیکند و آنها مجبورند کنار بیمارستان بمانند تا شاید راهی برایشان باز شود. علی با مرد ثروتمند میانسالی به نام سامری آشنا میشود.
سامری که در کار قاچاق خون از مردم فقیر و نیازمند و رساندن آن به بیمارستان است، علی را در این راه به کار میگیرد و به او حقوق خوبی میدهد. در لایههای زیرین فیلم، سامری که نقش آن را عزتالله انتظامی بازی میکند، مرد همجنسگرایی است که عاشق علی شده اما در فیلم، این داستان فرعی خیلی روشن مطرح نمیشود. از سوی دیگر بین علی و زهرا، پرستار بیمارستان که نقش آن را فروزان، ستاره سینمای قبل از انقلاب بازی میکند، رابطهای شکل میگیرد. علی اما جذب کار و پول شده و حتی دیگر مرگ پدرش او را چندان تحتتاثیر قرار نمیدهد.
در داستان ساعدی، علی با ساواک همکاری کرده و یک دکتر معترض به شرایط موجود را لو میدهد. اما در فیلم اثری از ساواک نیست و شخصیت دیگری وارد شده تا به عنوان یک دکتر جوان، بیمارستانی مانند سازمان انتقال خون تاسیس کند و دیگر خونی قاچاق نشود. با این وجود باز هم فیلم سه سال به محاق توقیف رفت. در سال ۱۳۵۶ توانست پروانه نمایش بگیرد و در سال ۵۷ روانه اکران سینماها شد.
«دایره مینا» که توانست وجه دیگری از بازیگری چون فروزان را در یک فیلم روشنفکرانه، نمایش دهد، در گیشه هم به فروش بالایی دست یافت. فیلمی که نگاهی نقادانه به یک معضل اجتماعی در ایران داشت و توانست با داستانی تاثیرگذار، از نظر سینمایی هم فیلمی معتبر را در کارنامه هنری کارگردانش ثبت کند. فیلم «دایره مینا» جوایز متعددی از فسیتوال معتبر جهانی گرفته است. از جمله جایزه ویژهٔ بینالمللی کاتولیکها، جشنوارهٔ جهانی فیلم برلین در سال ۱۹۷۸ و جایزهٔ منتقدین بینالمللی از فستیوال فیلم برلین در همان سال.
این فیلم همچنین باعث تاسیس «سازمان انتقال خون ایران» شد که اتفاقی مهم و حیاتی برای جامعه ایران بود.
«اجاره نشینها»، بازگشتی باشکوه با یک کمدی اجتماعی
داریوش مهرجویی، بعد از انقلاب پنجاه وهفت، به سراغ داستانی از «فریدون دوستدار» رفت که بر خلاف غلامحسین ساعدی، کمتر شناخته شده بود. داستانی به نام «حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق» که در نهایت فیلمی از آن ساخته شد به نام «مدرسهای که میرفتیم»، نوشته مشترک آقای دوستدار و داریوش مهرجویی. فیلم توسط «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» تهیه شد و داستان ناظم دیکتاتور مدرسهای به نام امیر پازوکی، با بازی علی نصیریان، را به تصویر میکشد که سرناسازگاری با دانشآموزان مدرسه دارد.
دانشآموزان مدرسه که از شرایط حاکم بر فضای مدرسهشان ناراضیاند، اقدام به اجرای یک نمایش میکنند که با تنبیه ناظم مدرسه روبرو میشوند. در اقدام بعدی، یک روزنامه دیواری می سازنند و انتقادات خود را مطرح میکنند اما اینبار کتابدار مدرسه و معلمی دیگر در اعتراض به فضای مستبدانه مدرسه، کنار دانشآموزان میایستند. فیلم به خاطر فضای انتقادی خود، پروانه نمایش نگرفت و تنها ده سال بعد، نسخه سانسور شدهای از آن به روی پرده رفت. آقای مهرجویی بعد از توقیف فیلمش به فرانسه مهاجرت کرد و تا سال ۱۳۶۵ در فرانسه ماند. اما در نهایت به ایران بازگشت و فیلم بعدیاش شد یکی از مهمترین فیلمهای کارنامه هنریاش.
داریوش مهرجویی با ساخت فیلم بعدی خود، «اجارهنشینها» بار دیگر به همگان نشان داد که کارگردان صاحب اندیشه و توانایی است. فیلمی که با استقابل گسترده منتقدان و مخاطبان روبرو شد، به طوری که در سال ۱۳۶۶، پرفروشترین فیلم سال شد. فیلم «اجارهنشینها» که در سال ۱۳۶۵ ساخته شده، یک کمدی دراماتیک و اجتماعی است که به لحاظ نوع کمدی با دیگر اثر کمدی موقعیت مهرجویی یعنی «آقای هالو» متفاوت است. در «اجازهنشینها» مهرجویی سیستمی را مورد انتقاد قرار میدهد که از پایه نادرست بنا شده است. عباس آقا، صاحب یک قصابی با کلاس (یا همان سوپرگوشت) و مباشرِ مالکِ فوت شده یک آپارتمان مستهلک و در آستانه فروپاشی است که قصد دارد آپارتمان را بالا بکشد چون مالک آن وارثی نداشته است. به همین خاطر تن به تعمیر و بازسازی آپارتمان نمیدهد تا شاید مستاجران ناراضی، واحدهای آپارتمان را تخلیه کنند. از سوی دیگر مستاجران هر واحد، قصد بلند شدن ندارند و خود میخواهند که آپارتمانشان را تعمیر کنند. در میان دعواهای متعددی بین مستاجران با عباس آقای سوپر گوشتی و همینطور میان او و مادر و برادرش درمیگیرد. در نهایت با سرنگون شدن منبع آب از پشتبام، آپارتمان فرو میریزد.
در این فیلم گروهی از بهترین بازیگران ایرانی، بهترین بازیهای خود را ارائه میدهند. از جمله عزتالله انتظامی در نقش عباسآقا، یکی از ماندگارترین نقشهای خود را ایفا میکند. از دیگر بازیگران این فیلم مهم تاریخ سینمای ایران میتوان به اکبرعبدی، حمیده خیرآبادی، فریماه فرجامی، ایرج راد، حسین سرشار، رضا رویگری و فردوس کاویانی اشاره کرد که در هر کدام در نقش خود درخشان و به یادماندنی هستند. این فیلم که به نوعی فیلمی سمبلیک در دهه شصت محسوب میشد، ارجاعات بسیاری دارد به نحوه اداره کشور توسط کسانی که بعد از انقلاب به سر کار آمده بودند. اگرچه در پایان فیلم، شهرداری به ساکنان خانه خرابه، مژده واگذاری ملک به آنان را میدهد اما کمدی گزنده آن از ورای خنده مخاطبین هم قابل لمس و مشاهده است.
هامون، قلمروی پادشاهی خسرو شکیبایی
در سال ۱۳۶۸، مهرجویی یکی دیگر از مطرحترین فیلمهای کارنامه هنری خود را میسازد. فیلم «هامون» با درخشش بی چون و چرای خسرو شکیبایی در نقش «حمید هامون».
او در این فیلم سورئالیستی، نقش مرد پریشان احوال و مجنونی را بازی میکند که عاشق همسرش مهشید است. اما مهشید که طی یک عشق آتشین با حمید هامون ازدواج کرده، دیگر تحمل دیوانهبازیهای همسرش را ندارد و او را به همراه پسر کوچکشان ترک میکند.
هامون از طرفی هم به دنبال کودکیهای خود در یک شهر کوچک مذهبی است، هم به دنبال علی عابدینی، مراد و دوست قدیمی خود و هم دارد تز دکترایش را در باب عشق و ایمان مینویسد. در نهایت جنونِ فیسلوف مآبانهاش به جایی میرسد که خود را در دریا غرق میکند. اگرچه رفیق قدیمی که سمبلی از عشق و ایمان است، او را نجات میدهد. خسرو شکیبایی که پیش از بازی در نقش حمید هامون، چندان در سینما شناخته شده نبود و بیشتر روی صحنههای تئاتر ظاهر میشد، بعد از این نمایش این فیلم، تبدیل به ستاره سینمای ایران شد که بیشتر کارگردانان به دنبالش بودند.
بیتا فرهی که اولین بازی خود را در نقش مهشید همسر هامون ازائه می دهد، با این فیلم به سینمای ایران معرفی شد و توانست در فیلم بعدی مهرجویی، باز هم در نقش اصلی ظاهر شود. خسرو شکیبایی برای ایفای نقش حمید هامون توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را از جشنواره هشتم فجر نصیب خود کند. همچنین فیلم توانست سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، فیلمنامه، فیلمبرداری و بهترین تدوین را از آن خود کند و همینطور جایزه ویژه هیات داوران را. فیلم «هامون» که پر از صحنههای رویا و کابوس مرد روشنفکر ایرانی و درگیری او با خود و جامعه خویش است، هم ستایشگران بسیاری دارد و هم مخالفان بسیاری که شخصیت هامون را، کاریکاتوری از روشنفکر ایرانی میدانند.
بانو، فیلمی در ستایش ویریدیانای بونوئل
در سال ۱۳۷۰، داریوش مهرجویی فیلم «بانو» را میسازد، با فیلمنامهای نوشته خودش اما با برداشتی آزاد از فیلم «ویریدیانا» شاهکار لوئیس بونوئل فیلمساز آوانگارد و سورئالیست اسپانیایی. در این فیلم یک زن یعنی بانو با بازی بیتا فرهی نقش اصلی و محوری دارد. مریم زن متمول و مهربانی است که همسرش محمود با بازی خسرو شکیبایی او را ترک کرده تا با زن دیگری زندگی میکند.
مریم برای رفع احساس تنهایی خود، باغبان باغ بزرگ خانهاش را همراه با همسرش به داخل خانه مجلل و اشرافی خود میآورد و آنها هم پای کسان دیگری را به خانه اشرافی بازمیکنند، از جمله قربان سالار با بازی عزتالله انتظامی که دست کج دارد و از خانه بانوی عمارت مجلل دزدی میکند. خود مهرجویی معتقد بود که فیلم «بانو» ادامه فیلم هامون و قصه زن آن فیلم است. زنی اهل هنر و ادبیات که خانهاش پناه فقیران و مستمندان میشود اما نه تنها خانهاش رو به ویرانی میرود، بلکه آرامش و آسایشش را هم از دست میدهد.
برخی از منتقدان، بانوی فیلم را نشانهای از وطن و یا ایران دانستهاند که دارد به دست مستضعفانی که در آن حاکم شدهاند، نابود میشود. فیلم به دلیل همین برداشتها توقیف شد و تا هفت سال بعد به اکران در نیامد اما حضور یک زن قوی و مستقل که در نهایت تنها خود برای زندگیاش تصمیم میگیرد، مهرجویی را به سمتی برد که در سه فیلم بعدی خود تصویری حقیقی و روشن از زن ایرانی ارائه دهد.
«سارا»، «پری» و «لیلا»، سه گانه ستایش مهرجویی از مقام زن
داریوش مهرجویی جزو معدود سینماگران ایرانی است که توجه ویژهای در آثارش به زنان و نقش حقیقی و موثر آنان در خانواده و جامعه داشته است. این توجه ویژه، مخصوصا در سه فیلم او که در دهه هفتاد ساخته شدهاند، بسیار عیان و محسوس است. سارا، پری و لیلا، سه شخصیت قوی و محوری سه فیلم مهرجویی هستند که به ترتیب در سالهای ۱۳۷۱، ۷۳ و ۷۶ ساخته شدهاند. سه فیلم که سه نقش ماندگار تماما زنانه در تاریخ سینمای ایران خلق کردند. زنانی با پیچیدگیهای عمیق روحی و ذهنی و تواناییهای ژرف در انتخاب و به دست گرفتن مسیر زندگی خود.
سارا مادر- همسری خانهدار است که برای پرداخت هزینه درمان شوهرش، حسام که رئیس بانک است، مجبور به قرض از همکار همان بانک، گشتاسپ، شده و به دروغ گفته ارث پدریاش بوده است. او برای پرداخت قرض خود، مجبور شده شبها روی لباسهای عروسی سوزن دوزی و منجوق دوزی کند، طوری که همسرش اصلا خبردار هم نشود. اما در نهایت با اصرار گشتاسپ، راز سارا برملا میشود. اما همسرش به جای تشکر از او، او را برای جعل امضا سرزنش کرده و او را حتی لایق مادر بودن نمیداند. در نهایت سارا تصمیم میگیرد حسام را ترک کند و حتی دختر کوچکشان را هم با خود میبرد. این فیلم برداشتی آزاد از نمایشنامه «خانه عروسک»، نوشته هنریک ایبسن، نمایشنامهنویس بزرگ نروژی در قرن نوزدهم است. در این فیلم نیکی کریمی، ستاره سینمای ایران در دهه هفتاد، بازی درخشانی ارائه میدهد. فیلم «سارا» جوایز متعددی را برای مهرجویی از داخل و خارج از ایران به ارمغان آورده است.
در فیلم بعدی، مهرجویی باز اقتباس از یکی دیگر از آثار بزرگ جهان میرود. دو داستان کوتاه پیوسته به نام «فرانی و زویی» نوشته سالینجر نویسنده فقید آمریکایی. در این فیلم پری، دختر کوچک یک خانواده مرفه اما متفاوت است که با خواندن یک کتاب کوچک از یک عارف قرن پنجم هجری، دچار سرگردانی و گمگشتگی میشود. او در داشتن ایمان و تمرینهای سخت عارفانه زیادهروی کرده و در آستانه فروپاشی روحی و جسمی است. کتاب متعلق به اسد، برادر بزرگ پری است که عارف مسلک بوده و در جریان آتشسوزی خانهاش میمیرد. صفا برادر وسطی، از افراط و تفریط گزیران است و میخواهد خواهر کوچکش را نجات دهد اما در نهایت این داداشی برادر کوچکتر است که پری را به زندگی عادی برمیگرداند. نیکی کریمی اینبار هم در نقش اصلی فیلم ظاهر میشود و خسرو شکیبایی در دو نقش اسد و صفا، دو بازی درخشان ارائه میدهد و علی مصفا در سومین نقش سینمایی خود نقش داداشی را به زیبایی بازی میکند. طوری که او را به عنوان بازیگری توانا و متفاوت به سینمای ایران معرفی میکند.
سه گانه آخر مهرجویی در ارائه یک نقش تاثیرگذار و قدرتمند از زن ایرانی، فیلم «لیلا» ساخته ۱۳۷۶ است. بر اساس رمان لیلا نوشته «مهناز انصاریان»، بازیگر و نویسنده ایرانی.
«لیلا» داستان دختر جوانی است، عاشق همسر و زندگی مرفه و شاد مشترکی که با او دارد. اما برای اینکه قادر به بچهدار شدن نیست، مجبور میشود به تجدید فراش کردن همسرش رضا دهد. لیلا حاتمی از بازیگران جوان و خوش تکنیک سینمای ایران در دهه هفتاد، نقش لیلا را بازی میکند و علی مصفا نقش رضا، همسرش. جمیله شیخی، بازیگر فقید ایرانی نیز مادرشوهر لیلا را درخشان و به یادماندنی در ذهنها نقش میزند. فیلم «لیلا» که ستایشگران و مخالفان سرسخت خود را دارد، توانست جوایزی را از جشنواره فیلم آن سال کسب کند، از جمله سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم زن برای جمیله شیخی.
فیلم «درخت گلابی» معرفی گلشیفته فراهانی به سینمای ایران و جهان
داریوش مهرجویی فیلم «درخت گلابی» را در سال ۱۳۷۶ بر اساس داستانی به همین نام از «گلی ترقی» نویسنده مشهور ایرانی میسازد. داستان نویسندهای به نام محمود که برای تمام کردن کتاب خود به باغ پدریاش در دماوند میآید. جایی که درخت گلابی قطور آن خشک شده و دیگر قادر به میوه دادن نیست.
محمود طی اقامت خود در باغ پدری، یاد خاطرات کودکیاش میافتد. یاد میترا دختر عمهاش با بازی گلشیفته فراهانی، و عشق شیفتهوارش به او. گلشیفته فراهانی که در زمان ساخت فیلم تنها ۱۴ سال دارد، اولین بازی حرفهای خود را در این فیلم ارائه میدهد. چهره شرقی زیبا و معصومانه او و شیطنت نهفته در چشمها و خندههایش، چنان روحی در نقش میترای فیلم میدمد که سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را برایش به ارمغان میآورد.
او جوانترین بازیگری است که توانسته این جایزه را کسب کند. گلشیفته فراهانی بعد از بازی در فیلم «درخت گلابی»، تبدیل به یک ستاره در سینمای ایران شد، اما تنها یازده سال بعد، به خاطر بازی در فیلمی هالیوودی به نام «یک مشت دورغ» به کارگردانی ریدلی اسکات و در کنار «لئوناردو دیکاپریو»، و مورد آزاد و اذیت قرار گرفتن وزارت ارشاد و مامورین امنیتی جمهوری اسلامی، مجبور به ترک ایران شد. او خیلی زود توانست با بازی در فیلمهای مهم و مطرح جهانی با سینماگران بلندآوازه، نام خود را به عنوان یک ستاره سینمای بینالمللی ثبت کند.
«مهمان مامان» جشنی برای انسان بودن
داریوش مهرجویی در سال ۱۳۷۸ فیلم «میکس» را ساخت و در سال ۱۳۸۰ فیلمی به نام «بمانی» اما در سال ۱۳۸۲ و با ساخت فیلم «مهمان مامان»، بار دیگر نام خود را به عنوان فیلمسازی درجه یک با استاندارهای بالا مطرح کرد. فیلمی بر اساس داستانی از «هوشنگ مرادی کرمانی» با حضور بازیگران صاحب نامی چون گلاب آدینه، پارسا پیروزفر، حسن پورشیرازی، ژاله علو، فریده سپاهمنصور و امین حیایی.
قرار است برای یک خانواده که وضع مالی مناسبی ندارند، مهمان برسد. مادر که یخچال خانهاش خالی است، امید دارد که مهمانان یک ساعتی بنشینند و بروند. اما با اصرار پدر خانواده قرار میشود که شام بمانند و این تازه اول ماجراست. مادر دست به دامان همسایهها میشود تا شاید بتواند غذایی سر سفره مهمانان بگذارد. در نهایت همه همسایهها کمک میکنند و سفره رنگینی برای مهمانان فراهم میشود. اگرچه با اصرار مجدد پدر خانواده برای ماندن مهمانان، مادر با بازی درخشان گلاب آدینه راهی بیمارستان میشود. فیلم ساختاری به شدت جذاب و گیرا دارد و همه بازیگران، حضوری صمیمی و درخشان دارند. پارسا پیروزفر در نقش یک جوان پولدار معتاد که وضعیتی فلاکتبار پیدا کرده است، یکی از متفاوتترین بازیهای خود را ارائه میدهد. فیلم «مهمان مامان» توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره فجر آن سال را نصیب مهرجویی کند.
«سنتوری» انتقاد از فضای هنری حاکم و محروم از اکران
فیلم «سنتوری» یکی از فیلمهای جنجالی داریوش مهرجویی است که آن را در سال ۱۳۸۵ با برداشتی آزاد از رمان «عقاید یک دلقک» نوشته هاینرش بل، نویسنده فقید آلمانی، ساخت. داستان هنرمند جوانی به نام علی که خواننده و نوازنده سنتور است و نقش آن را بهرام رادان بازی میکند. هنرمند با استعداد و خلاقی که از یک خانواده مذهبی و سنتی است و مجبور شده به خاطر علاقهاش به موسیقی قید خانوادهاش را بزند. او کنسرتهای موفقی را برگذار میکند و اسم و رسمی به هم میزند. عشق بین او و دختر جوانی به نام هانیه با بازی گلشیفته فراهانی، منجر به ازدواجی شیرین میشود اما خیلی زود خوشبختی علی سنتوری به بدبختی و تلخکامی تبدیل میشود. آثارش مورد سانسور قرار میگیرد، در مهمانیها نمیتواند بخواند، آثارش توقیف میشود و خودش به دام اعتیاد میافتد.
به علت انتقاد سازنده اثر، از حضور مخرب سانسور و سرکوب در فضای هنری ایران و همچنین نقد ساختارهای غلط و مرتجعانه سنتی در خانوادههای مذهبی ایرانی، توقیف شد و هرگز به اکران عمومی نرسید. اگر چه سیدیهای قاچاق آن در بازار به فروش میرسید. در نهایت در سال ۱۳۸۹، مجوز نمایش ویدئویی آن منتشر شده و در دسترش مخاطبین قرار گرفت. ترانههای این فیلم که توسط اردوان کامکار و محسن چاووشی ساخته شده و توسط آقای چاووشی خوانده شدهاند، همچنان جزو ترانههای محبوب و پرمخاطب محسوب میشوند. این فیلم همچنین سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای بهرام رادان و سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را برای داریوش مهرجویی به ارمغان آورد.
افول در سالهای اخیر
داریوش مهرجویی از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۸، شش فیلم دیگر ساخت اما فیلمهایش دیگر نتوانست نظر منتقدان را به خود جلب کند و همچنین در گیشه ناموفق بود. فیلمهایی چون «طهران، تهران»، «آسمان محبوب»، «نارنجی پوش»، «چه خوبه که برگشتی»، «اشباح» و «لامینور».
فیلم «لامینور» آخرین ساخته داریوش مهرجویی در سال ۱۳۹۸ است که کارگردان آن را در اعتراض به حوادث سال ۹۸، از نمایش در جشنواره بیرون کشید و در نهایت در اردیبهشت سال ۱۴۰۰ به نمایش درآمد. داستان دختر جوانی به نام «نادی»، با بازی پردیس احمدیه که عاشق موسیقی است اما پدرش با حضور او در عرصه موسیقی مخالف است. در این فیلم علی نصیریان بعد از چهل سال دوباره با مهرجویی همکاری میکند.
اگرچه مهرجویی در سالهای پایان عمرش، نتوانست فیلمی با قدرت و تاثیرگذاری فیلمهای قدیمیترش بسازد، اما با داشتن چندین فیلم مهم و مطرح در کارنامهی سینمایی خود، نام خود را به عنوان یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین فیلمسازان تاریخ سینمای ایران ثبت کرده است. فیلمسازی که در اقتباس سینمایی از آثار ادبی مهم ایران و جهان، توانایی شگفتآوری داشت و در اجرای مضمون و تکنیک در هنر سینما، از بهترینهای تاریخ سینمای ایران بود. فیلمسازی که تعدادی از مهمترین آثار تاریخ سینمایی ایران را خلق کرد و نامش را در تاریخ هنر و فرهنگ ایران زمین، ماندگار.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید