رفتن به محتوای اصلی

بررسی مسئولان گذشته، نه تسویه حسابهای دیرینه

بررسی مسئولان گذشته، نه تسویه حسابهای دیرینه

دوست عزیزم کیانوش، من هم مثل شما بر این عقیده ام که کینه مانع حقیت یاتی است و خود زندگی روزمره این را بوضوح نشان داده که کینه مشاور خوبی نبوده و نیست. کینه چشم انسان بر روی واقعیت ها میبندد و تنها تخم انتقام را پرورش میدهد که نه تنها گرهی از مشکلاتمان را باز نمیکند بلکه در تداوم خود به عاملی جدی در جهت تضیف جنبش دمکراتیک عمل کرده و میکند.

من بنوبه خود سعی و کوشش همه افرادی (مثل تو) را که نقد شکست گذشته را بمنظور ریشه یابی علل ان انجام داده اید و میدهید ارج میگذارم. اما برخورد عصبی تو (در مورد مقاله مصداقی) و بعضی از کادرهای اکثریت (در مورد مقاله فرج سرکوهی ) قابل درک نیست.

شادی وحوشحالی از شکست مخالفین (که در فرهنگ سیاسی ما بسرعت به دشمن و عامل خارجی تبدیل میشود) وافعیت تلخ و غیر قابل انکاری است که ضربات سنگینی بر پیکر جنبش دمکراسیخواهی زده است و متاسفانه تنها به اکثریت و حزب توده ختم نمیشود. بر خلاف اعاده ای آقای مصداقی بعدا از دستگیری رهبری حزب توده، هلهله و شادی در جبهه مخالفان جمهوری اسلامی ( که زودتر از انها سرکوب را تجربه کرده بودند) چه در مباحث شفاهی ویا کتبی کاملا نمایان بود. امروزه کتمان آنها همانقدر مضر است که تبدیل آن به تسویه حسابها دیرینه گروهی، که متاسفانه هنوز هم بخشی از همیهنان عزیز از آن به عنوان چماقی برای تفکیر دیگران و تایئد حقانیت خود استفاده میکنند. هر دو برجورد زمینه بررسی تاریخی موضوع را برای ریشه یابی و ممانعت از تکرار ان در حال و آینده تخریب میکند.

قبل از ادامه بحث شرح کوتاه تجربه عینی خودم در روز دستگیری روحانی و ... لازم میدانم تا بدوست عزیزم کیانوش نشان دهم که این موضوع نه دروغ بوده و مختص جو زندان. در ان موقع من در حومه یکی از شهرهای آلمان زندگی میکردم در آن روز برای انجام کاری تو شهر بودم عصر بعد از اتمام کارم سرزده پیش یکی از همشهریام رفتم همه توده ای و اکثریتی ها جمع بودند همه شاد و خندان، بساط چای و کیک هم دایر بود یکی از دوستانم موقع دادن کیک، با من دست داد و بمن تبریک گفت، علتش را جویا شدم جواب داد مگر اطلاع نداری ریشه مائوایسم در ایران نابود شد. در ادبیات مکتوب حزب توده و اکثریت هر دو جریان با زدن بر چسب گروهک امریکای به پیکار مهر تائید بر جنایت رژیم کوبیدند. دوست عزیز با دروغ فلمداد کردن این موضوع نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه خود مسله ساز است.

فرهنگ دشمن سازی از مخالفان و وصل ان به کشورهای بیگانه قرنها است که در جامعه ما از طرف حاکمان برای حفظ منافع و موقعیت تبلیغ و ترویج شده است.(البته در اینجا منظور فعالیت های کشورهای خارجی برای حفظ منافع خودشان در ایران نیست) متاسفانه خود نیروهای مخالف نیز کم و بیش به این فرهنگ الوده بودند. حزب توده بعنوان قدیمی ترین جریان چپ شدیدا به این فرهنگ اغشته بوده و همچنان پرچم انرا بر افراشته نگهداشته است. آقای کیانوری همه توانش را بکار گرفت تا از امریکا هیولای بسازد که در کمین انقلاب نشسته است(هر چند که بخشا بیان واقعیتها بود چون امریکا در مقابل حرکات خصمانه رژیم بیکار ننشسته بود) و همه نیرو های مخالف از لیبرالها گرفته تا مائوایست ها عامیلین انها و دشمنان مردم وانقلاب معرفی کند. با این نگرشی طبیعی است که این نیرو در شکست دشمنان انقلاب و مردم به شادی و هلهله خواهد پرداخت اگر غیر این میبود باید در عقل سلیم ان نیرو شک کرد.

امروز بحث روی این مسایل از ان جهت اهمیت دارد که با تکیه به این تجربه منفی از در غلتیدمان به این فرهنگ انحرافی در اینده جلوگیری کنیم. باز ما شاهد سر باز کردن این انحراف در شکلی دیگر هستیم. این دفعه رژیم برای مقابله و سرکوب مبارزات رفع تبعیض ملل غیر فارس در ایران باز به این فرهنگ روی اورده و سعی میکند با بکار انداختن تمام ماشین های تبلیغاتی اش، به مردم این ایده را القا کند که سر نخ این مبارزات در دست کشورهای خارجی است و هدفشان هم تجزیه ایران میباشد. وباز بار دیگر بخشی از اپوزیسیون از ترس« تکه تکه شدن» کشور به کمک رژیم شتافته اند و با حسن نیت یاوه های وی را بلغور میکنند و عملا هم صدا با ماشین تبلیغاتی رژیم برای بی تفاوت کردن مردم نسبت به سرکوب این مبارزات همراهی میکنند. هر چند که فعالیتهای کشورهای خارجی برای استفاده از تضادهای موجود در جامعه بمنظور فشار اوردن به رژیم ماجراجوی ایران یک واقعیت میباشد و کم نیستند کسانی که بخاطر پیش برد منافع خود مورد سو استفاده این کشورها قرار میگیرند. اما خطای مهلکی خواهد بود اگر ما باز این دو پدیده را یکی بگیریم.

دوست عزیز سیاست همه مادر قبال جمهوری اسلامی به بن بست خورد و عملا با در پیش گرفتن سیاست های غلط علیرغم هر نیتی که داشتیم رژیم را در تثبیت استبداد یاری رساندیم چه آنهایئکه امام حسین وار با یاران خود به صحرای کربلا زدند وبا انتهار سیاسی خود ضمن تضعیف جنبش دموکراسیخواهی ضمینه سرکوب را در جامعه تقویت کردنند و چه انهایئکه راه پشتیبانی از حاکمیت پیشه کردند و ضمن زدن ضرباتی مهلک بر حثیت این جنبش، تخم بدبینی و کینه را در ان پاشاندن. و با غلبه این تفکرات در جنبش همه تلاشهای بخشی از همیهنانمان واقع بین در جهت ایجاد یک جبهه دموکراسیخواهی به سنگ خورد. و عاقبت همه بعد از شکست بالجبار دست از پا درازتر راه مهاجرت در پیش گرفتند. البته من در حسن نیت اکثر یت فعلان آن هیچ تردیدی ندارم و متاسفانه ترادژی کار در آن نهفته، که اغلب ما با حسن نیت راه جهنم را سنگفرش کردیم.

امروزه هزاران سئوال بی جواب در ذهن هم میهننان در باره گذشته هست که باید پاسخ منطقی داده شود و ما به هیج عنوان حق نداریم این سئولات را تحت هر عنوانی که باشد تخطه کنیم. اما خطای مهلکی خواهد بود که اگر پاسخ به این سوالات را به مانعی برای مبارزه ی مشترک علیه استبداد و برای دموکراسی تبدیل کنیم وبدتر از ان چماقی از ان ساخته و بر سرهم بکوبیم. بعضی از جریانات مثل مجاهدین و حزب توده با سماجت ویژه ای از پرداختن به این سئولات طفره میروند و آنهارا ساخته و پرداخته دشمنانشان میداند. در مقابل نیروهایی از جمله اکثریت قدم های قابل تحسینی در نقد سیاستها گذشته خود برداشتند اما با مبسوت گذاشتن پراتیک ناشی از این خط و مشی از جمله موضوع مطرح شده در بالاو یا توضیح ابعاد همکاری با رژیم نتوانست قدم های اساسی در زدودن ابهامات دیگران بردارد.

مسلَُه همکاری با رژیم هم باز یکی از واقعیت های تلخی است که بشکل سیستماتیک و هدفمند از طرف حزب توده دنبال میشد که لو دادن کودتا نوژه یک نمونه بارزی از این نوع همکاریها میباشد در مورد اکثریت موضوع فرق میکرد در سازمان اکثریت هنوز این مسله به سیستم تبدیل نشده بود و حداقل تا 16 اذر 60 در تمام سطوح سازمان مقاومت جدی در مورد اتلاق ضدانقلاب به نیروهای مخالف رژیم وجود داشت. من که خودم تا آذر 60 با سازمان اکثریت کار میکردم میدیدم که در مباحث نظری حول اعلامیه حزب توده در مورد معرفی ضدانقلاب، جناح توده ای سازمان ( که در آن زمان در آخن و برلین متمرکز بودند) هیچ مرزی نمیشناخت. اما ابعاد عملی ان تا کجا امتداد داشت من اطلاعی ندارم. و این وظیفه کسانی است که از ابعاد ان مطلع هستند.

 اگر هدف از نقد گذشته ریشه یابی معضلات و درسگیری از آن بمنظور پرهیز از تکرار آن در آینده باشد مطمئنا راه گشا خواهد بود و باید استقبال کرد و بر عکس اگر منظور ایجاد چوب تفکیر باشد فقط به مسموم کردن جو سیاسی خواهد انجامید که هیچ طرفی سود نخواهد برد بجز استبداد حاکم. امروزه برای دیدن اثرات مهلک این جو مسموم احتیاج به ذره بین نیست اگر در داخل کشور عدم شکلگیری یک جنبش عظیم دمکراتیک را با وجود سرکوب وحشیانه رژیم توضیح بدهیم، چگونه میخواهیم در خارج کشور که این پارامتر وجود عینی ندارد این وضعیت اسفبار را توجیح کنیم؟ خارج از کشوری که میتواند نقش موثری را در تقویت جنبش دمکراسی خواهی در ایران ایفا کند. جمهوری اسلامی همه کنواسیونهای سازمانهای ملل را امضاُ کرده، امروزه تنها انتقاد از سکوت این نهاد ها و جامعه جهانی در برابر نغض اشکار حقوق بشر رژیم کافی نیست متاسفانه اغلب حرکت این نهادها بنا بافت آنها تابعی از منافع خواص میباشد. این وظیفه ما ایرانیان خارج کشور میباشد که با سازماندهی و مبارزه مشتزکمان خودمان فشارهای موثری را در جهت فعال کردن این نهادها در فشار آوردن به جمهوری اسلامی شکل دهیم و از این طریق لایه حفاظتی برای جنبش های داخل که برای احقاق حقوق خود و رفع تبعیض و برای دمکراسی مبارزه میکنند، بوجود اوریم. هر گونه کوتاهی در این مورد چنانکه تجربه کرده ایم، ما را در دریدن افکار انحرافی خود و گشودن گره کارمان ناتوان خواهد کرد. باید صادقانه این سوال رادر برابر خود قرار دهیم که چه موانع جدی برای مبارزه مشترک برای دفاع از زندانیان سیاسی،مبارزات کارگران، دانشجویان، معلمان و مبارزات زنان، اقلیت های دینی و ملل غیر فارس برای رفع تبعیض وجود دارد که مارا در انجام آن زمین گیر کرده است؟ آیا با کدام اختلاف ایدولوژیک، برنامه ای، سیاسی و تاریخی این ناتوانی خودرا در انجام وظایفمان توجیح میکنیم؟ من به هیچکس پیشنهاد نمیکنم که اختلافات موجود را فراموش کنند. بلکه بر عکس اگر اختلافات در بستری سالم و درست کانالیزه شود مسلما در رشد و بالندگی ما موثر خواهد افتاد. در یک اکسیون مشترک مطمئنا هیچ مشروطه خواهی جمهوریخواه و یا چپی راستی و یا بی دینی با دین نمیشود ولی بما این امکان را بوجود میاورد که اولا مبارزه موثری بر علیه استبداد و حمایت از جنبش های دمکراتیک پیش ببریم و ثانیا با غلبه بر پیش داوری هایمان بستر سالمی را برای طرح مباحث مورد اختلاف بوجود بیاوریم. اما متاسفانه روند غالب علیرغم چشم اندازهای مثبت در جهتی نیست که در اینده ای نزدیک امید به حاشیه راندن انحراف غالب (یعنی همه چیز از زاویه تنگ گروهی دیدن) را داشته باشیم. ابعاد اسفبار این روند انجا خود را نمایان میکند که حتی در حیطه نظر بطور جدی به ان پرداخته نمیشود فعالین خارج کشور راجع به همه مسایل ایران و جهان راه حل نشان میدهیم و برای داخل کشور خط و مشی ارائه میدهند (که بنویه خود قابل تقدیر است) اما از پرداختن جدی به وظایف خودمان در قبال جنبش دمکراسیخواهی در ایران عاجزیم. امروزه حتی در یک شهر گروه های مختلف توان برگزاری یک اکسیون مشترک برای بزرگداشت یادبود فاجعه 67 ندارد و بهمین مناسبت اکسیون ها مختلف میگذارند و وقتی از گردانندگانشان علتش را جویا میشوی تنها توجیهی بیش نمیشنوی.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید