رفتن به محتوای اصلی

پيش نويس منشور كانون جمهوريخواهان دمكرات ايران

پيش نويس منشور كانون جمهوريخواهان دمكرات ايران

همبستگی وسيع سياسی برای سر نگونی رژيم اسلامی

 پنجشنبه ۶ شهريور ١٣٨٢ – ٢٨ اوت ٢٠٠٣

 

كارپايه  نظری و سياسي:

 در رابطه با ارائه منشورسياسی سعی شده است كه برمبنای واقع گرايی سياسی حركت شود؛ نه اينكه آرزوهايمان را طرح كنيم . بنابراين ما سياستی را درست می دانيم كه ممكن و مطلوب باشد .ازاين رولازم است كه كار پايه نظري  ـ سياسی را به شكل تزها و نتيجه گير يهای سياسی ارائه كرد؛ تا خواننده درك روشن تری نسبت به ديدگاههايمان داشته باشد.

 از سوی ديگر خط مشی سياسی بايستی اولا بصورت يك مجموعه بهم پيوسته ارائه گردد و  ثانيا, وضيعت سياسی كنونی ايران و منطقه و چشم انداز های سياسی اقتصادی آيند را درحد امكان ترسيم كند. ثالثا جايگاه واقعی آن را در جهان و روند های حاكم بر آن را روشن سازد. چرا كه در شرايط متلاطم كنونی و در كوران چنين تغييرات سريع ژئواستراتژيك كه در حال وقوع می باشد، هيج جريان سياسي،بدون در نظر داشت اين واقعيات جهانی و قوانين تازه ی بازي  كه از دل آنها بر می آيند، قادر  به ارائه برنامه  ای سازگار با دوراني  كه درآن بسر می بريم  و دفاع از منافع ساكنين ايران زمين، در نظم نوين جهانی نخواهد بود!  

  

جهان و روند های گلوبال 

 ـ جهانی شدن كه برخی آن را امپراتوري  جهانی می نامند، مرحله  نوينی از تحول جغرافيايی و تاريخی سرمايه داری است . گلوباليزاسيون تمدن مدرن را جهانی كرده است . در اين عصر؛ هر كشوری متاثراز دو نوع ارتباطات با دنيای خارج است، يكی روابط دولت ها و ديگری روابط بين مردم ، جوامع مدنی و شركت های چند مليتی كه همه اين ها بر دوپايه اقتصاد  و فرهنگ شكل گرفته است .

ـ جهان در حال پوست اندازی است و ما با دنيايی مواجه هستيم كه در آن نفش سنتی دولت ـ ملت هر روز كم رنگ تر می شودو شركت های چند مليتی و فرا مليتي  كه پايه اصلی اقتصاد  را بنا نهاد ه اند، دنيا را يك  پارچه می بينند و نوع جديدی از سياست را ارائه كرده اند. بنابراين معنی و مفهموم  استقلال دگرگون شده است  و درك امروزين از استقلال كشورها چندان سنخيتی با درك سنتی از مقوله استقلال ندارد.

ـ برطبق نظر كارشناسان اقتصادي، برای كشورهای در حال توسعه؛ راهی بجز پيوستن به روندهای گلوبال نيست ؛  اما دراين روند بايستی آگاهانه و با استراتژی سنجيده گام بر داشت. مااز دمكراتيزه وعادلانه شدن قوانين سازمان تجارت و بانك جهانی  جانبداری می كنيم.

ـ  جهان درست در ميانه يك تحول اساسی قرارگرفته است . امروز پيش از هر زمان ديگر بويژه در منطقه خاورميانه ، گلوباليزاسيون با سكورلاريسم پيوند خورده است. امريكا كه در راس جهانی شدن قرار دارد ، دشمن اصلی خود را بيناد گرايی اسلامی و حكومت های حامی تروريسم ناميده است و قصد تعيير نقشه سياسی منطقه خاورميانه دارد كه  اين استراتژي  جديد امريكا فرصت تاريخي  بی نظيری در اختيار  نيروهای دمكرات و سكولار منطقه به ويژه كشورما فرار داده است  .

ـ  از نظر ما،منافع ملی ايران در اين مقطع ؛ با بخشی از اهداف امريكاهمسويي  پيداكرده است . بدون ترديد بايستی از اين فرصت تاريخی بسود  دمكر اسی درا يران  بهر برداری نمود.

ـ در كشورهای در حال توسعه نظام ليبرال دمكراسی همخوانی بيشتری با روندهای گلوبال دارد. حتی كشورهای اروپايي  كه در آن  دولت رفاه  حاكم است، از سال ١۹٨٠ بدين سو در سياست های اقتصادی خود تجديد نظراساسي  كرده اند. اين گونه كشورها   برای حفظ دولت رفاه  در واقع ثروت ناشی ازدوره توسعه يا فتگی را توزيع مجدد می كنند. دخالت دولت تنها در عرصه توزيع مجدد  در امد و ثروت صورت می گيرد و اكنون در عرصه اقتصاد ازاد و رقابتی فرق چندانی مابين دولت های سوسيال دمكرات و نئوليبرال نيست.

ـ ١١ سپتامبر خيلی از مسايل را تغيير داد و برخی برنامه را جلو انداخت ! پروژه نظم نوين جهانی دوباره در دستور قرار گرفت و اين طور عنوان شد که امينت  ملی امريكا  حكم می كند كه جغرافيای سياسی خاورميانه، بسود جريان های دست کم با ظاهر سكولار ـ دمكرات و به زيان بنياد گرای اسلامی تغيير  يابد، روشن است که امريکايی ها و اروپاها به خوبی از محدوديت های دموکراسی در سرزمين هايی که هنوز در آن ها اسلام چيره گی دارد اطلاع دارند ، کشوری مثل عراق يا عربستان را نمی توان با آلمان و ژاپن يکی گرفت که در آن ها فشار و کمک آمريکا در راستای دموکراتيزاسيون تعين کننده بود .

كاملا روشن است كه امريكا علاوه بر مبارزه با تروريسم انگيزهای ديگری از جمله كنترل خليج فارس ومنابع سوختی آن و همچنين  تحكيم سلطه امريكا  بر جهان در سرمی پروراند! همچنين امريكا برای يك خاورميانه يكپارچه كه به لحاظ اقتصادی بتواند نقش يك بازار هماهنگی را داشته باشد؛ طرح ها و بر نامه های  را ارائه كرده است كه مستلزم اين است كه رژيم های منطقه سمت گيری  ليبرال دمكراتيك بگيرند.

ـ امريكا كه دردوران جنگ سرد، خط سبز بينادگرايی را لازم داشت تا جلوی پيش روی شوروی را بگيرد

ـ در دروان جنگ سرد هر دو اردوگاه ؛از اسلام سياسی بسود منافع استراتژيك خود سود می برد واردوگاه شرق از چپ اسلامی و راديكال و غرب از جريانات راست اسلامی حمايت می كرد.

ـ  در دروان جنگ سرد ،سياست غرب و امريكا در خاور ميانه بر اساس” امنيت در مقابل نفت“  استوار بود كه پس از    ١١سپتامبر،اين معاله دچار بحران جدی شده است. امريكا آشكارا در جهت تغيير نقشه سياسی خاورميانه حركت می كند.

ـ امريكا وبرخی از كشورهای اروپايي؛ مشخصا بعد از١١ سپتامبر،عليه بينادگرايی و راست اسلامی موضع گرفته  و مبارزه همه جانبه ای عليه آن آغاز نموده اند.

ـ  استراتژي  امريكا و اروپا بر سرتغيير نقشه سياسی خاورميانه يكی است و اختلاف بر سر چگونگی و  سياست های آن است . بعبارتی اختلاف اصلی بر سر ”تغيير قدرت  سياسي“ يا” تغيير سياست“ است .

ـ دررابطه با ايران، فشارهای بين المللی ـ اين بار با هماهنگی امريكا ، اروپاو سازمان ملل ـ به تدريج، روی برگزاری يك انتخابات آزاد متمركزميگردد.

ـ دمكراسی و اقتصاد دولتی قابل جمع نيست ويكی از دلايل اصلی استبداد در ايران ؛اقتصاد نفتی ـ دولتی است كه هيج شباهتی با دولت های رفاه در اروپا ندارد.

ــ از نظرما حق  شهروندي؛  معيار دادگري  و عدالت  است و تنها در صورت توسعه يافتگی كشور می توان، فقر را ريشه كن ساخت.

  

انقلاب، اسلام سياسی و سكولاريسم

 ـ انقلاب ؛ كشور مارا از روند جهانی شدن باز داشت ، هر چند مظاهر فرهنگی جهانی شدن، عليرغم موانع متعدد مورد استقبال وسيع جوانان ايرانی قرار گرفته است !ما خواهان اين هستيم كه كشور ما به جرگه جامعه جهانی باز گردد و هر چه زود تر عضو سازمان تجارت جهانی و صندوق بين المللی پول گردد تا قادر شويم هر چه زودتر كشوررا با  روند های سياسی و اقتصادی  گلوبال؛ هم گام ساخته تا بدين طريق به توسعه يا فتگي، دست يافته و فقر اقتصادی را در جامعه ايران ريشه كن كنيم.

ـ واقيعت اين است كه كشور و جامعه ايران  در بن بست قرار گرفته است. اين  بن بست با انقلابی آغاز گرديد  كه تحت رهبری عقب مانده ترين لايه های اجتماعی كه نظام سكولار، اما مستبد پهلوی را بر انداخت و استبداد دينی را مستقرساخت!

 اين تغيير رژيم از سلطنت به جمهوری تغييری از سر انديشه و برنامه معين و در اثر رشد و آگاهی جامعه و تغييری در جهت توسعه و پيشرفت  نبود و انديشه های مدرن ، سكولار و حقوق بشر كمتر جايی در شعارها و اهداف انقلاب داشت. از اين روانقلاب ٢٢ بهمن از نظر ما يك خطای ملی محسوب می شود.

ـ نوانديشی دينی كه در تاريخ معاصر ايران از زمان سيد جمالدين اسد ابادی شروع شده و تا مهدی بارزگان ، علی شريعتی ، مطهری . سروش ، اغاجاری و غيره ادامه يافته است كه عليرغم اينكه آنان همواره با بنياد گرايان اسلامی اختلاف نظر داشته اند ولی تجربه همه اين سالها نشان می دهد كه نوانديشان ديني؛ بيناد گرايان را به سكولار ها ترجيح داده اند. از اين رو تا زمانی كه آنان اعتقاد خود به جدايی دين ازدولت را اعلام نكنند، نميتوان اعتقاد  آنان به حقوق بشر و آزادی های مصرحه در آن را جدی گرفت .

ـ جمهوری اسلامی ايران محصول ۷٠ سال كار پيگير تئوريك و سياسی به اصطلاح  روشنفكران ديني  بوده است .

ـ اشتباه استراتژيك روشنفكران چپ و ملي  در  ۷٠ سال گذشته اين بود كه آنان علت العلل عقب ماندگی را در چهره  امپرياليزم دانسته و در جهت بر اندازی حكومت های مستبد متمايل به غرب ؛ اقدام نموده و در اين راه  اسلام سياسی را متحد استرتژيك خود می پنداشته است.

ـ دردروان قبل از انقلاب، نيروهای چپ ،د مكرات و ملی ،استبداد سياسی دوران پهلوی را برجسته تر از آنچه در واقيعت وجود داشت براورد كرده و اين در حالی بودكه انان چشم براستبداد دينی حاكم بر جامعه ، بسته بوده اند.

  

جدايی دين و دولت به چه معناست!

 از انجا كه درك های متفاوتی در خصوص جدايی دين و دولت طرح شده است لازم است برداشت خودرا بطورمشخص ارائه نمائيم:

ـ جدايی دين و دولت پايان دين نيست.

ـ  واژه لائيستيه ويا لائيك دررابطه با كشورهای كاتوليك كه دستگاه نيرومند و سلسه مراتب كليساي  حاكم بود طرح شد درحالی كه مقوله سكولاريسم  در كشورهای پروتستان كه فاقد كليسا های مقتدربود، رواج يافت. ما در برنامه خود همه جا از واژه سكولار استفاده می كنيم.       

ـ  ما اعتقاد داريم كه مذهب يا هر باور الهی يا غير الهی امری فردی است .وهيج گروهی حق بهره برداری درجهت دسترسی ، تقويت  يا حفظ  مقام و منصب حكومتی – سياسی را از مذهب ندارد. و اين امر بايد به عنوان جرم تعريف شودو مورد تنبيهات قضايی لازم قرار بگيرد. ما همچنين  با افراد و احزاب دين ستيز مرز روشنی داريم.

ـ سكولاريسم نه دين ستيز است و نه ضد روحانيت،بلكه ضامن فعاليت اديان درهمه عرصه های اجتماعی  است.

ـ سكولاريسم جدايي  دين ازسياست نيست بلكه جدايی دين ازقدرت سياسی است.

ـ استقلال دولت نسبت به اديان و آزادی اديان در جامعه مدنی دوشرط لازم و ملزوم  سكولاريسم است.

ـ ما به احزابي  سكولار می گوئيم كه رسما در برنامه خود جدايی دين و دولت را قيد كرده باشند.  

ـ  مذهب رسمی بايد از قانون اساسی آينده ايران بر چيده و حذف شود.

ـ سكولاريزم بمعنی جدايی دين و ايدئولوژی ازدولت است.

  

ائنلاف وسيع سياسی

   نيروهای تشكيل دهنده يك ائتلاف فراگير دمكراسی خواهی عباتند از جمهورخواهان سوسياليست ؛ دمكرات ، ليبرال  ، طرفداران مشروطه پادشاهی ، نيروهای ملی ـ مذهبی و ان دسته از اصلاح طلبانی كه رسما  جدايی دين  از دولت را مورد تاكيد قرا داده باشند.

ـ از نظر ما،احزاب و سازمانهايي  دراين ائتلاف می گنجند كه به انتخابات آزاد و نظام پارلمانی بر اساس  آراء مردم اعتقاد داشته و در برنامه خودآنرا بطور شفاف قيد كرده باشند.

  

بخش های متحول و خانواده پنجم

 به اعتقاد ما ۴ جريان سياسی ( سلطنت ، مليون ،اسلام سياسی و چپ ايران ) در دورهای معينی از تاريخ معاصر ايران دچار اشتباهات استراتژيك شده اند . آنان در شرايط  متفاوت  و به نسبت های مختلف  ضربات جبران ناپذيری به امر دمكراسی در ايران وارد سا خته اند.

با اين وجود سالهاست كه درون هر چهار خانواده سياسی ايران شكاف هايی ايجاد شده است . قسمت های متحول شده اين چهار جريان سياسي، اهداف مشتركي  (اما جدا جدا) را دنبال می كنند.

ـ در حال حاضراين چهار جريان سياسی نه بر اساس مكتب های سياسی شناخته شده   بلكه همچنان تحت عناوين سنتی گذشته فعاليت می كنند. 

 خانواده پنجم سياسی در حال شكل گيری است ،اين جريان  كه ضمن در بر د اشتن عناصر مثبت از ۴ جريان سياسی سنتی ايران؛ خود را با روندهای گلوبال دمساز می كنند. ما خود را متعلق به اين خانواده می دانيم

  

وضيعت رژيم اسلامی و روحيات مردم

 ـ  با شكست دوم خرداد، بحران مشروعيت  در كنار دو بحران ديگريعنی بحران مشاركت وبحران  كار امدی شدت گرفته است و حاكميت توان و امكان غلبه بر بحران های سه گانه را ندارد و مدت زمانی است كه فروپاشی سياسی رژيم ولايت فقيه  آغاز شده است. نبود ائتلاف فراگيردمكراسی وتداوم حيات استبداد مذهبی ؛ خطر فروپاشی اخلاقی ـ فرهنگی و جغرافيايی ، جامعه ايرانی را تهديد می كند.

مردم اكثرا نا اميد سر خورده اند و جز اقليتی از جوانان وبخشی از طبقه متوسط جامعه، كمتر كسی به كسب پيروزی اميدوارند. خفقان پس از سالگرد ١٨ تيرتشديد شده است.  بقو ل گزارشگری  ” مردم اينك در ميانه دالانی تاريك و تنگ، گير افتاده است نه راه پس دارد و نه راه پيش! نه شورو توان انقلاب تازه اي  در رگها و روح خود می يابد و نه اميدی به رستگاری .“           

ـ كشورما در بن بست همه جانبه قرار گر فته است. از يك سو رژيم نمی تواند بشكل سابق حكومت كند و اكثريت مردم  اين نظام را مطلوب خود نمی دانند و از راه حل های داخلی نااميد شده اند. اپوزيسيون يك پارچه نيست و در خارج كشور بجای رقابت سالم  سرگرم نبرد  با يكد ديگر هستند.

با اين وجود، كانون مبارزه در داخل كشور،همچنان بين  استبداد ديني  و دمكراسي  متمركزشده  است .

  

شرايط امريكا برای عادی سازی روابط  با جهموری اسلامی بقرار زير است :

١ـ پذيرش موجوديت اسرائيل و عدم دخالت در امور فلسطين.

٢ـ عدم حمايت از گروههای تروريستی و تند روی اسلامي.

٣ـ امضای قرادادالحاقی مربوط به بازرسی های سر زده از تاسيسات هسته اي.

۴ـ رعايت موازين حقوق بشر در ايران

روشن است پذيرش شروط اول و دوم بری رژيم كار آسانی نيست . شرط سوم شايد مورد پذيرش رژيم قرار گيرد. شرط چهارم با ماهيت رژيم اسلامی مغاير ست.

ـ از اين رومستبدين دينی حاكم بر ايران ،اميدوارند وضيعت در عراق  بحرانی تر شده و عمليات مسلحانه عليه آمريكا گسترش  يابد. آنان آرزو می كنند كه با  ”باتلاقی شدن عراق“؛ امريكا را واداربه سازش  و دوستی بدون قيد  شرط با جمهوری اسلامي  كرد تا بدين طريق سركوب در داخل را ادامه دهند.

  

جمهوريخواهی و سلطنت طلبي:

 ـ انقلاب  اسلامی هر چه كه بود؛ جمهوری ”انتخابي“ راجای سلطنت موروثی نشاند.

ـ به لحاظ تاريخی ؛  دمكراسی و جمهوری در ارتباط با هم زاده شده اند. امروز اكثر كشورهای جهان بشكل جمهوری اداره می شود.

ـ اما دمكراسی هدف است و جمهوری وسيله استقرار آن (و نه بالعكس)

ـ  رفراندوم  حق  دمكراتيك و دائمی مردم ايران  است كه  با آراء خود  هر زمان كه اراده كنند ، شكل و نوع حكومت را انتخاب كنند و اين حق بايستي  در قانون اساسی آينده ايران گنجانده شود. 

ـ اتحاد جمهوريخواهان هنگامی می تواند مثبت و سازنده باشد كه به هدف ايجاد يك ائتلاف فراگيراز همه نيروهای دمكرات صورت بگيرد و نه ايجاد يك بلوك سياسی در برابر سلطنت طلبان و در گيری در مبارزه فرعی جمهوريخواهی و سلطنت در شرايط فعلی حاكم بر ايران.

ـ هيج نيروی سياسی داخل كشوری تا به حال ،ندای اتحاد جمهوريخواهی را سر نداده است . بر عكس مخالفين استبداددينی درداخل كشور جبهه فراگير دمكراسی خواهی را طرح می كنند.

ـ ما همچنين شاهد هستيم دربسياری از كشورهای عقب مانده  ودر حال توسعه جهان ، جمهوری های موروثی وبسيار مستبد حاكمند و بر عكس در برخی كشورهای پيشرفته جهان كه دارای نظام پادشاهی هستند كه در آن بهترين دمكراسی هاي  جهان مستقر است! 

ـ واقيعت انكارنا پذير اين است كه به دلايل متعدد از جمله ناكامی رژيم  اسلامی در همه عرصه داخلی و خارجي  و نيز مقايسه دو نظام از ديدگاه مردم و همچنين اشتباهات و تندروی هاي  نيروهای چپ و جمهوريخواهان ملی و مذهبی ،عدم اعتنا و اعتقاد جدي  و قلبی آنان به مبانی حقوق سياسی اجتماعی و فرهنگی افراد و عدم توجه جدی به مبانی حقوق بشر در زمان وقوع انقلاب و  پس از آن  موجب شد كه امروز طرفداران پادشاهی مشروطه در يك مقايسه كارنامه ای بتوانند نمره لازم را برای طرح مجدد خود به مثابه  يك نيروي  اجتماعی روبه رشد  و  در حد ساير نيروها بدست آورده و خود را به عنوان يكی از آلترناتيو ها به جامعه عرضه كنند.

ـ بخش بزرگی از جمهوريخواهان در جبهه اپوزيسيون؛ همچنان پسوند اسلامی رايدك می كشند و تكيف خود را با جدايی دين و دولت روشن نساخته اند. دوگانگی در خط مشی سياسي( سرنگونی طلبی و اصلاح طلبي) وجه بارز اختلافات انان است.

ـ جمهوريخواهان  مخالف نظام اسلامی در پراكندگی و تفرقه بسر می برند. سازمان يابی آنان در هر سطحی بسود دمكراسی و ايجاد دولت  سكولار است.

ـ  علل پراكندگی وتفرقه را بايستی در مكتب های سياسي  و خط مشی سياسی و استراتژی های متفاوت وهمچنين  اختلافات قديمی و تاريخی ما بين آنان جستجو نمود.    

ـ جمهوريخواهان سكولار متشكل از كمونيست ها ، سوسياليست  ها ، سوسيال دمكرات ها ، ليبرال دمكرات ها و محافظه كاران كه قسمت اعظم نخبگان فرهنگی ، علمی و سياسی كشوررا در خود جای داده است.

ـ عمده ترين اختلاف مابين جمهورخواهان سكولار در دوگانگی برنامه سياسی آنان نهفته است.

ـ  بخش كوچكي  از جمهوريخواهان سكولارـ دمكرات  ( در خارج ازكشور) بطور انفرادی همكاری و اتحاد عمل با مشروطه خواهان را پذيرفته اند. اينان عموما افراد غير تشكيلاتی هستند. و اتحاد عمل را مشروط به اتحاد جمهورخواهی نمی كنند .

ـ برخی از اعضای رهبري  جمهوريخواهان سكولار متشكل در احزاب؛ اصولا همكاری ، اتحاد عمل و يا حتی ائتلاف سياسی با مشروطه خواهان را درست می دانند  ولی آن را موكول به متشكل شدن خود در اتحاد جمهوريخواهی می كنند.

ـ بخش كوچكی از جمهوريخواهان سكولار؛ سلطنت  را خطری بالاتر ازاستبداد دينی حاكم بر كشور می پندارند و جهت عمل كرد واقدامات سياسی شان متوجه سلطنت است تا حكومت اسلامي  !

ـ جمهورخواهان بر خلاف سلطنت طلبان فاقد رهبری سياسی و خط مشی واحدی هستند است .

ـ  اكنون گروههای متعدد مشروطه خواه و سلطنت طلب كه همگی آنان رهبری سياسی رضا پهلوی را مورد تاكيد قرار می دهند؛ فعالند.

ـ در بين طرفداران نظام پادشاهی ،حزب مشروطه ايران با برنامه مشخص و با منش  ليبرال ـ دمكراتيك كه با گذشته استبداد نظام پادشاهی در ايران ، خط و مر زروشنی دارد.   

ـ سلطنت طلب ها همچون جمهوريخواهان به مكتب های سياسی متفاوت ( سوسيال دمكراسی ، ليبرال دمكراسی ، محافظه كار) تعلق دارند. در بين آنان جرياناتی دارای روحيه شوينيستی عظمت طلب  و با خلق و خوی استبدادی وجود دارند.

ـ در اين مقطع تاريخی ، نقش سياسی اقای رضا پهلوی در سمتگيری هواداران نظام پادشاهی تعين كننده است. دراين سمت گيري، چگونگی برخورد جمهوريخواها ن بسيار با اهيمت است .

ـ سياست ما ائتلافی مابا جريانات ليبراال سلطنت ومشروطه خواهان واقعی است.

  

راه حل و برنامه ماچيست؟

 ١ـ ما خواهان بر كناری رژيم اسلامی و جايگزينی آن با يك نظام  سكولار ـ دمكرات در شكل جمهوری هستيم.

٢ـ ساختار و محتوای نظام سياسي  ايران بايد قبل  از هر چيز بر دو اصل دمكراتيك و سكولاريسم نهادينه شود.

٣ـ ما منشور ٨١ را بعنوان پايه برنامه ای خود دانسته كه بايستی در فرصتی ديگر  تكميل گردد.

۴ـ  همبستكی وسيع سياسی شرط گذر از استبداد دينی به دمكراسی است .  

۵ـ ما خواهان همبستكی سياسی همه احزاب و جريانات جمهوريخواه  و مشروطه خواه را كه  بر پايه  دو اصل سكولار ـ دمكرات  باور مندند ، هستيم.

 ۶ـ ما بر اين باوريم كه  حقوق اقليت های قومی و يا ملی در ايران آينده  بر پايه نظامی غير متمركزو دمكراتيك  بصورت خود گردانی ، خود مختاری و يااشكالی ازسيستم فدرال؛ تامين شود(چگونگی و شكل دقيق چنين ايده ال هايی را نمی شود از همين امروز تعيين نمودو به عوامل متعددی ازجمله كار كارشناسي، آرای مردم مناطق و سراسری ، حساسيت كشورهای همسايه ايران و تاثير روندهای گلوبال بر مسئله ملی وغيره بستگی دارد.  آنچه مهم است تامين حقوق اقليت های قومی كشوردر حد امكان است )

۷ـ جنبش آزاديخواهي  مردم ايران و ائتلاف جهانی عليه ترور، دارای دشمن  و اهداف استراتژيك مشترك می باشند.

٨ ـ ماازمبارزه با بنيادگرايی اسلامی و تروريسم جهانی حمايت می كنيم . همچنين از طرح صلح نقشه راه دفاع می كنيم . اعتقادداريم كه آرامش در عراق و افغانستان به سود صلح و دمكراسی در منطقه است.

۹ـ تشويق جهان آزاد و صنتعتی به حمايت های معنوی ، اخلاقی و سياسی از مبارزات مردم ايران ، امری حياتی می نمايد، همانطور كه تشويق جامعه جهانی به قطع هر گونه حمايت اقتصادی ، نظامی و سياسی از كليت يا بخشهای معروف به اصلاح طلب از همين رسالت بر می ايد.

١٠ـ ما طرفدار تغييرات مسالمت اميز و با شيوهايی كه در چارچوب  نافرمانی مدني  می گنجد كه عبارت باشند از تظاهرات خيابانی ، اعتصابات  ، تحريم ها واختلال های اقتصادی است ، هر كاری كه برای تضيعف و بر اندازی رژيم ، بدون توسل به ضرب و شتم و يا كشتن لازم باشد.

 در عين حال تاكيد می كنيم  كه نمی توان  رژيم های شبه فاشيستی را  تنها با مبارزه صرف سياسی داخلی بر انداخت و نقش عوامل خارجی را نا ديده گرفت؛ در واقع تركيبی از فشارخارجی وداخلی تحولات آينده ايران را رقم خواهد زد. فشار خارخی عليه رژيم ،بطور مشخص مردم ر ا فعال و اميدوارمی سازد.

١١ـ يك انتخاب آزاد و تحت نظارت سازمان ملل می تواند هدفی مشروع، براي  همسويی نيروهای داخلی و فشارهای بين المللی به حساب آيد. رفراندوم بعنوان يك شعار محوری می تواند به شعار ميليونی مردم در انتخابات پيش رو تبديل گردد.

١٢ـ  مابر اين اعتقاد هستيم كه اهداف استراتژيك خاورميانه ای امريكا؛ آنجا كه عليه بنياد گرايی اسلامی و دفاع از دمكراسی درايران است ،بايستی  مورد استقبال آزاديخوان ايرانی قرار گيرد.

  

كمبودهای اساسی اين مرحله و چگونگی سرنگونی رژيم!

 تجربه ي۵ سال جنبش دوم خرداد نشان داده است كه تنها با تسخير ارگانهای انتخابی نمی توان استبداددينی حاكم را كنار زد و اكنون نيز اين تصور كه تنهابا مبارزه مدنی مثل  تظاهرات خيابانی قادرخواهيم بود  رژيم مذهبي  را سر نگون ساخت ؛ در اشتباهيم و كمبود اين مرحله از مبارزه بقزارزير می باشد:

ـ ايجاد  شورای سرنگوني؛ متشكل ازجمهوريخواهان و سلطنت طلبان.

( اين شورابا برنامه ريزی منظم كه بتواند استراتژی گام به گام سرنگونی را بطور روزانه هدايت كرد . بگونه ای كه مردم بدانند اقدام بعديشان چه خواهد بود.)

ـ  سراسری كردن مبارز در در داخل  وپيوند آن با خارج از كشور .

ـ كمك مالی گسترده به مبارزان در داخل كشور .

ـ لازم  است كه ازهر گونه  تشكل  موجود؛ اصلاح طلبی و يا غير آن بسود امرمبارزه سود جست ودراين مرحله نيازی نيست كه اين گونه تشكل ها  عنوان سكولار و يا مخالف  نظام داشته باشد.

ـايجاد هسته های ٣  تا ۵ نفره مخفی در پوشش های طبيعی و خانوادگي  برای هدايت مبارزه و ارتباط با خارج كشور .

ـ تلفيق كارعلنی و مخفی و استفاده از وسايل ارتباط جمعی برون مرزي، زير نظارت ستاد رهبري.

تنها در صورت برنامه ريزی منظم روزانه دستگاه رهبری است كه می تواند اولا مردم را به اينده مبارزه اميدوار ساخت . ثانيا بی اعتمادی به اينده رژيم را در بدنه دستگاه نظامی و اداری رژيم تقويت كرد.

  ـ اميد به پيروزی در مردم و اشفتگی و ترديد دربدنه دستگاه نظام !

در اين بحرانی كه كشورمان در ان گرفتار آمده است ،طبيعتا آلترناتيو های متعدی می تواند طرح شود. ولی از نظرما الترناتيوی می تواند شانس پيروزی داشته باشد كه بر مبنای حداكثرائتلاف و حداقل خواسته ها سازمان يابد و از تضاد های موجود در سطح منطقه و جهان بسود دمكراسی در ايران بهربرداری نمود.

وگرنه اگر جريانی بر اساس آرزو ها و آرمان های خيالی ( هر چقدر هم كه زيبا باشد! ) بخواهد الترناتيو ارائه نمايد؛ از آنجا كه چنين آلترناتيوی مطلوب همه نيست ، امكان تحقق چنين ايده هايی جز در ذهينت كوچك اين گروهها جايی در دنيای واقعی نخواهد داشت.

دوستان؛ ايران در خطر است ! در اين بحران يا جبهه دمكراسی پيروز خواهد شد و يا جمهوری اسلامی مدل پاكستان سر بر خواهد داشت و يا اينكه ايران از هم خواهد پاشيد! 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید