عقب ماندگی فکری یک ملت را عوامل گوناگون می تواند باعث شود

ناصر مستشار

اين مردم را توحش تسخير کرده

عقب ماندگی فکری یک ملت را عوامل گوناگون می تواند باعث شود که یکی از اصلی ترین آنها عامل دین می تواند باشد. ادایانی که از خود نرمش نشان داده اند وبا عصر و زمانه ،خود را سازگار کرده اند گامی بزرگ برداشته اند.اما حکومت ها و روشنفکر ها نیز می توانند عامل رشد وترقی ملتی باشند و هم باعث عقب ماندگی یک ملت!مثلا هندوستان در دوره اکبرشاه مغول دوران شکوفائی سیر اندیشه را گذرانده است که اگر به جای او یک شاه فرهنگ ستیز بر سر کار بود این تکامل به وقوع نمی پیوست!در ایران نیز حکومت هائی که به یاری مردم شتافته باشند تا آنها را نجات بدهند کم دیده شده است.در ایران همواره حکومت ها اولین اقداماتشان تنها برای حفظ پایه های حکومتی بوده است و سپس کمی اصلاحات اقتصادی که هیچگاه به توسعه سیاسی اجتماعی نرسیده است!

روشنفکران ایران همواره به جای خدمت به رشد اندیشه وروشنگری بالعکس برای احزاب و سازمانهای خود جانفشانی کرده اند که به جائی راه نیافته است.بهمین خاطر مردم از احزاب و گروه ها گریزان هستند!هیچ ملتی بدون اتکاء به رو شنفکران خرد مند نمی تواند رشد نماید که متاسفانه در ایران این نقیصه آشکارا به چشم می خورد!مردم به تنهائی فرهنگ ساز نیستند بلکه زمینه های رشد فرهنگی هرملتی باید مهیا گردد.برای مثال یکی از احزاب سیاسی بسیار قدیمی ایران حزب توده است اما ملت ایران از این حزب منزجر است چراکه این حزب تنها به فکر ارتقاء سیاست هایش در رابطه با شوروی در ایران بود.حزب توده حتی آثار کلاسیک کمونیستی را اشتباه وبه میل خود ترجمه می کرد!پس اگر در ایران هنوز با یک ملت عقب مانده هستیم،مقصر خودشان نیستند بلکه حکومت ها،روشنفکران،متولیان دینی ،عوامل استعماری بیگانگان ،موقعیت جغرافیائی و همسایگان یک کشور،جنگها و شکستهای تاریخی ،،،،،،،، را نیز باید بدان اضافه کرد!برای آنکه ماه از پشت ابر سیاه بیرون آید نباید انتظار کشید بلکه باید کار سیاسی و روشنگرانه مدوام و سازمان یافته کرد!چرا ها بسیارند اما پاسخ ها را باید یافت.

بهروز ستوده

اين مردم را توحش تسخير کرده

توحشی که به برکت حکومت آخوندی وایدئولوژی اسلام ناب محمدی اش در جامعه ایران ، قبح و زشتی اش از میان رفته است ارتباطی با فرهنگ انسانی-ایرانی مردم این سرزمین ندارد . قتل و کشتارها و نخبه کشی ها و شعارهای نابخردانه گروههای سیاسی در جریان انقلاب 57 را نباید به حساب فرهنگ مردم ایران که درآن عشق ومحبت و نوع دوستی موج می زند گذاشت . نگاه کنید به لیست بالا بلند مفاخر علم وادب و هنری که از دل این فرهنگ قد بر افراشته اند ، آیااینها از آسمان در این سرزمین نازل شده بوده اند ؟ اتفاقی که در ایران فلک زده افتاده این است که آخوندها ی حاکم پس از 30 سال توانسته اند فرهنگ توحش خود را در میان لایه هائی از جامعه نهادینه کنند و اکثریت عظیمی را هم مأیوس و بی تفاوت به آنچه که در پیرامون شان می گذرد . زمانی که تمام ابزارهای

قانون گذاری ، تبلیغاتی ، سیاسی و نظامی و از همه مهم تر آموزشی در دست حکومتی وحشی قرار داشته باشد آیا توقع دارید از درون این کوزه چه چیز بهتری تراوش کند ؟

زمانی که در "دانشگاه" اوین در دهه شصت ، روشنفکر ! و مبارز ! دیروزی به شکنجه گر و زننده تیر خلاص به شقیقه رفقای سابق خود تبدیل می گردد از توده نادان و ناآگاهی که فرهنگ آخوندی -اسلامی از بامداد تا شامگاه مانند موریانه جسم وجان اش را می جود چه انتظاری می توان داشت ؟

با این همه "پایان شب سیه سپید است" اگر آزاد اندیشان ایران بتوانند اکثریت خاموش و بی تفاوت جامعه را برای رهائی از چنگ دارودسته وحشی و جانور صفت آخوند ، به حرکت در آورند

من نمی دانم چه تعّمدی در کار است که افرادی تلاش دارند جنایات وتبهکاریهای شیخ و شاه و شحنه را در طول تاریخ به حساب مردم شریف ایران که خود قربانی وحشی گری های این جانیان بوده اند بگذارند . اینگونه که این مغرضین معلوم الحال پیش می روند دیری نخواهد پائید که قتل عام مردم رّی و نیشابور و کور کردن مردم کرمان را هم به مردم ایران نسبت خواهند داد !!!!. در مقابل اینگونه افراد است که من گفته و بازهم می گویم که : خودتانی اید آقایان ، ما می دانیم که این ایرانی ستیزی با چه هدفی صورت می گیرد و در پس کله ی معلول شما چه می گذرد .

مازیار

اين مردم را توحش تسخير کرده

مگر کسی شک دارد که روح جامعه امروز ایران در تسخیر شیطان است!!؟ مگر شما با تاریخ میانه و جدید ایران آشنایی ندارید!!؟ مگر نمیدانید که جامعه ایران, یک جامعه بشدّت بیمار و فرهنگ کش است!؟ مگر نمیدانید که فرهنگ غالب بر جامعه, نخبه کشی است!!مگر شعار سالهای اوّل انقلاب را در کوچه و خیابانها و روی دیوارها فراموش کردید که: خلخالی اعدامش کن!! آخر از جامعه ای که در سده های اخیر جز بربریت مطلق را تجربه نکرده, چه انتظاری دارید!!؟ جامعه ای که تا گلو در گنداب صفویّه و قاجاریّه یعنی در اصل بره کشی آخوندها و در تیول آنها بوده, از این جامعه انتظار ظهور بیسمارک یا گاندی یا دیگر مصلحین بشریّت را دارید!!؟مگر جنبش قلّابی اصلاح طلبی در ایران سر از اصطبل احمدی نژاد در نیاورد!!؟ آخر وقتی حتّی مصلحین جامعه هم قلّابی و در خدمت سیاستهای حاکمان باشند, دیگر به کجای این جامعه باید دخیل بست!!؟ دوستان من: چهره واقعی و غالب بر ایران همین است!!

یک نفر

اين مردم را توحش تسخير کرده

عرب مثلی دارد که می گوید: الناس علی دین مُلوکهم یعنی مردم به مذهب حاکمان خودشان هستند شما از این مردمی که سی سال است رذل ترین و پست ترین موجودات بی فرهنگ این آب و خاک بر آنها فرمان می رانند چه انتظاری دارید؟ شما چرا از این مردم نفرت دارید؟ این مردم شایسته ترحم اند ، نه نفرت!

نفرت خودتان را ارزانی جمعیت چندین ده هزار نفری درس خواندگان و نخبگانی کنید که در لباس و در جایگاه دیوانسالار یا تکنوکرات پیچ و مهره های این نظم توحش را سرجای خود می نشانند و بر ضد بشریت و بر ضد حرکت تاریخ به پیش می برند ، تنها بهطمع آن که از این خوان یغمای نفت و گاز استخوان پاره ای هم نصیب آنها شود. اراذل مهندسینی هستند که سی سال است ماشین تکنولوژی و کارگاه و فابریک و واردات و صادرات ایران را به کار می اندازند و نوکری و بردگی برای آخوند ها و اوباش را یک مشت دلار معاوضه می کنند. نفرت از به اصطلاح هنرمندان ، کارگردانان و بازیگران تءتر و سینمایی داشته باشید که هنر و فرهنگ و شرافت و اخلاق را در ازای سکه ای به سیاست فرهنگی نظامی می فروشند که هیچ قصدی جز خر تراشی و تحریف فرهنگی و انحطاط فکری و تحریف تاریخ ندارد. ببینید چه کارگردان ها یی چه فیلم هایی می سازند و چه بازیگرانی در چه سریال هایی بازی می کنند. اینها هستند کسانی که می باید از آنان تنفر داشته باشید نه از عوام کالانعامی که خود قربانیان این سیاهی لشگر تکنوکراسی و بوروکراسی و کاسبکاران هنر و فرهنگ در این سرزمین هستند.دشمن واقعی و چوب لای چرخ آزادی و توسعه و فرهنگ همین اراذل وجدان فروخته اند . همین!

مازیار

اين مردم را توحش تسخير کرده

بهروز ستوده عزیز: جانا سخن از زبان ما می گویی! ولی دوست عزیز آیا اینکه در دل فرهنگ همین جامعه عناصر فرهنگسازی ه بر خاستند, شکّی نیست. ولی دوست عزیز : در کجای تاریخ و در چه فرهنگی در دئرازای تاریخ سراغ دارید, که حکومت ستمگری در عین اینکه دستش از حمایت مردمی خالی است ( حکومت 5 در صدی ها!)

در عین حال بتواند با سبعیّت وصف نا پذیری گرده از سر این ملّت کشیده, و مردم هم با خیال راحت تمکین کرده و حتّی یک آخ هم نگویند!! یعنی نهادینه کردن شقاوت و بر بریّت مطلق!! یعنی اسلام ناب محمدّی!! و تازه چرا نمی گوئید که یکی از بارزترین صفات نهادینه شده در همین فرهنگ به زعم شما آخوندی! و به زعم من ایرانی! همان فرهنگ سفله پروری است, که متاسفانه منادیان این فرهنگ, قسمت چشمگیری در بین نخبگان این جامعه هم می باشند!! خوب چنین جامعه قاراشمیشی را در کجای جهان سراغ دارید؟ در همه طول تاریخ ایران شما فقط دو فاز را مشاهده می کنید که میخواهم به زبانی بسیار عامیانه آنرا تشریح کنم:

در فرزی که قوی بودیم, زور می گفتیم و در فاز ضعف, زور می شنیدیم!

سامان باربد

آمريکا ؛ انگليس و اسراييل لطفا به ايران حمله نکنيد!

آقای توکلی عزیز بهتر است وقتی که پاسخ به یک اظهار نظر را می نویسد، خود آن اظهار نظر هم نوشته شود. اهمیت دادن به یک نوشته و پاسخ آقای جمالی، البته مایه ی مباهات من است، اگرچه، پل میان آنچه تاریخی ست و آنچه در انسان امروز هست مبهم است. می شود از خود پرسید: اگر تاریخ مرده باشد، چه باید کرد؟ با اینهمه، از اینکه پاسخ او را بارنویسی

کرده اید، متشکرم. اظهار نظر این بود:

آقای جمالی گرامی مدتی هست که نوشته های شما را با دقت و سرخوشی می خوانم. چیزی که به نظرم می رسد اینست که آدم، سایه ی سیمرغ نیست؛ خود سیمرغ است. همچنان که اظهار عشق؛ خود عشق است. ممکن است با من موافق نباشید. من به دلیل استعاره، جادویی نیستم؛ من جادویی ام که از استعاره استفاده می کنم. با اینهمه از پرتوهایی که به زندگی ام افکنده اید بینهایت سپاسگزارم.

مزدک

. و بنا بر اطلاعی که وکلای مدافع داده
اند، این زنان زبان فارسی بلد نیستند و به فارسی از آنان بازجوئی شده
است. امیدوارم حالا توجه کنید ستم ملی (از کامنت نویدی) ای کاش افرادی مثل نویدی و آیدین و دیگر ملت سازان قوم و

قبیله گرا فارسی نمی دانستند تا ما لاقل از برخورد مغرضانه شان از هر اتفاقی بی خبر می بودیم.جناب نویدی ما ایرانی هستیم و ایران از اقوام مختلف با زبانهای و آداب و رسوم و مذهب و مسلک گوناگون تشکیل شده است.برای اینکه ایرانیان بتوانند با هم تماس داشته باشند زبانی مشترک لازم است و افراد آن جامعه باید در فراگیری ان زبان بکوشند.شما نمی توانید در همان آلمان از فراگیری المانی سرباز بزنید چون کرد یا ترک هستید.70 ملیون ایرانی هم باید زبان مشترکی داشته باشند.در انگلیس بعد از اینکه تروریستهای اسلامی مترورا منفجر کرده بودند پلیس تحت تاثیر ترس و عصبیت مردم بشدت حساس شده بود و بهمین جهت یک برزیلی را بدون جهت کشت و بعدا گویا این بیچاره زبان انگلیسی نمی دانسته است.ولی این حق به ان جوان و یا هر فردی دیگر که زبان مشترک مردمان آن کشور را نمی داند نداد.بنابراین بهتراست دست از لجاجت و پراکندن تخم کینه و نفرت بین مردم بردارید و بهانهای بنی اسراییلی نگیرید.نفع همه دراینست که به اتحادی برسیم تا از شراین حرامیان رهاشویم و گردن به انتخابات آزاد و دمکراتیکی دهیم برای برپایی مجلسی از نمایندگان واقعی مردم تا بتوانیم قانونی دمکراتیک برای جامعه ای دمکراتیک و سکولار و دادگر و انسان محور در مملکت برقرار شود.لاقل در ان صورت راحت میتوانی هر حرفی که داری بزنی بدون زندان و شکنجه و دربدری.ولی گویا هم جای شما و هم جای افرادی مثل آیدین و دیگر قبیله گرایان خوبه و بهتون خیلی خوش میگذر.در ضمن کسی مخالف فراگیری زبان مادر شماها نیست بی خود دشمن تراشی نکنید.ولی زبان مشتر ایرانیان فارسی است و همه باید فراگیرند واگر ترکی و یا کردی و هر زبان دیگری هم که شد ما باید انرایادبگیریم.تا افراد به سرنوشت ان جوان در انگلیس و یا بقول خودت این زن در ایران بخاطر نفهمیدن زبان دچار نشوند.

آیدین تبریزی

«ملت ایران» یا «مردم ایران»؟

شاید بد نباشد اضافه کنم که در جستجوی کلید واژه های «مردم آمریکا» و بوش تعداد صفحات پیدا شده به 4,660 مورد می رسد. که در مقایسه با 11 مورد برای کلید واژه های «ملت آمریکا» و بوش کاملا مشخص است که اصطلاح «مردم آمریکا» صددرصد غالب است و اصطلاح «ملت آمریکا» در سیاست روزمره اصلا استفاده نمی شود.

نتیجه جستجو برای کلید واژه های «مردم آمریکا» و بوش در سی ان ان

لذا در ایران نیز که ما زبانها و فرهنگ ها و اتنیک های مختلفی داریم، اصطلاح «ملت ایران» نادرست است و به جای آن باید از اصطلاح «مردم ایران» استفاده کرد