رفتن به محتوای اصلی

نواده بارون رویتر صاحب شرکت وایاگرا

نواده بارون رویتر صاحب شرکت وایاگرا

سیامک ایرانی

چرا مرغ های ِ همایونی یک پا دارند؟ (پاره ی ِ دوم)

این آقا همه چیز را به همه چیز بطور دلخواه وصل می کند. چرا تو نکنی؟ من هم کمکت می کنم. آنچنان رنگ و آب علمی به اش می دهیم که شش تا لنگه ی جمالی انگشت به دهان حیران بمانند. مزدک جان، همه ی ایده های انسان دوستانه و عدالت طلبانه ی سوسیال الهی ت رو بنویس، دست به قلمت هم که بد نیست، بفرست برای من، من هم چهار تا بهمن و گوش اوروان و هوخشتره و مخلفات لا و لوش می ذارم و میدیم به خورد خلق الله، خلق الله به معنی واقعی کلمه. تازه افاضات سانسکریت و فرس باستان و اوستایی و پهلوی هم بهش اضافه می کنیم که ساختمونش چُخ محکم بشه. آقا تو چرت و پرت گفتنم می شه سلیقه به خرج داد، این مردک سلیقه هم ندارد.

*

و در مورد روشنفکران. مزدک جان، عزیزم. یک ذره به مغزت فشار بیار. آقا من وقتی از روشنفکر و یا روشنگر سخن می گم، از یک تیپ ِ اجتماعی حرف می زنم و نه از یک انسان واقعی. مثالی هم که برای نمونه از آخوندزاده (روشنگر) و یا آل احمد (روشنفکر) می آورم، مثال تیپیک است. چیزی به نام idealtype و یا "نمونه ی ِ آرمانی" ِ ماکس وبر به گوش ات نخورده است؟ آقا این چیزها مقدمات بحث است که اگر بنده بخواهم در هر مقاله آن ها را توضیح بدهم به مردم بر می خورد. همان آل احمد که در گوشدرازی رقیب نداشت، در اثر خود، سنگی بر گوری، به بنیادهای مردسالارانه ی خانواده می تازد و کاری عرضه می کند کارستان. تا که ذهن پهلوی ستیز و ضد آریامهری تو باز شود: هر روشنفکری روشنفکر نیست و نیست هر روشنگری روشنگر. آخر عزیزم آدم ها تاقار ماست نیستند که از سر تا پاشون یه کاسه باشه.

همون مثال دینکرد رو در مورد انسان به یاد بیار: āzād kām ud nē ēw-āhang

یعنی چی؟ یعنی انسان آزاد کام است و نیست تک بُعدی. یه چیزی سرشان می شده است آن فرزانگان ِ ایرانشهری ِ ذلیل مرده و سیمرغ ستیز. برو مزدک جان یک مقدار از تعصباتت کم کن، نذار اون عشقی که توت به انسان ها هست از طرف یک مشت شیاد قارت بشه. فلسفه ی ایرانشهری مثل همون تخت جمشیده، سترگ، در هم پیچیده، جهانی، انسان مدار، و در عین حال ظریف و تا آخرین زاویه حساب شده. یک مثقال احترام قائل شو برای 100 نسل از فیلسوفان و هنرمندان و شاعران کشورت، پیش از اینکه تسونامی صحرا همه چیز رو در هم بپیچه و از یه ملت بزرگ مشتی تواب بسازه. اون انسان ها، فکر کرده اند، و درست هم فکر کرده اند. نسل قبل از من که تخم دو زرده ی انقلاب رو گذاشت، یعنی حضرت عالی. نسل من خیلی حدت کند و بخت باهاش یار باشد، آن چیزهایی را که آن بزرگان گفته اند بفهمد و بازسازی کند. فلسفه، برخلاف ظاهر اش، کار گروهی ست.

ناصر کرمی

ترانس-هومانيسم و يادي از فريدون اسفندياري

جناب آقای قندچی،

عنوان ترانس هومانیسم، Transhumanismus که شما انتخاب کرده اید، را شاید 5 در صد خواندگان [اگر جسارتی نکرده باشم] از آن درک عمیق دارند، بنا بر این اگر شما وقت آنرا دارید به زبان ساده و یا میانگین به بررسی پروسهء شکل گیری آن، عرصه هایی را که شامل میشود، امکان عملی شدن این نظریهء علمی آکادمیک إلیته ای آزمایشگاهی، انتقاداتی که امروز بر آن وارد هست، به آن بپردازید، در مجموع اگر در اغاز ترانس هومانیسم را در دو شا خهء، تکنولوژی در قرن 21 و فراتر از آن، و در شاخهء فیلسوفی و اجتماعی سیاسی بررسی کنیم، جامعه ای مانند ایران حداقل یک قرن با آنها فاصله دارد.

بخوبی میدانید، ترانس هومانیسم، که انسان هوشمند خارج از نرم و توان طبیعی او را با پیشرفت در تکنولوژی و تغییرات بیولولگی، برای آفرینش زندگی و شرایط و جهانی دیگر هدف دارد، هماهنگ در عرصه های لیبرال دمکراتی و سوسیال دمکراتی، و حتی دست یابی به آنرا از طریق اقتصاد، دین و مذهب، و اندیشهء سوسیالیسم، و در عرصه های دیگر هم ممکن میدانند،

شما فکر نمی کنید، بجای مطرح کردن عنوان ترانس هومانیسم، بر زیر بناهای آن یعنی لیبرال دمکراسی، سوسیال دمکراسی، و سکولاریسم، و جایگزین کردنِ دمکراسی، ساختار دولت مدرن، در ایران تأکید شود ؟؟. فردا هست که رفسنجانی، ترانس هومانیسم شیعهء دینی را مانند لیرالیسم اقتصادی که آنرا به دروغ در سر لوحهء برنامهء اقتصادی خود قرار داد، قرار خواهد داد.

من فکر میکنم آن چیزی که ما در ایران امروز نیاز داریم همان فلسفهء هومانیسم طبیعی نتیجهء دوران روشنگری و مدرنیته هست، شما از جامعه ای که اندیشه زایی و دیدگاههای و اصول و قوانین اجتماعی آن از حوزهء علمیّهء قم صادر میشود، و درگیر مشکلات دیدگاه عشیره ای قومی و ملّی هست، انتظار عصر "پُست هومانیسم"، و "پُست داروینیسم" که زاییدهء عصر جوامع "پُست صنعتی" هست را، آنهم نه در حوزهء نظری فلسفه و سیاست، بلکه در تکنولوژی و در مولکولار بیولولگی دارید ؟؟.

از بزرگترین اشتباهات روشنفکران ایرانی این بوده که بدون تحلیل درست از کار آمدی و درک عمومی جامعه، آنها را با واژهایی سنگین که امکان پیاده شدن آن میسر نبوده، از سویی با زندگی روزمرهء مردم و در میزان برداشت آنها از جهان پیرامونی هماهنگ نیست، اشباح کرده و زمینهء اعتماد از بین رفته، که دیگر قادر به پذیرش هیچگونه نوآوری و تجدد از سوی روشنفکران نیستند، با سپاس.

سیامک ایرانی

چرا مرغ های ِ همایونی یک پا دارند؟ (پاره ی ِ دوم)

مزدک جان من اینجا مینویسم که تسلسل سیمرغ پراکنی های گوهربارت از بین نداره. ببین مزدک عزیز، شما نمی تونی هم خدا رو بخوای هم خرما رو. تو هم می خوای ایرانی باشی، و هم، با پیروی از اون مرد درغگو و ترسو که در سوراخ پنهان شده، همه ی تاریخ ایران رو استوار بر دروغ تلقی می کنی. بخش پیش از تازش رو به یه طریق، بخش پس از تازش رو به طریقی دیگه. ملتفت هستی ایراد کارت کجاست؟ حکایت همون مرد کِرتی هست که می گه "همه ی کرتی ها دروغ گو اند"؛ این یک فراداخش هست و بس، یک تناقض، یک ناسازه. بعد تو این گیر و دار یک هو یک چیزی هم برای خودت دست و پا کردی به نام سیمرغ و اسمش هم گذاشتی مادر ایران، و اگر کسی هم این حقیقت بنفش سیمرغی رو نپذیره، به قول خودت وای بر او. سر پیری شوخیت گرفته مزدک جان؟ تو هنوز اون انقلاب ایران ویران کن رو می گی درست بوده اونوقت دست گذاشتی بیخ خر ملت که تمام زندگیشون رو تو تمام تاریخ اشتباه کردن و حاضر به پذیرشش نیستند؟ آقا اول یه سوزن به اون پیکر خرم دینانه ی خودت بزن بعد یه جوال دوز به ما.

تو اگه یه مقدار دقت به خرج بدی مزدک جان خیلی بهتره به خدا. ببین، میگی هویت ایران یعنی هومان و وهومن. وهومن هم یعنی خرد زاده از گوهر خود انسان. می گذریم از اینکه گوهر چیست و خود چیست و انسان چیست. می گذریم از اینکه شما نه تنها زبان و مفاهیم، که فلسفه را با آب نبات قیچی اشتباه گرفته اید. ولی دست کم به ما بگوئید مزدک جان، آخر مقوله ی هویت به بهمن چه ربطی داره؟ هویت هزار و یک سازه و شناسه داره جانم، این استاد شارلاتان توئه که تو فضای آشوب زده ی پس از انقلاب که هر چیز ممکن شده (ناممکنی از جمهوری اسلامی بالاتر؟) اینگونه به خودش اجازه می ده مزخرف به هم ببافه و جواب هیچ نقدی هم که نمی ده خیالش راحته. آقا جان وهومن، vohumana یعنی منش ِ نیک؛ پس دو بخشه: منش و نیکی. این یه کانسپت هست مزدک جان. یه کانسپب و نه بیش. مخترعش هم چه تو دلت بخواد چه نخواد، زرتشت از خاندان سپیتمان هست. آقا ما اجازه نمی دیم تو روز روشن مفاهیم این مرز و بوم رو بردارید و اوراغ کنید. جمالی وظیفه ای ندارد جز اوراغ کردن همین امور. کسی که می گوید واژه ی اندیشیدن از "اند" به علاوه ی ِ "شیتن" تشکیل شده است و این را هم ربط می دهم به تخم و نی و کشاورزی و این جور مزخرفات، مزدک جان، یا مخ اش پاره سنگ برمی دارد، و یا یک شارلاتان به تمام عیار است. عزیزم، یک نیم نگاه به واژه هایی چون انبر، انباز، هنباز، انگاره، انگاشتن، انداختن، اندازه و دهها واژه ی دیگر که با پیشوند ِ "ان" و یا "هن" آغاز می شوند، برابر با اروپایی sam و san، کافی ست تا هر حتا مدرسه نرفته ای هم تشخیص دهد که این اشتقاق غلط است. پیشوند ان/هن معنی همکاری را می رساند و بس. و چیزی هم به نام شیتن نداریم، تمام.

اصلا این خجالت آور است که یک نفر چنین اشتباهات فاحشی بکند و بعد مدعی توضیح کل تاریخ هم باشد. آنوقت شما می گوئید سیمرغ یعنی مادر ایران؟ آقا سیمرغ دیگر چه صیغه ای ست؟ می خواهید ما را ببرید به دوران توتم پرستی؟ برویم دوباره تو غار و ورد بخوانیم؟ یکی سیمرغ پرست شود یکی شغال و یکی هم گرگ ستا؟ یکی از بزرگترین دستاوردهای زرتشت این بود که تفکر ِ تجریدی و انتزاعی رو پایه گذاشت. همون چیزی که بهش تفکر مفهومی و فلسفی می گیم. آمد و از پدیده های طبیعی ماده زدایی کرد و مفاهیم کلی ساخت. مزدک جان، دنیا در برابر این ایرانی چندین هزار سال پیش، از افلاتون تا کانت، از پیتاگوراس تا نیچه، به فروتنی سر فرو آورده، حال تو می گویی نه؟ خب پورپیرار مگر چکار می کند؟ دوستدار مگر چکار می کند؟ آن دو هم به سلیقه ی خود یک خط قرمز درشت می کشند بر روی این کشور. جز به کمک پدیده ای چون توابی این میزان از تنفر از خویشتن خویش، این میزان از انکار خود به دست خود قابل توضیح نیست.

مزدک

چرا مرغ های ِ همایونی یک پا دارند؟ (پاره ی ِ دوم)

سیا جان دوست من برادر ناخلف زردشتی! من از تو سؤال می کنم نه درخواست توضیح و توجیه و نصایح گهربارتان!

دروغ از نظر استاد جمالی اینست!

دروغ "

به معنای « اصل ضدِ زندگی " است

نه به معنای « گفتار ِناراست وکـذ ب "

دروغ ، به معنای « دریدن، وازهم شکافتن

وازهم پاره کردن ِجـان وخـرد " است

معنائی که ما امروزه از« دروغ " داریم

مارا از شناخت فرهنگ ایران، بازمیدارد

برگرفته از مقاله دروغ از استاد م.جمالی!

راستی معنی شالاتانیسم چیست سیا جان!؟

با زرتشت، جهاد دینی درایران، آغازشد

( جنگ اسفندیاربا رستم ،جهاد دینی بود )

ای سیمرغ ای مادرایران

اغلب نزدیک به همه فرزندان تو

سراسر زندگانی خود را صرف اشتباهات کرده اند

وحالا هیچکدام ، نه توانائی و نه دلیری آن را دارند که بگویند غلط کردیم، چون با چنین اعترافی، سراسر عمرشان را به هدر رفته می بینند واین را نمیتوانند بپذیرند

اینست که همه اشتباهات گذشته خودرا بنام

حقیقت وهنرمندی وتنها راه نجات ایران

میستایند

جامعه دموکراسی یا جامعه خرّم

جامعه ایست استواربرپایه گشودگی همه برای رفع اشتباهات همدیگر

نه آنکه یک اشتباه را، بنام حقیقت مقدس یا علمی

برجامعه، حاکم ساخت

هیچکسی، حقیقت را ندارد(م.جمالی)www.jamali.info

سیا جان تو چطوری ادعا می کنی که راستگویی و دروع نمی گویی؟تو چون با برداشت دیگران از فرهنگ اصیل ایرانی مخالفی آنها را بدروغگویی و شارلاتانیسم وهزاران فحش و ناسزامتهم میکنی اگر این دروغ و تهمت نیست بفرمایید دروغ در ادبیات شما زردشتیان چیست؟دست از این فحاشیها بردار هر چند که اگر ناسزاها و فحشها را از نوشته هایت برداری نوشته ات ناقص و الکن است.دست از فحاشی بردار و امتحان کن!

اگر این حرفها را تو مخالف فرهنگ ایرانی میدانی پس وای برتو!

زندگی مقدس است

زندگی به ما حق میدهد که ازاسلام وقرآن ومحمد انتقاد کنیم

زندگی به ما حق میدهد که ازهرمرجعیتی انتقادکنیم

با قبول قداست زندگیست که ما این حقوق را پیدامیکنیم

نفی قداست زندگی، نفی این حقوق انسانیست

هـوّیت ایرانی، «هومان" یعنی « وهومن" یا

«خردِ زاده ازگوهرخود انسان" است

فرمان، به معنای اندیشه و هماندیشی است

تنها مرجعیت ایرانی، فرمانیست که این خرد به او میدهد

نه قرآن ، نه گاتا، نه کتاب یا آموزه مقدس دیگر

فرهنگ ایران ، فرهنگ فراسوی ادیان و مذاهب است

کورش، آزادی به بت پرستان داد

دینها در آن موقع بت پرستی بودند

اسفندیار، نخستین مبلغ زرتشت، برعکس کوروش بت شکن بود...

www.jamali.info

نواده بارون رویتر صاحب شرکت وایاگرا

این پیام را توسط یک مترجم برای شما ایرانیانی که به اینترنت رفت وآمد دارید میفرستم. ما در همه سایتها از همین تبلیغات گذاشتیم و همه مثل ماهی به قلاب ما نوک زدند الا سایتهای اهل سیاست! دادم محققین شرکت وایاگرا تحقیق کردند ببینند موضوع چیست آیا اهل سیاست در ایران کمرشون سفته و اگر سفته عامل آن چیست که بتوانیم یک بهره برداری مادی بکنیم. پس از محقیقن ما تهش را در آوردند و به ما نوشتند که قضیه سفتی کمر و این حرفا نیست. این بیچاره ها اینقدر مشغول جنگ و دعوا هستند که اصلا یادشون رفته که کمری هم دارند. اصلا همه شون از دم بهوت بهوت افسردهی و امیدی به اینها نیست! رفتم وصیت نامه جدم بارون رویتر بزرگ را که زمان ناصرالدین شاه توسط میرزاحسین خان سپهسالار قرار بود در ایران راه آهن بکشند که در تاریخ شما به "امتیاز رویتر" معروف است. خلاصه مرحوم ابوی بزرگ توصیه اکید کرده بودند که پایمان را در گنداب این جماعت نگذاریم. اینها نه وطن پرستی می فهمند چیست و نه منافع ملی میدانند چیست. حاضرند بخاطر یک تعریف و تمجید هرچقدر هم توخالی مملکت شان را هم بدهند و برای زدن مخالفشان، حتا اگر مخالفت شان یک درصد باشد حاضرند خون همدیگر را بریزند. توصیه کرد که اینها فقط در استعمار است که چون اختیار دست خودشان نیست میتوانند یک نفسی بکشند. راستش باورش کمی مشکل بود اما به ایرانیان آمریکا نگاه کردم دیدم محیط مستعد اما مدیریت با آمریکایی است برای همین ایرانی های آنجا پیشرفت کرده اند. اما در سیاست که اختیار به دست خودشان است همدیگر را در این سالها لت و پار کرده اند. ول کنید آقا.. بروید از این ویاگرای ما بخرید کمی لذت دنیا را ببرید بهتر از لت و پار کردن یکدیگر است. از این امامزاده های شماها بخاری برای کشورتان بلند نمیشود.

مزدک

پیشروی نظامیان به سوی قدرت سیاسی ادامه دارد

مقاله نفس بر و درازیست اما باتوجه به مطلب مورد بررسی می توان از روده درازی نویسنده درگذشت !همینکه نظامیان توانسته اند تا این اندازه زندگی سیاسی ایرانی را در بیشتر مواقع با چهچه زدنهای حتی متفکران و روشنفکران و روشنگران جامعه ما رقم بزنند دال بر عقب افتاده گی و بی فرهنگی و توحش و نارسی و عدم بلوغ فکری و فرهنگی جامعه ماست!ما با تمام ادعایمان هنوز همپرسی و رادمردی و گذشت وهمکاری و کار گروهی کردن و مشورت و همفکری را یاد نگرفته ایم!ما ایرانیان انسانهایی بی ملاحظه و بی انصاف و خودخواه و پرمدعا و دروغگو و دزد و تک رو و فرصت طلب وخالی از منش و حس انسان دوستی و پررو و متزور و خالی بند و بدتر از همه متطاهر و متقلب هستیم!فرقی هم ندارد که ترکیم یا بلوچ ویا تهرانی(ازهمه بدتر) و فارس و هر زهر ماری هستیم همین هستیم که هستیم!نگاه کنید به تعارفات ما!100 کیلومتری خانه مان بفرما می زنیم ولی در یک متری همان خراب شده لال میشویم!دروغ گفتن بدون اینکه نفعی و یا ترسی داشته باشیم عادت روزانه و نقل و نبات و تناقلات ماست!به سوگندهایمان توجه کنید!همه چیز را از اصالت انداخته ایم!خب تو این جامعه کی بجز ارتشی و تفنگدار و اخوند یا شاه باید حکومت کند؟آیا لایق ایرانی غیر اینها حکومت دیگری سراغ دارید؟خب مگر نه اینکه خلایق هرچه لایق؟!

سام قندچي

تأثير ابزار هوشمند بر روي زندگي بشر و جهان

اين مقاله را در سال 2003 نوشتم و در اين نوشتار درباره

transhuman

توضيح داده ام.

جالب است که حدود شش ماه پيش اين نوشته من در ايران با نام مؤلفي با اسم ساختگي به نام اعتماد تجديد چاپ شده بود که مطمئنم از آنجا که سايت من در ايران فيلتر ميشود کسي خواسته که اين بحث ها در ايران طرح شود و با اسم مبدل تجديد چاپ کرده و در نتيجه خرده اي بر هر کسي که آن کار را کرده نميگيرم. ولي جالب است که سايت آينده نگر که در آن تاريخ نوشته هاي من را سانسور ميکرد اين نوشته با نام جعلي را در همان آگوست 2007 يعني شش ماه پيش چاپ کرده است. اين هم لينک به درج اين نوشتار در سايت آينده نگر با عنوان و مؤلف مبدل:

http://www.ayandeh.com/page1.php?news_id=3470

اصل اين نوشته به زبان فارسي در 2003 در لينک زير موجود است:

http://www.ghandchi.com/293-abzAreHooshmand.htm

و نسخه اصلي به زبان انگليسي در لينک زير موجود است:

http://www.ghandchi.com/99-interspecies.htm

با آرزوي موفقيت براي آن دوستي که مطمئن هستم با هدف نيک با نام مبدل اين نوشته را در ايران به چاپ رسانده است.

نوشتار زير به زبان انگليسي درک انجمن

WTA

را از

transhumanism

نشان ميدهد. اميدوارم اگر کسي بتواند اين نوشتار را ترجمه کند، به درک بهتر اين بحث ها کمک کند:

http://www.transhumanism.org/index.php/th/more/288/

البته همانطور که در مصاحبه و نوشتاري اخيراً اشاره کردم آقاي کورزويل از اصطلاح ترانس-هومان استفاده نميکند و از نظر وي انسان هميشه معنايش در تغيير بوده است و انسان بيونيک همانقدر انسان است که انسان بيولوژيک در نتيجه از اين اصطلاح استفاده نميکند هرچند يکي از بزرگترين پشتيبانان دبليو تي آ ميباشد

http://www.ghandchi.com/SamGhandchiVOA111207.wmv

http://www.ghandchi.com/487-PayaneMarg.htm

با احترام

مزدک

"بی حوصلگی وپریشانی"

باعث موقعییتهائی میشوند که در انسانها وجود دارند اما یک نقطه مشترک بین همه این احساسات منفی هست وآنهم احساس عصبانیت هست همه این عوامل منفی از خانواده عصبانییت سرچشمه میگیرند. بی حوصلگی بدو دوسته تقسیم میشود یکی احساس مفعول بودن (یعنی شخص تمایل دارد که کارهایش را دیگران انجام دهند) که از سستی بدن, کمبود انرزی ویاشاید تنبلی سرچشمه میگیرد. کمبود انرزی با تنبلی فرق دارد در حالت تنبلی شخص ممکن هست که به اندازه کافی انرزی دارد ولی نمیخواهد استفاده کند که این حالت تنبلی خوانده میشود که از نظر مذهب خطا نامیده میشود. در اینروزها میشه گفت که تقریبا" هیچ شخصی به مذهب توجه نمیکند بنابراین تنبلی از نظر علمی نیز خطا نامیده میشود.(از افا ضات سرکار)

خانم گرامی !در خمله یک فاع است که کننده کار است و یکی مفعول است که عمل یا کار بر او وارد شده!بنابراین " مفعول بودن" که اینجا بکار برده اید نمی تواند صحیح باشد!

درمورد و خطا و تنبلی هم ........ ربط داده اید!خانم گرامی اگر مطلبی را به انگلیسی خوانده اید سعی کنید کلمات مناسب فارسی بیابید تا بتوانید اونو درست ارایه دهید تا مفید افتد والا چرت و پرت نوشتن که علمی نشد!شاید این مطلب را جایی در LA بنویسی و یا در یکی از تلویزیونهای مفت و مجانی بخوانی و کسی هم اعتراضی نکند ولی اینجا هر مقاله ای چه علمی و چه سیاسی بدقت خوانده میشه و با شدیدترین انتقادات بدون ملاحظه روبرو میگردد!کسی برای ننم غبیبم نویسنده تره هم خورد نمکنه یاورنداری از سیامک ایرانی و محسن کردی با آن پوست کلفتشون بپرس!

کیانوش توکلی

"بی حوصلگی وپریشانی"

مزدگ گرامی

برایم جالب است که شما در مسایل روانشناسی دستی دارید اما دوست عزیز ؛

این چه طرز برخورد با یک خانم است من البته نوشته ات را ادیت کردم

چه خوب می بود ان چند کلمه نا مناسب را نمی نوشتی ایا به استدلال شما اسیبی می رساند ؟!

نگاه کن ان چند کلمه را نقطه چنین کردم ایا نوشته ات ناقص شد؟

پوروچیستا

یک میلیون کاسه آش: فصل دیگری از مبارزات فمینیستی تیتر

رنجهای آنها و ریشخند اینها!

خانم مهستی شاهرخی حضرتعالی بظاهرزنی اهل دل و شاعر ونویسند هستید جبر روزگارهم شما و دهها هزار از ایرانی . بساحل امن دمکرسیهایی که از زن ستیزی علنی کمی خجالت میکشند شوت کرده است.هموطن جان شماییکه باعتراف حضرتت در یک مصاحبه در مورد کتابی نوشته بودید < متنش را در سایت گویا نیوزحدود2سالپیش)خواندم>. راحت و بی دغدهء بولاتت (آدمخواران زنکش) سفر سیاحتی میکنید .بچه حقی واقعآ بچه حقی این جنگ زنان نا مسلح و اسیر رژیم جهل وجنون اسلامی را/در هیئتی مبتذلانه به سخره میگیرید؟ . اگر با آش نذری مادر جلوه (زندانی بیگناه)در حکومت آدمخواران زنکش میشود قدمی برارها یی زن وانسان بودنش برداشت چرا که نه ؟ مگر حرافان انیترنتی و فضولهایی مثل بندهء( نا شرمندهء)ساحل امن نشین برای زنان اسیر داخلی چه غلطی کردهایم که اینچنین خودبینانه و در قهقرای سر در گمی /که فریاد حق طلبی زنان اسیر در چنگال ادمخواران حاکم رانه فقط بزیر سئوال که با پررویی بریشخند میگیرم؟ایکاش پناهده توریستهای موئنث یکسال بروند مثل شهروند در ایران ملایان زندگی کنند تا شیر فهم شوند که چه آسانست دور گود نشستن و لنگش کن گفتن را . بله خانم شاهرخی .اگر بجای شما و امثال شما میبودم در کافه ماکسیم پاریس همراه (آنتروکتم)لیوان شرابم را بسلامتی مادر جلوه بالا میرفتم که در جلسهء قرآنخوانی برای حقوقبرابر زنان امضاء جمع میکند . بله آنها رنج میبرند و .... ریشخند ترشح میکنند!!

مزدک

بهنام پای چوبه دار؛ حکمی برای اتهام دوران کودکی تیتر مقاله

در یک حکومت دمکراتیک و سکولار و انسان و داد(عدالت +حق +قانون)این موضوع اصولا نمیتواند سیاسی باشد بلکه موضوعی کاملا جنایی و حقوقیست.اما درجامعه ای که اسلام و اسلامیان مثل خوره برجان و مال و اموزش و پرورش و تفکر انسانها و جوامع حاکمند و خوردن و خوابیدن و لباس پوشیدن و عشق ورزیدن و طبیعی ترین و خصوصی ترین رفتار و گفتار و کردار انسانها را در کنترل خود دارند این موضوع نیز سیاسی میگردد!اسلام و ارازل و اوباش اسلامی به تنها چیزی که اهمیت نمی احساسات و افکار انسانهاست.آموزش و پرورش جامعه ایکه در تسخیر این ارازل و اوباش اسلامی درآمده جز خشونت و بربریتی که رفتار ایده آل محمد و علی و بزرگان اسلام بوده چیزی دیگر تبلیغ نمی کند.به قهوه خانه هایمان با عکسهای شمر و یزید و ابن زیاد و حسین و عباس و زینب و...نگاه کنید.لحظه ای به اراجیف تعزیه خوانان و شیادان حکومتی گوش فرا دهید و دقت کنید.آیاپیام اینها چیزی بجز فراخوانی شما به پوست جانوران درنده و خونخوار درامدن و نهایت رذالت و پستی و خشونت و خونخواری و قصاوت را تبلیغ می کنند!بنابراین جوانیکه دراین فرهنگ اسلامی ضد مردمی و خشن و خونریز بزرگ شود انسانیست که قابلیت شمر شدن را دارد!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید