رفتن به محتوای اصلی

پایان ِخودکامگی ها با یک دَرگوشی

پایان ِخودکامگی ها با یک دَرگوشی
برگردان:
خشایار رُخسانی

 When Dictatorships End with a Whisper

 September 11, 2008

The Jerusalem Post

Caroline Glick

 

چکیده

 در سال هایِ پس از سرنِگونی ِشاه، باختر از تلاش برایِ دریافتن ِسرچشمه ها و یا پَژمَرگِ (خطر) آن خیزش ِاسلامی در ایران کوتاهی کرد. پیوستگی آمریکا، اروپا و اسرائیل با شاه به گونه ای نَزدیک بود، که آنها پی نَبُرده بودند که هَمبستگی ایران با کشورهایِ باختر روبنایی (سطحی) بوده است. از آنجا که مَردُم ایران شاه را نمادی از باختر میپِنداشتند، برایِ خُمینی و پیروان ِاو ساده بود که برایِ مَردُم پَروَهان بیاورند (دلیل بیاورند) که باختر کمتر از شاه دُشمَن آنها نبوده است.

 

سرآغاز

 برنامۀِ هَسته ای ایران، چیرگی این کشور بر لُبنان، غزه و سوریه، و هَنایش ِ(تأثیر) بُزُرگ آن بر اَفغانستان، عراق و گُستاخی هایِ جهانیش، براستی، امروز این کشور را در جایگاهِ بُزُرگتَرین پَتِستِ (تهدید) جهانی نشانده است.

 یکی از نشانه هایِ نِگران کُنَندۀِ چالش ِایران که به بُزُرگترین نمونۀِ خود برایِ کشورهایِ باختر فَراروییده است (ظاهر شده است)، این راستینگی میباشد که هیچ راهی برایِ از هم پاشیدن ِو یا شِکَست دادن ِمُلاها یافت نمیشود. گرایش هایِ یهود سِتیزانه، دُشمَنی با آمریکا و جویش برایِ رسیدن به بَرتَریِ اسلامی در سَراسَر ِجهان، اندیشه هایی هَستند که با آن، مُلاها در هَمِۀِ ترازهایِ (سطوح) این رازمان (رژیم) اسلامی بایکدیگر همنَگَر هستند. همچنین در آرزویِ داشتن جَنگ ابزار ِهَسته ای که بتوان آن را به کُمک یک اَرتش ِ تروریستی در نابودیِ اسرائیل و کشورهایِ باختر بکارگِرِفت، هَمِۀِ کسانی که برنامه هایِ راهبُردی تهران را نشاخت میکُنند (تعیین میکُنند) با هم همبسته هستند.

 آنها که به دُنبال کردن ِراه آشتی با تهران اندرز میدَهند، میداوند (ادعا میکُنند) که رَفتار ِ احمدی نِژاد بازتابندۀِ رازمان (رژیم) اسلامی نیست. آنها فَرنایش میکُنند (استدلال میکُنند) که رهبر ِاین رازمان (رژیم) اسلامی، علی خامنه ای، بسیار میانه روتر از احمدی نِژاد است و این خامنه ای است و نه احمدی نژاد که سُخن ِواپَسین را میگوید.

 گرچه این دُرُست است که خامنه ای سُخن ِواپَسین را میگوید، ولی این دُرُست نیست که او میانه رو باشد. خامنه ای همانند احمد نژاد بُنیادگرا است. بفرمان خامنه ای بود که احمدی نژاد به فَرنِشینی (رئیس) دولت بَرگُزیده شُد. و هَمِۀِ برنامه هایی را که تا کنون دولتِ احمدی نژاد دِنبال کرده است، به هایش (تأیید) خامنه ای رسیده اند. اَفزون برآن، در هَفتۀِ گُذَشته خامنه ای به آگاهی هَمگانی رساند، که او میخواهد که احمدی نژاد برایِ دورۀِ دوم در خاستگاهِ فَرنِشینی دولت بماند.

 سِپس، همچنین، شیوۀِ سُخنرانی هایِ خامنه ای همانندِ احمدی نژاد کینه توزانه است. در سِه شنبه گُذَشته، او دادرس هایِ دادگُستَری و نمایندگان کُنکاشگاه (مجلس) را می ایزانید (تشویق میکرد) که با بُردباری، پیروزیِ اسلام بر باختر را بیوسند (انتظار بکشند) و درخواستِ کشورهایِ دیگر را در روی آوردن به "خَرَردوَزی و میانه روی"، نَپَذیرَند و با آنها در هَمزیستی آشتیجویانه در " جهان ِخودپَسَندان" همنوا نشوند، که فَرید او در اینجا آمریکا و اروپا میباشد.

 رازمان (رژیم) ایران در 29 سال پیش با یک خیزِش ِ خونین بر سَرِ کار آمد. با رَهبَریِ خُمینی، آیت الله هایی که بَزرِ رَمیدِگی (نفرت) میاَفشاندند و بر قُرآن میبالیدند، سررشته داری (حکومت) خودکامۀِ شاه را که به کشورهایِ باختر گَرایش داشت، سَرنگون کردند. آن انقلابِ اسلامی یک خیزش ِمردمی بود. روش ِسَرکوبگرانۀِ شاه در ادارۀِ کشور، و بازتابِ داوش هایِ (ادعاهایِ) گویا داد خواهانهِ و اسلامگرایانۀِ خُمینی، به پُشتیبانی ِفراگیر ِ مردم از آیت الله ها سَراَنجامید.

 در سال هایِ پس از سرنِگونی ِشاه، باختر از تلاش برایِ دریافتن ِسرچشمه ها و یا پَژمَرگِ (خطر) آن خیزش ِاسلامی در ایران کوتاهی کرد. پیوستگی آمریکا، اروپا و اسرائیل با شاه به گونه ای نَزدیک بود، که آنها پی نَبُرده بودند که هَمبستگی ایران با کشورهایِ باختر روبنایی (سطحی) بوده است. از آنجا که مَردُم ایران شاه را نمادی از باختر میپِنداشتند، برایِ خُمینی و پیروان ِاو ساده بود که برایِ مَردُم پَروَهان بیاورند (دلیل بیاورند) که باختر کمتر از شاه دُشمَن آنها نبوده است.

 با اینکه انقلابِ ایران پیوسته در خاستگاه یک رویدادِ دَهِشتناک، بیاد باختر و آمریکا آورده میشود، اسرائیل و کشورهایِ اروپایی همچنان به این پنداشت ادامه میدهند که کشورهایِ نامَردُمیک و خودکامۀِ عرب، گویا همسو با باختر هستند، و از نِهِش هایِ کشورمداریکِ اُستوانی (از اوضاع ِسیاسی ِمحکمی) بَرخوردارند. اینچنین هُشدارهایی در واپَسین سال ها بگونۀِ فَزاینده و پیوسته در پیوند با مصر داده شُده است، که آفتابِ دوران ِ فَرمانروایی خودکامۀِ آن، حُسنی مُبارک، به کرانۀِ (افق) خود نَزدیک میشود. مُبارک از سال 1981، با مُشت هایِ آهَنین در هال (حال) ادارۀِ کشور بوده است. او هَشتاد سال دارد و جاور (حال) و نِهِش (وضع) تَندُرُستی او اُستوار نیست. مصری را که مُبارک رهبری میکُند یک نمونۀِ اندوهناکِ تَرازداریک (اقتصادی) میباشد. مصر 80 میلیون گُروزِه (جمعیت) دارد – بیشترین گُروزه در جهان عرب- که از زمان ِبر سر کار آمدن ِ او پس از ترور انور سادات دو برابر شده است. 40% از شهروندان مصری زیر 15 سال میباشند.

 مُبارک در پیشبُرد چشماَنداز ِترازداریکِ (اقتصادی) کشورش کم کاری کرده است. از هر پَنج مصری، یک نفر با کمتر از یک دولار در روز زنِدگی میکُند. میانگین درآمدِ سرانه برایِ هرمصری، که از سال 2000 فروکش کرده است، در سال 2006، $1,485 بوده است.

 از آنجا که دورنمایِ فَرآوَرِش ِ (تولید) کارهایِ تازه کم میباشد، جوانان ِمصری بگونِۀِ فَزاینده ای برایِ اَندرز گرفَتن و چاره جویی، به مسجد ها روی میآورند. در آنجا آنها با باورها و آموزش هایِ "اخوان المسلمین" آشنا میشوند. همانندِ شاخۀِ هایِ پهلویی ِ(فرعی) این سازمان - القاعده و حماس- اخوان المسلمین نیز، "جهاد" را در تلاش برایِ رِسیدن به بَرتَریِ جهانی ِاسلام، بالاترین آماج خود کَرده اند. و به شَوَندِ (علت) کوتاهی هایِ مُبارک در رویکرد به رَخشارش (توسعه) کشورش، سازمان ِاَخوان المُسلمین نیرومندترین چتر ِکمک هایِ هَمبودگاهی (اجتمایی) در مصر را ساخته است.

 به پاس ِگُسترِش ِاَرتش و سازمان هایِ آگاهی و نِگَهداشت ِ (حفظ) مَهار ِرسانه هایِ گروهی مصر در دست مُبارک، آمریکا و اسرائیل او را رهبر ِتوانمَند ِیک کشور نیرومند میدانند. اکنون آن سُستی ِزاتی (ذاتی) که در سِرِشت و بافتِ همبودگاه مصر ریشه دوانده است و ناشایستگی ِمُبارک که هر روز بیشتر آشکار میشود، نشان از ناهنجاری ( غیر عادی بودن) ِنِهِش ها (اوضاع) در مصر دارند. اکنون، اگر القاعده در بیابان سینا کَردِگانی (عملیاتی) انجام دهد، و لَنج یا کَشتی ای را به گودیِ دریای سُرخ بفِرِستد، کارگُزارن ِدولتی مصر ناتوان از پیشگیری از این رویدادهایِ ناگوار خواهند بود.

 در روز ِشنبه، دَستِ کم 50 خانواده در زیر ویرانه هایِ خانۀِ خود به خاک سِپُرده شُدند، زمانیکه بخشی از یک تخته سَنگ پس از جدا شُدن از کوه، دهکده ای را در قاهره که در نَزدیک کوه بود به زیر خود بُرد. بنا بر گُزارش ِنیویورک تایمز (The New York)، در ماه هایِ واپَسین، پیش از این رویداد، خانوارهایِ آن کرانه با روی آوردن به کارگُزاران ِ دولتی پیوسته پیش ِآنها گِلایه میکردند (شِکوِهِ میکردند)، که آن تخته سَنگ در هال (حال) جُدا شدن از کو میباشد. ولی کارگُزاران ِدولتی گِلِه هایِ (شِکوه های) آنها را ندیده میگرفتند.

 در روز ِشَنبه تَسوهایِ (ساعت های) زیادی به دَرازا کِشید، تا اینکه گُروه هایِ نجات برای کُمک، به فَریادِ مردم پاسُخ دادند. و زمانیکه آنها رسیدند، بجایِ اینکه به نجاتِ کسانی بپَردازند که در زیر ِآوار (خرابه) مانده بودند، به جلوگیری از راهپیمایی ِ تودۀِ مردم پَرداختند که میخواست در ناسازی با دولت انجام بگیرد. در سه شَنبه، پیکر 64 تن از زیر آوار بیرون کشیده شد و با آن کاوش به پایان رِسید.

 در چند سال گُذَشته، مُبارک در هال (حال) آماده کردن ِپسَرش گَمال (Gamal)، برایِ نِشَستن بر جایِ او بوده است. ولی این هنوز روشن نیست، که تازه هتا (حتی) اگر که گَمال (Gamal) جانِشین مُبارک بشود، او همانندِ پدرش توانایی بدست گرفتن مَجد (قدرت سیاسی) را داشته باشد. ناهمسان (متفاوت) با پدرش، که پیش از اینکه جانشین انور سادات بشود، فَرماندهی نیروهایِ هوایی را در دست داشت، گَمال (Gamal) هیچگاه در اَرتش پَرَستِش نکرده است (خدمت نکرده است). او از پُشتیبانی توانمندِ فَرماندهان اَرتش برخوردار نمیباشد، که بَرتَری را در این میبینند که اَبَرماندۀِ (وارث) مُبارک از بین اَرتِشیان سَر برآورد.

 دورنمایِ دستیافتن ِ "جهادگران" ِ پُر جوش و خُروش بر مصر که توانایی بَراَنگیختَن نیروهایشان برایِ بدست گرفتن ِمَجدِ (قدرت سیاسی) در کشور را دارا میباشند، یک فَرهودی (حقیقَتی) است. و رهبران ِهر دو کشور ِ اسرائیل و آمریکا باید که درهال (حال) برنامه ریزی بایسته (ضروری) برایِ بَرخورد با این پیشآمدها باشند. ولی رویدادهایِ تازه در پاکستان نشان دادند در هالیکه (در حالیکه) این شایش (امکان) هست، که "اخوان المسلمین" بتوانند پس از مَرگِ مُبارک، بر مصر دست یابند، شایمندیِ (احتمال) رویِ کار آمدن ِ بُنیادگرایان ِ، در پاکستان کمتر میباشد.

 فَرمانروایی مُبارک بر مصر همانندی هایِ زیادی را با سَررشته داریِ (حکومت) پَرویز مُشرّف دارد که از مَجد (قدرت سیاسی) بکِنارگُذَاشته شُد. پیش از این، و همانند مُشرّف، مُبارک دَریافت که ماندگاریِ او بر اَهرُم مَجد (قدرت سیاسی) بر پایۀِ خُرسَندیِ مردم ِکشورش از او نیست، ونکه (بلکه) بر پایۀِ کُمک هایِ پیوستۀِ کشورمداریک (سیاسی) و ترازداریک (اقتصادی) آمریکا به این کشور میباشد. برآیند اینکه، همانندِ مُشرّف، مُبارک دِگَراندیشان جهانگرا (secular) که به جُدایی دین از دولت باوردارند – کسانی را که از پُشتیبانی باختر بهرهمند هستند- در خاستگاه پَتِستِ (تهدید) بُزُرگتَر ِرازمان (رژیم) خود میپِندارد، تا "جهادگران"، کسانی که باختر با آنها میپَتکارد (مخالفت میکُند).

 به اینگونه، همچنین، همانند مُشَرّف، مبارک نِگهداری ِاَهرُم ِمَجد (قدرت سیاسی) را وام دار (مدیون) تواناییش در نِگَهداشتِ (حفظ) مَهار ارتش و سازمان ِآگاهی مصر در دستِ خود بوده است. و همانندِ مُشَرّف، مُبارک توانسته است با دو فَرنود (دلیل) از پُشتیبانی اَرتش بهرهمند گَردد، نُخُست اینکه او از اَرتش سر برآورده است، و دوم به این شَوَندِ (علت) که او اَرتش و سازمان ِآگاهی مصر را با توانمندی هایِ ترازداریک (اقتصادی) و فَردات هایِ (امتیازهای) هَمبودگاهی (اجتمایی) سیراب کرده است.

 این پُشتیبانی ِآمریکا از همَاوردهایِ (حریفان) جهانگرایِ (secular) مُشَرّف و درخواستِ آنها برایِ برگُزاریِ گُزیدمان (انتخابات) بود که مُشَرّف را ناگُزیر از پس دادن ِمَجد (قدرتِ سیاسی)، کَرد. پاکستانی که همکنون آمریکا با آن رو در رو است، بدَستِ یک دولتی ناتوان که بتازگی بَرگُزیده شُده است با فَرنِشینی (ریاست)، آصفی علی سَرداری (Asif Ali Zardari) رهَبَری میشود، کسی که در سه شنبه برایِ پَذیرفتن خاستگاهِ خود، آیین ِ سوگَند خوردن بجای آورد. در ناهمسانی ( در تفاوت) با مُشَرّف، که در خاستگاهِ فَرنشین دولت، بَر اَرتش فَرماندهی میکَرد، سَرداری (Zardawi)، کمی مَجد (قدرت سیاسی) بر اَرتش و سازمان ِ توانمَندِ آگاهی ِ پاکستان دارد.

 پس از تازش ِتروریستی ِیازدۀِ سپتمامبر (September) به آمریکا، واشِینگتون (Washington) نِگَران از این دورنما بود که چه رویدادی پیش خواهد آمد اگر که مُشَرّف ناگُزیر از پس دادن ِ مَجدِ (قدرت سیاسی) خود بشود، مَجدی که در پَرَستش ( در خدمت) به سود و روادیدِ (مَصلَحَتِ) آمریکا، طالبان و القاعده را از افغانستان بیرون کرد. از اینرو بسودِ آمریکا میبود که او را بَر سَر مَجد (قدرت سیاسی) نِگه بدارد. برایِ شش سال آمریکا از پیگَردِ اَلقاعده وطالبان و یورش به پَناهگاهایِ آنها در درون ِپاکستان پَرهیز میکرد، زیرا از این هراس داشت که با این کار به ویچوَر (اعتبار) و جایگاهِ استوار ِمُشَرّف در بین اَرتشیان و رویهم رفته در میان ِمردم آسیب رساند. هَمانَندِ هَمتایِ مصریشان، پاکستانی ها با "جهادگران" بیشتر پیوستگی هایِ دوستانه دارند، تا با آمریکا. و با این هَدف که پُشتیبانی ِمُشَرّف را در کَردِگان (عملیات) رَزمی در اَفغانستان، نِگه بدارد، آمریکا به مُشَرّف این پَروانه را داد تا به القاعده و طالبان در اَفغانستان پَناه بدهد.

 در دوسال ِپایانی فَرمانروایی ِمُشَرّف، برنامۀِ کشورمداریک (سیاسی) آمریکا بر بَنایِ خودداری از پیگَردِ طالبان و القاعده در پاکستان، دیگر بگونۀِ فَزاینده ای، انجام پَذیر نبود. طالبان و القاعده مهار ِاُستان هایِ مَرزیِ پاکستان با افغانستان را بدست آوردند و این کرانه ها (ناحیه ها) را در خاستگاهِ میدانی برایِ ادمۀِ آشوبگری هایِ رو به افزایش خود در اَفغانستان، بکار میگِرِفتند. در ماه های واپَسین، برایِ آمریکا روشن گَردید که اگر این کشور، آرزو دارد که در اَفغانستان پیروز شود، او بایستیکه درگیریِ خود با طالبان و القاعده را به درون اُستان هایِ مَرزیِ پاکستان، گُستَرِش دَهَد.

 بدور از پیوس (انتظار)، دوری گِرفتن ِمُشَرّف از مَجد (قدرت سیاسی) این شایش (امکان) را در هَفته هایِ واپَسین به آمریکا داد تا بر دامَنۀِ کَردِگان های (عملیات) خود در پاکِستان، مَزَن تر (شدید تر) بیاَفزاید. در هالیکه (حالیکه) فَرماندۀِ اَرتش پاکستان جِنِرال اَشفاق کیانی (Ashfaq Kayani) خیلی کمتر پُشتیبان ِآمریکا است تا مُشَرّف، او بسیار ناتوان تر نیز میباشد. اَفزون بر آن، آمریکا بر رویِ دیرپایی (طول عمر) اَشفاق کیانی (Ashfaq Kayani) در مَجد (قدرت سیاسی) کمتر سرمایه گُذاری کرده است و به هَمینگونه بر رویِ دولت سَرداری.

 در ماه پیش، جنرال کیانی با فَرماندۀِ یِگان هایِ همبستۀِ آمریکا، مایک موللن (Mike Mullen) و جنرال داوید پتراس (David Petraeus )، کسی که همکنون فَرنِشینی ِ(ریاست) وَندسار ِفَرماندهی ِ (مرکز ِفرماندهی) آمریکا در ناو ِجَنگی ِ هواپیمابَر ِ آبراهام لینکن (Abraham Lincoln) را پَذیرفته است، دیدا کرد. در آن دیدار گویا جنرال کیانی درخواستِ آمریکایی ها را بَنا بر پُشتیبانی ِاَرتِش ِپاکستان از کَردِگان هایِ (عملیات) آمریکا در پاکستان، رد کرده است.

 ولی با نَگَروَرزی (توجه) به سرمایه گُذاری نَکردَن ِ آمریکا بر رویِ جنرال کیانی، روگردانی او از آمریکا همان دَرآیش (تأثیر) را برجای نخواهد گُذاشت که پَتکارش ِ(مخالفت) مُشَرّف با کَردگان ِ(عملیات) آمریکا در پاکستان، میتوانست به دنُبال داشته باشد. در هِنگامیکه آمریکا خودداریِ مُشَرّف را در نَدَادن پَروانه به نیروهایِ آمریکایی برایِ انجام ِکَردِگان (عملیات) در پاکستان، میسَنایَید (احترام میگُذاشت)، واشینگتون میسُهَد (احساس میکُند) که در ندیده گِرِفتَن ِ خود داریِ جنرال کیانی در کُمک به آمریکا، آزاد میباشد.

 این راستینِگی (واقعیت) که امروز در پاکستان نه کسی و نه گُروهی توانایی مهار کردن ِکشور را دارد، دَریافت ِ (فهمیدن) گرایش ِآمریکا به کَردِگان هایِ (عَملیات) فَزاینده در دَرون ِمرَرزهایِ اُستان هایِ مرَرزی با اَفغانستان را، آسان میسازد. اَگویایی (سکوت) سَنگی ِآمریکا در برابر ِایراخته شُدن (محکوم شدن) از سویِ جنرال کیانی در پَنجشنبه، به شَوَندِ (علت) تازش ِنیروهای زمینی آمریکا به اُردوگاه طالبان در پاکستان در این هَفته، نشان داد که آمریکا بیش از این هراسی از روگردانی پاکستان در همکاری با این کشور ندارد.

 هیچگونه شکی نیست که دولت ِنویِ پاکِستان بگونۀِ زاتی (ذاتی) ناپایدار میباشد. اگر آمریکا بر کَردِگان هایِ (عملیات) خود در پاکستان خیلی زیاد بیاَفزاید، این کار میتواند به واکُنش هایِ کینه جویانه ای دامن بزَند، که بازدۀِ آن رویِ کار آمدن ِدُشمَنان ِآمریکا در کشورهایی خواهد بود که به جنگ ابزار ِاَتُمی آراسته میباشند. ولی اگر آمریکا توانا باشد که با وارد آوردن ِفشار بر رازمان (رژیم) سُست پاکستان، سود خود را دُنبال کُند، این کشور میتواند پیش از اینکه طالبان و القاعده برایِ دستیازیدن بر این کشور با گِردآوری نیرو، خود را توانمند کُنند، آنها را شِکست بدهد. و با اینکار بیسویِگی (بیطرفی) پاکستان را برایِ آینده ای پیش بینی پذیر، پایندان بکُند (تضمین بکُند).

 رویدادهایِ نو در پاکستان نشان میدَهَند که نیازی نیست پس از بیرون رَفتَن ِمُبارک از جایگاهِ مَجد (قدرت سیاسی)، نِهِش هایِ (اوضاع) ایران در مصر بازانجام شود (تکرار شود). یک رازمان گُذَرا (دولت موقتی) ژایِشی (فُرصتی) را بدَست میدهد، که در زمان ِفرمانروایی یک رازمان ِتوانمند و بسیار نامَردومیک (غیر مردمی)، دستیافتی نِمیباشد.

 بَر پایۀِ نِهِش هایِ (اوضاع) پیش آمدۀِ نو پس از دوران ِپرویز مُشَرّف در پاکستان، شاید آمریکا و اسرائیل نباید هراس داشته باشند که اگر گَمال مُبارک (Gamal Mubarak) پس از مَرگ پدَرَش ناتوان از تاشِش ِ(ایجاد) زنهارداری (امنیت) در مصر و مهار کشور باشد، با رازمانی (رژیمی) همانند "اخوان المسلمین" درگیر شَوَند، که به شیوۀِ اِدارۀِ کشور، همانند ایران باور دارند. شاید آنچه که پیش بیاید، یک نِهِش ِ(وضع) نیماد ناپَذیر (غیرقابل تشخیص) باشد، که در آن هیچ گُروهی توانایی بدست آوردن ِهَمۀِ مَجد (قدرت سیاسی) را نداشته باشد. این نِهِش (وضع) میتواند نیروهایِ آمریکا و اسرائیل را در پَرداختن به دُشمنانشان آزاد کُند، تا بتوانند که آنها را به آسانی شکست به دهند، و بدون اینکه بخواهند که خود را سَرگَرم ِ این ژایش ها (فُرصت ها) بکُنند که میتوانستند بدَست بیایند، اگر کشورهایی که همکنون ناگُزیر در نَبَرد با نیروهایِ جهانی ترور هستند، به آمریکا و اسرائیل میپیوستند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید