- علی همدانی
انقلابی که بهمن ۱۳۵۷ به سرانجام رسید و ایران را دگرگون کرد، حالا سالهاست که مورد بازبینی بسیاری قرار دارد. بسیاری از نسل تازه که دوران پیش از انقلاب، جریان انقلاب و سالهای نخست پس از آن را ندیدهاند، در همراهی با طیفی از مخالفان با انقلاب ضد سلطنتی آن را «فتنه ۵۷» مینامند که ایران را از این رو به آن رو کرد.
طیف دیگر، باز از مخالفان حکومت فعلی که خودشان در جریان انقلاب دست داشتند، معتقدند مذهبیون انقلاب مردم برای آزادی و دمکراسی را دزدیدهاند و طیفی هم هستند که با وجود حمایت خود از حکومت جمهوری اسلامی، معتقدند نظام فعلی از ماهیت اصلی خود دور افتاده است و همین محبوبیتش را میان مردم کاهش داده است.
همه این گروهها مورد غضب گروه حاکم و هوادارانش هستند. چگونگی مرور گذشته در میان طیفهای مختلف سیاسی هم با هم فرق میکند.
چرا پشیمان باشم؟
«چهل سال پیش کسی از انقلابیون تصورش را هم نمیکرد که روزی برسد که مردم آنها را به چشم جنایتکار نگاه کنند.» این را صادق زیبا کلام، استاد پیشین علوم سیاسی دانشگاه تهران میگوید. او پیش از انقلاب ۱۳۵۷، در بریتانیا دانشگاه رفته و از همان سالها فعالیتش را علیه پادشاهی پهلوی آغاز کرد.
او در سالهای اخیر و به ویژه در دوران جنبش «زن، زندگی، آزادی» از برخورد حکومت با معترضان انتقاد کرد و همین شد که به گفته خودش از استادی دانشگاه تهران اخراج شد. با همه این فشارها او که در تهران زندگی میکند، میگوید اگر باز هم به سال ۱۳۵۷ بازگردد باز هم در صف انقلابیون قرار میگیرد: «من نه از سر لجبازی، نه از سر نفرت، نه از سر غرور و تعصب، اگر به سال ۱۳۵۷ بازگردم باز هم همان کاری را میکنم که آن موقع کردم. مگر آن موقع ما چه میخواستیم؟ ما میخواستیم انتخابات آزاد در کشور برگزار شود، میخواستیم زندانی سیاسی نباشد، میخواستیم اوین به موزه تبدیل شود و میخواستیم شخص اول مملکت هر کاری دلش میخواهد نکند.»
اینها درست همان وعدههایی است که آیتالله روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و اطرفیانیش به مردم میدانند. آیتالله خمینی که در جریان انقلاب ۱۳۵۷ از جانب هوادارانش، مذهبی و غیر مذهبی، «امام خمینی» لقب گرفت در سخنرانیهای متعدد خود در ماههای منتهی به سرنگونی نظام پهلوی، مرتب از آزادی سخن میگفت و حکومت اسلامی مد نظرش را منطبق با قوانین حقوق بشری میدانست.
او در یکی از سخنرانیهایش که روی نوارهای کاست در سراسر ایران پخش شد گفت: «آزادی حق مردم است. استقلال یک مملکت یک حق مملکت است. نباید یک عده را حبس کنند و جلویش را بگیرند که حرف بزنند. گلویش را فشار بدهند که نباید حرف بزنی. قلمش را بشکند که نباید بنویسند. قلمها و قدمها را اینها در این پنجاه سال شکستند. حبسها پر بوده است از اشخاصی که آزادی میخواستند در این پنجاه سال. حالا قیام کردند و حقوق واضح ملی خودشان، آنچه از حقوق بشر و اولین حقوق بشر است، آزادی و استقلال... این را میخواهند مردم.»
صادق زیبا کلام در گفتگو با بیبیسی میگوید که با انقلاب اسلامی ایران، با چنین آرمانهایی به پیروزی رسید و انقلابیون از اقشار مختلف، از جمله دانشگاهیانی مانند او، به پیروزیش کمک کردند.
عکس «آقا» در ماه
ویدیوهایی که از روزهای انقلاب در ایران ثبت شده، به خوبی بازگو کننده موج احساسات در میان مردمی است که در کوچه و خیابانها بودند.
در تصاویر ثبت شده از روز ورود آیتالله خمینی به تهران، مردمی دیده میشوند که کیلومترها از فرودگاه مهرآباد تا مرکز شهر تهران صف کشیدهاند تا به آیتالله خوش آمد بگویند. جان سیمپسون، خبرنگار وقت بیبیسی در تهران، این جمعیت را سه میلیون نفر تخمین زده بود. در تصاویر دیده میشود که مردم مانع از حرکت اتوموبیل آقای خمینی میشوند و گاهی از دور به سمت آن پارچهای پرتاب میکنند تا با اصابت به اتوموبیل او تبرک شود.
آنطور که شهبانو فرح پهلوی، آخرین ملکه ایران میگوید محمدرضا شاه پهلوی که در هفتههای منتهی به خروجش از ایران، میکوشید تا راه حلی برای خروج از بحران پیدا کند، از رویدادها و احساسات مردم با خبر بود: «توقع دارید بعد از آن همه تلاش و کوششی که او برای مملکتش کرد، وقتی شاهد آن وقایع بود، با خودش چه فکر کند؟ کسانی که در خیابانها انقلاب کردند اغلب از قشر دانشگاهی و روشنفکر بودند. وقتی شنیدیم که اینها عکس آقا را در ماه دیدند، با خودمان فکر کردیم که چه اتفاقی افتاده که اینها چنین فکری کردند؟»
محمد باهری، وزیر دادگستری پیشین و حقوقدان، هم نقل قولی مشابه از شاه دارد. او که آخرین کسی است که در ایران با شاه دیدار کرد میگوید، در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷، چند ساعت قبل از خروج محمدرضا شاه از ایران وقتی به دیدن او در کاخ جهاننما (صاحبقرانیه) که محل کار او در نیاوران بود رفته، او را برآشفته دیده است. محمد باهری، تا همان ساعت آخر، از تصمیم شاه مبنی بر خروج از ایران خبر نداشته است و وقتی شاه به او اطلاع میدهد که قصد ترک ایران را دارد از او میپرسد که چرا مردم را در جریان نگذاشته است. آقای باهری از شاه نقل میکند که به او گفته «به چه کسی بگویم که میخواهم بروم؟ به این مردم که روی پشت بامها رفتند تا عکس خمینی را در ماه ببینند؟ اینها ثانیه شماری میکنند که من بروم.»
از جمله گروههایی که با وجود ماهیت چپ و ضد مذهبی، پشت سر آیتالله خمینی صف کشید و پیروزی انقلاب کمک کرد، حزب توده ایران بود. شهران طبری، برادرزاده احسان طبری از رهبران پر نفوذ حزب توده، در هفتههای انقلاب، در لندن درس سیاست میخواند و علیه شاه فعالیت میکرد. او حالا از جمله فعالان سیاسی است که از عملکرد خود انتقاد میکند. از او پرسیدم که چه شد که حتی تحصیلکردهها هم به باورهایی از آن دست رسیده بودند؟ « برای آنکه آنها هیچ اعتقادی به دمکراسی نداشتند. اصلا نمیدانستند دمکراسی چیست؟»
خانم طبری با یادآوری آن ماهها، میگوید که حتی اگر در میان انقلابیون، عدهای بودند که با برخی از آنچه رهبران انقلاب میکردند مخالف بودند، جرات ابراز این مخالفت را نداشتند. در زمان انقلاب ۱۳۵۷ خانم طبری علاوه بر درس خواندن در دانشگاه، در نشریه ایرانشهر در لندن کار میکرد. نشریه که احمد شاملو و همفکرانش در همان سال در لندن به راه انداخته بودند.
«خاطرم هست در دفتر نشریه در لندن نشسته بودم و به سخنرانی شاپور بختیار که از رادیو ایران پخش میشد گوش میکردم. به بقیه که آنجا نشسته بودند، از جمله به شاملو، گفتم چقدر بختیار خوب صحبت کرد. انگار که یک سیاستمدار در یک کشور دمکراتیک صحبت میکند. همانجا من را ساکت کردند و گفتند تو بچه هستی و نمی فهمی. اگر بختیار موفق بشود، حکومت شاه نخواهد رفت. خواست همه این بود که شاه، به هر قیمتی، برود. واقعا نمیفهمم که چطور شد که آنطور شد. انگار همه مغزشویی شده بودیم و به ما تلقین شده بود.»
فرح پهلوی، آخرین شهبانوی ایران هم همین را میگوید: «مدام از خودمان سوال میکردیم که چه گروههایی آنقدر متشکل توانسته اند اینطور مغز مردم را پر بکنند و به خیابان بیاورند.»
صادق زیبا کلام اما این اندیشه که در زمان انقلاب، مردم مغزشویی شده بودند را نفی میکند: « به هیچ وجه اینطور نبود. تصاویر را نگاه بکنید. شما نمی توانید بگویید همه اینها ناآگاه بودند. مگر انقلابیون چه کسانی بودند؟ دانشجو، استاد دانشگاه، آنها فهمیده بودند. این به نوعی توهین به مردم است که بگوییم آنها تحت تاثیر پروپاگاندا بودند.»
«توجیه تراشی برای اشتباهات رهبران انقلاب»
آنچه از آن به عنوان «مغزشویی» مردم در جریان انقلاب نامیده میشود، جدای از وعدههای انقلابیون، به محتوایی اشاره میکند که برخی از روشنفکران آن موقع تولید و در دسترس قرار میدانند. از جمله کسانی که تا هنگام مرگ در سال ۱۳۹۱، خودش را بابت آنچه سهم داشتن در «مغزشویی» مردم ملامت میکرد هما ناطق بود.
خانم ناطق که در دهه چهل خورشیدی در فرانسه به عضویت کنفدارسیون دانشجویان، گروه چپ مخالف شاه در آمد، استاد دانشگاه تهران بود و در جریان انقلاب برای سازمان چریکهای فدایی خلق کتابها و مقالات مختلف ترجمه میکرد و مینوشت.
او میگوید برای این سازمان و طیف فکریشای محتوا تولید میکرده، گرچه حتی برخی اوقات خودش با آنچه مینوشته مخالف بوده است. او در یک گفتگو با بیبیسی در دهه هفتاد خورشیدی میگوید: «ما دنبال آزادی بودیم، اما از آزادی چیزی نمیفهمیدیم. نه من میفهمیدم و نه هیچکس از کسانی که صحبت از آزادی میکردند. نمیدانستیم آزادی یعنی چه و هر جور که به نفعمان بود معنیاش میکردیم.»
خانم ناطق که میگوید خود مخالف حجاب اجباری بود، در همان ماههای نخست انقلاب و به منظور کمک به دولت انقلابی در وضع قانون حجاب، در یک گفتگوی تلویزیونی میگوید حجاب همیشه در فرهنگ ایران بوده است و اگر قرار باشد زنان با سر کردن حجاب، به آزادی برسند، آنها حاضرند پتو هم بر سر بکنند.
خانم ناطق، چند ماه پس از قدرت گرفتن رژیم انقلابی، مورد غضب مذهبیون حاکم قرار گرفت و از ایران به فرانسه رفت. آنگاه بود که او فرصت مرور گذشته و انتقاد از خود پیدا کرد. او هفتم اسفند ۱۳۸۱ و در مقالهای برای کیهان لندن مینویسد: «پروندهی بنده چه بسا نابخشودنیتر از دیگران باشد؛ چرا که در انقلاب، هم مدرس بودم و هم محقق. بدا که شور چنان برم داشت که اندوختهها و دانستهها را به زباه دانی ریختم و در هماهنگی با جهل جماعت به خیابانها سرازیر شدم. ادیبانهتر بگویم ..ه زدم و به قول صادق هدایت اکنون آن ...ه را قاشق قاشق میخورم و پشیمان از خیانت به ایران، گوشه ای خزیده ام تا چه پیش آید.» او در مصاحبه دیگری درباره آنچه «توجیه تراشی» برای اشتباهات انقلابیون مذهبی خوانده گفته است: «خودم کردم که لعنت بر خودم باد».
«نمیخواهم تلخی با خودم به همراه داشته باشم»
بسیاری از انقلابیون دیروز توسط جمهوری اسلامی ایران تار و مار شدند. گروههای مختلف چپ ممنوع و اعضایشان مجازات شدند و حتی برخی مقامات حکومت که در روی کار آوردن و استدام جمهوری اسلامی نقش داشتند به گوشهای رانده شدهاند.
حالا اما، چهل و پنج سال پس از گذشت انقلابی که به پایان حکومت پهلوی منجر شد، جمهوری اسلامی ایران با معضلی تازه روبروست: نسل تازه، در مخالفت با رژیم فعلی، شعارهایی به نفع حکومت پهلوی میدهند.
شعار رضا شاه روحت شاد حالا چند سالی است که در جریان برخی تظاهرات ضد حکومتی شنیده میشود. این شعار، در کنار عذرخواهی و طلب بخشش برخی از هواداران انقلاب سال ۱۳۵۷. شهبانو فرح پهلوی میگوید: «بسیار باعث دلگرمی است که مردم حالا و با وجود سالها تبلیغات ضد، مردم فهمیدند آن دو مرد برای ایران چه کردند. همینطور بسیار به دلم مینشیند وقتی برایم ایمیل میزنند که من هم مانند شما عزیزانم به دور از خاک وطن به خاک سپرده شدند و از انقلابیون پیشین بودهام و من را ببخشید که بتوانم راحت به خاک سپرده بشوم.» از او سوال کردم، آیا آنها را میبخشد؟ با لبخند پاسخ میدهد که «البته! برای اینکه من نمیخواهم با خودم تلخی همراه داشته باشم.»
صادق زیبا کلام، که حالا خود مغضوب حاکمیت است از آن دستهایست که طلب بخشش نمیکند اما توضیح میدهد کجا اشتباه کرده است: « ما به ذهنمان هم نمیرسید که روزی نظارت استصوابی وجود داشته باشد و انتخابات به این شکل باشد. اشتباه صادق زیبا کلام و صادق زیباکلامها این بود که به جای آنکه دنبال اهداف انقلاب که آزادی و دمکراسی بود بروند، دنبال شعارهای ضد امپریالیستی گروههای چپ مثل مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و اسرائیل را نابود میکنیم، رفتیم.»
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید