رفتن به محتوای اصلی

نهاد و نماد بی بنیاد اسلام و ولایت اش

نهاد و نماد بی بنیاد اسلام و ولایت اش

اسلام، ناخوان با فرهنگ رنگین ما و امامت سیستماتیک شیعی آن فاجعه ی هولناک 14 قرنی ماست که در پی هموندی تاریخی شاهان و شیخان و بسی بدتر رسمیت یافتن و دین دولتی شدن آن، واماندگی و اسارت توده ای ـ اجتماعی نبست به اسلام بیش از پیش ریشه ای و ویرانگرترشد. و آزادی نگرش های دیگر، دولتی و کودن منشانه مورد سرزنش خودکامان قرارگرفت. و انتخاب هرگونه باور و یا حق رد و داشتن دید پرسشگر به خردجوئی انسانی نسبت به اوهام زهنی اسلام هرگز، هیچگاه و هیچگونه پشتیبانی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی نداشت. و یا اهرمی مناست جهت دریافت درست مردمی از دین و شناخت و آموزش روشنگرانه آن بسود آگاهیرسانی های فردی و اجتماعی درین کشور اسلامزده پیوسته پای جویش و پویش نیافت. و زمینه رودرروئی آزاد نگرش ها و گفتمان سازنده ی آنها و فرصت نقدی مخالف، روشنگرانه و رسانه ای وجود نداشته است. و ضرورت ایجاد آن در هردو سنت بیمار " شاه و شیخ " سرکوب بیرحمانه شد و این همان ریشه، منشأ و مظهر بیدادگری ها، ویرانگری ها و تباهی های تاکنونی ولایت فقیه مطلق است.

 تحمیل دولتی باور و ترفند برگزینی مذهب شیعی در خانواده های ما که کمترین آشنائی با زبان عربی را ندارند و معانی نماز روزانه شان را نمی شناسند بیشتر به یک شوخی بی مزه شبیه است، آنهم به شکل سنتی و بلغورکنان و با وجود اینهمه مراکز بی بنیاد عقلی و مساجد و امامزاده ها و... براستی این گزافه خواهی دولتی و رسمی جز جنایت علیه بشریت نبوده و نیست. یک جنایت و فریب دینی با خیل و سیل بلند تاریخی نیرنگبازان آخوندی آن، زمینه های گسترش این مذهب و وابستگی توده ای به آن بوده؛ و برابر ترویج مذهب ایستادن نیز، همگی می دانیم که چه تاوان های مرگباری که نداشته است!؟ و همچنین جزای مرگ و یا تغییر باور و داشتن دید انتقادی نسبت به دین رسمی و دولتی که اسلام شیعی باشد نیز بر کسی پوشیده نیست. مذهب شیعی چه در دوران شاه و هماکنون ولائی برای نادانپروری و چگونگی ژرفش مذهبی آن می دانیم که چه دارائی های هنگفتی از مردم کار را به تباهی نکشانده است. و درست برخلاف آن گزینش آزاد دیگر جهان بینی ها هیچگاه ابزاری قانونمدار، پیشرو، و کاربردی انسانمدار نداشته و برای پیشگیری از آسیب های فراوان دین و چاره جوئی برای نسل های کنونی و آتی که قربانی رژیم های شاهی و شیخی بوده و خواهندشد هرگز فرصت شناخت درست از اسلام وجودنداشته و همچنان ندارد.

فراگرائی سکولاریسم و همچنین پی ساختن و برپاداشتن قانومند جهان بینی و اهرم برگزینی های باورمدار، و بی باوری ها درین کشور شاهان و شیخان خودکامه، پیگیر پایش شکسته شده، یا چنین که دیده و می بینیم با هزاران نیرنگ و فریب مذهبی پای چرائی و چسانی و نابرپائی آن همیشه می لنگد و درست برخلاف آن داوری خردمنشانه از قوانین زورکی دین دولتی نه که ممکن نیست بل رودرروئی آگاهانه و فرزانه ای برابر شناسانده شده ها در قبول و یا رد آن آموخته ها که دین رسمی باشد ممکن نبوده و نیست. داشتن دانشی که برای هر انسانی در دوران شکلگیری تجربی اش بسیار زیر ساختی بوده و برای دانائی های خود و آگاهیرسانی های دگرگونسازانه اش بسیار اساسی می باشد که این فقدان در طول تاریخ پشتگرمی اسلام می باشد.

بنابرین، ما مردم اسلامزده عصر شاهان و شیخان انگل و خودکامه این روزها ضرورت آموزشی و آن یاریرسانی تاریخی و تجربی از دین را در دوره های شاه و شیخ دستکم در یکصدساله گذشته هرگز نداشته ایم. همچنین ساختار آموزشی و پرورشی ما از کودکستان تا دانشاه چندان چالش و چربش و وزنه ی دانشورزی اجتماعی نداشته و از همینرو به شناخت خرد توده ای تن نداده و برابر علوم انسانمدار ایستاده، و از همینرو نیز نقد پرسشگرانه از پدیده های کهنه و وامانده را هرگز برنتابیده و پاسخی هم برای چگونگی پذیرفتن و یا کنارگذاردن آنها درین کشور شاه و شیخ اسلامزده نداشته است؛ چه رسد به رد و دور ریختن جسورانه دین دولتی، و یا جایگزینی سیستماتیک از شناخت های پیشین و سنتی، با پدیده های مفید جهان بینی و مترقی امروزین.

ما و نوع انسان نیاز به راه و روندی پیوسته و پویاداریم که چربش ارادی و انسانمداری بر باورها، عقیده ها و راهکارها استوارباشد و نباید وجود آنها مخالف استقلال و استعداد عقلی و روند آتی ما و آیندگان باشد! و یا با سرکوب و سرزنش سران ادیان و حاکمان، دانشورزی تهدید به کفر و یا محکوم به مرگ شود! و یا گزینش باورمدار و برداشت مستقل ما از دنیای بیرون از زهن مان هردو، به ما این امکان را بدهد که خود برگزینیم و ساختارها حکومتی داشتن آنرا از پایه ای ترین حقوق و نشانه های هستی نوع انسان بداند و نه" بنام خدا" یا " سایه و ولی خدا" که چنین نگاهی تهی از منطق حق ندارد فراگیری و پویائی و سرزندگی انسان را به هر بهانه ای خاموش و رام کند! کاری که ادیان و بویژه اسلام می کند تا بدانجا که انسان دیروز و امروز دستکم در ایران، منطقه و جهان اسلام از آن اعتماد بخود محروم و بی بهره شده و نادان تر از پیشترها مانده است. در حالیکه انتخاب خردمداری نیازی انسانی، فرجامی خودسازانه و سرانجام روند پیاگیر و پیاپی ست که آغاز و پایانش در توان خود نوع انسان بوده و می باید همچنان فراتررود؛ و نه آن در وجودی افسانه ای، تحمیلی ازلی و راهچاره ای ابدی باشد که همگی با هنجارها، نیازها و جابجائی های پیگیر پدیده ها خوانائی نداشته و همیشه نارساست. این خواست ادیان در ایجاد بردگی و بندگی بفرمان خدا دیریست درجا مانده و زیر پرسش ها و ناتوانائی های گوناگون شکننده ترشده و در ایجاد و پیدائی های تاکنونی دستآوردهای انسان هیچ نقشی نداشته و ندارد بلکه گرانندگان آنها و خود انسان ها باید ببینند و بپذیرند که توان و خرد خودباور انسان دیروز و امروز سازنده و دگرگون کننده ی بهتر و اصلی آنهاست و نه خدا.

هر دین و باوری که دشمن بینش فرارونده و انسانگرا باشد و کنش و واکنش تحقیقی و عقلانی نو را تنبیه و تهدید کند، یا روشنگری راه فردا را نادیده بگیرد و بدتر از همه ترمز جویش راهبردی مستقل نوع انسان شود و در پیدایش و پذیرفتن نقش انسان آگاه اجتماعی ناتوان بوده و باشد بهررو، وجودش محکوم و اهدافش مردوداست. چراکه هرچه دانش انسانی در روند خود برجسته تر شود که می شود، و خودباوری و توان ساختن انسان دستی رساتری می یابد که یافته است و دگرگونسازی مفید نیز آسانتر و توده گیرترمی شود که شده است؛ اینها واقعیت هائی می باشند که در درگاه خدا و جانشینان او در روی زمین پیوسته به بازی ادیان شان گرفته شده، و آن نیز جز خیانت به راز تکوین هستی انسانساز بیش نیست. اوی خدا کجا چیزی را ساخته که امروز نیز ادامه اش دهد!؟ چراکه اوی "خلاق" وجود زهنی شان می باشد و نمایندگان مفتخور و انگل روی زمین او نیز نباید به انسان کار و سازنده و پردازنده هستی ها چنین بی حرمتی ها کنند. چراکه ازین دریچه ی بینش و حکمت وامانده ی ادیان و همین اسلام ولائی، ما تاکنون هیچ ندیده و نخواهیم دید که دست رحمانی خدا در آن باشد! جز فوران گردنکشان و چپاولگران و فریبکاران و فسادبرانگیزان و دشمنان دانش و کشتار کارگران و از بین بردن توان اندیشه های نقاد و نوع آزاد و انسانمداری آن. هستی دیروز امروز بازتاب دانش و تلاش انسان کار می باشد و همه ی پدیده های عینی موجود، ببارآمده و زائیده شده دست و دانش نیروی کار می باشد و نشانه های وجودی آن در همه ی گستره ها و در سراسر جهان آشکارا دیدنی ست. درحالیکه جهان بینی ادیان در همه گستره ها و پهنه های هستی رهنمود و راهکارش ناقص مانده و افسانه ای ست. کارگر خالق هستی ست و خرد آزاد و خواست استقلال عقلی انسان کار نباید بیش ازین در بند ادیان واپسمانده گرفتار و به بند سرمایه سالاران هموند اسیرباشد.

بر پایه اینگونه فرمان ها و تحکم های دینی و پیش فرض هائی زهنی در میدان عینی ایده ها و نگرش ها و پدیده های دگرگونشونده و جاری هستی، آنهم هستی چنددست و پیچیده، و شناخت آن در جوامع بشدت تنگدست و آموزش ندیده دشوار است، ازینرو هرگونه پویش و گرایش به خردورزی انسان در برابر خدا کفر بوده، و ترویج عقل انسانی همیشه خام و دام دنیا تعریف شده است! و همین ناتوانی انسانی در گویش ادیان آسمانی، و واپسگراتر از همه در همین اسلام محمدی تا ولائی امروز تابو مانده و منشأ پیدایش خمینی ها و خامنه ای ها گشته است و این درگاه و پیشگاه نمایندگان خدا که خود خداگونه حکم بی پروا می رانند، چنان نقدها و چنین ردکرده های انسان ها از دیدگاه های خدا در جهان اسلام و در کشور بلازده  شیعی ما هرگز مجاز نبوده و نیست و هرگونه پرسش و پویش جستجوگران فراروئی را به دشمنان جایگاه خدا و ملا چسبانده، و پاسخ شان به این نسل های معترض و آگاه جز کشتار به اصطلاح "کافران" نبوده است.

از دوران پیامبر تا ولایت فقیه مطلق کنونی همین اسلام زن ستیز همیشه و بی نرمش فرمان بی حساب و کتاب خدایش را به این ملایان هزاران چهره که راهبران ایده های فراانسانی " الله " باشند داده است تا آنها هم بتوانند بی چون و چرا دکان چهاربر بزرگی از شیعی بسازند و ساخته و اهداف سیاسی اقتصادی خود را با یاری این دین به پیش برانند و رانده اند؛ هدفی ضدانسانی و اراده ایکه بفرمان اسلام ازلی و ابدی و رحمانی به آخودیسم داده شده و آن نیز جز کوشش پوچ و بی هوده در رد مصلحت انسان نبوده و نیست. بنابرین وجود چنین بستر، سنت و ساختاری تحول ناپذیر و خردستیز با هر نام و نگاهی و عنوانی که تعریف شود، جز یک بیماری عقلی نمی باشد. زیراکه بودن چرخشی او با بودن و شدن های پیاپی و پیگیر در ستیز آشکاراست و پیوسته ناسازگار با هر پویش و چربش و خردگرائی پژوهشگرانه ی انسان ها برجا بوده، و در برابر خرد نسلی به نسل دشمنانه و ویرانگر ایستاده است.  

همچنین پژوهش و پرورش و گزینش های انسانمداری عینی، ارزشگذاری خرد تجربی و تاریخی و اجتماعی نوع انسان نیز دیریست بازیچه ی سرکردگی اهداف سران ادیان و بویژه همین فرقه شیعی آن شده است. چراکه نان و جان و هستی ما در کشور و ساختاری گرفتار شده و برباد رفته است که سران و گردانندگان آن آیت الله ها هسنتد. اگر آیت بمعنای نشانه باشد و به عربی هست، و آن نشانه هم اگر اللهی باشد که آنهم می باشد! پس آنچه خدائی و اسلامی ست، بنابر این همه دروغ ها، چپاول ها، فسادها، تباهی ها، کشتارها، ترورها، پستی و پلشتی ها، درندگی و بی رحمی ها و ... همگی واقعیت های انکارناپذیر این دم و دستگاه ضدبشری خدائی و فاشیسم ملائی می باشد. ساختاریکه ما از آن جز هرزگی ها و دلگی ها و درندگی ها و ... ندیده ایم. وجود و هدف این خدا و این اسلام بسود کیست و چیست؟ باید بیدارتر و سازش ناپذیرتر در برابر ترفندها و فریبکاری های شان ایستاد، نهاد و نماد بی بنیاد اسلام و ولایت اش را بدورریخت و ولایتش تبهکاراش را بدست دادخواهی اجتماعی طبقاتی سپرد.  

بهنام چنگائی 22 آذر 1402

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید