در فرهنگ اروپایی و یا بهتر است بگوئیم توراتی Scape Goat بمعنی بزی است که در قدیم کلیمیان همه گناهانی را که مرتکب شده بودند گردن آن میانداختند و سپس آنرا ذبح میکردند. نقش کارکردی این بز را در دنیای قدیمتر، آدمهای افلیج، گذا و به نوعی ناتوان انجام میدادند و یونیان خیلی قدیم گناهان خود را طی مراسمی به گردن این افراد را گذارده آنها را میکشتند و به این ترتیب از شر گناهان خود پاک میشدند.
وقتی امروز یاداشت تباناک را در مورد یاران احمدی نژاد خواندم و لیست گناهانی را که نویسنده این سایت مرتبط با رئیس تشخیص مصلحت نظام سردار محسن رضایی بحساب رئیس جمهور بی اعتبار شده خواندم بی اختیار یاد آن انسانهای بی سر زبان یونان قدیم و آن بزهای بار شده از گناه یهودیان افتادم. یادداشت نویس تابناک چنان گناهان اشتباهات این ۸ ساله را بحساب رئیس جمهور در حال رفتن ردیف میکند که گویی، در کشور ما مانند بهترین دموکراسی های غربی قدرت اجرایی مملکت تماماً در دست رئیcس جمهور است. نویسنده یادداشت فرمواش کرده است بگوید که به همین رئیس جمهور “همه کاره مملکت و در حقیقت صورتکی و صوری” اجازه ملاقات با معاون مطبوعاتیش، که معلوم نبود به چه جرمی هم به زندان افتاده بود را ندادند و با خفت هم عذرش را خواستند. یاداشت نویس تابناک فراموش کرده است بگوید این رئیس جمهور که همه میدانند در بهترین حالت ۲۰% قدرت را در مملکت دارد و بقیه ۸۰% اختیارات به ولی فقیه تعلق دارد، حتی اختیار گزینش وزارای خود را نداشت و نمونه آن مورد رجبعلی مصلحی بود که با حکم فراقانونی حکومتی به کابینه او تحمیل شد، یادداشت نویس تابناک فراموش کرده است که سخنان آن مداح معروف بیت رهبری را که با آن لحن لومپنی این رئیس جمهور را به “بریدن اسباب و آلاتش تهدید میکرد” بیاد بیاورد. یاداشت نویس تابناک فراموش کرده است تا بیاد بیاورد که رئیس آن مجلس گوش بفرمان و قلابی ، لاریجانی چگونه با اهانت این رئیس جمهور را از آن باصطلاح بیرون کرد.
از یادداشت نویس تباناک باید پرسید آیا اگر این رئیس جمهور میخواست با غرب و آمریکا وارد تعامل شود، آیا برای چنین اقدامی اختیارات لازم را داشت؟ آیا اگر میخواست با آمریکا به مذاکره بپردازد، اختیار این کار را داشت؟ اگر میخواست کمکهای میلیارد دلاری حکومت ما را به حزب الله لبنان و حماس قطع کند اختیار این کار را داشت؟ اگر میخواست سران جنبش سبز و سایر زندانیان سیاسی را آزاد کند، چنین اختیاری داشت؟ اگر میخواست با مصر قبل از روی کار آمدن اخوان المسلمین رابطه دیپلماتیک برقرار کند اختیار اینکار را داشت؟ اگر میخواست با محمود عباس رئیس جمهور ساحل غربی دیدار کند اختیار این کار را داشت؟
هنر مقام معظم رهبری در این بود که در پشت سر رئیس جمهوری ایستاده بود که از او افراطی تر برخورد میکرد افراطگرایانه تر خط رهبری به دنیا عرضه میکرد و با این افراط گرایی خود بار سیاست های ماجرایانه رهبر، و عواقب آنها را بدوش میکشید تا مانند امروز که مقدر بود خر این سیاست به گِل بنشیند این بزگناهکار، تمامی بار معصیت هیئت حاکمه و مقام رهبری را تا به مسلخ خود بدوش بکشد و اگر این سیاستها موفق میشدند، این موفقیتها چون میراثی بدون شجره برای هیئت حاکمه و در رأس ان مقام و بیت رهبری به ارث میرسید.
چگونه کسی میتواند از بحران در ایران سخن بگوید و کاملاً چشم به مسبب اصلی این بحران شخص آقای خامنه ایی ببندد؟
چند روز پیش، پس اعلام پیروزی آقای روحانی، خبر نگاری طی مصاحبه ایی با عارف از وی پرسید بعنوان نامزد مستعفی اصلاحطلبان چه توصیه ایی برای رئیس جمهور جدید آقای روحانی دارید؟ او خیلی معنی دار گفت: “توصیه من اینست که اول با احمدی نژاد مشورت کند!” این پاسخ عارف توجه کسی را جلب نکرد ولی دنیایی معنی در آن نهفته بود.
خواندن دقیق یادداشت زیر را توصیه میکنم ولی قبل از آن باید اضافه کنم که توصیه من بعنوان یک شهروند به آقای روحانی اینست که در همان آغاز ریاست خود بر دستگاه اجرایی ؛ آنقدر اختیار و حق تصمیم گیری طلب کند که با صورت حسابهایی که امروزه برای احمدی نژاد نوشته میشود مطابقت داشته باشد. اگر احمدی نژاد مسبب به بن بست رسیدن مذاکرات هسته ایی است پس حق تصمیم گیری روی این مسئله تماماً باید بعهده خود آقای روحانی باشد و نه آقای خامنه ایی! اگر احمدی نژاد باعث حصر رهبران جنبش سبز بوده است پس آقای روحانی باید اختیار و حق آزاد کردن آنها را داشته باشد! و الی آخر!
میگویند سیاست پدر و مادر ندارد ولی تصور نمیکردم که این بی پدر مادر، اجازه وقاحتی تا این اندازه را بدهد.
تلاش حامیان احمدینژاد برای پیوستن به روحانی!
به گزارش «تابناک»، دولت احمدینژاد، دولت چرخشهای عظیم سیاسی است. این دولت و حامیانش بر نردبان نیروهای ارزشی بر مدار بالا آمدند و سرانجام آنان را دور زدند و جریانها در دل خود ساختند. آنان دو دوره جامعه را در تقابل با هاشمی و خاتمی، به افراط کشاندند و هماینک نیز در صدد نزدیک شدن به هاشمی و خاتمی هستند! گردش و چرخشهای ناگهانی سیاسی، از تفکراتی که ریشه ندارد، ریشه میگیرد.
امروز عبدالرضا داوری، تئوریسین و استاد چرخش سیاسی احمدینژاد در نامهای به روحانی، با عجز و ناله کوشیده است که حسن روحانی را فردی نزدیک به دولت دهم و احمدینژاد توصیف کند.
در نامهای که این فرد نوشته و نام آن را «پیام ۲۴ خرداد، نفی شعار زدگی در عرصه مقاومت» گذارده است، نخست استراتژی هستهای کشور را زیر سؤال برده و آن را شکست خورده قلمداد کرده و احمدینژاد را از این شکست مبرا دانسته است، حال آن که هنوز صدای احمدینژاد درباره کاغذپاره بودن دلار و قطعنامههای سازمان ملل در گوش ایرانیان طنین انداز است. هرچند سخنان آن روز رئیسجمهور و حامیانش از سادهدلی و مسئولیتناپذیری آنان در قبال مردم و کشور نشان داشت، سخنان امروزشان نشان از تغافلی دارد که خود را به آن راه زدهاند!
تئوریسین چرخهای سیاسی دولت مینویسد: شکست اصولگرایی، «نه» به احمدینژاد نبود. البته این سخن تا اندازهای درست است و تا حدی بسیار بیشتر نادرست. انتخاب حسن روحانی، «نه» به شیوه اداره کشور به دست اصولگرایان و جریان احمدینژاد در هشت سال کشور بود؛ «نه» به جریانی بود که کشور را به تقابل با دنیا کشانده بود؛ «نه» به دولتی بود که حتی توان اداره اقتصاد کشور را نداشت؛ «نه» به مجلسی بود که در برابر کارهای غیر قانونی دولت سکوت کرد و «نه» به نمایندگانی بود که برخی برای پست گرفتن از دولت، مدح و سنای او را گفتند.
انتخاب حسن روحانی «نهِ مستقیم» به افراطیگری در عرصه سیاست داخلی و خارجی بود. «نه» به پرداختن به موضوعاتی غیرضروری در سیاست خارجی و «نه» به سیاستهایی بود که روزانه تغییر میکرد. «نه» به فروپاشی ساختار اداری کشور و اصرار و حمایت رئیس دولت از افرادی بود که قوه قضائیه مدعی بود، پرونده دارند و رئیس جمهور ادعا داشت که این افراد خط قرمز وی هستند و سرانجام «نه» مردم به جریان اصولگرایی، «نه» به مماشات در مقابل دولتی بود که وعدههای بیبنیان میداد.
داوری درست میگوید، احمدینژاد نمایندهای در انتخابات نداشت که مردم مستقیم به او نه بگویند که البته دولت نماینده صاحب صلاحیتی نداشت؛ اما مردم از هشت سال رکود کشور در دوره زمامداری احمدینژاد خسته شده بودند. مردم هشت سال از تلویزیون آمارهای خیرهکننده از رشد و پیشرفت کشور را میشنیدند، حال آن که صبح هنگام با محرومیت و فلاکت روبهرو میشدند.
هماکنون این پرسش مطرح است: چه کسی این شرایط را برای مردم پدید آورده بود؟ مردم تغییر میخواستند؛ تغییری که در راستای بهبود زندگی آنان باشد. مردم از قهرهای رئیس جمهور، از بگمبگمهایی که جامعه را چند تکه کرده بود، از نام مفسدان مانده در جیب رئیس جمهور که تنها برای تهدید مخالفان کاربرد داشت و از آبروی رفته سیاست خارجی کشور خسته شده بودند؛ آنجا که رئیس دستگاه دیپلماسی کشور در مأموریتی خارجی برکنار شد!
داوری بر این باور است، هنوز احمدینژاد محبوبترین شخصیت ایرانی است! بلکه کسی که خود را به خواب زده است، نمی توان بیدار کرد
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید