رفتن به محتوای اصلی

آیا اپوزیسیون آش و لاش کنونی از ظلمی که بر آنان رفته است با خبر ست؟

آیا اپوزیسیون آش و لاش کنونی از ظلمی که بر آنان رفته است با خبر ست؟

انتخاب و تنظیم از کیانوش توکلی:

هرمس

آقای مستشار گرامی

یا اپوزیسیون نو یعنی همین همه با هم؟ شما باز نگفتید منظورتان از اپوزیسیون نو چیست؟کیست؟چه اهدافی دارد؟

اگر واقعاً بر این باورید که حفظ حکومت اسلامی برای جمهوری اسلامی بر احکام دین هم ارجحیت دارد، چه رسد به نصب تندیس کوروش، چگونه می خواهید با این حکومت مبارزه کنید؟ و این اپوزیسیون نو با این قدرت "تقیه ساختاری" نظام چگونه عمل می کند؟ ما لازم نیست وحدت کنیم، ما لازم است فقط دریابیم که نیروها و انسان های متفاوتی هستیم، راه های مبارزه مختلف است، و تنها مخرج مشترک ما، اگر به این نتیجه برسیم، دمکراسی، منشور حقوق بشر و حکومت قانون است.

تا شما تعریف ایجابی از اپوزیسیون نو ارائه ندهید، کل طرح شما دچار ابهام است و گویا نیست.

شما طرح موضوع کردید. به همین جهت لازم است که دستکم طرح موضوع روشن و شفاف صورت بگیرد. نقد اپوزیسیون جای خود خوب و درست است. اما به این نتیجه رسیدن که گویا باید بساط این اپوزیسیون را جمع کرد و به گورستان تاریخ سپرد یک حرف است و سخن از اپوزیسیون نو یک حرف دیگر! شکلگیری اپوزیسیون هم فقط امر خواستی و درخواستی نیست. این اپوزیسیون هم اتفاقاً پوست انداخته است و با این که پوست انداخته است راه به جایی نبرده است. سپهری هم اصلا کاری به سیاست نداشت. او یک اِشراق اندیش بود و اگر از قطاری سخن می گفت که بار سیاست می برد و چه خالی می رفت، دخلی به سیاست نداشت، بلکه ناشی از نگاه عارفانه شرقی او بود. نه اپوزیسیون نو یک باره زاده می شود و نه یک شبه رهبر آفریده می شود. بگذریم از این که در دوران ما زایش رهبران حکایت دن کیشوت است و آسیاب بادی. رهبران این دوران حدیث همان هخا است که نوید برگشت سر داد و بقیه داستان را هم می دانیم. بالاخره این دورن سرنگونی از کی آغاز شده است؟ چه مدت طول می کشد؟ نشانه های آن همین است که مردم پای صندوق های رأی نرفتند، چون اپوزیسیون گفته بود نروند؟! درهر روی، بحث اپوزیسیون نو گرهی از مشکلات ما نمی گشاید بلکه گره کور دیگری هم هست، چون هیچ چیزش معلوم نیست. بگذریم از این که این سئوال پیش می آید، مگر چه تغییر و تحول بنیادی در ایران روی داده است که تمام اپوزیسیون پیشین بی اعتبار شده است؟

احمد رضا

به آقای ناصر مستشار

هموطن دلسوز!

آیا اپوزیسیون آش و لاش کنونی از ظلمی که بر آنان رفته است با خبر ست؟ اگر با خبر است پس چرا خاموش و بیصدا مانند مرده ای که در قبر خوابیده خرکتی نمیکند؟ اگر هم با خبر نیست پس خاک برسرش و دیگر به عنوان نیروی مخالف رژیم به خساب نمی آید.

شما در مقاله تان به این نکته اشاره نکردید که تعریف شما از اپوزیسیون نوین چیست ؟؟؟

ناصر مستشار

خدمت آقای احمد رضا هموطن دلسوز

مدتهاست که من به این اعتقاد دست یافته ام که زجری که ملت ایران زیر سایه حکومت اسلامی می کشد ،اپوزیسیون نا کار آمد نیز با ندانم کاریها یا عمدا و یاغیر عمد شریک می باشد چرا که اگر تا کنون یک اپوزیسیون دلسوز می داشتیم ،مدتها بود که از شر رژیم اسلامی خلاص شده بودیم! نیروهای اپوزیسیون در تما این 30 سال گذشته تنها زیر پای یک دیگر چاه کندند واز پای یک دیگر گرفتند نه از دستها یک دیگر!به قدرت رسیدن رهبری هریک از آنها بسیار ازآنان را سرمست می کرد که خوشبختانه آن ایان نیز گذشته است!80 در صدر مردم از رژیم اسلامی سرخورده شده اند اما آلترناتیوی پیش رویشان نیست پس مردم فعلا تا شکل گیری اپوزیسیون نوین که رنگ وطعم دیگری بدهد یا سکوت می کنند ویا نیرو وانرژی شان به فنا خواهد رفت! دریک کلام اپوزیسیون کهنه اندیش مردم ایران را خسته وکوفته کرده است لذا باید بقول حافظ شیرازی بپا خاست تا با طرحی نو اپوزیسیون نوین را با ایده های تازه پی ریزی کرد.رژیم از اپوزیسیون کهنه اندیش ومتفرق هیچ ترسی ندارد بلکه از شکل گیری یک پلاتفرم نوین در مقابلش وحشت دارد.با تشکر

جعفرزاده از برلین

نقدی بر داريوش همايون .

آيا انتخابات می تواند جای رفراندوم را بگيرد؟

کدام انتخابات آزاد؟

چرا هميشه اين شعارها زمانی مطرح می شود که رژيم ملايان در تنگنا است؟

هميشه در شگفت بودم که چگونه يک ايرانی که مدعی روشنفکری نيز هستند می توانند خطای بزرگ انجام دهند؟

آيا آگاهانه يا ناآگاهانه؟

از اين جمله آقای داريوش همايون آغاز می کنم.

احتمال حمله از میان رفته است و دیگر ضرورتی به ایستادن در کنار هیچ دشمن ایران، بزرگ ترین شان جمهوری اسلامی، نیست.

خوب دقت کنيد. می گويند اکنون که احتمال حمله از ميان رفته ديگر نيازی به ايستادن در کنار دشمنان ايران که

آخوندها بزرگترين دشمن نيز قلمداد می شوند، نيست.!

اين بدان معناست که تا چندی پيش که خطر حمله وجود داشته و آقای همايون و هم کيشان و انديشان ايشان

در کنار آخوندها بر ضد آمريکا ايستاده بودند. وقتی آخوندها بزرگترين دشمن ايران قلمداد می شوند چگونه می توان به بهانه ترس از جنگ، آنهم جنگی که ريشه آخوندها را می زند، يا به بهانه تماميت ارضی در کنار

بزرگترين دشمن ايران ايستاد؟

در آنجا می خوانيد که حالا که احتمال جنگ از ميان رفته است.!!!!

شگفتا که اين اطمينان از کجا برای آقای داريوش همايون نازل شده؟! در صورتيکه هم خانم رايس و هم

جورج بوش در اسرائيل همين ديروز اعلام کردند که هنوز گزينه نظامی بروی ميز است؟

يادم نمی رود که آنروزی که فرياد رفراندوم هوا رفت فردای آنروز تونی بلر نيز به حمايت آن پرداخت.!

البته آقای داريوش همايون اين شعار را که در کنار آخوندها بر ضد آمريکا خواهند جنگيد در شهر آخن

آلمان همراه با چند برگ سوخته و تحفه چپ که ميهمان حزب در کنگره ششم بودند زدند.

ناصر مستشار

جناب هرمس گرامی

از اپوزیسیون نوین که همه ما را با شناخت دیگر از مرحله ملی وبین المللی روبرو خواهد نمود مطمئنا حکومتی نوین نیز شکل خواهد گرفت! در اپوزیسیون نوین دوستان ودشمنان داخلی وخارجی ملت ایران در راه ترقی و پیشرفت باید بار دیگر بررسی وتعریف شوند.حتی اگر شعار همه با هم را نیز بدرستی تجزیه وتحلیل نمائیم و از آن بدرستی استنتاج کرده باشیم تا از آن ستفاده درست ببریم در مقطع کنونی می تواند کارآمد باشد.ما در مرحله سرنگونی رژیم اسلامی بسر می بریم و خواستار انقلاب طبقاتی نیز نمی باشیم.اگر خمینی از شعار همه باهم استفاده فریب کارانه نمود تا خود را به قدرت برساند ما اما می توانیم از شعار همه با هم به گونه صادقانه اش بهره ببریم تا ملت ایران را به مقصد نهائی نزدیک نمائیم! برای مثال هرساله چندین هوا پیما سقوط می کنند وهزاران نفر جانشان را از دست می دهند اما این دلیل نمی شود که انسانها از پرواز کردن خود داری نمایند!این مثل آنست که شعار همه با همه که به معنی اتحاد ملی و وفاق عمومی می باشد تا به اهداف معین رسید تعطیل نمائیم چون خمینی یک بار از این شعار به نفع خودش استفاده کرده است.اگر در مرحله کنونی شعار همه با هم رژیم اسلامی را سرنگون نماید باید از آن استقبال کرد وگرنه بدون اتحاد هیچ کاری پیش نمی رود.رژیم اسلامی از آن جهت از این اپوزیسیون کهنه اندیش وحشت ندارد چراکه متحد نیست.آنروزی که تئوری اپوزیسیون نوین که بر پایه اتحاد ملی ایرانیان برای رهائی شکل بگیرد روز عزای رژیم خواهدبود.حتی شعار کوروش کبیر و سد سیوند نیز علیه رژیم کار ساز نبوده است چرا که رژیم برای ماندن بر سر قدرت حاضر است در تمام شهرهای ایران تندیس کوروش بسازد تا اپوزیسیون را خلع سلاح نماید.پیام نوروزی احمدی نژاد از رضا پهلوی هم بهتر بود چون آخوند ها استاد خلع سلاح کردن هستند و براحتی می توانند با سلاح خود مان ما را اربین ببرند!

بقول شاعری بنام سهراب سپهری که قبل از انقلاب چه درست می گفت باید چشمایمان بشوئیم تا جهان را....قطاری می رود اما خالی از سیاست... سهراب سپهری نقاش بسیار زود فهمید که یک جائی از نیروهای سیاسی که مبارزه می کنند می لنگد!مردم ایران به لحاظ تاریخی همواره بدنبال ناجی بوده اند که همین نقطه ضعف بزرگ همه ما است. منهم مثل همه شما از این اپوزیسیون کهنه مانند یک جامه پر از گرد وغبار و وصله دار خسته شده امد پس باید به در پی قماش نو و خیاط نو و طرح ومدل جامه نو که مناسب با سلیقه مردم باشیم .همه اقلام یاد شده را از من ناچیز خواستار نشوید چرا که من نیز یکی از آنهائی هستم که دیگر از پوشیدن جامه کهنه بیزار شده ام وهرچقدر هم این جامه کهنه را در جا لباسی آویزان می کنم بیشتر به اعصابم می رود.من از آن جهت این جامه ژنده را به تن می کنم چرا که جامه نو نیافته ام وگرنه ذره ائی علاقه به داشتن و پوشیدن آن ندارم !من از همه تقاضا می کنم به طراحی نو برای راه اندازی اپو زیسیون نوین باشیم .رژیم اسلامی در 30 سال گذشته چندین با ر پوست انداخته است تا بر اریکه قدرت بماند اما اپوزیسیون یک بار هم در خود خانه تکانی نکرده است.در دوم خرداد رژیم اسلامی با شعارهای ما به جنگ ما آمد وما براحتی خلع سلاح شدیم.

هرمس

آقای حیران

متاسفانه گویا نگاه دون کیشوتی هنوز زنده است! برای زنده ماندن و نفس کشیدن حتماً باید دشمن ساخت و برای این که وانمود کنیم حق به جانب ما است باید هیاهو کنیم و اِشغال صفحه اظهارنظر یک سایت را مبارزه انقلابی بدانیم. شما یک بار، دو بار، سه بار پیام بگذارید. به هرحال من خواننده هم حق دارم که چشمهایم از تکرار پیام ها در امان نگاه دارم و در حقیقت این وظیفه گردانندگان این سایت است. گویا جو و فضای نوروزی دارد همه را فرا می گیرد. خوشبختانه در خیابان نیستیم،وگرنه شعار هم می دادیم و احیاناً چند تا بانک و مغازه و غیره را به "جرم" دزدی، خیانت و غیره به آتش می کشیدیم. بهار چه نیروهایی که در انسان آزاد نمی کند!

محسن کردی

جناب جعفرزاده، و کلیه کسانی که به موضع آقای همایون و حزب مشروطه در رابطه با حمله آمریکا به ایران تاخته اند. فرض و سوال را به شماها بر می گردانم.

1- بر فرض حمله آمریکا، شما چه گزینه ای را انتخاب خواهید کرد؛

الف؛ فقط مخالفت میکنید؟ خوب این که کافی نیست و جلو حمله را نمی گیرد و هنری هم نکرده اید. مخالفت کردن اینجوری را هر ننه قمری بلد است بکند.

ب- به جنگ آمریکا خواهید رفت؟ در کجا؟ در خاک ایران؟ آیا میشود در خاک ایران به جنگ آمریکا رفت و در کنار جمهوری اسلامی نایستاد؟

پ- هیچ کاری نمی کنید و سکوت اختیار می کنید. که در این صورت به بی تفاوتی و بی غیرتی یا ترس از مرگ متهم میشوید.

گزینه شما چیست؟ (البته آسمان و ریسمان بافتن و در آخر پاسخ سوال را ندادن هدف من نیست).

کسانی نظیر این جناب از آب گل آلود ماهی می گیرند پوپولیستی عمل می کنند.

اتحاد

تشکیل جبهه ی اپوزیسیون نوین،شاید این پسوند" نوین" خیلی زیبا وخوش صدا برای گوشها باشدولی درواقع نه تنها چیزی برای گفتن ندارد بلکه پریشان حالی وآشفته بازاری اپوزیسیون پراکنده ی موجودرانیززیر سئوال میبرد!!!

دوستان زیادی تاحالا درفرصتهای مختلف ازشما طرح کننده این پیشنهاد گنگ بدرستی پرسیده اندکه نیروهاوسازمانها وشخصیتهای موردنظرخودراکه دراین" اپوزیسیون نوین"میگنجند،تعریف کرده ونشان دهید!

بعنوان مثال کسانیکه دنبال پاک شوئی ملی وقومی،دنبال تشکیل جبهه ی کنزرواتیو(دقیقأیعنی ارتجاعی)هستندوحتی بقیمت قتل عام میلیونی دنبال تمامیت عرضی اند،میتوان متحدشدواپوزیسیون نوین شماراتشکیل داد؟

سردمد اران ورهبران کنزرواتیوهادرجهان مثل "ژان ماری لوپن رهبرفاشیستهای فرانسه، حایدر(هایدر)رهبرنازی های اطریش،دیویدداک درامریکا ودکتر احمدی نژادوسایررهبران رژیم ایران....همه همفکران مقاله نویس جبهه ی کنزرواتیووتنی چند عنصرناآگاه د نباله روانش،دراین جبهه ی فاشیستی قراردارندوشماهم تاحالادرمورد این نوع نوشته های نژادپرستانه اظهارنظری نکرده اید!!!

لطفأصریح وروشن منظورخودرابادوری ازکلی گوئی(درواقع هیچ نگوئی)درموردنیروهای تشکیل دهنده ی اپوزیسیون نوین بفرمائید.

ناصر

مرحله سرنگونی با هزار ایماء واشاره خود ش را به رخ ما می کشاند.آخرین مرحله حیات رژیم در سرخوردی های مردم از نمایشاتی بنام انتخابات بود.رژیم مانند دیوار کلنگی می ماند که باید کسانی برای هول دادنش وجود داشته باشند تا آن دیوار سرازیر شود.پس بایددر پی سازماندهی نیروهائی بود که عزم واقعی کرده باشند! اپوزیسیون کنونی سالهاست که دیگر خسته کننده شده است واوج کودکی وبی فرهنگی و بی هدفی و بی برنامه بودنش را من خود شخصا در نشست پاریس سال گذشته نظاره کردم.گردانندگان اصلی آن از بقایای کنفدراسیون دوره شاه بودند و هنوز هم در همان دوره می اندیشند وزندگی می کنند! بخش بزرگی از بدبختی ما از دوره قبل از انقلاب به ما به ارث رسیده است. درآن دوره هم وقتی نتوانسیم منطق وراه حل ارائه نمائیم با اختلافاتی که پر از انشعاب و کشتار فکری وانسانی وتهمت وناسزا بود پشت سر گذاشتیم و شوربختانه همان سنت به بعد از انقلاب به ما رسید .!

عماد

با سلام

من از عرب های خوزستان هستم و با سخنان آقای تبریزی موافق هستم شاید اگر آقای کرمی به جای یکی از ماها بود و سالها تحقیر و توهین مستقیم و غیر مستقیم را درک میکرد امروز اینگونه صحبت نمیکرد نمیخوام از داستانهای توهینی که روزانه به ما در شهرمان میشود بگویم چرا که با اینکه من یک کارمند دولت هستم و سمتی دارم باز از دست این توهین ها که شما ایرانی نیست و عرب مهاجر و وحشی و ... که مرتب میشنوم و جزیی از زندگی ام شده است رها نشده ایم واقعیت این است که تاریخ را انگونه که خواسته اید باز گو میکنید و گزنیشی و سانسور شده و اینگونه جا انداختند که یک ایرانی واقعی یعنی کسی که به فارسی در خانه صحبت میکند و یا اینکه تمام گذشته ش رو نفی کند و حتی اعلام براعت و انزجرا بکند( من نمونه های عینی سرغ دارم)من قبلا چند سالی در یکی از کشورهای اروپایی بودم و باور کنید توهینیهای که در اینجا شنیدم در انجا نبوده پس کو آن فرهنگ غنی پارسیتان کو آن الغابی که به خود و پدرانتان میبندید شما تاریخ عیلامیان را پاک و همه افتخار این سرزمین را به یک قوم بستید و شعار ایرانی آریایی من نمیدنم چطور یک نفر تا پاشو از مرز بیرون میزاره نژادش و هویتش عوض میشه یک آذزبایجانی اونور مرز میشه ترک ولی این ور مرز باید قبول کنه که به زور ترک زبان شده و قبلا یک چیز دیگه بوده آقای کرمی با این نژاد پرستی که ایران رو به یکی از سردمداران نژاد پرستی خاموش تبدیل کرده مطمئن باشید ایران را به تجزیه خواهید کشید . مرگ بر نژاد پرست

خشایار رخسانی

نقدی بر "طلسم اپوزيسيون"

در رابطه با مسئله اپوزیسیون، از نظر من همکنون نیرویی که ما ازآن به عنوان اپوزیسیون نام میبریم تا کنون بوجود نیامده است. از نظر من اپوزیسیون آن نیروئی است که با داشتن پایگاه مردمی و برنامه برای اداره کشور، توان تاثیرگذاری بر رویداد های کشور را داشته باشد. تا کنون متاسفانه به دلائل خاص این نیرو بوجود نیامده است. آنچه ما در بحث های سیاسی، اپوزیسیون خظاب میکنیم، نیرهائی هستند که با منش جزیره ای ، جدا از هم نظرات خاص سیاسی ای را دنبال میکنند، بدون اینکه برنامه ای برای به اجرا در آوردن خواسته خود داشته باشند و یا از پایگاه مردمی برخوردار باشند. یا اینکه با مردمی که پایگاه آنها را تشکیل میدهند ارتباطی ندارند.

مارالان گرامی درود بر شما،

خوشبختی و فرخندگی همه مردمی که در ایران زندگی میکنند بهم گره خورده است. آنچه که شما از آن به عنوان ستم پارس ها بر سایر اقوام ایرانی تعبیر میکنید، ظلمی است که همیشه از سوی دولت های مستبد مرکزی اعمال میشده است که مردم پارسی زبان ایران را نیز بی نصیب نگذاشته است. اگرچه میتوان بخاطر محدودیت های فرهنگی اعمال شده بر دیگراقوام ایرانی، از ستم مضاعف یاد کرد ولی نباید این حقیقت را از نظر دو داشت که دولت مرکزی همیشه در دست پارس ها نبوده است. بطور مثال خاندان قاجاریه، قوم پارسی زبان نبوده ند بلکه آذری بوده اند.

در حقیقب در پناه یک نظام مردمسالار دمکراتیک که نماینده همه مردم ایران باشد، میتوانند همه اقوام ایرانی در این کشور در سایه این چنین نظامی از دمکراسی، آزادی و سعادت برخوردار باشند و دیگر انیکه وجود و ادامه حیات نظام قرونوسطائی ملاها ما را ا ز ا ین هدف دور میسازد. برای ساختن این یک نظام مردم سالار، ما همه محتاج توان همدیگر هستیم. در این مبارزه سیاسی هنر این نیست که با بر جسته کردن ستمهای قومی ای که نیروهای دمکرات ایران مسئول آن نبوده اند، آنها را با دولت مستبد مرکزی در یک دیگ بریزیم، و از اینراه بر آتش اختلافات بدمیم و در نتیجه به تضعیف اتحاد نیروهای دمکرات بکوشیم، هنر آن است که چگونه بتوانیم با حسن تفاهم و اعتماد متقابل بین نیروهای خردگرا در دوصف، این مهلکه را با حداقل ضرر و با سرعت بیشتر پشت سر بگذاریم.

مارالان

نقدی بر "طلسم اپوزيسيون"

خشایار عزيز با تشكر از نوشته تان. بدون پرداختن به جزييات من هم كاملا با شما موافقم وقتى كه مى گوييد "ما همه محتاج توان همدیگر هستیم". باز هم درست مى گوييد كه نیروهای دمکرات ایران مسئول ستمهای "قومی" نبوده اند. اما نيرو هاى دمکرات ایران به نظر نمى رسد كه مشكل بزرگى بنام مشكل ملى ويا قومى را درست شناخته و به آن پرداخته باشند. نيرو هاى دمکرات ایران در مقابل خيزش آزاديخواهانه مردم شهرهاى آذربايجان در خداد ٨٥ و ٨٦ چه موضعى گرفتند. اگر صد ها هزار نفر بپا خاستند و بر عليه ستم فرهنگى و ملى داد بر آوردند اين نيروهاى دمكرات چه گفتند. چرا از آن حمايت نكردند و حتى خواستار سركوب آن شدند. آيا از پتانسيل بزرگ اين جنبش دمكراتيك نمى شد و نمى شود در جهت مبارزه با استبداد جمهورى اسلامى بهره گرفت. اگر تركها در مبارزات ملى شان مورد حمايت نيروهاى دمكرات قرار نگيرند، اگر بلوچهاو كردها در بهترين حالت با سكوت اين نيروهاى دمكرات مواجه شوند پس چگونه و از چه راهى قرار است "یک نظام مردمسالار دمکراتیک که نماینده همه مردم ایران باشد" در تهران مستقر شود.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید