ایرانیت: که نماد مساوات و اولویت منافع ملی بدون حضور دین در حکومت است و دیدگاه دوم ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران که بر معنای آن قوانین اسلامی منطبق بر ولایت فقیه جهت دهنده مردم هستند و امت اسلامی مهم تراز ملت است. خرداد 76 و پیروزی سید محمد خاتمی نشانه ای بود برای اینکه ایران می تواند گذار از یک کشور جهان سومی به جامعه ای مدرن را انجام دهد. خرداد سال 1392 اما نقطه ی پایانی بر این نظریه است. اما چرا؟ جواب پیچیده نیست. جامعه ایران به شدت از اصل ایرانیت خود استحاله شده که حتی آخرین صداهای ایرانیت هم توسط کسانی به گوش می رسد که قرن ها تحت نظریات مخالف بوده اند. به بیان دیگر گفتمان انقلابی که سعید جلیلی از آن صحبت می کند در جامعه نهادینه شده است. به طور مثال امروز مردم دیگر معتقد نیستند روحانیون قادر به سیاست مداری نیستند حتی در برخی از موارد آموزه های آنها در حوزه علمیه را برای سیاست مفید می دانند. در انتخابات اخیر می شنیدم که روحانی از عارف بهتر است زیرا فریب ها و نیرنگ ها را می داند و از همان ها می تواند علیه مخالفان خود استفاده کند اما عارف از محیط آکادمیک آمده و قادر به اجرای نظریات خود نخواهد بود. این یعنی اعتراف به ناتوانی سیاست مداران برخواسته از قشر طرفدار دیدگاه ایرانیت جامعه. یعنی اینکه روحانیون سیاست ورزی را آموخته اند اما دانشگاهیان فقط به درد تدریس در دانشگاه می خورند. تمام انسان های بزرگ در دنیا دارای خصوصیت مشترکی هستند. آن ها نه تنها به امروز و فردا بلکه به دهه های آینده هم نظر دارند و بر اساس آن حرکت می کنند. رهبران اصلاح طلبان (به معنای عام اصلاح طلبی) فاقد این خصوصیت یعنی دید طولانی مدت و آنچه که به اصطلاح visionary خوانده می شوند هستند در حالی که ایدیولوژی انقلاب اسلامی و در راس آن خامنه ای به خوبی برای آینده طرح و برنامه دارد. نظریات این گروه به خوبی توسط ایده پردازان انقلاب (مثل روزنامه کیهان یا رحیم ازغندی ) تئوریزه می شود و در نهایت در جامعه به اجرا در می آید. درست به همین دلایل است که امروز یکی از کاندیداهای خامنه ای (روحانی ) توسط اکثریت به ظاهر مخالف انتخاب می شود و مردمی که اعتقاد به اصلاحات بیشتر در زمان خاتمی داشتند در نهایت سرخورده شدند. امروز از به قدرت رساندن یک ماکیاولیست مسرور می شوند و احساس پیروزی می کنند. اکثریت خواهان تغییر در اثر همین رهبری بدون راهبرد امروز آخرین میخ ها را بر تابوت ایران سکولار و مدرن می کوبد و شادی می کنند. آن ها دیر یا زود به شدت سرخورده خواهند شد زیرا هنگامی که آخرین مشت خاک بر این تبوت ریخته شد؛ متوجه می شوند چه بلایی بر سرشان آمده است. اولین نشانه های این سرخوردگی در حال پدیدار شدن است که از آن نمونه می توان به عدم تبریک محمد خاتمی به روحانی اشاره کرد. طبق تجربه نگارنده ملت هایی که بر اصول خود ایستادگی کردند و برای آنچه خواستند جنگیدند به موفقیت رسیدند به عنوان نمونه مقاومت طبقه کارگر آمریکا در مقابله با سرمایه دارانی که حقوقشان را پایمال می کردند که با انتخابات 1896 جنبه عملی پیدا کرد. ملتی هایی همچون ایران از روز بعد از حمله اسلام هر روز عقب رفته و مصالحه کرده اند و پس از 14 قرن اکنون روحانیون خود را به این مردم به عنوان آلترناتیو قبولانده اند. امید به نسل جوان اگرچه هنوز امید بسیاری است اما این نسل هم در اثر اشتباهات پدرانشان فقط در سطح مدرن هستند و در عمق فاقد ایدئولوژی و افکار سکولار در مقابل ایدیولوژی ولایت فقیه میباشند.
© 2013 Thoughts
ایمیل دریافتی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید