رفتن به محتوای اصلی

اگر همین امشب آقای خامنه ای خواب نما شود!

اگر همین امشب آقای خامنه ای خواب نما شود!

کیومرث نویدی

نامهً سرگشاده به آقاي سيد علي خامنه اي

نامه آقای سالاری و پیشنهاد آقای خشایار رخسانی در کامنتی که زیر مقاله من (پرسش اصلی: جمهوری اسلامی آری یا نه) گذاشته اند مرا به این اندیشه رهنمون کرد بسیاری از فعالین سیاسی و حتی اندیشمندان ما هنوز با نگاهی عقیدتی در جمهوری اسلامی می نگرند و از این سامانه بی سامان نقدی عقیدتی دارند.

یعنی مشکل را در چگونه اندیشیدن حضرات می بینند و در نه در ناگزیری هائی که سیستم به وجود آمده توسط خود آنها بر آنها تحمیل کرده است و می کند. رفسنجانی گفته است که همین آقای خامنه ای مخالف ولایت فقیه بوده است و وقتی سخن ولایت فقیه مطرح شده، ایشان این طرح را بازگشت به دوره ناصرالدین شاه برآورد کرده است.

این سخن آنتونی گیدنز را باید آویزه گوش داشت: عاملها (انسانها) سیستم را به وجود می آورند. اما، این سیستم است که به عاملها امکان عاملیت می دهد. معنای دیگر این سخن این است که این سیستم است که به عاملها چگونگی عاملیت را تحمیل می کند.

لنین هنگامی که ماکسیم گورکی را محترمانه به تبعید فرستاد تا از دست نق زدنهایش آسوده شود، گفت چند سالی که بگذرد، خیابانهامان را که آب و جارو کنیم، نویسنده مان را بر می گردانیم. اما سیستمی که او و استالین به وجود آوردند همه آنها را چنان با خود کشاند و در خود حل کرد که با همه حسن نیتشان خود بدل به جنایت شدند. مثل مکبث شکسپیر که خود بدل به وحشت شد.

نه خمینی و نه خامنه ای یا رفسنجانی یا خاتمی نمی خواستند یک سامانه جهنمی در ایران به وجود آورند. اما، این سیستم به وجود آمده است و دیگر تنها یک گونه از عاملیت را بر به وجود آورندگانش روا می دارد: ادامه از راه جنایت. این ناگزیری را باید در مجموعه سیستم دید و نه در این یا آن چهره آن. رانت خواری و رشوه بدل به قاعده تقسیم و بازتقسیم مادیات در بدنه این سیستم شده است؛ از صدر تا ذبلش و این شیوه تقسیم و بازتقسیم مادیات تنها با اعمل قهر بر کل جامعه قابل دوام است. به همین خاطر نیز نه خاتمی می توند گلی بر سر این سیستم بزند و نه عبدالله نوری. سهل است اگر چرچیل یا آدام اسمیت یا روزولت یا جفرسون را زنده کنیم و داخل آن سیستمشان کنیم و ریاست جمهوری را به آنها واگذاریم، ناگزیر خواهند شد یا تبرا جویند و کنار کشند یا سیستم را بپذیرند و خود جزوئی از آن گردند. آقای رخسانی به این توجه ندارند که گرد نه تنها نوری بل هر کسی ایجاد آکسیون کنیم و مردم را به شرکت در انتخابات فرا خوانیم، برای این سیستم ایجاد مشروعیت کرده ایم. آن کس هم اگر در انتخابات برنده شود ناگزیر خواهد شد جائی همانند خاتمی اعلام کند که او خود جزوی از جمهوری اسلامی ست و خواهان زوال این نظام نیست و منظورش هم از جامعه مدنی مدینة النبی بوده است نه چیز دیگر و خیال همگان را راحت کند. خیال آقای سالاری را اینگونه راحت کنم: اگر همین امشب آقای خامنه ای خواب نما شود و بخواهد این سیستم را برچیند، فرداشبش او را خواهند سکته یانید و همان اعضای بیت رهبری هم این کار را خواهند کرد. تنها اثر اینگونه از نامه نویسی ها و پیام دهی ها و گرم کردن تنور انتخابات به نفع این یا آن چهره کمتر قاتل ایجاد توهم برای مردم است و امید واهی دادن به آنها که در چارچوب این سیستم هم اصلاح ممکن است. بیشتر از این را در مقاله هایم خواهم نوشت. فعلا گرفتارم و به همین کامنت بسنده می کنم.

سایه

نامه ای به محسن نامجو

آقای نامجو که در حال حاضر در خارج از کشور به سر میبرد، نه تنها در توبه کردن اغراق کرده، بلکه بدون اینکه هیچ لزومی داشته باشد، پای فردی دیگر را نیز به وسط کشیده. به این سطور توجه کنید: "آن سایت اینترنتی که اخیرا موجب پخش این قطعه شده است، نه متعلق به من، بلکه سایتی به نام "توکیل" و زیر ‏نظر فردی به نام "بهروز جوانمرد" است، که این شخص کاملا برای من ناشناس است و حدس می‌زنم که با این ‏کار بیشتر از اینکه دلش برای مسلمانی بتپد، سعی در خراب کردن نام و وجه بنده کمترین را داشته است. ‏ آقای سلیمی عزیز، بدین‌وسیله خواهش می‌کنم بعد از دریافت این عذرخواهی رسمی که رو به تمام ملت ایران ‏می‌باشد، تا آن‌جا که ممکن است شما هم با مراجعه به آن "ناجوانمرد" از اشاعه بیشتر جلوگیری فرمایید، باشد که ‏روزی من شکایت رسمی‌ام را از آن‌ آقا به مراجع تسلیم کنم."

مزدک

نامهً سرگشاده به آقاي سيد علي خامنه اي

نامه بسیار زیبا و پرمغزیست.اما همه تفسیرها از اراجیف اسلامی شنیده بودیم بجز تقوی اسلامی را سکولاریته دانستن!گویا دیگر برای رهایی از اسلام نباید دست به التماس و دعا زد بلکه از دست مفسران و تفسیرهای عجیب و غریب باید دست بدامن یاوری شد!یکباردیگر با هم بخوانیم!

"معادل سکولاريته دراسلام همان "تقوي" و در فارسي عين "رهايي" است. انسان و يا دولت بي تقوا يعني انسان و دولت دلبسته و دنباله رو به جناح، ايدئولوژي، و يا گرايش مذهبي خاص. چنين دولتي که تقوا نداشته باشد نمي تواند ضامن و نگهبان امين هست و نيست ملکي وسيع و ملتي متکثر باشد.

"(از مقاله)

جناب رخسانی این همان چیزیست که ادوار وحدتیها به آن می اندیشند و سعی در تشویق نوری از یک طرف و مردم از طرف دیگر برای شرکت در انتخابات و رای دادن به عبدالله نوری می کنند.شاید تا حدودی لاقل در تیوری درست و واقعی باشد.چون این گروها در داخل کشورند و با واقعیتها دست و پنجه نرم می کنند و واقعگراتراز نیروی خارج از کشورند.

عین همین کامنت شما را در مصاحبه ای با یکی از آنها آمده بود و برای مبارزان داخل کشور منطقی می آید.ولی شخصا فکر می کنم که نیروهای خارج از کشور درعین پشتیبانی از مبارزان داخل نباید فقط دنباله رو باشند.بلکه ما با تجمع و اتحاد نیروها می توانیم در جوی آزاد تر همچنان که از خواسته های مبارزان داخل پشتیبانی می کنیم خواسته های رادیکالی را به حرامیان اسلامی تحمیل کنیم.درآن صورت می توان جو ترور و وحشت را شکست و به آزادی نسبی درداخل کشور رسید.مشکل ما نیروهای خارج پراکندگی و تنگ نظری و عقب افتاده گی در امور جمعی است.متاسفانه فرصت طلبی ها و کارشکنی ها و منافع گروهی در این بازار هم مزید برعلت است.ولی ما چاره ای جز اتحاد بین نیروهای خارج برای وارد آوردن فشار بر حرامیان اسلامی نداریم!

امید ایران

تجمع مجاهدین خلق در برابر کاخ سفید

بله بی بی سی گفته هزاران نفر و هزاران نفر هم بودنداما هفتادهزار نفر نبودند بلکه هفت هزار نفر بودند که این هم همان هزاران نفر است با اجاره افغانی ها و لهستانی ها و اوکراینی های مهاجر آلمان و دانشجویانی که با تلویزیون 24 ساعته فرانسه مصاحبه کردندو در محل گردهمایی شرکت داشتند و به ازای 6 یوروآمده بودند در حالیکه مجاهدین سایر مخارج آنها را تامین کرده بودند!

کامران

دختران آفتاب با گلوبندی از شَبق

اگر نگرانی خمینی در سال 67 زندانیان سیاسی بود نگرانی خامنه ای امروز شهر اشرف می باشد. خمینی نابودی زندانیان را راه نجات نظام می پنداشت و خامنه ای قتل عام ساکنان اشرف را راه برون رفت از بحران و سقوط نظام سنگسار و شکنجه می پندارد. باید به کمک اشرف شتافت و جانیان ولایت را رسوا نمود.خطر تهاجم به این دوستان بسیار بالاو جدیست. رژیم بدون کشتار مخالفانش خواب راحت ندارد. این ماهیت فاشیسم دینی می باشد.

اگر نگرانی خمینی در سال 67 زندانیان سیاسی بود نگرانی خامنه ای امروز شهر اشرف می باشد. خمینی نابودی زندانیان را راه نجات نظام می پنداشت و خامنه ای قتل عام ساکنان اشرف را راه برون رفت از بحران و سقوط نظام سنگسار و شکنجه می پندارد. باید به کمک اشرف شتافت و جانیان ولایت را رسوا نمود.خطر تهاجم به این دوستان بسیار بالاو جدیست. رژیم بدون کشتار مخالفانش خواب راحت ندارد. این ماهیت فاشیسم دینی می باشد.

سامان باربد

دنباله روی روشنفکران از روحانیت حقیقت ندارد!

مزدک عزیز. پاسخ شما به کرمی حرف بسیاری از ایرانیان میهن دوست است. نباید میان گروه های اتنیکی دیوار کشید. جدایی انداختن میان ملیت های ایران و محروم کردن آنها از امکانات یکدیگر، از دار و دسته ی احمدی نژاد برمی آید نه انسان های آزاده. همین چند روز پیش خبری در مورد شرایط پذیرش در دانشگاه های ایران پخش شد که هم ابلهانه هم غم انگیز است. به دستور شورای انقلاب فرهنگی، شرکت کنندگان در کنکور فقط می توانند در دانشگاه محل اقامت و ناحیه ی خود ثبت نام کنند!

کسی که یکی از صد نفر اول است و اهل زاهدان است حق ندارد به دانشگاه های معتبر تهران یا تبریز برود! در نتیجه ی این آپارتاید، هم دانشجو ناامید می شود هم بقیه ی کشور از استادن ممتاز آینده ی خود محروم می شوندهم مهاجرت تنها راه باقی می ماند. این فکر که تمام ایران خانه ی همه ی ایرانیان است، مورد تهاجم بوده و هست. بسیاری از متقاضیان و خانواده شان برای اعتراض در چند روز گذشته روبروی وزارت علوم جمع شده اند.

بهمن زاهدی

http://www.irancpi.net

سی سال دنباله روی روشنفکران از روحانیت!

اگر منظور از روشنفکران چپ جهان وطنی ایران است. حقیقتی را بیان کرده اید که هنوز کسی در باره آن اجازه صحبت کردن بیافته است. نمی توان طرفدار دموکراسی بود و از لندن پیام اصلاح طلبی داد. هنوز چپ ایران در زندان ایدولوژیکی خود ساخته اش زندان بان بی رحمی است.

ناصر مستشار

سی سال دنباله روی روشنفکران از روحانیت!

آقای کیانوش توکلی از شما انتظار نمی رفت که بحث سو فسطائی و ماکیاویلیستی راه بیاندازید؟من در کجای مقاله ام گفته خطای روشنفکران در عدم دنباله روی از اسرائی هاست؟من به روشنفکرانی پرداخته ام که چه در سازمانهای سیاسی و یا منفرد با چشم های بسته بئنبال خمینی افتاند و فاجعه اسلامی شکل گرفت!

آقای کیانوش توکلی!حسین شریعتمداری از کیهان حکومتی مرا وابسته به صهیونیست قلمداد می کند شما هم در همان راستا مرا تاثیر گرفته از رادیو اسرائیل می پندارید!بقول حافظ ما ز دوستان چشم یاری داشتیم اما مثل اینکه غلط بود آنکه می پنداشتیم! یکی از علت ها و دلایل شکست های پی درپی جامعه روشنفکری ایران در بی تجربگی و جوان بودن نرخ سنی همه آنها بود، عدم دانش سیاسی کافی، نداشتن جرات و شجاعت برای تصمیم گیری های حساس ، قرار گرفتن در معذورات و رودرواسی و تعارف ، حرف واقعی دل یا شعور خود را نزدن بخاطر رفقا و شهیدان از دست رفته ،انشاالله مرغ همسایه غاز هست، برویم جلو تا راه را بیابیم بدون اینکه شناخت دقیق از پیرامون خود داشته باشیم و بر گذشته و حال و آینده ملی و بین المللی اشراف داشتن ،گرد آمدن پیرامون دشمن مشترک به هرقیمتی بی آنکه آماج دیگر متحدین که شاید در فردای پیروزی دست بالا را داشته باشند!ضدیت با شاه به هرقیمتی ومهم نبودن شکل گیری حکومت آتی!!!

در انقلاب مشروطیت این روشنفکران بودند که روحانیون را به آلت دست خود تبدیل نمودند تا پیروزی حکومت قانونی الهام گرفته از کشور های ار.پائی به پیروزی برسد اما در انقلاب 57 روشنفکران به آلت دست ملاه تبدیل شدند تا از حکومت مدنی مشروطیت دوباره به حکومت اسلامی برگردیم؟در مورد دانش سیاسی نیروهای سیاسی همینقدر را بگویم که دکتر منصور بیات زاده که چهل و پنج سال است که در آلمان مقیم و تحصیل کرده و با مکتب فرانکفورت آشنائی دارد در چهارسال پیش در ارزیابی پیروزی خمینی و فریب خوردن روشنفکران اینچنین نوشته بود:ما روشنفکران هیچ شناخت روشنی از جدائی دین و حکومت نداشتیم))اما بخش قابل توجه ائی از نیروهای جبهه ملی هوادار دکتر شاپور بختیار به گفته بنی صدر معتقد بودن که بیست سال دیرتر شاه را سرنگون کنیم اما بدون شرکت مذهبیون این کار را انجام دهیم که بالاخره خط طرفداران همکاری با اسلامیون پیروز شد و بیشتر نیروهای جبهه ملی نیز به زیر پوشش رهبری خمینی رفتند!اگر روشنفکران ما در خارج فاقد دانش سیاسی لازم بودند وای به حال روشنفکران داخل که زیر استبداد سیاسی اصلا دسترسی به دانش سیاسی دست نیافته بودند!شاه به غلط میدان رابرای یکه تازی ملاها علیه کمونیست ها وتمدن غرب باز گذاشته بود و برای مثال مرتضی مطهری که یک روز هم در زندان بسر نبرده بود براحتی به نجف می رفت تابا خمینی ملاقات نماید هنگام برگشت به ایران هیچ مشکلی برایش به وجود نمی آمد اما اگر یک دانشجوی ایرانی هنگام سفر به برلین غربی که می بایستی آنموقع از آلمان شرقی کمونیستی عبور می کرد ودر پاسپورتش مهر کشور آلمان شرقی می خورد هنگام سفر به ایران به گیر ماموران امنیتی حکومت شاه می افتاد!دنیاله روی روشنفکران ایرانی همچنان ادامه دارد و همین 2 سال پیش ، فرخ نگهدار برای پیروزی در انتخابات برای شیوخ محترم رفسنجانی ـ خاتمی ـ کروبی التماس دعا کرده بود. هم اینک نیز بیشتر روشنفکران ما یا بدنبال ـ عبدالله نوری هستند و یا خاتمی و یا کروبی تا حسن روحانی و رفسنجانی هستند!پس می بینیم که دنباله روی از روحانیت همچنان ادامه دارد و همچنان مانند گذشته بیشتر روشنفکران از خود صف مستقل و برنامه مستق و آلترناتیو مستقل ندارند و این دائره ارتجاعی و شیطانی همچنان مانند 30 سال پیش ادامه دارد چون بخش وسیعی از روشنفکران ما هنوز در سرنگونی شاه سهم می طلبند و خود را با بخش وسیعی از نیروهای مذهبی متحد العمل می دانند.این در حالی است که تمام نیروهای مذهبی بدون استثناء به فعالیت های نیروهای غیر مذهبی ارزشی قائل نیستند و همه تلاش های آنها را کتمان می کنند.نیروهای مذهبی تنها در روزهای حساس برای جلب توجه همه نیروهای سیاسی هر بار جبهه جدیدی می گشایند و سرود های ای ایران پخش می کنند و برای چند صباحی بار دیگر روشنفکران را فریب می دهند!پایان سخن اینکه اگر نیروهای روشنفکر از همان آغاز که دیدند نیروهای مذهبی با شعار تشکیل حکومت اسلامی به میدان آمده اند ودست بالا با آنهاست باید در میان مردم به روشنگری می پرداختند تا جامعه به انشعاب کشیده می شد شاید شاه سرنگون نمی شد اما زمینه های سیاسی بهتری برای فراروئی به مراحل تکاملی پر فراز تر گشوده می شد و به حکومت اسلامی ختم نمی شد.حالا که هیچ معلوم نیست که آینده ایران به کجا کشیده خواهد شد. اینکه بیشتر نیروهای حتی مذهبی نیز از دست احمدی نژاد و شخص ولی فقیه درمانده اند ، نشان از کوری آینده ایران است!

کیانوش توکلی

دنباله روی روشنفکران از روحانیت حقیقت ندارد!

ناصر مستشار گرامی!

شما 18 سال داشتید که در انقلاب 57 شرکت کردید و امروز در مقابل گذشته مسئول هستید .

با این وجود شما هر جا که صحبت از انقلاب است خود را" سوم شخص" یعنی کسی که در انقلاب نبوده جا می زنید و در نوشته اخیرتان به روشنفکران ایران توهین کرده اید ، چرا که مثل شما خواهان بمباران ایران توسط اسرائیل نیستند

شما حتی استثنا هم قایل نشده اید و کلیه روشنفکران ایرانی را در زمان قبل و پس از انقلاب و حتی امروز پس از سی سال دنباله رو روحانیت (روحانیت به طور کلی ) می دانید .

در این حکم کلی که بی شباهت به حکم استالینست های دو آتشه نیست خطای جدی مرتکب شده اید که باید پاسخگو باشید .

ویکی‌پدیا در تعریف واژه روشنفکر چنین می نویسد : روشنفکری (در انگلیسی Intellectualism در فرانسه Intellectuelité و در زبان لاتین Intelligere) به معنی تفکیک دو چیز از همدیگر است. به همین دلیل به عنوان روح انتقادگرا و ممیز شناخته می‌شود.

اما شما به نادرست روشنفکر را مساوی با کمونیستها گرفته اید در حالی که اصولا بین روشنفکران ؛ سیاسیون ، انقلابیون و سیایسون _ روشنفکر ها فرق است

این درست است که در قبل از انقلاب 57 بخش قابل توجه ای از منتقدین شاه کمونیست بودند و متاسفانه تقریبا همه انها خود را از این روند انقلابی که به حکومت اسلامی انجامید ؛ جدا نکرده بودند و بخش بزرگی از انان پس از 57 هم به حمایت ادامه داند تا در سال 62 سرکوب شدند و به خیل مخالفین پیوستند

اما بخش بزرگی از منتقدین نظام شاه که با تفکر کمونیستی بیگانه بودند مثل زنده یاد شاهپور بختیار هم وجود داشته اند که بخش کوچکی از روشنفکران را بدور بختیار حلقه زده بودند.

از طرف دیگر در سی سال گذشته سه اتفاق بزرگ تاریخی ( فروپاشی شوروی ؛ شکست آرمانهای انقلابیون و انقلاب انفورماتیک )افتاد که موجب شد که 95% کمونیست ها از کمونیست بریده اند و امروز آنان خود را سوسیال دمکرات ، لیبرال ، اینده نگر و یا هیج .... .می دانند که همگی آنان با حکومت اخوندی از ریشه مخالفند .

اشتباه شما این است که هنوز در شبح کمونیست زندگی می کنید و هر کسی که با تفکر شما موافق نباشد انگ "دنباله رو " می زنید در حالی که بنظر می رسد شما بشدت تحت تاثیر بخش فارسی رادیو اسرائیل هستید که ایران را یک سر سیاه و تاریک می بیند در حالی جنبش زنان ، دانشجویان مبارز ، معلمان ، کارگران و.... هر چند جدا جدا ولی به ارامی در جهت عقب نشینی حکومت گام های سنجدیده بر می دارند ووظیفه من و شما نه "رهبری "آنان بلکه پژواک صدای آنان باشیم

با احترام

سامان باربد

دنباله روی روشنفکران از روحانیت حقیقت ندارد!

جناب ناصر کرمی در به اصطلاح "اظهار نظر"ی که به نام دیگری نوشته اید نامی هم از سامان باربد برده اید و چیزهایی نوشته اید که با فرهنگ گفت وگو همخوان نیست. (قدری بی ربط می زند!) نکته ی مهمی در این فرهنگ هست. در باره ی هر موضوع که حرف می زنیم، به همان موضوع توجه کنیم و تمرکز داشته باشیم. در دعواهای خانوادگی هم اگر از همسر خود دلخور هستید، به همان موضوعی که باعث دلخوری

شده بپردازید و نگویید که ضمنا فلان وقت ظرفها را با سرو صدا شستی و فلان وقت از من این عکس خنده دار را گرفتی، پس تو ذاتا آدم بدی هستی.

من این نوشته ی شما را قدری ناسزا و اتهام بی مورد می بینم. کلاهتان را قاضی کنید و بگذارید به بعضی جملات نگاه کنیم.

"اوّل شما واردِ گود شوید تا ما بدانیم شما چه کسی هستید." می پرسم: چه کمکی به بحث مورد نظر می کند؟ مگر قرار شناسایی گویندگان در میان است؟ مگر دیدن یک مساله از زوایای مختلف نباید باشد؟

"حکم و سخن می رانید باید چه رنگ لباس بپوشند." این فقط دشنام است. هر رنگ دلتان خواست لباس بپوشید.

"بر سخن سرایان و سخن گویان ایرانی نکته میگیرید" از خود آنان بپرسید که صرف نظر از پرخاش بی اساسی که داشته اند، آن نکته ها به بهتر شناختن سخن انجامیده است یا نه؟ به هر حال به گمانم موردی برای پس گرفتن حرفم نمی بینم. اگر هست بفرمایند.

"شما را نه باری هست و نه کاری، خاموشی سزای شماست" شما که می گویید اول وارد گود شوید تا بشناسیمت، مرا بی بار و بی کار می خوانید؟ این در خودش تناقضی ندارد؟ این که بدانید کارو بارم چیست آیا به اظهار نظر مشخص در موردی معین ربط دارد؟ در کجای فرهنگ گفت و گو وقتی که نمی توانید پاسخ دقیق بدهید بخواهید دشنام دهید و بگویید خفقان بگیر؟ که چه بشود؟ از دشنام دادن به من نهراسید! در طول زندگی به گفته ی ضیا موحد:

دشنام ها شنیده ام

شنیع تر از فقر.

ناصر کرمی

nasser.karami@gmx.de

دنباله روی روشنفکران از روحانیت حقیقت ندارد!

آقای مزدک گرامی، با درود: تفاوتی بین ساختار سیاسی حکومتِ آیندهء ایران که شما در اینجا مطرح کرده اید، با دیدگاهِ خودم که بطور مکرر حداقل از 5 سال پیش تاکنون چه در نوشتاری و گفتاری آنرا مطرح کرده ام نمی بینم، در نوشتاری 4 قسمتی با نام: [ برداشتهای متفاوت از فدرالیسم] که در همین سایت ایران گلوبال و چند سایت دیگر گذاشته شد، به این موضوعات پرداخته شده است،...

همین امروز صبح ایمیلی از سوی کمیتهء هماهنگی پالتالکی، کنگرهء ایران فدرال دریافت کرده ام که روز جمعه 12.09.08 جلسه ای را با شرکت آقای کیومرث نویدی و من تدارک دیده اند، شما و سایر دوستان بویژه آقای "سامان باربد" تشریف بیاورید تا بدونِ به میان آوردنِ مباحث قومی، إتنیکی و تاریخی، با نظراتِ ما نسبت به ساختار حکومت آیندهء ایران آشنا شوید ؟ و باهم تبادل نظر داشته باشیم.

ما پیوسته تأکید کرده ایم، ایران یک ملّتِ بهم وابسته و آمیختهء فرهنگی و اجتماعی هست، ولی همین ملّت واحد از اقوام و تیره های ایرانی با پیشینه های متفاوت تشکیل شده است، ایران متعلّق به همهء ایرانیان هست، سرزمین ایران، میهن و زادگاهِ هر ایرانی و یا هر فردی که در این جغرافیای سیاسی بدنیا آمده است میباشد، پرنسیپ و میزان و معیار را هم بر اساس شایسته سالاری و کار آوری و توان نیروی انسانی خواهیم گذاشت، وابستگی جغرافیایی، زبانی، دینی، نژادی، .... نقشی را بازی نخواهد کرد، یک بلوچ میتواند استاندار فارس شود، یک کُرد میتواند استاندار و یا شهردار تهران شود، یک گیلگی و یا مازندرانی میتواند استاندار آذربایجان شود، یک عرب حق دارد استاندار، خوزستان، بوشهر، کهگیلویه و بویر احمد باشد، یک قشقایی در صورت شایستگی میتواند رئیس جمهور و یا پرزیدنت ایران شود، یک آذری میتواند استاندار بلوچستان و یا خراسان شود،...

امّا انکار و نفی و یا لکه دار کردنِ تاریخ باستانی تا به امروز، هویّت ایرانی، وابستگی تیره های ایرانی به این سرزمین، زیر سئوال بردنِ زبان پارسی تحتِ هیچ شرایطی قابل تحمّل نیست.

قابل تحمّل نیست، گروهی از اقوام که در خدمت کشورهای خارجی هستند، قابل تحمّل نیست که فرد و یا قومی از منابع و از ثروت و امکاناتِ این سرزمین بهره مند باشد ولی شعار و آواز بیگانه را سر دهد و یا سیاست گرگهای خاکستری ترکیّه و یا تِرک تباران و یا عرب تباران را پیش ببرند ...

امّا آقای سامانِ باربد، اوّل شما واردِ گود شوید تا ما بدانیم شما چه کسی هستید و چه باری بردوش دارید، آنگاه به قضاوت و صدور رأی و شناسنامه بپردازید، شما تا کنون به عنوان داور خود انگیز بدونِ دادگستر خارج از گود با داشتن چوبکی در دست، با رنگی پریده و با چشمانی نیمه باز کم دید و کم بصیرتِ کورسو در گوشه ای در عزلت نشسته اید و بر در گود شدگانِ در میدانِ کار و زار حکم و سخن میرانید که باید چه رنگ لباس پوشند و از کدام در خارج شوند، بر سخن سرایان و سخن گویان ایرانی نکته میگیرید، شما را نه باری هست و نه کاری، خاموشی سزای شماست و شنیدن و دیدن و آموختنِ بدونِ وقفه تکلیف.

مزدک

دنباله روی روشنفکران از روحانیت حقیقت ندارد!

با درود جناب باربد!از حرامیان اسلامی غیر از پراکندن تخم کینه و دشمنی بین مردم برای راحتر حکومت کردن انتظاری نمی رود.مهمترین علت مخالفت من با تمامیت خواهان و تجزیه طلبان و فدرالیسم اتنیکی و نچه که باعث امتیاز گروهی بردیگران گردد اینست که هر قطعه خاکی از سرزمین ایران به تمامی مردم ایران ربط و تعلق دارد.

هر ایرانی در چهارچوب ایران باید بتواند در هر نقطه ای از خاک ایران بطور دلخواه زندگی و کار و تحصیل کند. مسلما با رعایت حق دیگران و نه با تجاوز به حقوق دیگران.بهمین جهت وظیفه دولت در حکومتی دمکراتیک و سکولار و انسان و دادمحور چیزی جز دفاع از حقوق تمامی مردم ایران در برابر بیداد و ستمگری تمامیت خواهان برقراری عدالت اجتماعی برای زندگی بهتر و تمامی ایرانیان نخواهد بود.من حتم دارم که جناب کرمی نیز با این مخالفتی ندارد ولی همیشه در برخورد با یک موضوع نظریه های گوناگون ارایه میشود.

شهاب

سی سال دنباله روی روشنفکران از روحانیت!

آقای مستشار با عرض پوزش آیا شما بین مفاهیم انقلابیون , سیاسیون و روشن فکر ها فرقی قایل هستید؟ برای ارایه بحث به نظر میرسد بهتر است نخست مفاهیم را توضیح دادو شما از حمایت روشن فکر ها می نویسید آیا کیانوری, نگه دار و یا بازرگان از نظر شما روشن فکر هستند؟ و یا مثلن سروش من نمی دانم ما در برهه ی انقلاب چند تا روشن فکر داشتیم. لطف کنید روشن فکر را تعریف کنید تا بدانیم مراد شما از روشن فکر چیست. با سپاس

خشایار رُخسانی

پرسش اصلی این است: جمهوری اسلامی آری یا نه؟

درود بر آقایِ کیومرث نویدی گرامی، همانگونه که خودتان میدانید برایِ پیشبُرد یک مبارزۀِ مَردُمی با مُلاها به یک سازمان ِدرخور در درون کشور نیاز است که بتواند نیرویِ پتکارش (اعتراض) و خشم مردم از نِهِش ِ (وضع) چیره شده بر کشور را در پَرَستش (خدمت) به خواسته هایِ مردمسالارانه خود آنها بکار بگیرد. مُلاها نیز که بخوبی از این فَرهود (حقیقت) آگاه میباشند با هَمۀِ توان خود از بسته شدن تُخمک اینچنین نهاد ِمردمی جلوگیری میکُنند.

مَردم نیز با هَمۀِ پتکارشی (اعتراضی) که به این سامان ِسررشته داری (حکومت) دارند، برای رسیدن به خواسته هایِ همبودگاهی (اجتمایی)، خود را تنها در نهادی سازماندهی میکُنند، که سَیج (ریسک) کمتری، آنها را پَتِست (تهدید) بکُند. از این رو این نِهِش (وضع) کنونی، نشانی از مَهایش ِ (تبلور) یک بُن بست همبودگاهی است که باید گشوده شود و بدون گذر از آن پیوس (انتظار) برای رسیدن به هر گونه فراگَشتی ( تحولی) بیهوده خواهد بود.

تنها راه گُذَر از این بُن بست، پایان بخشیدن به فَرهنگِ کَهرمان (قهرمان) پَروری میباشد. برآیندِ این شیوه از اندیشیدن، آن فَرهنگ آسوده خواهی ای است که راه گُذر از این آشُفتگی را اُمید بستن مَردم به کَهرمان ِاَفسانه ای میداند، که با خَرَد و پایورزی خود کشور را از دست مُلاها در بیاورد. و سپس خود بر جایِ آنها بشیند. مردمی که اینچنین میاندیشند مردم دیکتارتور پرور هستند و همنوا با آن شایستگی پذیرش دمکراسی را ندارند. برای گُسترش فَرهنگ دِمکراسی، مردم باید که یاد بگیرند با گرایش پیداکردن به انجام کارهایِ سازمانی و هُمایش (شرکت) در انجمن های ناوابسته به دولت (NGO) خود را سازماندهی کُنند.

یکی از راه هایی که مردم میتوانند بدون ترس خود را در آن سازماندهی کُنند، برپایی انجمن های ناوابسته به دولت برای ِ پُشتیبانی از آقای ِعبدالله نوری میباشد. زیرا در اینجا چیزی که مَهین (مهم) است رُستن (رُشد یافتن) آن فَرهنگی است که مردم را خویشکار (مسئول) سرنوشت و آیندۀِ خود میکُند. این فَرهود (حقیقت) که آیا آقای عبدالله نوری با رویکرد به گُنجایش های ِ داتِ بُنیادی (قانون اساسی) جُمهوری اسلامی، توانایی انجام ِدَگرگونی ای را داشته باشد و یا نه، آنهم تازه اگر از راهبندِ شورایِ نِگهبان گَذر کُند، گُفتار دیگری است. آنچه که هَمَکون کرامند (با اهمیت) است این راستینگی (حقیقت) است که این زمان بازمانده به برگُزاری گُزیدمان فَرنشین (انتخابات ریاست) دولت آینده، ژایش (شانس) خوبی را به آزادیخواهان میدهد که بتوانند بدون ترس از چماق ارزل و اوباش الله کرم و دوستان، خود را در این انجمن ها سازماندهی کُنند تا بتوانند به یک وزنۀِ همبودگاهی (اجتمایی) و کشورمداریک (سیاسی) فرابرویند (ظاهر شوند).

بُزُرگترین ماندکِ (خطای) مردم در رُخداد (واقعه) دوم خرداد و دو دورۀِ فَرنشینی محمد خاتمی این بود که مردم گام نخست را برای رسیدن به آزادی از راه هُماسش (شرکت) در بازی دمکراسی برداشتند، به اینگونه که یکپارچه با بَرگُزیدن محمد خاتمی به آیت الله خامنه ای یک " نه " بُزُرگ دادند، ولی بدبختانه آنها آمادۀِ پُشتیبانی از رأی خود نبودند. از این رو مردم بدون نَگروَرزیدن (توجه کردن) به این راستینگی (واقعیت) که داتِ بُنیادی ( قانون اساسی) جمهوری اسلامی، از فَرنشین دولت یک "تدارُکچی" یا آبدارچی دفتر رهبری میسازد، اُمید به این بسته بودند که محمد خاتمی تنها با پُشتیبانی از نیروی وَرج ِ (معجزۀِ) خَنده هایِ شِگِفت اَنگیزش، بر هَمۀِ خاکریزها و سنگرهایِ خودکامگان و بُنیادگرایان دستیابد. و از سوی ِدیگر نیز محمد خاتمی به این امید بود که مردم با فشار آوردن از پایین بتوانند چارچوبِ دات بُنیادی (قانون اساسی ) کشور را به سود فَرنشین دولت دور بزنند، و به او مجد (قدرت سیاسی) برای انجام فراگشت های (تحولات) مورد نیاز بدهد.

آزمودۀِ دوم خرداد از این رو گرانباها است، که دستِ کم مردم آزمودند که میتوانند با یکپارچه شدن به دور چرخگرد (محور) یک نامزد گُزیدمانی (انتخاباتی)، خود را به یک وزنۀِ سنگین ِ همبودگاهی به ترادیسانند (تبدیل کُنند). و اینکه خویشکاری (وظیفه) آنها برای رسیدن به سامان ِمردمسالاری نباید که تنها به برگُزیدن یک نامزد فَرنشینی دولت به سرانجامد، ونکه (بلکه) رسیدن به خواسته هایِ مردمسالارانه، آزادی و هودۀِ هومَن (حقوق بشر) یک فَرآیندی است که باشندگی (حضور) پیوستۀِ مردم در کشورمداری (سیاست) و بازرسی و کُنترل پیاپی ِ کارکردِ دولت و ارزش یابی کارهای آنرا درخواست میکُند. و اینکه این آزموده ها بخش نهادین ِخویشکاری (مسئولیت) مردم را میسازند.

"کشورمداری (سیاست) هُنر بکاربُردن ِکَمینه (حداقل) شایش هایی (امکان هایی) است که دَمِدَست میباشند، برایِ رسیدن به هدف با کمترین هزینه و در زمانی کوتاه." مردم ایران امروز از هیچ سازمان ِمردمی ای برخوردار نیستند که بتوانند، بدون پَژمَرگ (خطر) در آن گردآیند و خود را در راستایِ رسیدن به خواسته های ِ شهروندی، سازماندهی کُنند. گُزیدمان فَرنشینی دولت آینده ژایش (فرصت) بسیار پَسنده ای است، که مردم بتوانند به کمک آن فَرهنگِ انجام دادن کارسازمانی را در آن به پروَرانَند. تهی کردن میدان مبارزه در همتازی ای (مسابقه ای) که در آن تنها یک اسب شرکت میکُند، تَندادن ِ از پیش به برآیند آن بازی میباشد، در هالیکه (حالیکه) با هُماسش مردم در گُزیدمان و تَلاش برای برهم زدن بُنپایه های (قاعده های) بازی، هتا اگر به فَرنود (دلیل) رَدشُدن ِ نامزَد مردم از سوی شورای نگبان، مردم از هُماسیدن (شرکت کردن) در گُزیدمان خودداری ورزند، و یا اینکه اسب آزادی مردم به شَوَندِ (علت) دَغل کاری مُلاها، بَرَندۀِ این بازی نشود، سَنگینی وزن مردمی که برایِ رسیدن به آزادی، خود را سازماندهی کرده اند، نمی تواند بر دوش خودکامگان، نادیده گرفته شود. زیرا این وزن ِ آن مردم و همبودگاهی است که شایستگی خود را برای برخورداری از یک سامان مردمسالارانه، با گام بُزُرگ و مهین (مهم) خود، برای ترابُرد (انتقال) گرانیگاه مَجد (قدرت سیاسی) به آغوش خودشان، برداشته اند.

اگر آقای عبدالله نوری بَرندۀِ بازی شود، هزینۀِ مردم برای رسیدن به خواسته های شهروندی خود خیلی کمتر از زمانی خواهد بود که احمدی نژاد و یا یک نمایندۀِ دیگر از گروه خودکامگان او بر کُرسی فَرنشینی دولت بنِشینَد. زیرا در آینده در گردهمایی ها یا راهپیمایی هایی که مردم بخواهند برای فشار آوردن بر دستگاه خلافت اسلامی از پایین، سازماندهی کُنند تا بر مجد (قدرت سیاسی) فَرنشین برگُزیدۀِ خود آقای عبدالله نوری، بیافزایند و یا برآزادی ها و هوده های شهروندی خود پافشاری کُنند، شاید که با چماق های الله کرم و دوستان او، در خیابان از آنها پذیرایی شود، ولی اگر احمدی نژاد و یاران او بر کُرسی فَرنشینی دولت تکیه زنند، با گلوله و سُرب داغ از مردم در خیابان پذیرایی خواهند کرد.

کامران

تجمع مجاهدین خلق در برابر کاخ سفید

مجاهدین خلق توسط آمریکای ها و انگلیسی ها سال 2003 بمباران شدند که صدها نفر کشته و زخمی شدند. این را لطف نمی گو یند. دوستانی که امسال مراسم فرانسه بودند می گفتند که بیش از 50000شرکت کرده بودند. دهها خبرگزاری هم ازجمله بی بی سی از دهها هزار نفر گفتند. آقای مسعود رجوی دشمن جمهوری اسلامی است و در خطر جدی است. نظام تروریستی ولایت تا کنون دهها مخالف خود را از جمله فرخزاد< حسین نقدی< دکتر بختیار و پروفسور کاظم رجوی استاد حقوق را در خارج به قتل رسانده است

امید ایران

تجمع مجاهدین خلق در برابر کاخ سفید

اگر خمینی به جنگ ادامه داد باید بگویم که رجوی هم در نقطه مقابل او دقیقا همین کار را کرد. خمینی و رجوی هر دو از یک جنس بودند .می گویند دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجند برای همین هیچ یک تاب تحمل دیگری را نداشت چراکه جاه طلبی و قدرت طلبی هر دو بقدری فراوان بود که هر دستاویزی برای نیل به مقصود در نزدشان مجاز می نمود.

امروز خمینی مرده اما رجوی زنده است و باید در کنار ارباب خود صدام حسین مجازات و محاکمه می شد اما رجوی خوب می دانست که خون هایی که ریخته و یا مسبب ریختنشان بوده طناب داری خواهد شد که بر گردنش آویخته مشود از اینرو خودش را مخفی کرده است و گرنه آن را که حساب پاک است از حسابرسی چه باک است؟

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید