رفتن به محتوای اصلی

فقط نگاه کن؛ ببین!

فقط نگاه کن؛ ببین!

حبیب تبریزیان

مانیفست _ایران گلوبال(پیشنهادی)

دوست عزیز آقای توکلی!

دوست عزیز این مانیفست سایت خیلی خوب است ولی آنچه در عمل اتفاق میافد اینست که برخی، آگاهانه و یا متعصبانه مبارزه با رژیم را در این سایت به مبارزه خانوادگی و در درون جمع کوچک ما میکشانند و ملت را با بحث های ساختگی سر کار میگذارند.

فقط نگاه کن ببین! در این سایت چقدر انرژی صرف کامنت گذاریها و پاسخگوئی به آن کامنت ها ئی میشود که هیچ گونه ارتباطی با حقوق کارگران ،زنان ،همجنس گرایان و... ندارند. من جداً معتقدم خیلی از این برنامه جنگ قومی یا ملی که در این سایت و یا اطاق های پالتاکی راه می افتد جنگ روی لحاف ملا و روی این یک ذره انرژیئی است که ما میتوانیم صرف افشای رژیم بکنیم.

بحث های فدرالیستی اگر اینقدر وسعت گرفته است بهتر است این دوستان سایت فدرالیسم و ضد فدرالیسم بزنند و مسئله ای را که برای دیگران اولویت ندارد ، موضوع حاد روز نفرمایند!

دوستان فدرالیست !!! اگر این رژیم بماند، ایران متلاش شده و شما هم مستقل خواهید شد منتها، با قطعیت میگویم، علمدار این استقلال و تجزبه نه تنها شما نخواهید بود بلکه همین آخوند ها و سپاهیان و نظامیانی خواهند بود که هم پول و هم نفوذ وهم سازمانبندی و هم اتوریته و معروفیت محلی دارند. با از هم پاشدیده شدن شوروی، این دموکراتهای مدرن نبودند که سر کار آمدند و در کوسوو نیر، این چاقو کشان و ششلول بندان بودند وباند های هروئین فروش و عشرتکده دارها بودند که قدرت گرفتند. مردم فقط از چاله در امده به مغاک کشیده شدند. نظر بایف ها و علی اف ها و عزت بگویچ ها در کمین قدرتند و این آنهایند که یا شمارا دنبال خود خواهند کشید و یا حلق آویز خواهند کرد.

و... و اگر این رژیم نماند معنایش اینست که نیروهای دموکراسی پیروز شده اند و این نیروهای دموکراسی در اشتراک و تعامل با این گونه فدارالیست بازی نمیتواند همخوانی داشته باشد و آنگاه شما باید در برابر ایران دموکراتیکی که حمایت مردمی دارد قرار گیرید و لاجرم بدامن نظر بایف ها بیفتید و...

یک راه بیشتر نیست1 تقویت گفتمان ضد رژیم بر اساس آزادی میهنمان و به خاطر رژیمی سکولار و دموکرات در سراسر ایران. فدرالیسم و یا جدائی را از چنان رژیمی بهتر میتوان گرفت!

و سخن آخر با دوست عزیزم کیا!

دوست عزیز بسیاری مطالب نه به لحاظ ماهوی بلکه موضوعی و شکل بیانی و کیفیت نوشتاری، این سایت را از اعتبار میاندازد ! من به سهم خود هیچ ناراحت نمیشوم اگر برای من بنویسی که: بابا!! این چیه نوشتی چرت است و پرت . من عصبانی نمیشوم به نیت خوب تو و احساس مسئولیتت فکر میکنم!

اولویت ما امروز :

1ـ مسئله و بحران هسته ائی است

2ـ مسئله انتخابات پیش رو

من صریحاً بگویم،از این به به بعد، انرژی زیادی ندارم تا روی مسئله دیگری بگذارم.

و تکرار میکنم در این نبرد فدرالیستی من عنصری از ضدیت با رژیم یا افشاگری آن در آن نمیبینم!

سام قندچي

ghandchi@yahoo.com

اولويت با نجات سکولاريسم از چنگال ناسيوناليسم است!

دوست عزيز آقاي آيدين تبريزي با سلام، براي خواندن پاسخ به سؤالي که کرديد لطفاً روي ادامه مطلب کليک کنيد:

دوست عزيز آقاي آيدين تبريزي،

من نه تنهاحزب کردي يا ترکي يا پارسي يا عربي، بلکه حتي حزب مذهبي نظير حزب اسلامي يا حتي کوکلاکس کلان را هم فکر نميکنم حق حيات ندارند مگر آنکه عملي جنائي انجام دهند هر چند بنظر من تشکيل حزب بر مبناي اتنيسيته يا مذهب يا نژاد غلط است و حزب سياسي بايد بر مبناي پلاتفرم سياسي تشکيل شود و من به مردم ميگويم که براي فعاليت سياسي عضو احزاب اتنيکي يا مذهبي نشوند و به فعالين آن گونه احزاب هم ميگويم که آنها را منحل کنند و بروند دنبال ساختن احزاب بر مبناي پلاتفرم سياسي.

سالها پيش در مورد احزاب ملي مذهبي همين بحث را در مقاله سکولاريسم چيست که از اولين نوشته هاي درباره سکولاريسم در اينترنت بود، نوشتم به روشني نوشتم:

http://www.ghandchi.com/302-Secularism.htm

بسياري از افراد مغرض بخاطر مخالفت نظري سعي در تحريف نظر من ميکنند و متأسفانه من وقت ندارم که همه اين نوشته ها را دقيقاً مدون کنم ولي شما بحث من را درست درک کرده ايد. اي کاش ديگران هم دقيق ميخواندند قبل از آنکه نظري را به آدم نسبت دهند.

آیدین تبریزی

اولويت با نجات سکولاريسم از چنگال ناسيوناليسم است!

آقای سام قندچی عزیز،

من هرچه مقالات شما را می خوانم، بلندنظری و صداقت شما در پایبندی به اندیشه سکولاریسم و دموکراتیسم مدرن و نلغزیدن در دام ناسیونالیسم افراطی را بیشتر درک می کنم. ناسیونالیسم افراطی می خواهد به همه چیز از جمله سکولاریسم، دموکراسی و حقوق بشر رنگ و مهر ناسیونالیسم بزند و ترمهای خطرناکی چون سکولاریسم، دموکراسی و حقوق بشر ایرانی و یا کوروشی (به جای ترمهای استاندارد دنیای مدرن) را اختراع و آنها را به عنوان مفاهیم بومی جا بزند تا بعدها زمینه تفسیر به رای وجود داشته باشد که ما از غرب تقلید نمی کنیم و دموکراسی، سکولاریسم و حقوق بشر ما ایرانی است و با غرب متفاوت است!؟ من در مقاله اخیر «ملت ایران» یا «مردم ایران»؟ نشان دادم که در غرب، عبارت «ملت» دیگر به معنای شهروندان یک کشور کنار گذاشته شده و به جای آن عبارات «مردم» یا «شهروندان» جایگزین شده است.

آنجا پیشنهاد کردم که همین روال در ایران هم انجام شود و ما هم از «مردم ایران» به جای «ملت ایران» و مثلا از «مردم ایالت آذربایجان» به جای «ملت آذربایجان» در دنیای سیاست در ایران فدرال آینده استفاده کنیم و ترم ملت را که ارتباط تنگاتنگ و جداناشدنی با ناسیونالیسم دارد را از دنیای سیاست بازنشسته کرده و ملت را تنها در مسائل فرهنگی، زبانی، تاریخی و... بکار ببریم. البته این حرف من مثل همیشه با تئوری توطئه و اینکه می خواهم ملت ایران را نابود کنم مورد حمله قرار گرفت.

امروزه تئوری کهنه و مندرس دولت-ملت در دنیای مدرن قرن 21 به کناری گذاشته شده و تئوری شهروند-دولت و یا مردم-دولت جایگزین آن شده است اما متاسفانه در ایران، این تئوری متکی بر ناسیونالیسم، به گفتمان غالب در مساله ملی-اتنیکی تبدیل شده است. از یک طرف ناسیونالیستهای مرکزگرا می خواهند یک ملت-یک دولت بسازند و از طرف دیگر فعالین گروههای اتنیکی، هر اتنیک را یک ملت سیاسی دانسته و خواستار دولت اتنیکی هستند که خود به یک ناسیونالیسم اتنیکی منجر خواهد شد. برای رهایی از عوارض ناسیونالیسم افراطی در دنیای سیاست که حقوق شهروندی را در پای اتنیک و یا ملت قربانی می کند، بهترین راه حل بازنشسته کردن مفهوم «ملت سیاسی» و جایگزینی آن با مردم و شهروندان است هم در کل کشور و هم در سطح ایالات فدرال. یعنی من هم با این حرف شما که دولت نباید اتنیکی باشد موافقیم و به آن اضافه می کنم که دولت همچنین نباید ملی گرایانه و ناسیونالیستی (از نوع ناسیونالیسم ایرانی) باشد.

یکبار شما اعتراض کردید که احزاب سیاسی نباید اتنیکی باشند و گفتید که باید این احزاب از جمله حزب دموکرات کردستان باید منحل شود. آن موقع نتوانستم وارد بحث شوم چون سرم زیادی شلوغ بود. اینجا می خواهم نظرم را بنویسم. در تئوری من نیز با شما موافقم که احزاب باید برپایه پلتفرم سیاسی تشکیل شوند مثلا در ایران باید یک حزب عمده سوسیال دموکرات وجود داشته باشد و نه آنکه در هر ایالتی یک حزب سوسیال دموکرات اتنیکی. اما این «باید» تحکمی نیست بلکه توصیه ای است یعنی نمی توان حکم به انحلال این گونه احزاب داد و اصولا قوانین سیاسی باید دقیق و حقوقی تنظیم شوند و اگر تشکیل احزاب آزاد است، تشکیل حزبی که همه اعضایش کرد هستند هم طبعا آزاد است چون کردها هم حق شهروندی دارند و می توانند حزب تشکیل دهند. امیدوارم اینجا نظرتان را دقیقتر بگویید که آیا از نظر شما چنین احزابی اجازه فعالیت دارند یا ندارند؟ یعنی عقیده شما بر غیر اتنیکی بودن احزاب، توصیه ای است یا تحکمی؟

در واقع حرف من این است که ما برای رسیدن به مرحله ای که احزاب عمده ما نه برپایه اتنیک که برپایه پلتفرم سیاسی تشکیل شوند، باید کاملا در یک فضای رقابتی و آزاد احزابی سرتاسری تاسیس کنیم که بتواند با وجود فعالیت آزادانه احزاب اتنیکی، بر آنها غلبه کرده و افکار عمومی مثلا کردها را هم به صورت دموکراتیک به سوی خود جلب کند. یعنی ما حق نداریم نتیجه مطلوب را از بالا و به صورت تحمیلی و مصنوعی بسازیم. چنین رفتاری به یک دیکتاتوری دیگر منجر خواهد شد چون در فضایی که احزاب سرتاسری نمی توانند افکار عمومی کردستان را جلب کنند و احزاب مورد توجه افکار عمومی کرستان هم اجازه فعالیت ندارند، برای حفظ نظم عمومی چاره ای جز سرکوب وجود ندارد!

اما شرط آنکه احزاب سرتاسری بتوانند به آن مرحله ای از مقبولیت عمومی در جامعه برسند که بتوانند مثلا اکثریت معتقدین به ایده سوسیال دموکراسی را در سرتاسر کشور زیر چتر یک حزب بیاورند، این است که ساختار قدرت در احزاب از پایین به بالا باشد. یعنی این که مثلا در کردستان معتقدین به سوسیال دموکراسی با ورود به شاخه کردستان آن حزب سرتاسری، بتوانند به صورت آزاد و دموکراتیک و بدون آنکه از سوی سران حزب در مرکز تحت فشار قرار گیرند، هر آن کس را که می پسندند به هیئت مدیره شاخه کردستان آن حزب برگزینند و سپس همین نمایندگان مستقیم بدنه حزب در ایالات مختلف کشور، هیئت مدیره مرکزی و سرتاسری را تعیین کنند و عزل و نصب کنند. یعنی رئیس حزب نباید هیچ حقی برای دخالت در روند تعیین هیئت مدیره شاخه ایالات حزب داشته باشد و برعکس خود باید تابع موج قدرتی باشد که از بدنه حزب در سرتاسر کشور به سمت بالای هرم حرکت می کند. در چنین شرایطی هیچ حزب منطقه ای و اتنیکی کوچکی قدرت رقابت با حزبی بزرگ و قدرتمند و با امکانات مالی بهتر را نخواهد داشت. پس نتیجه مطلوب به صورت انتخاب طبیعی حاصل خواهد شد. اما احزاب اتنیکی همچنان باید آزادانه فعالیت کنند تا فشار همچنان بر احزاب سرتاسری باقی باشد که هرگاه بخواهند هرم قدرت را سر و ته کنند و از بالا به پایین دستور صادر کنند و حزب را بصورت غیر دموکراتیک ادراه کنند، با رشد سریع اقبال مردم به احزاب اتنیکی و از دست دادن قدرت مواجه شوند. این مکانیسم طبیعی موازنه قدرت دموکراتیک، ضامن دموکرات بودن احزاب بزرگ سرتاسری است.

اما متاسفانه در شرایط امروز و در تبعید، احزاب نه از پایین به بالا و از بدنه جامعه که از بالا وتوسط برخی فعالین شناخته شده و با سابقه تشکیل شده است و به شدت غیر دموکراتیک اند. در چنین شرایطی وجود احزاب اتنیکی اجتناب ناپذیر است تا بتواند خواسته های اقلیتهای اتنیکی را نمایندگی کند چون احزاب سرتاسری در شرایط موجود نه می خواهند و نه می توانند این خواسته ها را نمایندگی کنند و نظر مثبت افکار عمومی را در مناطق مختلف کشور کسب کنند.

کیومرث نویدی

ساعت یک ربع به ویرانی
ست

نه ناصرجان! کامپیوتر به ما تحرک بخشیده است. نیرویمان را هدر ندهیم ولی بخیلانه هم حبسش نکنیم. من گمان می
کنم دارد شرایط یک همکاری گسترده مهیا می
شود. امیدوارم یعنی. دلم نمی
خواهد ایران ویران شود. باید خودمان را نگذاریم ویران کنند. این مباد!

مزدک

چرا فدراليسم گفتمان عمده اقليتھاى ملى ايران شده است.

عمده کردن فدراليسم امروز بدين دليل است که شيوه حکومتى کمونيستى ديگر در دستور کار نيست ولى دليلى وجود ندارد که اصول خوب کمونيسم به دور انداخته شود...(از مقاله) نظام کمونیستی ویا اسلامی و...برپایه ایدیولوژی سوسیالیستی و اسلامی ... بوده است.ایدیولوزیها اصولا

بمثابه چهار چوب فکری پیروان آنها ست و اصولی لایتغیر دارند.اسلام و یهودیت و کمونیسم و لیبرالیسم و ....بعنوان همه دارای زیربنایی فکری هستند که در جزً جزً تصمیمات و نوشته ها و رفتار افراد معتقد به آن ایدیولوژی هویداست.و شما بدرستی اکثریت مبارزان قبل از انقلاب را متاثر از افکار سوسیالیستی دانسته اید و با توجه به این پیش شرط به سراغ رسمیت دادن به فدرالیسم اتنیکی رفته اید.وقتی یک ایدیولوژی بعد از 70 سال برای معتقدانش جز بدبختی و خودفروشی و فقر و خفت و خواری و زندان و ترس و شکنچه و کار در اردوگاهای اجباری با شرایط غیره انسانی ببار نیاورده و یا مثل اسلام جز تحقیر و بدبختی و ترس و ترور و وحشت و فقر و فاحشه گی نتیجه ای نداده آیا سخن از احیای چنین سیستمی نشانه حماقت و یا ویار ابلهانه ای نیست؟خب چرا سراغ کمونیست و لنین می روید بیا همین اسلام را با همکاری شرمگینان اسلامی نو و نوار کن عزیز!اولا که اکثریت مردم مسلمانند و شیعه و دوما ایدیولوگ و فیلسوفی چون شروش خان و رهبری مبارز و شناخته شده چون آیه آله...گنجی دارد!شماها نه قبلا مبارزتان درست بوده و نه اکنون!در هر صورت برخلاف جریان رود شنا می کنید و گویا از این کار لذت هم می برید والا بایک جمع بندی از مبارزات گذشته دوباره سراغ تیوریهای امتحان شده و پوسیده و دور ریخته شده نمی رفتید تا قوم و قبیله گرایی و ملت سازی نژادپرستانه تان را تیوریزه کنید!در اتحاد جماهیر شوری کشورهایی مثل ایران بزور وارد جریانی شده اند ولی ایران یک کشور است.در همین غرب اکثر احزاب محلی قوم گرا افراطی و خارجی ستیز ودشمن دمکراسی و سکولاریسم هستند.و شما آگاهانه به پرورش چنین افکار ضد بشری و راسیستی با مطرح کردن فدرالیسم اتنیکی دامن می زنید.و ازمردم همان را طلب می کنید که ماری لپن از فرانسویها.آینده فدرالیسم قومی چیزی جز کشمکشهای و درگیریها و تبعیض و تعرض به حقوق غیره خودی نخواهد بود.اصولا فدرالیسم بنظر من اگر چه بنظر پخش قدرت می آید ولی خود سازنده مراکز قدرتهای منطقه ایست.و با این اصل که انسانها همه قدرت طلب و ماکیاولیست هستند بوجود امدن چنین مراکز قدرتی بدون اهرمهای کنترل کننده بهمان اندازه خطرناکند که قدرت مرکزی.مهمترین عامل تبعیض در یک اجتماع انبوه قدرت و ثروت است و هردو بر ضد آزادی و سکولاریسم و عدالت اجتماعی بکار گرفته میشوند.بنابراین بزرگترین دغدغه باید مهار ایندو باشد.مسلما اینکار در نظامهای موروثی پادشاهی ویا ولایی نمی تواند صورت گیرد و در سیستمهای قبیله و قومی هم هرگز!برای جلوگیری از انباشت سرمایه و قدرت باید اهرمهایی در جامعه باشد که هم بوسیله مردم و هم نمایندگانشان کنترل شوند تا بتوانند جلو قدرت را در هر مرحله ای بگیرند.مهمترین اهرم آزادی بدون قیدو شرط مطبوعات و...است.چیزی که در سیستمهای کهنه و فرسوده کمونیستی و یا فدرالسیم قوم و قبیله ای نمی تواند باشد.دومین اهرم انسان بعنوان فردی مستقل نه وابسته به جریانی و یا نزادی...باید محور تمام تصمیمات باشد.و سکولاریسم بدون هیچ استثنایی سومین اصل چنین جامعه ایست.

آیدین تبریزی

چند نکتة متفاوت با یک مخرج مشترک

آقای نویدی عزیز،

نوشته اید که در نشست «جنبش آذربایجان برای یکپارچگی و دموکراسی در ایران» شرکت خواهید کرد. امیدوارم با دقت مباحثات آنها را پی گیری نمایید و گزارش کاملی برای اطلاع عموم منتشر نمایید. اما پیغام کوچک مرا هم به آنها برسانید به این مضمون که: «اگر خودتان زبان ترکی آذربایجانی را نمی دانید، اشکالی ندارد، حداقل آنقدر به این زبان و به این مردم احترام قائل می شدید که از یک مترجم می خواستید که نوشته تان به ترکی را غلط گیری می کرد!» در تنها جمله ای که به زبان ترکی آذربایجانی در سایت ایشان نوشته شده حداقل 8 غلط املایی و گرامری وجود دارد!

http://iranazar.net/Thelanguage.html

نوشته موجود در سایت:

«گلعجک ملی و مردمی رژیمده استان اردبیل ون ادی مردمون رأی نن آذربایجانا چورولعجک»

املا و انشای درست جمله:

« گله جک میللی و مردمی رژیمده اردبیل استانی نین آدی، مردمون رأیی ایله آذربایجانا چئوریله جک.»

این نوشته مرا به عنوان هدیه به نشست ببرید و از آنها بخواهید جمله درست را در سایتشان درج کنند. همینطور از ایشان بپرسید که برای انعکاس اخبار نقض حقوق بشر در آذربایجان تاکنون چه قدمهایی برداشته اند؟ در سایتشان که حتی یک خبر در این زمینه وجود ندارد.

سعيد

sad1384@yahoo.com

ايران امروز،ايران ثانيه ها ولحظه هاست.....ساخت به شدت چندپاره شده ي جمهوري اسلامي مي تواند آبستن هرحادثه اي باشد....هيچ مدل سياسي قادربه تحليل وتفسيرآنچه مي گذرد نيست......بيهوده ترين رفتاردرمواجهه با اين مدل ازاعمال قدرت اينست كه سعي كني چيزي رادرموردآن پيش بيني كني.............

1:ايران امروز،ايران ثانيه ها ولحظه هاست.....ساخت به شدت چندپاره شده ي جمهوري اسلامي مي تواند آبستن هرحادثه اي باشد....هيچ مدل سياسي قادربه تحليل وتفسيرآنچه مي گذرد نيست......بيهوده ترين رفتاردرمواجهه با اين مدل ازاعمال قدرت اينست كه سعي كني چيزي رادرموردآن پيش بيني كني.

2:مجمع الجزايري كه دركنارهم جمهوري اسلامي راتشكيل داده اند درچند مورد خاص اتفاق نظر دارند وسعي مي كنند هيچگاه درگيريها رابه قول خودشان به خط قرمزنظام نزديك نكنند......اين خط قرمزها دراصل ستونهاي قراردادي هستند كه درهردوره ازقدرت شكل وشمايل خاص خودراداشته است وبه جزء چند اصل اساسي،اصول ديگرآن به شدت وابسته به دوره اي دارد كه درآن به سر مي بريم.....جمهوري اسلامي دراصل به جمهوري هزارفاميل تبديل شده است وهرطايفه اي ازقدرت دربهترين حالت مي تواند افراد قبيله ي خودراازهجمه ي عمله هاي قدرت حفظ كند....گروهايي كه دركنارهم ساختارچندپاره اي بانام ج.ا.ا راتشكيل داد ه اند باهم فعاليت اقتصادي مشتركي دارند كه محل ارنزاق گروه است.

3:بي پناه ترين دراين بازي كثيف مردم عادي هستند كه به هيچ وجه نمي توانند اميدواربه حمايت كسي يا مجموعه اي باشند.....گروهاي هزارفاميل بارخنه درقوه قضائيه- وهركجا كه تصوركنيد- شرايطي ايجادكرده اند كه هركجا برويد آسمان همين رنگ است.....باچنين فضاي تعفن گرفته وبدون نظارتي كه وجود دارد حوادثي كه دردانشگاهها،بازداشتگاهها،زندانها،اتاقهاي حراست ادارات و...رخ مي دهد بسيارطبيعي وعاديست.

4:نيروي انتظامي وگروهاي شبه نظامي-لباس شخصي ها-دراين روزها سرخوش ترين افرادي هستند كه مي بينيد.آنها به راحتي به هرمراجعه كننده اي كه مي بينند پيشنهاد مي دهند،اگرمرد بودازاو پول مطالبه مي كنند ،واگرزن بود بايد همه وجود خودرادراختياراين مردان تام الاختيارازسوي....بگذارد.

5:حكومت اسلامي ازدرون به پوچي وتباهي رسيده است وبراي حفظ چندروزه ي قدرت به خون وقرباني مي انديشد......آنها باخون آمده اند وتنها باخون مي روند......سركوب وكشتاري كه ازمردم بي دفاع مي بينيد تنها بخش كوچكي ازمحدويت هاي نيروهاي نشئه ي قدرت حكومتي است.....سربازان حاكميت اسلامي اين روزها به شدت غره رفتاركرده ودرهربرخوردسعي مي كنند به بدترين شكل مردم راتحقيرومرعوب كنند.

6:مردان طراح بازي قدرت كارخودرامي كنند وجامعه راه خودرامي رود.آنها جوانان نسل جديد را،كه سودايي غيرازطراحان اسلامي كردن ايران به هربهاء دارند،ازدانشگاه اخراج،با انگ اشرار واراذل اعدام ،به زندانهاي طولاني محكوم ودريك عبارت حق زندگي راازآنها سلب مي كنند،به نظرشما،درچنين شرايطي تنها راه ماندن چه مي تواند باشد؟!وقتي حاكميتي براي بقاء به هيچ موجودي رحم نكند وبه ياري كثيف ترين حربه سعي درقلع وقمع مردم بي دفاع داشته باشد راه مبارزه وادامه حيات چيست؟....بازبايد نوشت درهيچ دوره اي حاكميت چنين رودرروي مردم نبوده است واين مي تواند آغازبرهه اي تازه ازتاريخ ماباشد.

راشل

مانیفست _ایران گلوبال(پیشنهادی)

سایت ایران گلوبال یکی ازبهترین سایتها دراینترنت هست. سایتی است که به عقاید مختلف دیگران توجه میکند وآزادی بیان که یکی ازمهترین واساسی ترین شروع سکولار ودمکراسی بودن است دراین سایت آشکاراست زیراکه مدیریت سایت آقای توکلی با این صفت آشنائی کامل دارند. باچنین تنظیمی که درنظرگرفته شده بهترهم میشود. اما من با اتاق فرهنگ وگفتگو درپالتاک اصلا" آشنائی ندارم.

چنین چیزی درکامپیوترندارم ومتاسفانه وقت هم ندارم که داشته باشم. من دوروزیکباربه سایتهائی که آشنائی دارم سرمیزنم وگاهی باسرعت کمی ازمقاله های دیگران نیزمیخوانم البته فقط چندسطرمحدود. امابراستی که ایران گلوبال بازمیشه احساس میکنم که سالهاست با آن آشنائی دارم درصورتیکه من دراینجاجدید هستم. روشی که درنظرگرفته شده عالی است.

یاسین الاهوازی

سلام به دوستان، و در جوابی کوتاه به اقای حبیب تبریزیان عزیز. می خواستم کوتاه عرض کنم که بنده پانی نیسنم، باور به این حرف داشته باشید، که اگر بودم حتما این را به سراحت اعلام می کردم، از مطون نوشته های بنده می توانید به صریح لحجه بودن بنده را ببینید. در ضمن بنده یک سکولار بی زرق و ورق هستم، در حینی که پان و ناسیونالسیم لج باز را جزیی از بیماری اجتماعی ایران می دانم، که در حال زوال و اشک ریختن است. در اخر از توجه شما تشکر دارم.

منوچهر جمالی

jamali@parseng.com

من پیشنهاد میکنم که درایران، دومجلس شورای مقننه که متمم هم باشند، به وجود بیایند . مجلس دوم ، عبارت از برگزیدگان کردستان، عربهای خوزستان ، بلوچهاوسیستانیها و ترکمن ها و آذربایجان باشند. قوانینی را که مجلس شورای ملی ، میگذارند، باید این مجلس بپذیرد . بدین ترییب ، هم قدرت حکومت شیعی و آخوندهای شیعه کاسته ومحدود میگردد و هم حاشیه های ایران ، حق مساوی در بهره مندی ازآبادی و آزادی و دادگری می یابند و کاملا در حکومت ایران،شریک میشوند. این بحث های کنونی و جاروجنجالها ، راه حل برای همکاری نمیگشاید، بلکه آن را نیز می بندد .

رشک، کاملا حسادت نیست .من عقثده ندارم که هرپدیده انسانی درهمه فرهنگها، یکسان درک میشده است . رشک دربندهش ، مثبت ونیک هم دارد. ازاینگذشته درعبری به رشک ، کینا گفته میشود که همان « کین » فارسی است و دربندهش نیز، رشک وکین نزدیکی تنگاتنک دارند که من پیوند آنهارا درآثارم آورده ام . وکین ، اساسا به شرم زن و زهدان گفته میشود . چون پس ازدوره زنخدائی، تاریکی زهدان، مفهوم مثبت آفرینندگی را از دست داد، اینهمانی با اهریمن و دیو پیدا کرد. درتورات هم کینا یا حسادت زابطه تنگاتنگ با چشم دارد ., ومن درریشه یابی واژه ها بدون داشتن تصویری که در اذهان بوده، کارنمیکنم

++++

پاسخی به یک دوست!

با سلام بشما وسپاس از جوابتان. جناب تبریزیان نیک میدانم که حضزتعالی هرگز سومکایی فکر نمیکنید چرا که اگر غیر ازین بود دلیلی نمیدیدم بپرسم (شما دیگر چرا؟).چنانکه میبینیم متآسفانه وبی آنکه متوجه باشیم این ضربههای کاری تفرقه افکنانه وخصومت آفرینرا سیاستهای استعماریست بکمرمان میزند/آستانهء تحملمان چنان افت کرده که اتهام( پان) تجزیه طلب /شووینست ووورا بمانند گردنبندی از جنس مفرغ بگردن یکدیگر میآوزیم ! که صدالبته شما ازین جریانات فاصلتان بسیار زیادست وعلت پرسش منهم همینبود. با سپاس

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید