نرینه ددان گوش به فرمان، سربازان گم نام امام زمان؛ دکتر زهرای دیگری را با تجاوز کشتند یا به خودکشی واداشتند. و این یکی که نه عکسی گرفته بود نه خبرنگاری کرده بود آخر. هیهات از این همه ذلت.
شیون یک تاریخ را برای دکتر زهرا کاظمی نوشته بودم. از کیانوش توکلی درخواست می کنم به یاد این یکی دکتر زهرا جائی درجش کند.
به خدائی اگر باور دارید، به شکرانة سلامت و سعادتتان مردم! دست به دعا بردارید که من یکی را اجلی عاجل عنایت کند. طاقت این همه ننگ، دیگر، در من نیست و دلم می خروشد:
گر بدین سان زیست باید
چون یکی مردار
آی مردم!
آی آدمها!
به که سر بر دار.
کیومرث نویدی
شيون يک تاريخ
با ياد دکتر زهرا کاظمي
و اکنون دکتر زهرا........ هم
حسينبن منصور حلاج
رخ به خون دستهاي بريده گلگون کرد؛
خانم خبرنگار!
چرا شما
به رنگ جوهر قلمتان، آبي مرديد؟
چند عکس
يک فاجعه را می سازد
خانم؟!
چند تجاوز يک جسد آبي را؟
چند هِقهقِ شکسته
يک شيون را؟
و نشان پرچم ما
چه بايد باشد تا گم نشويم؟
ستارهها را نشان پرچممان کرديم
کهکشانمان گم شد؛
قلبهامان را نشان پرچممان کرديم
عشقهامان گم شد؛
گل سرخ و سنبل و سرود را هم گم کرديم؛
خانم خبرنگار!
چند گزارش يک گمشدگيي بيپايان را
تصوير ميکند؟
نه!
فرونپوشانيدش
دستهاي شکستهتان را
سِترش نکنید
خانم!
داريم سرسام می گيريم
از این همه گم شدگی؛
اجازه بدهيد
از گورتان به در آريم
و واژن له شدة شما را
نشان پرچمِ مچالهمان سازيم
و با هقهقِ شکستهمان،
به پيشباز بادهای زمهریر برويم؛
تا خون دلهاي تلف شدهمان را
به برودت کويرهای عقیم یخ زده مان بسپارند
و از شرم بميريم
بمیریم
خانم!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید