
چگونه جنگ از اوکرائین به غزه منتفل شد و بعبارت صحیح تر چرا جنگ روسیه و اوکرائین تحت شعاع جنگ اسرائیل و غزه قرار گرفت ؛ چرا جنبش زن زندگی ازادی کم رنگ شد و تحت شعاع جنگ غزه قرار گرفت ؟ عدم همراهی ایرانیان با تجمعهای حامیان فلسطین؟ یک خاطره از 50 سال پیش در زمان جنگ یوم کیپور درسال ۱۹۷۳و سرانجام چرا نسل ما در زمان جنگ سرد فریب شوروی ها را خورد .
بعد از فروپاشی شوروی ؛ اسنادی پیدا شد که نشان می داد که در دوران جنگ سرد شوروی هادر ترویج گفتمان ضد امریکایی و متعاقب ان تفکر راه رشد غیر سرمایه داری و گفتمان انقلاب های ملی _ دمکراتیک نفش ویزه ای داشتند
جنگ یوم کیپور که همچنین با عناوین جنگ اعراب و اسرائیل ۱۹۷۳، جنگ اکتبر، جنگ رمضان یا جنگ چهارم اعراب و اسرائیل نیز شناخته میشود، جنگی بود که از ۶ تا ۲۵ اکتبر ۱۹۷۳ میان سوریه و مصر با حمایت چند کشور عربی دیگر و اسرائیل اتفاق افتاد. این جنگ با حمله غافلگیرانه مصر و سوریه علیه مواضع نیروهای اسرائیلی در شرق کانال سوئز و ارتفاعات جولان آغاز شد، مناطقی که شش سال قبل در جنگ ششروزه به تصرف قوای اسرائیل درآمده بود. حمله در آخرین ساعات یومکیپور مقدسترین روز در یهودیت، آغاز شد. روزی که از غروب ۹ مهر ماه آغاز میشود و یهودیان در آن روزهدار هستند.
این جنگ تأثیری بسیار عمیق و دیرپا بر طرفین درگیر و منطقهٔ خاورمیانه گذاشت. عربها که با شکست یکطرفهٔ ائتلاف مصر و سوریه و اردن در جنگ سال ۱۹۶۷ به شدت تحقیر شده بودند، این بار با موفقیتهای ابتدایی در این جنگ روحیهٔ خود را بازیافتند. اسرائیلیها نیز با وجود دستاوردهای چشمگیر عملیاتی و تاکتیکی که در میدان جنگ به دست آوردند، به این نکته پی بردند که برتری نظامی آنها بر نیروهای عربی همیشگی و تضمینشده نخواهد بود. این تغییر نگرش، راه را برای فرایند صلح میان دو طرف باز کرد تا جایی که در سال ۱۹۷۸، پیمان کمپ دیوید
جنگ سرد به دورهای از رقابت، تنش و کشمکش ژئوپلیتیکی بین اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش (بلوک شرق) و ایالات متحده آمریکا و متحدانش (بلوک غرب) بعد از جنگ جهانی دوم گفته میشود. بهطور کلی دوره زمانی جنگ سرد از ۱۹۴۷ و آغاز دکترین ترومن تا فروپاشی شوروی در ۱۹۹۱ در نظر گرفته میشود.
به دلیل آنکه در این دوران هرگز درگیری نظامی مستقیم میان نیروهای ایالات متحده و شوروی به وجود نیامد اما گسترش قدرت نظامی و کشمکشهای سیاسی منجر به جنگهای نیابتی و درگیریهای مهم بین کشورهای پیرو و همپیمانان این دو ابرقدرت شد، از واژه سرد برای توصیف این جنگ استفاده میشود
ترس از دکترین نابودی حتمی طرفین باعث شد تا هیچیک از دو طرف حمله پیشگیرانه اتمی را آغاز نکنند. به غیر از مسابقه تسلیحات هستهای و استقرارهای مرسوم نیروهای نظامی دو طرف از راههای دیگر همچون جنگ روانی، کارزارهای تبلیغات سیاسی، جاسوسی، تحریمهای اقتصادی گسترده، رقابت در مسابقات ورزشی و فناوری مثل رقابت فضایی برای اثبات برتری خود استفاده کردند.
غرب از سوی آمریکا و کشورهای همپیمانش که عموماً کشورهای غربی جهان اول و دارای سیستم حکومتی لیبرال دموکراسی بودند رهبری میشد. کشورهای مستعمره پیشین بلوک غرب که عموماً سیستم حکومتی اقتدارگرایی داشتند دیگر کشورهای بلوک غرب بودند. شرق از سوی شوروی رهبری میشد. حزب کمونیست شوروی این کشور را تحت کنترل خود داشت و بر کشورهای همپیمان شوروی یعنی جهان دوم نیز نفوذ گستردهای داشت. آمریکا از تغییر رژیم و قیامهای دست راستی در سراسر دنیا پشتیبانی میکرد و شوروی حامی احزاب کمونیست و انقلابهای چپ در دنیا بود. در ۱۹۶۰–۱۹۴۵ بسیاری از مستعمرههای پیشین استقلال یافتند و جهان سوم را شکل دادند که کنترل و گسترش نفوذ بر جهان سوم یکی از محلهای اصلی درگیری آمریکا و شوروی شد.
مرحله نخست جنگ سرد بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم در ۱۹۴۵ آغاز شد؛ آمریکا به دلیل ترس از حمله شوروی در ۱۹۴۹ پیمان اتحاد نظامی، ناتو، را شکل داد و سیاست خارجی با نام سد نفوذ در برابر گسترش نفوذ شوروی را تعریف کرد. شوروی در پاسخ به ناتو و در ۱۹۵۵ پیمان ورشو را شکل داد. محاصره برلین ۴۹–۱۹۴۸، جنگ داخلی چین ۱۹۵۰–۱۹۲۷، جنگ کره ۱۹۵۳–۱۹۵۰، بحران سوئز ۱۹۵۶، بحران برلین ۱۹۶۱ و بحران موشکی کوبا ۱۹۶۱ بحرانهای اصلی این دوره بودند. در این سالها آمریکا و شوروی بر سر گسترش نفوذ و کنترل کشورهای آمریکای لاتین، خاورمیانه، کشورهای تازه استقلال یافته آفریقا و کشورهای آسیا رقابت کردند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید