رفتن به محتوای اصلی

دل نوشتهای پیام / آری ما متهمیم

دل نوشتهای پیام / آری ما متهمیم

غرض از نوشتن این سطور نه تبرئه کردن خودم هست و نه اینکه بخواهم آن دسته از افکار بسته و دگمی را که در مدت دو سال حضورم در دانشگاه ارومیه(بسیجی های دانشگاه) با آنها برخورد داشتم را متقاعد کنم.

این نوشته اعتراف نامه هم نیست.

نجوا های خسته ای است که از اعماق قلبم بیرون آمده.مقصود از این نوشته این نیست که بخواهم به آنها  چیزی را بفهمانم.چه آنکه آنها اگر می خواستند بفهمند زودتر از اینها فهمیده بودند.لکن آنها خودشان نمی خواهند بفهمند و دوست دارند در نافهمی خودشان باقی بمانند و به نافهم بودن خود می بالند.

مقصود از این نوشته برطرف کردن مشکلاتم با مسئولین دانشگاه هم نیست.چه آنکه هرچه که باید گفته می شد را پیشتر گفتم و مقصودم را نفهمیدند یا خودشان را به نفهمیدن زدند و دیگر مرا توانی بیش از این نیست که بخواهم به آنها بفهمانم.

چه آنکه نرود میخ آهنین در سنگ.

این نوشته هیچ قصد و منظور و هدف خاصی ندارد.هرچند در حد و اندازه ای نیستم که بخواهم خود را با نویسنده ی بزرگی چون هدایت مقایسه کنم و هرچند این نوشته هیچ ربطی به بوف کور هدایت ندارد اما همانند او که برای سایه اش می نوشت من هم قلم به دست گرفتم و برای سایه ام می نویسم.

چرا که تنها کسی که مرا همیشه درک می کرد سایه ام بود و جز سایه ام هیچ وقت هیچ کس مرا درک نمی کرد و حرفهای مرا نمی فهمید.در کمیته انضباطی به من گفتند چرا روی صفحه ی فیس بوکم نوشتم سرنگون باد جمهوری اسلامی؟آنجا من در دلم گفتم شما باید از خود بپرسید که چه کردید که من  هم نسلانم به جایی رسیدیم که گفتیم سرنگون باد جمهوری اسلامی.

نمی دانم از کجا حرفهایم را ادامه دهم و از چه بگویم؟از آرمان های خاک خورده ی یک انقلاب بگویم؟انقلابی که ملیون ها مرد و زن و پیر و جوان ایرانی در آن شرکت داشتند و به آن امید ها بسته بودند و پشتیبان آن بودند و در راه پیروزی آن خون ها دادند،انقلابی که در ابتدا نه تنها در داخل ایران که حتی در نزد افکار عمومی آمریکا و اروپا هم از آن با احترام یاد می شد،چرا الان به جایی رسیده که در داخل مرزهای کشور خودش هم هزاران مخالف و معاند دارد؟

 از انقلابی بگویم که قرار بود به حاکمیت خدایان زمینی پایان دهد و بعد از چند هزار سال مردم این سرزمین به جای خدایان زمینی فقط در برابر الله آسمان ها تعظیم کنند؟انقلابی که قرار بود به حاکمیت طاغوت پایان دهد؟انقلابی که قرار بود تحقق همان وعده ی الهی باشد که همانا مستضعفین وارثان من روی زمین اند لکن بعد از سی سال دیدیم مستضعفین همان مستضعفین ماندند و مستکبران قبلی رفتند و مستکبران جدیدی جای آنها را گرفتند؟

انقلابی که قرار بود به بهره کشی مستضعفین توسط مستکبرین پایان دهد چه شد که بعد از سی سال بهره کشی کمتر نشد که هیچ،بیشتر هم شد؟انقلابی که قرار بود به مناسبات پادشاهی در این کشور پایان دهد و نظام برآمده از آن عاری از تملقات و چاپلوسی ها و بسیاری از ویژگی های نظام های پادشاهی تاریخ ایران باشد چه شد که بعد سی سال می بینیم همان مناسبات و همان تملقات و چاپلوسی ها در ظاهری جدید بازتولید شده است؟

انقلابی که قرار بود به حکومت فردی در این کشور پایان دهد چه شد که بعد از سی سال در نظام برآمده از آن حکومت فردی بازتولید شده است؟انقلابی که قرار بود در نظام برآمده از آن حرف اکثریت ملت فصل الخطاب باشد چه شد که بعد از سی سال به ما می گویند فقط حرف یک نفر فصل الخطاب است؟انقلابی که قرار بود کشورمان ایران را از کشوری که در هر فرصت دست در دست ابرقدرتها و زورمندان و زرسالاران آمریکایی و انگلیسی بود به کشوری که حامی و پشتیبان مردم مظلوم سراسر جهان باشد تبدیل کند لکن بعد از سی سال دیدیم جنایت ها در سوریه و چین(مسلمانان ترک زبان استان سین کیانگ)می شود و خون های مسلمین در سوریه و چین می ریزد و نظام ما تایید می کند(در سوریه)و یا سکوت می کند(در چین).از انقلابی بگویم که  قرار بود بعد از پیروزی آن نظامی در ایران بر سر کار آید که بر مبنای اسلام مبشر آزادی باشد و نه اسلام طالبانی.انقلابی که قرار بود بر مبنای اسلام آیت الله طالقانی ها و آیت الله منتظری ها  باشد و نه اسلام نواب صفوی ها.

انقلابی که قرار بود به حاکمیت اقتصادی بازار آزاد و اقتصاد کاپیتالیستی در کشورمان پایان دهد لکن سی سال گذشته و آقایان در همان حال که از نظام اقتصادی غرب انتقاد می کنند،خود نتوانستند نظام اقتصادی کشور را اصلاح کنند.پیش از انقلاب روشنفکران ما،نویسندگان ما،دانشجویان ما،می نالیدند که آزادی قلم نداریم و آزادی بیان نداریم.

انقلاب کردند با آن وعده که در جمهوری اسلامی دگر اندیشان و حتی کمونیست ها و حتی آنان که با اساس انقلاب مخالفت اند به شرط توطئه نکردن و دست نبردن به اسلحه از آزادی کافی برای بیان نظراتشان برخوردار باشند.اما بعد از سی سال آیت الله مصباح یزدی(پدر معنوی احمدی نژاد و لیدر اصلی جبهه متحد اصولگرایان)میگوید همه این وعده ها مصلحت آن زمان بوده است و بعد سی سال می بینیم ایران رکورددار بستن نشریات و روزنامه ها و زندانی کردن روزنامه نگاران و دانشجویان و روشنفکران در جهان شده است؟دو سده ما را تحقیر کرده بودند و حرمت و کرامت مردم مان را لگدمال کرده بودند و به نوامیس ما تجاوز کرده بودند و نه شرفی برای مردانمان باقی گذاشته بودند و نه عصمتی برای زنانمان و به همین خاطر انقلاب کردیم تا حرمت و عزت و کرامت از دست رفته مان به ما بازگردد و با غرور بگوییم ایرانی هستیم ولی بعد از سی سال دیدیم باز حرمت و کرامت مردم مان را لگدمال می کنند و نوامیس کشورمان در شیخ نشین های دوبی و دوحه و ابوظبی و شارجه  بی عصمت می شوند و دست به دست می گردند.(آن آقایان با غیرتی(!!!)که به خاطر عکس گرفتن چند دختر و پسر کفن می پوشند که اسلام به خطر افتاده چرا درباره تن فروشی دختران ایرانی در دوبی سکوت کردند؟)انقلابی که قرار بود پایانی بر درد های چندهزار ساله ما ایرانیان باشد،خود آغاز درد بی درمان جدیدی برای ما شد؟

از انقلابی بگویم که پیشگامان و پیشتازان آن امروز یا در خارج از ایران یا در داخل زندان های ایران به مخالفان و معاندان اصلی آن تبدیل شدند و یا در همان ابتدای انقلاب به جوخه اعدام سپرده شدند؟سی سال پیش انقلاب کردیم چون به ما گفته بودند حکومت جمهوری اسلامی همان حکومت عدل علوی خواهد بود.

همان علی که در نهج البلاغه گفته بود:اگر من علی می خواستم می توانستم هیچ نانی نخورم مگر از مغز گندم تهیه شده باشد و هیچ نوشابه ای نخورم مگر عسل در آن آمیخته باشد و هیچ لباسی نپوشم مگر تار و پودش از حریر باشد.من می توانستم چنین کاری کنم.اما محال است که هوای نفس من بر من غلبه کند.من آن قدر هوای نفسم را اجازه نمی دهم بر من غلبه کند که حتی وقتی سر سفره می نشینم بر من عار است که بهترین غذای سفره را انتخاب کنم.دستم را به طرف کم ارزش ترین غذای سفره دراز می کنم.به خاطر اینکه احتمال می دهم در کشور من کسانی باشند که هیچ وقت سیری را به یاد نیاورند و هیچ وقت امید به یک قرص نان هم نداشته باشند.چون احتمال می دهم نمی توانم غذای خوشمزه تر را انتخاب کنم.من چگونه بخوابم در حالی که احتمال می دهم در اطراف من شکم های گرسنه باشند و از شکم گرسنه خوابشان نبرد؟

من چگونه از آن شاعر جاهلی عرب کمتر باشم که گفته بود برای یک انسان همین ننگ بس که سیر بخوابد در حالی که احتمال می دهد همسایه اش از گرسنگی خوابش نبرد؟من فقط و فقط باید قناعت کنم که در کوچه و بازار به من اشاره کنند و بگویند او خلیفه ماست؟من نباید در سختی های زمانه با مردم مشارکت داشته باشم؟اما بعد از سی سال هر چیزی که ممکن بود در این حکومت دیدیم جز عدل علوی.

حکومت عدل علوی آن بود که مولا علی به دخترش که زیوری را از بیت المال به امانت گرفته بود گفته بود اگر این زیور را به امانت نگرفته بودی اولین دختر هاشمی بودی که به خاطر خیانت در بیت المال مسلمانان مجازات می شدی.اما بعد از سی سال در این حکومت دیدیم آقازاده ها پول نفت یک ملت را همانند ارث پدری بالا می کشند و کسی هم نمی تواند به آنها اعتراض کند و اگر امثال احمدی نژادها به آقازاده ها اعتراض می کنند فقط برای روز های انتخابات است تا رای جمع آوری کنند و فقط هم به آن آقازاده هایی اعتراض می کنند که با پدرانشان مشکل دارند و صد البته بعد از انتخابات دوباره همان آش و همان کاسه.بعد از سی سال در حکومتی که قرار بود به مثال حکومت عدل علی باشد هزار ملیارد تومان پول گمشده را این رییس جمهور عدالت محور(!!!)و ضد فساد(!!!)اختلاف محاسباتی می داند و سه هزار ملیارد تومان در زمان این رییس جمهورمخالف فساد(!!!)اختلاس می شود و آب از آب تکان نمی خورد.

حکومت عدل علی همان حکومتی بود که وقتی علی به شهر انبار رفته بود و عده ای زیادی از مردم به استقبال ایشان رفتند، ایشان خشمگین شدند و به مردم  گفتند:چرا کاری می کنید که برای شما سودی ندارد و برای من زیان دارد؟شما که به استقبال من می آیید،من نمی توانم به خاطر اینکه به استقبال من می آیید سهم شما را از بیت المال بیشتر کنم.پس برای شما که به استقبال من می آیید سودی ندارد.ولی برای من علی زیان دارد.چون وقتی با این حالت به استقبال من می آیید من کم کم فراموش می کنم بنده ای از بندگان خدا هستم.کم کم فکر می کنم خود خدا هستم.

اما در  این حکومت ملیارد ملیارد پول خرج می شود برای استقبال از مقامات و رجال حکومتی و آیا این همان حکومت عدل علوی است؟وقتی در نهج البلاغه خوانده بودم که مولا علی گفته بود:شنیده ام که لشکریان من زمانی که به سوی معاویه می رفتند،از شهری می گذشتند.دختری یهودی را یافتند.زیور پای آن دختر را به زور از پایش در آوردند.من که این خبر را شنیدم،هم چون مارگزیده به خود می پیچیدم.از خدا تقاضای مرگ کردم.گفتم علی بمیرد بهتر از این است که در زمان فرمانروایی او به ظلم از یک دختر یهودی بخواهند زیور به در آورند و وقتی مقایسه می کنم آن را با حکومت جمهوری اسلامی و جنایت های سال های 60تا63واعدام بدون محاکمه 5هزار زندانی سیاسی در تابستان سال67 و قتل های زنجیره ای و جنایات زندان کهریزک و قتل عام معترضان بعد از انتخابات 88،چگونه می توانم باور کنم که جمهوری اسلامی همان حکومت عدل علوی است؟همان علی که گفته بود:هرجا ستمی بر مردم رود و حکومتی ها بی اطلاع بمانند و یا مطلع شوند و مدارا کنند،نقض پیمان رسول خدا شده است.همان علی که گفته بود هر جا که خورشید  در سرزمین های اسلامی بتابد،اگر کارگزاران ما ظلمی یا فسادی کنند،ما مسئولیم.ما نمی توانیم بگوییم خبر نداریم.از این ظلم ها.باید خبر داشته باشیم اما در این حکومت با نسبت دادن همه این جنایات به عده ای خودسر صورت مساله را پاک می کنند و آیا این همان حکومت عدل علی است؟

سی سال پیش به ما وعده داده بودند که در جمهوری اسلامی رییس جمهور اگر یک سیلی بیجا به کسی بزند،ساقط است.تمام است ریاست جمهوریش و باید برود سراغ کارش.آن سیلی را هم عوضش را باید بخورد توی صورتش.ولی بعد از سی سال چه دیدیم؟

به قول آقای تاج زاده رییس جمهوری که در پاریس به ما وعده داده شده بود کجا و رییس دولت کنونی کجا که وزارت کشورش پرچمدار انحلال احزاب منتقد است و وزارت ارشادش دشمن مطبوعات آزاد.وزارت اطلاعاتش شرکت کنندگان در دعای کمیل را به صورت فله ای دستگیر می کند و وزارت علومش درصدد حذف استادان مستقل و پاک سازی دانشجویان منتقد است و در چنین وضعیتی آقای احمدی نژاد اعلام می کند بالاترین حد دموکراسی و آزادی در دنیا در ایران است(!!!)سی سال پیش به ما وعده دادند که در جمهوری اسلامی میزان رای ملت است و قوای مملکت ناشی از اراده ملت است و الان می بینیم میزان رای اقلیتی است که بر اکثریت تحمیل می شود و وقتی به خیابان می رویم که بگوییم رای ما کجاست،تنها جوابی که می شنویم جواب باطوم و گلوله است.

آری ما نسل سوم انقلاب متهمیم و باید مجازات شویم.به خاطر همه این پرسش ها که در ذهن داریم،باید از تحصیل محروم شویم.باید کهریزکی شویم.باید زندان برویم.باید اعدام شویم.

آری ما متهمیم.ما متهمیم که همیشه سوال در ذهن داریم و به جای اینکه به سوالات ما جواب دهند با باطوم و گلوله در خیابان و با حکم اخراجی و تعلیقی در دانشگاه با ما برخورد می کنند.

آری ما متهمیم.

آری گالیله هم متهم بود که می گفت زمین گرد است.

ما هم متهمیم.ما را مجازات کنید.ما متهمیم.آری داستان ما این چنین بود برادر.علی حقیقتی بر گونه ی اساطیر است و فاطمه فاطمه است و پیروان علی رنج ها باید کشند تا حکومت عدل علی را برقرار کنند و یکی از آن رنج ها شهادت است و پس از شهادت زینب ها هستند که باید راه حسین ها را ادامه دهند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید