رفتن به محتوای اصلی

مفهوم انسان گلوبال!

مفهوم انسان گلوبال!

حبیب تبریزیان

ضرب و شتم مادران زندانیان سیاسی در سنندج

پاسخی دوستانه به خانم آزاده سپهری و ++++!

!+++++جناب

دوست عزیز!

یکبار دیگر، موضوعش یادم نیست، ما با هم کلنجار رفته ایم، فقط بگویم ، این ادعا نیست ، اعتقاد است که من اول خود را انسان بعد ایرانی میدانم . نخست خود را کوسموپولیسیست بعد خود را ناسیونالیست میدانم!

برای من تحویل دادن برادر محسن ریگی به جنایتکاران جمهوری اسلامی همانقدر دردناک است که هر کس دیگر و همین احساس را نسبت به بچه های مجاهد دارم، تا آنجا که برخی فکر میکنند من مجاهد هستم. در کامنتی که چندی پیش در رابطه با اعدام اشرار!!! نوشتم ، متذکر شدم که برخی از آنان شلوار کردی به پا داشتند و...و... از این نتیجه گرفتم که اعدام سیاسی بوده است.

دوست عزیز ! من ساده نیستم ! من رژیم اسلامی حاکم را اول ضد انسان، بعد ضد ایرانی و به شمول آن ضد کرد ، ضد بلوچ ! ضد ترکمن ! ضد ارمنی ،ضد ترک و... میدانم . من میدانم که گفتان قومیتی یا ملی ، هرچه میخواهید آنرا بنامید، با ولایت فقیه که از همه ما امت و رعیت خلیفه ساخته است با این گفتمان در تضاد آشتی ناپذیر است زیرا این گفتمان عنصر غیر دینی را محور تعریف هویت جمع ملی یا قومی میداند در حالیکه رزیم اسلامی همه مارا میخواهد از غربال دین عبور داده برایمان شناسنامه دینی صادر کرده و ما را به امت خلیفه و رهبر تبدیل کند و...

دوست عزیز! مطمئن باش من از دو آتشه ترین کردِ ـ پرُوینسیالیست یا کرد ناسیونالیست، از گرفتن ، زندان کردن و اعدام کردن کرد ها قلبم نمیگیرد ولی عادت ندارم نمایشی با صدای بلند در غم این انسان ها بگریم!!

امید وارم همه ما آزاد شویم!

جمهوری اسلامی ، امروزه ، زندان مشترک ماست! باید دیوار های این زندان را فرو بریزیم و این با کلنجار های بیهوده درون اپوزیسیونی پیش نمیرود!

موفق باشید!

و اما ، خانم آزاده !

برای شما چیزی مقدس نیست ! ولی اگر من هم مثل شما فکر میکردم ترجیح میدام بجای قلم زدن و یا جوش زدن ، بنشینم و سریال تلویزیونی ببینم و... !

برای من،هم قداست وجود دارد و هم ضد قداست ! و این دو از هم جدا ئی نا پذیرند!

و تا هنگامی که انسان با ضد تقدس روبروست مجبور است بر مقدسات انسانی خود از جمله میهن پرستی خویش پای فشارد!

بیگمان روزی فرا خواهد رسید که انسانها احتیاجی به چنین مفاهیم و مقولات نداشته و خود را در با مفهوم انسان گلوبال تعریف خواهند کرد و این تعاریف و اتریبیوت های ملی و قومی در موزه ها جای خواهند گرفت ولی تا هنگامی که هر کس حافظ و نگاهبان ناموس خود است من ناموس خودم را ملی و عمومی نمیکنم!

من تا هنگامی که مرز های ملی و دولت های ملی هست، خود را ایرانی میدانم و در ایرانی بودن خود ! خود را ، در درجه اول در برابر همشکل سازی دینی و فیوچریستی و کمو نیستی و.. تعریف میکنم!

و تا آن هنگام، پرچم ایران سند ازدواج ابدی من با میهنم ایران است! و لذا با آن ناموس پرستانه برخورد میکنم!

در کامنت مورد نظر قلبم میگیرد درست است و نه نمیگیرد!

در این دیار اگر کسی ترور هم بکند باز تقصیر رژیم است زیرا این اوست که با ایجاد انسداد سیاسی و باز داشتن مردم از مبارزه سیاسی مسالمت آمیز، برخی ها را به این سمت میراند. و ترور وسیع دولتی منشاء همه ترور های دیگر است.همین و همین. فشار به خانواده زندانیان کرد و بلوچ و ترک، فارس ، بهائی و سنی و... جنابت است جنایت و در این رابطه، هیچ وازه ای دیگر لازم نیست.

و اما راجع به تفاوت غلطت رفتار عاطفی در ارتباط با کوسمو پولیتسم و ناسیو نالیسم، این طبیعی است . عاطفه آدمی در یک رشته از دوایر حلزونی از خانواده شروع میشود، به اطرافیان نزدیکتر، قوم و خویشان نزدیک و همشهریها و هم تباران سیاسی و قومی امتداد یافته و سر انجام به انسان جهانی و نگاه عام به انسان یا نگرش هومانیستی ختم میشود .

دوست گرام این طبیعی است. هرجه، یک رخداد(بد یا خوب) در حلقه های درونی و زیرین تر رخ دهد ، انگیزش عاطفی قوی تری را موجب میشود.

من از مرگ هر کودکی ناراحت میشوم ولی از مرگ کودکی که میشناسم بیشتر و از مرگ بچه خودم از همه بیشتر!غیر از این نمیتواند باشد.

ناسیونالیسم مدرن حلقه درونی و زیرین کوسموپولیتیسم است!

++++

بی نام

ضرب و شتم مادران زندانیان سیاسی در سنندج

جناب حبیب تبریزیان:

درجملاتی ازکامنت شما اشتباهی رخ داده که ممکنست کسانی را به تبی مرگبار گرفتار کند در حایکه فقط یک اشتباه چاپیست / چراکه روح کلمات با هم درتضادند چنانکه با روح انساندوستی وطرف جهانوطنیتان. اینست آن جملات "دوست عزیز!مطمئن باش من از دوآتشه ترین کرد پرونسیالیست یا کردناسیونالیست/ از گرفتن/زندان کردن و اعدامکردن کردها قلبم(نمیگیرد)ولی عادت ندارم نمایشی با صدای بلند در غم این انسانها بگریم!!".اماجناب تبریزیان گرامی درین قحبه روزگار که فریاد حق طلبی را درگلو خفه و چشم اشکبار رااز حدقه در میآورند /چرا باید گریه و فریاد را نمایشی روحوضی بحساب آورد؟!نگاه کنیم به مجاهدین خلق وشرایط بسیار وخیمی که زبالهای حاکم بر ایران وآمریکا و عراق برایشان ساخته اند/ جدای از(خفقانیکه باصطلاح اوپوزیسیون ملاها) که ما باشیم !! گرفته است. اگر این فرزندان ایرانی که رژیم تا خرخره فاسد اسلامی میلیاردها دلار خرجمیکند تا هزار ویک انگ ناچسب بآنان بزند و درلیست تروریستی (تروریستهای بیالمللی ) نگاهدارد / اشک رادر پستو وصندوقخانه بریزند و فریاد را در کنار ریل قطار سردهند چه خواهد شد/ جزاینکه جمهوری جهل وجنون وجنایت 4000 نفر را مثل گوسفند قربانی لب باغچهء خرزهره اش بگذارد وسرببرد ؟ پس میباید کمک طلبیدو یک جو همدلی ! /اگر از تو و امثال تو متوقع نباشیم پس از کی باشیم از بوش /کندی رایس /از آن شتر دو کوهان مرکل / خامنه ای / سارگوزی یا از ورثهء استعمارپیر گوردون براون؟!نه هموطن گرامی امروز روز عتاب نیست .چه آن فرزندانیکه در چنگال دراکولای وطنی اسیرند و آرام آرام و بعمد میرانده میشوند وچه آنانکه در صحرای بی آب وعلف عراق گرفتار ماران دو پا هستند/ احتیاج نه فقط به اشک وفریاد در کوی وبرزن که جیغ بنفش تو من دارند/ بلکه از ذبح اسلامی آمریکائی نجات یابند. دوست عزیز من از شما زیاده نطلبیده بودم/شمابی آنکه حتئ گوشهء چشمی به خبر اعتصاب غذای زندانیان بیاندازید فقط بسراغ کاریکاتور رفتید نه انگار که نزدیک به صد انسان در حال مرگ تدریجی دراعتراض بمحکمویتشان برای گناه ناکرده هستند . چگونه میشود انسانی جهانوطن (دلسوز انسانهای دربند وگرسنه وشکنجه شده و ..)مثلا در اریتره ورواندا باشد ولی زجرکش شدن هموطنانش نبیند .آیا اینجانیست که جهانوطنی و ملیگرائی در تضاد کامل قرار میگیرند؟باور کنید بهیچ عنوان قصدکوچکترین طعن تا خرده گیریهای مزورانهء سکینه سلطانی ندارم چرا که خود بی آنکه متوجه بوده باشم یک ملیگرای دوآتشه هستم که زیر خاکستر (اروای دمم )جهانوطنی پنهان بود .پیری و آبرفتگی حافظه اجازهء تشخیص فاصلهء تسونامی در اندوزی و زلزلهء وطنی بم را بدبختانه بمن نمیدهد /اما تاآنجاکه بیاددارم درهیآت یک جهانوطن بحال وروز قربانیان تسونامی فقط دلمسوخت وگریستم اما زلزلهء بم مرا برای اولین بار درزندگی طولانیم بمطب روانپزشک کشاند!بگذرم از پیامدهایش در زندگی خصویم با مرد فرسیتبارم که داستانی دیگرست .اما همنجا بود که حس کردم در کمال تآسف ناسیونالیستی کوچک بیش نیستم وتا آنزمان نا خودآگاه بخودم بلوف کسموپولیتیسم بیربط زدهام /جل الخالق! بگذارید بگذرم .امروز اما چه بخواهیم وچه نخواهیم (ما بهم محتاجیم )! برای نجات ازین ورطهء پیسی باید فریادمان سقف فلک را بشکافد و اشکمان سیلی شود تا خانمان کثیف کهنه کفتاران حاکم بر خانمانمان را از عرصهء کشورمان بشوید همین

ایرانی

جائی که آزادی بیان وافکار مجازاست چه ربطی به صهینویست بودن دارد؟

راشل خانم آزاده با سلام و درود به شما کسانی که در این صفحه از شما انتقاد می کنند گرچه تظاهر به روشنفکری می کنند ولی در حقیقت انسانهای عقب مانده ای هستند که آخوندهای ایران تا مغز استخوانشان نفوذ کرده اند . نه از تاریخ قوم یهود چیزی میدانند و نه از آنچه که در خاورمیانه و بین اعراب و اسرائیل می گذرد اطلاع دارند . روزگاری تئوریسین های شوروی برای پیش برد مقاصد توسعه طلبانه خود و دامن زدن به "مبارزه ضدامپریالیستی و ضد صهیونیستی خلقهای خاورمیانه" تزهائی را به خورد به اصطلاح روشنفکران ایران دادند و اینها هنوز طوطی وار دارند تکرار میکنند .

مازیار

رژيم اسلامی برای قتل و شکنجه اعضای پادگان اشرف دندان تيز کرده است

رژیم جنایتکار و درمانده ملّایان تبهکار و مزدوران پادو آنها باید بدانند که اینبار نیز خوابهای پنبه دانه ای آنها تعبیر نخواهدشد و اجماع بین المللی این فرصت و اجازه را به رژیم جنایتکار و اشغالگر ایران نخواهد داد که نسبت به اشرف گستاخی کند و باید به همان عربده های از راه دور و خط و نشان کشیدن بسنده کند! رژیم بی شلوار و همه جایش معلوم!!! آخوندی بهتر است که همان اوّل فکری به ک.....ن پیزوری

خودش بکند که همه جا را بوی تعفّنش فرا گرفته و به خودش ر......ه است!!لازم نیست برای اشرف تععین تکلیف کند. و پیامم به انها این است:

خواهش میکنم که گامهای اینقدر باز و بلند بر ندارید که چاک ک.....نتان پاره شود و زیرش بمونید!! همانطور که رفسنجانی جنایتکار بعد از لت و پار شدن 7 تیپ و لشکر سپاه جنایتکار پاسداران در عملیّات مروارید در سال 1370 در برابر نیروهای مجاهدین در نمایش جمعه بازار تهران با آه ناله به شکست خفّت بار رژیم اعتراف کرد و گفت که: ظاهرا ما می خواستیم از دیوار بالاتر از قدّمان بالا برویم!!

پویا

farzam9595@yahoo.com

بدنبال بهائی شدن شیرین عبادی و دخترش صورت گرفت:

اصلاح طلبان به صورت دسته جمعی به آئین بهائی مشرف شدند

امروزه دیگر برای همه روانپزشکان و روانکاوان مشخص شده است که یکی از علائم آشکار سندروم بهائی ستیزی در مراحل پیشرفته آن اینست که فرد بیمار همه را بهائی می بیند . مرحوم عبدالله خان شهبازی در پایان حیات مطبوعاتی خویش در چند ماه گذشته ، چنین علائمی را به وضوح از خود نشان می داد . وی بی پروا افرادی را به بهائی بودن نسبت می داد که خوانندگانش نسبت به تمامی اتهامات وی مشکوک شدند و صحت همه ادعاهای وی زیر سوال رفت. در نوشته های شهبازی افرادی مانند احمد زید آبادی و سعید امامی و روح الله حسینیان در کنار هم قرار گرفته و همگی ریشه های بهائی پیدا کردند. اما مقاله ی روزنامه کیهان [i] که توسط فردی بنام مهدی نائینی نگاشته شده رکورد علائم بیماری را شکسته است . در این مقاله کلیت جریان اصلاح طلبی تحت عنوان " لایه های پنهان تشکیلات بهائیت" متهم شده است.

تجربه نشان داده است که علائم اولیه این بیماری بصورت ایراد اتهام بهائی بودن به شخص هویدا، نخست وزیر پر سابقه زمان حکومت پهلوی، آغاز می گردد. اگر این بیماری در همین مرحله اولیه با بررسی منصفانه و تحقیق و تتبع تاریخی درمان نگردد به سرعت ذهن و فکر فرد مبتلا را مخدوش نموده و از آن پس وی به همه کس و همه چیز مظنون می گردد و هر حرکت تاریخی و هر اقدام اجتماعی را نوعی اقدام در جهت حمایت از جریان بهائیت در طول تاریخ یکصد و شصت ساله آن می شمارد. تنها نگاهی به جملات پایانی مقاله آقای نائینی به خوبی این جریان گردابی سقوط فکری را نشان می دهد که چگونه از نظر ایشان تمامی مطالبات حق طلبانه ملت ایران در جهت ارتقاء حقوق اولیه انسانی در کشورشان، در سطح توطئه ای برای بهره مند کردن بهائیان از گفتمان حقوق بشر، تقلیل یافته است. در هر صورت در این مختصر کاری به آقای نائینی و خط دهندگان ایشان نداریم و ایشان را وا می گذاریم تا با مقالات عجیب و غریب خود اسباب تفریح خاطر روشنفکران ایرانی را فراهم آورند. اما برای آن دسته از بهائی ستیزان نو پا که تازه علائم اولیه این بیماری صعب العلاج را در خود مشاهده می کنند نسخه ای ارائه می دهیم باشد که از منجلاب ساخته و پرداخته دروغ گویان نجات یابند.

بعنوان اولین اصل در بررسی جامعه بهائیان ایران ، باید این حقیقت را اذعان نمود که فرد بهائی هیچگاه آئین خود را انکار نمی کند و در این راه از هیچگونه فداکاری ابا ندارد. محقق تاریخ نیازی ندارد به گذشته برگردد و شهادت بیش از بیست هزار نفر بابی و بهائی را در دوران قاجار، تنها به سبب شهامت در اظهار عقیده، مورد موشکافی قرار دهد [ii]. همچنین لزومی ندارد که حبس و زندان و سرکوب و آوارگی صدها هزار بهائی در طول تاریخ یکصد و شصت ساله آن یک به یک بررسی گردد. محقق تاریخ برای اطمینان از صحت این مدعا کافیست تنها به دور و بر خود بنگرد و در طول سالیان بعد از انقلاب اسلامی که بهائیان از بسیاری از حقوق انسانی و شهروندی خود محروم شدند دقت فرماید و ببیند که چگونه این جامعه سیصد هزار نفره همه گونه محرومیت و سختی را بجان خریدند ولی حاضر نشدند حتی به ظاهر ایمان قلبی خود را کتمان نمایند. هزاران کارمند شاغل و بازنشسته بهائی را مشاهده نماید که تنها به خاطر ثبت اعتقاد خود و استنکاف از تظاهر به مسلمان بودند از حقوق کارمندی و بازنشستگی محروم گردیدند. هزاران هزار دانشجو و داوطلب بهائی را ملاحظه نماید که به علت ثبت صادقانه مذهب خود در فرمهای دانشگاهی از ادامه تحصیل محروم شده و می شوند.این صراحت و شهامت در ابراز عقیده در همین زمان و در کنار گوش هر محقق وجود دارد و نمی توان آنرا انکار نمود.

بنابر این افرادی مانند هویدا که بارها و بارها تظاهر به مسلمان بودن می کردند و در بسیاری موارد بالصراحه خود را مسلمان نامیده اند در میان جامعه بهائی جائی ندارند. جامعه بهائی ایران نیز هیچگاه این افراد را بهائی ندانسته و در بعضی موارد رسما انتساب بعضی از این افراد را تکذیب کرده است. متاسفانه از زمان قاجار که ناصر الدین شاه حکم قتل عام بابیان را صادر کرد ، در این مملکت رسم شده است که افراد برای اینکه از شر دشمنان خود خلاص شوند سریعا اتهام بهائی بودن را به وی وارد می کردند و در مورد هویدا و امثال او نیز چنین اتفاقی افتاده است.

دومین اصلی که محقق تاریخ در مورد بهائیان باید فرا گیرد، دلبستگی و عشق بی قید و شرط بهائیان به کشور ایران است. برای بهائیان، ایران تنها یک وطن نیست، بلکه محل تولد آئینی جدید است که هر قطعه از مرز و بوم آن با فداکاریها و جانبازیهای عاشقان این آئین متیمن و متبرک شده است. بهائیان خیانت به این مرز و بوم را نهایت درجه پستی و دنائت و گناه عظیم می شمرند. آنان نهایت تلاش و کوشش خود را در همه زمینه ها بکار می برند که کشور ایران آباد ترین اماکن روی زمین و حکومت ایران محترمترین حکومات جهان گردد. بنابراین هر فردی که کوچکترین خیانتی به این آب و خاک نماید ، همین دلیل کافیست که وی را از جرگه بهائیان خارج سازد.

سومین اصلی که محقق تاریخ باید در مورد جامعه بهائی ایران در نظر داشته باشد ، اصل اجتناب بهائیان از درگیر شدن در منازعات سیاسی احزاب در کشور ایران است. از آغاز تاسیس جامعه بهائی در ایران بهائیان همواره اعلام داشته اند که نه از گروهی سیاسی طرفداری می کنند و نه با گروهی سیاسی سر دشمنی دارند. بهائیان همواره خود را از مناقشات سیاسی کنار کشیده اند. شاید خرده گیری بعضی از روشنفکران ایرانی به بائیان همین مسئله بوده است که فی المثل چرا در زمان مشروطه و یا در زمان وقایع شهریور بیست جانب یکی از طرفین را نگرفتند . این انتقاد در مواردی بر علیه بهائیان مطرح شه است. ولی نکته اینجاست که بهائیان در طول تاریخ خود ، بر این اصل پای فشرده اند . لذا هر شخصیت سیاسی که به یکی از جریانات حزبی در ایران متمایل باشد ، همین تمایل سیاسی او دلیل بر آنست که بهائی نیست. بنابر این نه مشروطه خواهان و نه استبدادیون ، نه توده ای ها و نه طرفداران دکتر مصدق ، نه سلطنت طلبان و نه فراماسونر ها ، نه مجاهدین و نه چریکهای فدائی ، و بطور خلاصه هیچیک از افرادی که درگیر یکی از این جریانات سیاسی بودند را نمی توان به جامعه بهائی نسبت داد.

آخرین نکته که توجه مورخین و محققین را به آن جلب می کنم آنست که دیانت بهائی یک دیانت ارثی نیست که از پدر به فرزند منتقل شود. هر فرد بهائی در زمان بلوغ باید خود مستقلا تصمیم بگیرد که آیا تمایل دارد به جامعه بهائی ملحق شود و یا خیر. در دیانت بهائی حکم ارتداد وجود ندارد و افراد می توانند آزادانه هر زمان که بخواهند انتساب خود را به این آئین خاتمه بخشند. لذا اینکه فردی پدر و یا پدر بزرگ وی بهائی بوده بهیچوجه دلیل بر بهائی بودن وی نمی گردد، تا چه رسد به اینکه یکی از اقوام دور وی به بهائیت منتسب باشد. گسترش جامعه بهائی در کشور ایران بقدری بوده است که کمتر کسی را می توان یافت که یکی از اقوام نسبی و یا سببی وی در برهه ای از زمان بهائی نبوده است. لذا استدلال افرادی مانند عبدالله شهبازی که عجولانه هر فردی را صرفا به دلیل قوم و خویشی با یک فرد بهائی متهم می سازند صحیح نیست.

متاسفانه بیماری بهائی ستیزی در موارد پیشرفته خود آنچنان فرد را روان رنجور می سازد که به سختی می توان علاجی برای آن پیدا کرد. خوشبختانه نسل قدیم بهائی ستیزان در کشور ایران رو به انقراض است . امیدوارم نسل جدیدی که پا در این بی راهه گذاشته اند با قدری انصاف و دقت در این نوشته بنگرند و خود را از فرو افتادن در این مسیر بی نتیجه نجات دهند.

[i] (شماره 19170 مورخ دهم شهریور صفحه 12)

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1687460

[ii] این افراد قوم و طایفه خاصی نبودندبلکه همگی ایرانیانی مانند ما بودند که پدرانشان مسلمان بوده و از سلک روحانیون و تجار و بازاریانی بودند که با شهامت در راه عقیده تازه خود پایداری کردند . آنها می توانستند تنها با انکار عقیده جدید و تنها تظاهر به مسلمانی همه امتیازات گذشته خود را بدست آورند.

راشل

جائی که آزادی بیان وافکار مجازاست چه ربطی به صهینویسم بودن دارد؟

صهیونیسم: جنبشی مذهبی یهود براین باور که سرزمین اسرائیل به یهودهای دنیا تعلق دارد. صهیونیست ها نمایندگان صهینونیسم تشویق کننده بقیه یهودها که دراسرائیل جمع شوند وزندگی کنند. درحقیقت شما آقا/خانم سهند تعریف مرا تفسیرکردید با این تفاوت که اسرائیل را فلطسین مینامید. برای روشن شدن فرق بین فلسطین با اسرائیل به مقاله وشاید هم مقاله های طولانی نیازاست. اما برای شخصی مثل شما که شنیده میشود فتنه بپاکن هستی حرف زدن بی ثمراست.

سامان باربد

جائی که آزادی بیان وافکار مجازاست چه ربطی به صهینویست بودن دارد؟

خانم راشل. شما در باره ی آزادی های فردی و رواشناسی افراد نظر قابل توجهی دارید، اما خواهش می کنم در باره ی صهیونیست ها چاخان پاخان نفرمایید. اینها تاسیسات زیربنایی کشور لبنان را ویران کردند، چندین هزار غیرنظامی را که علاقه ای به جنگ نداشتند کشتند باعث عقب افتادن کشورهمسایه خود شدند و همه ی اینها به بهانه ی دستگیری دو سرباز اسراییلی بود! سربازانی که به سرزمین دیگران می روند و هرکه

را دلشان بخواهد دشمن می خوانند. به خاک وخون کشیدن همسایه یعنی عقب نگهداشتن خود! اگر صهیونیست ها به ایران حمله کنند مطمئن باشید که ایرانیان، یک روز، آنان را به روزگار بخت النصر باز خواهند گرداند. آنچه هست، دقیفا اینست: هیچ چیز شریف تر و مهم تر از انسان نیست خواه یهودی باشد خواه عرب خواه ایرانی. دروغبافی نباید کرد. هر حکومت ایدئولوژیک، چه صهیونیستی باشد چه حزب الهی چه...، بشریت را عقب می اندازد.

مزدک

جائی که آزادی بیان وافکار مجازاست چه ربطی به صهینویست بودن دارد؟

خانم راشل شما هم چون ایرانی هستید مسلما مثل سایرهموطنان ایرانی خود اگر کمونیست هم باشند فقط ظاهریست و دردل همه مسلمان و شیعه اثنی عشری( یا بقولی اثنی حشری) هستند.شما هم یهودی و تعصب یهودی دارید!آخه وقتی رسوبات اراجیف شیعه اثنی حشری و اسلام در 1400 با ما چنین کرده 3000سال یهودیت با شماها چه میتواند کند؟متاسفانه ما همه فسیل شده ایم همچون دیناسورها!

جنبش صهیونیسم جنبشی ایدیولوزیکی و فاشیستی ونژادپرستانه(نه بعنوان یک نژاد بلکه پیروان یک ایین چیزی که در اسلام و مسیحیت..هم هست.) است. درست مثل جنبش نازییسم در آلمان که بر مبنای نژاد برتر المانی پایه ریزی شده بود گروهی از یهودیان جنبشی برپا کردند بنام صهیونیسم.نام آن هم از نام صهیون در فلسطین یا اسراییل امروزی در گرفته شده است.پرچم اسراییل با ستاره دادود...هم دال برایدیولوزی بودن چنین جنبشی است .درست مثل حرامیان اسلامی که پرچم ایران را با نام الله به گه کشیده اند. اولین کار این گروه که عده زیادی از آنها حتی در اوایل جز کسانی بودنده اند که با عوامل اس اس المان بر ضد گروهای رقیب یهودی همکاری کرده اند و بسیاری از یهودیان را طعمه دستگاه کشتار هیتلر کرده اند تحت کنترل دراوردن منابع انسانی و اقتصادی گروههای یهودی بوده است.اوضاع بعد از جنگ جهانی دوم وجنایات هیتلر علیه یهودیان باعث رشد و قدرت گرفتن این گروه ایدیولوژیکی و فاشیستی و راسیتی بین اواره گان یهودی گردید.آثار چنین طرزتفکرهایی در بین یهودیان یه زمانهای قدیم برمی گردد مثلا قضیه پوریم را میتوان از قدیمی ترین و شناخته ترین چنین جهتگیریهایی بین یهودیان برای برپایی دولتی یهودی بهر قیمتی دانست.در اروپا زمانیکه ناپلییون بنارت بعد از فتح مصر فلسطین و لبنان را تصرف کرد بفکر بوجود اوردن یک دولت یهودی هم افتاد.ولی جریانات اروپا به او وقت این کار را نداد.ولی اروپا بعد از جنگ جهانی دوم اینکار را کرد و کشور اسراییل متولد شد و صهیونیستها از هیچ بیداد و ستمی بر ساکنان مناطق اشغالی کوتاهی نکردند.بهر جنایتی دست زدند و درست مثل ارازل و اوباش اسلامی درایران هر کسی را که غیر از آنها بود یا نابود کردند و یا به تبعید و بند افکندند و تمام دار و ندار انها را گرفتند و خانه وکاشانه و زمینهایشان را به تصرف دراوردند.اصولا آینهای سامی(یهودیت مسیحیت و اسلام)و سایر ایینهای تک خدایی دین محسوب نمی شوند و ایدیولوژی هستند.بهمین جهت خصلت استفاده ابزاری از چنین تفکرهایی به راحتی صورت میگیرد. و پرورش فاشیتهایی مثل خمینی و احمدی نژاد و بگین و هیتلر ...درست نمودی از آنچه این اراجیف به بشریت تقدیم کرده می باشد.رفتار خود موسی و محمد و یا خدایان این ادیان بخوبی ایدیولوژیک بودن این ایینها را برملا می کند.چندان فرقی بین گل دمایر و مناخم بگین و جنایتکاران امروزی در ایران و هیتلر و استالیین نبود..هردوگروه در کشتن و سوختن و تجاوز به حقوق انسانی و... دست بالایی داشتند.شعار همه یا با من و تسلیم کامل و یا نابودی!تنها تفاوت شاید این بود که صهیونستها لاقل افراد یهودی مخالف خود را براحتی حرامیان اسلامی نابودنمی کردند.ولی نباید فراموش کرد که اسلام فرزند خلف یهودیت است.این گفتار احترام گذاشتن به عقاید انسانها اشتباه است.چون شما مثلا مجبور خواهید بود به سنگسار توسط حرامیان اسلامی و یا تجاوز به بچه ها در این ایینهای غیره انسانی احترام بگذارید چون اینها هم جز عقاید این ارازل است .البته شما میتوانید مثل هر کس دیگر عقاید خود را داشته باشید و یهودی یا مسلمان یا بیخدا یا ...ولی دیگران هیچ الزامی نمی بینند که به عقاید من و شما احترام بگذارند. فقط احترام بهمدیگر بعنوان یک انسان درست است نه چیز دیگر.درپایان بنظرم اکثریت ایرانیان واکثریت مردم جهان خواستار برقراری صلح و دوستی بین تمام مردم هستند و از هر چه ایین تکتازی و ایدیولوژیک هست نفرت دارند چه شیعه اثنی حشری و چه صهیونیسم و چه اراجیف مسیحی و سلامی ...وظیفه نیروهای صلح دوست و دمکرات وسکولار درمنطقه نباید صحه گذاشتن براعمال ضد بشری پیروان این ایینهای ضد بشری و زن ستیز و کینه پرور باشد بلکه مقابله فرهنگی و سیاسی با چنین جریاناتی باشد تا رسوبات و زنگوارهای چنین اراجیفی را از روح وروان و فکر و ذهن مردم بزداند تا مردم به رهایی برسند.

کامران

رژيم اسلامی برای قتل و شکنجه اعضای پادگان اشرف دندان تيز کرده است

خمینی از ابتدای تاسیس مجاهدین با این جریان مخالف بود.خمینی همیشه در فکر نابودی این گروه بود. خمینی بعد از فروغ جاویدان با قتل عام مجاهدین در سال 67 قصد محو کامل آنها را داشت. امروز جانیان ولایت می خواهند افراد اشرف را قتل عام نمایند.

حکومت فاشیسم مذهبی با جنگ روانی و چسبیدن به لیست تروریستی نتوانستند انها را مهار کنند. حکومت اراذل و اوباش اسلامی با نابودی اشرف و دستیابی به بمب اتمی فکر میکند ماندگار خواهد شد. امپریالیسم آمریکا با هماهنگی آخوندها سال 2003 مجاهدین خلق ایران را بمباران کرد که دهها نفر کشته و صدها نفر کشته شدند. حالا با معامله با نظام تروریستی فقها می خواهد آنها را تحویل قصابان عراقی دست پرورده ملاها بدهد. این مخالف کنوانسیون چهارم ژ نو می باشد.

سهند

جائی که آزادی بیان وافکار مجازاست چه ربطی به صهینویست بودن دارد؟

خانم زرگریان عزیز ! قصد من ( از نوشتن آن جند جمله ) تفسیر تعریف شما ( تعریف شما؟!) ، از« صهیونیسم » نبود ، بلکه ، یک یاد آوری ناقابل ، به منظور اجتناب از خَلط مفهومی ِ بین واژگان « صهیونیسم » ( به عنوان نوعی اندیشه ، یا باور دینی ) و « صهیونیست » ( به معنای شخص ِ باورمند ِ به آن اندیشه) بود .

خانم محترم ! قصد من ( از نوشتن آن جند جمله ) تفسیر تعریف شما ( تعرثف شما؟!) ، از« صهیونیسم » نبود ، بلکه ، یک یاد آوری ناقابل ، به منظور اجتناب از خَلط مفهومی ِ بین واژگان « صهیونیسم » ( به عنوان نوعی اندیشه ، یا باور دینی ) و « صهیونیست » ( به معنای شخص ِ باورمند ِ به آن اندیشه) بود .

آن عبارت را هم ( البته ، به صورت کوتاه شده ) ، آگاهانه از « ویکی پدیا» انتخاب کردم ، تا در مورد صحت و سقم آن تعریف ( که در واقع ، زیاد مهم هم نیست ) باب مشاجره باز نشود.

دیگر آن که ، آن یاد آوری ( تفاوت بین صهیونیسم و صهیونیست ) را ، از آن رو ضرور دیدم ، که با تکرار آن خطای لغوی ( صهیونیست ، به جای صهیونیسم و بالعکس ) موجبات استهزای مقاله نویسان کیهان تهران را فراهم نکنیم .

************

در مورد « فرق بین اسرائیل با فلسطین » (که بر من ایراد گرفتید ) راحت ترین شیوه ، رجوع به همان « ویکی پدیا » است .( البته ممکن است که برخی با آن موافق نباشند )

تعریف از ویکی پدیا : « فلسطین ("درزبان لاتین، پلستینا"، "زبان عبری، "פלשת"" "پلشت"، "در زبان عربی، "فلسطین") یکی از چندین اسمی است که برای منطقهِ جغرافیایی بین دریای مدیترانه و سواحل رودخانهِ اردن با چندین منطقهِ مجاور آن است. در طول سه هزاره گذشته از انواع مختلفی از تعاریف برای توصیف این منطقه استفاده شده است » .

***********

اما ، آن اشتباهات لغوی ، در « کامنت » های شما.

شما در کامنت تان، به نادرست نوشتید :

« معنی " صهیونیست " این است که همه یهودهای دنیا راتشویق کنید که دراسرائیل زندگی کنند.»

به جای « صهیونیست » ، باید واژه ی « صهیونیسم » را به کار برد :

« معنی " صهیونیسم " این است که همه یهودهای دنیا راتشویق کنید که دراسرائیل زندگی کنند.» ( کاری به خود جمله ندارم )

در جای دیگر کامنت شما ، جمله ای به این صورت وجود دارد ، که ، بازهم نادرست است :

« جائی که آزادی بیان وافکار مجازاست چه ربطی به صهینویسم بودن دارد؟» .

در عبارت بالا ، به جای « صهیونیسم » ، باید واژه « صهیونیست » را به کار برد :

« جائی که آزادی بیان وافکار مجازاست چه ربطی به "صهیویست " بودن دارد؟» .

ما می گوییم ( به مثل) شارون صهیونیست بود . نمی گوییم ، شارون صهیونیسم بود .

ناگفته نماند که داوری من در مورد دو جمله ی مذکور، صرفأ در ربط با کار برد نامناسب واژگان « صهیونیسم » و « صهونیست » است . والا ...

***********

اما ، آخرین نکته :

در یک جای یاد داشت مهر آمیزتان ! فرمودید : « درحقیقت شما آقا/خانم سهند تعریف مرا تفسیرکردید » .

این که نمی دانید ، من مرد هستم یا زن ( که چندان عجیب نست ) نشان از آن دارد که ، مرا نمی شناسید .( که باز هم عجیب نیست )

اما ، عجیب آن است که ( در جای دیگر یاد داشت تان) نشان می دهید ، که انگار ، امدادگران غیبی ( در هیئت ارواح خبیثه ) به کمک تان آمدند ، تا آدم فتنه انگیزی را ( که من باشم ) به شما معرفی کنند ( یعنی مرا می شناسید !) :

« اما برای شخصی مثل شما که شنیده میشود فتنه بپاکن هستی حرف زدن بی ثمراست» .

خانم محترم ! ممکن است بفرمایید ، از چه کس و یا چه کسانی شنیدید که من « فتنه به پا کن » هستم ؟ کجای آن چند سطر نوشته من ( که حتی اشاره ی کم رنگی هم ، به شما و نام تان نداشت ) نشان از فتنه انگیزی داشت ؟

گمان نمی کنید که ، فتنه انگیزان همان هایی هستند که ، از هرفرصتی برای آشفته کردن فضای ایران گلوبال استفاده می کنند ؟! و این بار، شما را آتش بیار معرکه کرده اند ؟

خانم محترم ! من ، شما را تنها با نام تان می شناسم . هیچ بده و بستانی هم ( از هیچ نظر ) با شما ندارم . اهل« نان قرض دادن» ، به طمع « نان قرض گرفتن» هم نیستم . ( این را داشته باشید .)

شما، با موضع گیری صریح تان ( در دفاع از مدیریت ایران گلوبال ) نشان دادید ( برخلاف بسیاری ) آن جا که به دیگری ستمی می رود ، ناظر ِ بی تفاوت نیستید.

از این رو ، باید تعجب کنم که ، شخصی چون شما ( که از تهمت کیهان تهران ، به گردانندگان ایران گلوبال، برمی آشوبد ) چه طور می تواند ، با وجدان راحت و بی هیچ دغدغه خاطر با دیگری همان کند ؟

سهند

جائی که آزادی بیان وافکار مجازاست چه ربطی به صهینویسم بودن دارد؟

دوستان عزیز ! واژگان را درست و مناسب به کار بریم . «صهیونیسم » و« صهیونیست» دو واژه ، با معنا های متفاوت اند. مثل « سوسیالیسم» و « سوسیالیست» ، « کاپیتالیسم و « کاپیتالیست » و... « صهیونیسم » یک جنبش و یک اندیشه ی قوم‌گرا، و سیاسی است . این اندیشه میگوید ، فلسطین کنونی متعلق به قوم بنی اسرائیل است . در حالی که « صهیونیست» ، به شخص باورمند به این عقیده گفته می شود .

ناصر مستشار

اوباما: گزينه نظامی عليه ايران از روی ميز کنار نرفته است

از : naser mostashar عنوان : کار به جائی رسیده است که نه اپوزیسیون توانائی سرنگونی رژیم اسلامی دارد نه حمله خارجی! هر چقدر رژیم اسلامی توانائی خود را در کسب سلاح اتمی نزدیک تر می بیند ،بر طبل نابودی اسرائیل بیشتر می کوبد و شعار محو اسرائیل را برای خود به یک فریضه امام زمانی تبدیل کرده است.آیا از اعمال و خیالپردازی های جنون آوری همچون رژیمی حاکم بر ایران نباید در وحشت بسر برد و اقدامات جدی و پیشگیرانه در مقابله با دیوانگی حاکمان اسلامی به عهده نگرفت؟وهمانطوریکه در مقالات قبلی خود نوشته و در مصاحبه های رادیوئی گفته ام، جمهوری اسلامی راهی جز تسلیم و قبول بسته پیشنهادی ۱+۵ ندارد،و هر چه سریعتر باید غنی سازی اورا نیوم را که آخوندها را به تهیه سلاح اتمی رهنمون می سازد به تعلیق در آورند درغیراین صورت مسئولیت هرگونه حمله و ضربه ای به مردم و کشور ایران به عهده رژیم مملکت بر باد ده جمهوری اسلامی است که با غصب حاکمیت مردم به منفورترین دولت دنیا تبدیل شده است

کامران

چند نکته در باره اتهام " کیهان " به ایران گلوبال

آقای توکلی سلام کیهان و خامنه ای قیم اپوزیسیون نظام هم مستند. آنها بر اساس عملکرد و نوشته های ما سیاست تشویق یا تنبیه را اجرا میکنند. فردی مثل هو شنگ امیر احمدی از بازتاب پاسدار رضای سر در می آورد. فریبا هشترودی میهمان انجمن هابیلیان که از یاران لاجوردی هستند می شود. فردی که در ایران گلوبال هشدار جنگ میداد مطالبش در ایران توسط ملی مذ هبی های طرفدار خاتمی چاپ می شود و احمد خان تقوای هرف دل رهبر سفلگان خامنه ای را می زند و از طرف حسین بازجو در کیهان تشویق و حمایت میشود.

این است سرنوشت غم انگیز عده ای از افراد اپوزیسیون که بعد از سی سال به آغوش پر مهر ولایت می پیوندند. هموطنان کرد در اعتصاب غذا در زندانها هستند و جوانان اشرف در محاصره جانیانی شرورتر از شمر و یزید. جانیانی از تبار هیتلر و خمینی. در این صحنه کسانی که در خط رهبر امنیتی کیهان حرکت نکنند مورد هجوم قرار هیگیرند. افرادی مثل آقایان قندچی و مستشار یا دکتر هزارخانی تا هادی خرسندی در گروه اپوزیسیون خودی نیستند و باید تنبیه و بد نام یا ترور شوند. دوستان نظام در مقابله با دشمنانش بسیار جدیست.

خودم خان

چند نکته در باره اتهام " کیهان " به ایران گلوبال

حسین شریعتمداری (حسین مانکی) مانکی به انگلیسی یعنی میمون! بعله.. ای حسین مانکی از این گه ها فراوان میخوره. این مردیکه نفهم با هرکه مشکل داره او را وابسته به صهیونیزم اعلام میکنه و این تنها به دلیل عقمباندگی ذهنی اش است. مثل اینه که بگه مثلا هرکی با خامنه ای مخالف باشه خره! حالا میبینه مثلا اگه بگه خر بی ادبیه،بجاش پیدا کرده صهیونیست! از این واژه بعنوان فحش استفاده میکنه درحالی که

این واژه اصلا فحش نیست! خیلی ها در دنیا و در ایران صهیونیست هستند یعنی طرفدار برقراری دولت اسرائیل در کنار اعراب مطابق مصوبات سازمان ملل هستند. صهیونیزمی که در دنیا شناخته شده است معنی اش این است نه آنکه "حسین مانکی" میخواد تفسیر کنه که اسرائیل به دنبال سرزمینی از نیل تا فرات هست! اینه که این حسین مانکی را نباید جدی گرفت. یه گهی میخوره و عر و تیزی میکنه. روزی که جمهوری اسلامی سقوط بکنه میفرستیم حسین مانکی را تراپی کنند و به شغلی مناسب وضع و حالش سرگرمش کنند. فکر میکنم حسین مانکی جون میده واسه آفتابه داری مسجد شاه اصفهون که درآمد خوبی هم براش داره.

جمال

اعتصاب غذای زندانیان سیاسی کرد و سکوت برخی ها

صحبتهای پر از تناقض آقای حبیب تبریزیان و اوج فلاکت شونیزم ایرانی در پوشش انسان گرائی کامنت آقای حبیب تبر‌یزیان باعث شد که‌ من وارد بحثی شوم که‌ این آقابا خانم آزاده‌ سپهری در کامنت داشتند من برای نشان دادن تناقض در کامنت این جناب و اشک تمساح ایشان اول عین کامنت ایشان را می آورم و بعد جمله‌ به‌ جمله‌ نکاتی در مورد آن بیان میدارام

باید به‌ عرض برسانم من نوشته‌ ایشان را از دیدگاه یک کرد برابری طلب که‌ به‌ برابری ملتها و منجمله‌ آزادی کردستان از یوغ اشغالگران

اعتقاد راسخ دارم نقد میکنم

نوشته‌ی آقای حبیبیان

و تا هنگامی که انسان با ضد تقدس روبروست مجبور است بر مقدسات انسانی خود از جمله میهن پرستی خویش پای فشارد!

بیگمان روزی فرا خواهد رسید که انسانها احتیاجی به چنین مفاهیم و مقولات نداشته و خود را در با مفهوم انسان گلوبال تعریف خواهند کرد و این تعاریف و اتریبیوت های ملی و قومی در موزه ها جای خواهند گرفت ولی تا هنگامی که هر کس حافظ و نگاهبان ناموس خود است من ناموس خودم را ملی و عمومی نمیکنم!

من تا هنگامی که مرز های ملی و دولت های ملی هست، خود را ایرانی میدانم و در ایرانی بودن خود ! خود را ، در درجه اول در برابر همشکل سازی دینی و فیوچریستی و کمو نیستی و.. تعریف میکنم!

و تا آن هنگام، پرچم ایران سند ازدواج ابدی من با میهنم ایران است! و لذا با آن ناموس پرستانه برخورد میکنم!

نقد جمله‌ به‌ جمله‌

البته‌ باید بگویم برای من هیچ چیزی تقدس ندارد

آیا قبول دارید که‌ سرزمین کردستان میهن ملت کرد است ؟ پس چرا یک کرد نتواند مثل شما بر میهن پرستی کردستانی خود پی فشارد ؟

شما اشاره‌ به‌ گلوبالیسم کردید که‌ روزی فرا میرسد که‌ ملت و قومیت موضعیت نداشته‌ باشد تا آن زمان این ایران باید ناموس شما است آن را عمومی نمیکنید .

پش چرا یک کرد ناموس خود را عمومی کند و به‌ ناحق نام ایران را به‌ سرزمین کردستان قبول نماید ؟

و من نیز تا زمانی که‌ سرزمین کردستان اشغال شده‌ است از طرف ایران ، ترکیه‌، سوریه‌ ، و دولتها و مرزهای گوناگون وجود دارد تا زمانی که‌ 200 کشوور عضو سازمان ملل هستند یک انسان کرد نیز برای آزادی کردستان و بیرون کردن اشغالگران ایران از سرزمین کردستان و برابری ملت کرد با ممل جهان و تشکیل کشور مستقل و به‌ عضویت در آمدن کردستان در سازمان ملل حق بی چوون چرای این ملت است

شما نوشته‌اید پرچم ایران سند ازدواج ابدی شماست با ایران و به‌ آن ناموس پرستانه‌ برخورد میکنید .

پس اجازه‌ دهید پرچم کردستان نیز سند ازدواج یک کرد برای آزادی و استقلال و بیرون کردن اشغالگران ایران باشد که‌ سرزمینش را به‌ نام ایران غصب کرده‌اند و زبان آن را بریده‌اند .

تعجب در این است پان ایرانیستها بر ادامه‌ اشغالگری فشار اعدام سرکوب اصرار دارند ولی حق آزادی دیگران را نیز بیشرمانه‌ میخواهند سلب کنند .

چند شب پیش در یک اتاق پالتالکی بودم اتاق حشمت رئیسی انجمن سخن آقای به‌ نام اردشیر 20 که‌ گاه گاهی ایشان نیز در این سایت کامنت میگذارند و ایشان باید همشهری آقای توکلی نیز باشند چون خودشان گفتند ایشان در سخنانش کلی از حشمت رئیسی تعریف و تمجید کردند و گفتند آقای رئیسی سخنان چند وقت پیش شما را تأیید میکنم من حوادث کردستان را دنبال میکنم و امروز به‌ این نتیجه‌ رسیدم که‌ رژیم جمهوری اسلامی برای حفظ و تأمیین منافع ملی ایران حق دارد به‌ کردستان حمله‌ نظامی کند و من اعدامها کردستان را از طرف جمهوری اسلامی تأیید میکنم و خود را در سرکوب ملت کرد بخوان ( اشغال کردستان ) در کنار جمهوری اسلامی میدانم این جناب اردشیر 20 آنچنان که‌ از صحبتهاش معلوم بود باید قبلأ چپ و کمونیست بوده‌ باشند از حزب توده‌ یا اکثریتی نمیدانم ولی بحث بر سر این است که‌ نخبگان ایرای احزاب ایرانی چپ شدیأ به‌ شونیزم و راسیست تمامیت خواه ایرانی آغوشته‌ اند که‌ حتی کشتار مردم بیگناه کردستان را در راستای منافع ملی میدانند کدام منافع ملی ؟ البته‌ باید منافع قشر خاصی باشد وقایع چند روز گذشته‌ به‌ عینت نشان داد که‌ بی مورد نیست ملت کرد یا ملل دیگر اقدام به‌ احزاب ملی خود مینمایند و برای برابر ملت خود مبارزه‌ میکنند و گر نه‌ دفاع از حقوق بشر دفاع از زندان سیاسی دفاع از لغو اعدام سرزمین و مرز نمیشناسد ولی دریغ از یک جو شرافت و انسانیت که‌ احزاب ایران این منافع به‌ اصطلاح ملی و تمامیت مرضی ایران را بر انسان و انسانیت ترجیح میدهند .

اسماعیل بیشکچی جامعه‌ شناس ترک از کشور ترکیه‌ که‌ برای دفاع از حقوق انسانی ملت کرد در ترکیه‌ در مجموع به‌ بیش از 300 سال زندان محکوم شده‌ در رابطه‌ با مدافعان دروغین حقوق بشر و احزاب چپ ترکیه‌ چنین میگوید احزاب چپ ترکیه‌ و این مدافعآن دروغین در ترکیه‌ در رابطي با مسئله‌ ملی در ترکیه‌ میگویند که‌ شرم است کردها از حقوق قومی دم میزنند دنیا به‌ طرف گلوبالیزم پیش میرود ما همه‌ انسانیم پس بنا بر این باید از حقوق انسان دفاع کرد مبارزه‌ برای آزادی کردستان مبارزه‌ای قوم پرستانه‌ و ارتجاعی است ولی همین مدافعان حقوق بشر همین چپهای ترکیه‌ خود در رابطه‌ با یونان ، بلغارستان ، و همین به‌ اصطلاح منافع ملی ترکیه‌ از هر راسیستی راسیستر میشوند کسانی که‌ دیگران را منع میکنند برای آزادی و برابری ملتها خود. چگونست به‌ یک باره‌ در رابطه‌ با همین منافع ملی ایران ، ترکیه‌، عراق ، و . و. و. راسیست و شونیسم 2 آتشه‌ میشوند ؟

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید