روزهای 26 و27 ماه مه 2011 سران هشت کشوربزرگ صنعتی درشهردوویل فرانسه گردهم آمدند ودرباره چکونگی حمایت ازجنبش دموکراسی خواهی درخاورمیانه به گفتگو پرداختند . در پایان این کنفرانس دو روزه تصمیم گرفتند مبلغ چهل میلیارد دولاربرای تحکیم دموکراسی درکشورهائی که مردم بحرکت در آمده اند اختصاص بدهند نیمی ازاین مبلغ از طرف صندوق بین المللی پول ونیم دیگرتوسط کشورهای صنعتی پرداخت خواهد شداین کمک هامشروط خواهد بود به وجودانتخابات آزادومنظم ،آزادی احزاب وسندیکاهای مستقل ،آزادی بیان ،آزادی مطبوعات ، مبارزه با فساد و اصلاح پلیس وارتش.
دولت هائی که شرایط ذکرشده رارعایت نکنند وبه نقض حقوق بشر بپردازند مورد تحریم قرارخواهند گرفت ودرعوض کمک به نهاد های مدنی افزایش خواهد یافت . شروط یاد شده رامسئولین اتحادیه اروپا تنظیم وبه کنفرانس سران هشت کشور بزرگ صنعتی ارائه داده بودند . گفتنی است که کشور های اروپائی دررابطه با تونس ومصرازوقایع عقب مانده بودند ولی خیلی زود سیاستهای خود رااصلاح نمودند وشروع کردند به کمک و تاثیرگذاری روی این حرکات دموکراتیک .
اکنون دنیای عرب بعد از دهه ها سکوت مانند آتشفشانی که از خواب گران برخیزد با غرشی سهمگین بپا خاسته است و دیگر کسی نمی تواند اعراب را به بی عملی و کم بها دادن به دموکراسی متهم کند موج عظیم این بیداری نه تنها کشورهای همسایه را فراخواهد گرفت بلکه ژئوپلیتیک منطقه وسیاست های جهانی را نیز دگر گون خواهد ساخت ودر این میان نقش جامعه مدنی وفعالین سیاسی فرهنگی که سال ها با بجان خریدن زندان وشکنجه و تبعید زمینه اجتماعی این بیداری را فراهم کردند قابل تقدیراست عظمت حرکت فعلی نشان دهنده کارسترگ فرهنگی است که دراعماق جامعه انجام گرفته است ودردهه گذشته تکنولوژی مدرن ارتباطی تاثیراین فعالیت ها راصد چندان کرده است .
دهه نخستین قرن بیست یکم دوران انفجار اطلاعاتی با استفاده از تکنولوژی مدرن بود واکنون اینترنت، تلفن موبایل
وتلویزیونهای ماهواره ای نقش بزرگی دراطلاع رسانی بازی میکنند وتمام سدهای سانسور رامی شکنند وآزادی بیان از طریق شبکه های مجازی توسعه می یابد درگذشته بعلت انحصاری بودن رسانه ها درنظام های دیکتاتوری مخالفان رژیم حق اظهارنظروانتقال پیام به جامعه رانداشتند اما امروزبااستفاده ازتکنولوژی مدرن نظریات خودرابیان می کنند وتاثیرمیگذارند و افشاگری آنان نامشروع بودن رژیم های حاکم راعیان می سازد ودر میان مردم انگیزه تغییروضعیت جامعه رابوجود میآوردوشرایط ذهنی جنبش دموکراسی خواهی درخاورمیانه وخاورنزدیک ازاین طریق فراهم شده است شرایط عینی نیز بخاطر فقر شدید ، فساد فراگیر ، بیعدالتی ونا کارآمدی حکومت ازقبل وجود داشت واکنون قانون اساسی انقلابات عمل میکند یعنی مردم حکومت را نمی خواهند و حکومت نیز قادر نیست مانند گذشته حکومت کند .
هنوزخیلی زود است که در باره سرنوشت نهائی جنبش دموکراسی خواهی که به بهاراعراب معروف شده وتک به تک جنبش های اعتراضی درکشورهای عربی قضاوت قطعی انجام بگیرد ولی تحولات ماههای گذشته ثابت کرده که این حرکات محتوای کاملا دموکراتیک دارند وبرخلاف نظر کسانی که می ترسند این حرکات اسلام گرائی را تقویت کند ، هیچ یک ازاین حرکات متاثرازاسلامیسم نمی باشند وازارزش هائی دفاع می کنند که جهانشمول هستند شعارهای ایدئولوژیک وکلیشه ای که طی شصت سال گذشته ازمشخصات جنبشهای عربی بود درگردهمائی ها بچشم نمیخورد ومبارزات درمجموع خشونت پرهیزهستند. پیروزی سریع ملل تونس و مصر باعث گسترش حرکات میلیونی مردم از مراکش تا یمن شد وآشکار بود که ضد انقلاب درمقابل انقلابات دموکراتیک بسادگی و بدون مقاومت عقب نخواهد نشست و دیدیم که ننشست .
جنبش های دموکراسی خواهی در منطقه با تداوم وگسترش خود عملا درحال تبدیل شدن به انقلابات تمام عیار هستند . تجربیات تاریخی نشان می دهند که پروسه گذار از دیکتاتوری به دموکراسی در هیچ جامعه ای سهل و ساده نبوده است بویژه در مرحله مابین جنبش دموکراسی خواهی پیشگامان جامعه و وارد عمل شدن مردم برای استقرار عملی دموکراسی همواره با درگیری های طبقاتی و نبرد کهنه ونو توام بوده است اما بیداری ملی پیروزی دموکراسی را در درازمدت تضمین خواهد کرد .
کشته شدن اسامه بن لادن نیز پایان یک دوران است وازهر جهت بنفع جنبش دموکراسی خواهی درمنطقه تمام خواهد شد . بعضی ازصاحبنظران غربی مرگ بن لادن را با فروریختن دیوار برلین مقایسه می کنند که آغاز پایان سیستم های سوسیالیستی آن زمان بودزیرادردنیای سیاست گاهی سنبل بیشترازعمل تاثیر دارد بن لادن سنبل خشونتی بود که بدون درنظرگرفتن واقعیتهای موجود دنیای معاصرمیخواست اسلام اولیه رابازسازی کند بنوشته مجله آفریقای جوان بنقل از یک مرکزتحقیقاتی امریکا ئی محبوبیت بن لادن نسبت به سال 2001 درتمام کشورهای اسلامی بجزنیجریه فوق العاده کاهش یافته بود دراندونزی کاهش33 درصد ودرمصر 36 درصد بوده ودرلبنان فقط یک درصد مردم تفکر اورا قبول داشتند یعنی قبل از آنکه بن لادن کشته شود تفکر و راه اواز طرف مردم طرد شده بود .
مقایسه جنبش های فعلی با مبارزات گذشته اعراب نشانگرسیاسی تر بودن جنبشهای دموکراسی خواهی حاضر میباشد وپیداست که سیاست بمعنی مدرن کلمه به جوامع عربی باز گشته است و دیگر قدرت سیاسی تنها از لوله تفنگ بیرون نمیاید.درچنین شرایطی چنانچه جامعه جهانی سیاست یک بام ودوهوادرمساله فلسطین را کنار بگذارد وازدیکتاتورها حمایت نکند می توان امیدواربود که مبارزه سیاسی خشونت پرهیز دردنیای عرب نهادینه شود .
حضور مجدد مصر با سیاست های دموکراتیک اوضاع منطقه را کاملا دگرگون خواهد ساخت . مصر خواستگاه اصلی تحولات سیاسی دوقرن اخیر دردنیای عرب بوده است وغیبت سی ساله آن دررقابت های منطقه ای به خاطرهم پیمانی اش با اسرائیل به رژیم های ارتجاعی از جمله به جمهوری اسلامی ایران اجازه داده بود تابا تزریق دولارهای نفتی اعتراضات ومبارزات برحق مردم منطقه رابه واپسگرائی وتاریک اندیشی و جنگ شیعه و سنی سوق دهند ومبارزات سیاسی و اجتماعی را از محتوای دموکراتیک تهی سازند .
تحولات دموکراتیک فعلی بطور طبیعی ناسیونالیسم عربی را تقویت خواهد کرد اما این ناسیونالیسم ازنوع پان عربیسم دوران عبدل الناصرنخواهد بود زیراناسیونالیسم امروزواقع گراست نه آرمان گرا و مشخصه اصلی ناسیونالیسم جدید عربی جنبه اعمال حاکمیت ملی در سیاست خارجی خواهد بود .
بی شک کشورهائی که تغییر وضع موجودرا به ضرر خود ارزیابی می کنند خواهند کوشید از ناسیونالیسم عربی یک دشمن خیالی جدید درست بکنند وآنراجانشین بنیادگرائی اسلامی بسازند زیرا با آگاهی و بیداری نسل جوان دوران بنیادگرائی اسلامی بپایان رسیده است .ناسیونالیسم جدید عرب برتری طلب نبوده بلکه خواهان حقوق برابر در صحنه بین المللی است و نه تنها تشنج زا نخواهد بود بلکه تضمینی خواهد بود برای صلح پایدار درمنطقه خاورمیانه وخاور نزدیک .
اسلام میانه رونیزمکمل این ناسیونالیسم خواهدبود که تجربه موفقی درترکیه بدست اورده وهم اکنون درتونس ، مصر و مراکش درحال تثبیت موقعیت خویش است .
پیروزی ملل تونس ومصردرتغییررژیمهای دیکتاتوری نورامیددردل همه آزادگان ایجادکرده وتمام دیکتاتورهای منطقه رانیز بوحشت انداخته است .این دیکتاتورهااز یک طرف به اصلاحات نیم بند دست میزنند وازطرف دیگر با تمام قدرت آماده شده اند تا دربرابرجنبش دموکراسی خواهی مقاومت بکنند بوتفلیقه رئیس جمهورالجزایر برای مقابله باتظاهرات آرام سه هزار نفر درشهرالجزیره ، سی هزار پلیس وژاندارم بسیج می کند وهمچنین این دیکتاتورها برای حفظ قدرت بیکدیگرمتکی میشوند که نمونه آن شورای همکاری کشورهای خلیج است که تاچندی پیش این شورایک باشگاه تجاری بود ولی باشروع اعتراضات دربحرین وعمان خیلی زود به یک سازمان نظامی شبیه ناتوتبدیل شد که اگریکی ازشش عضو آن مورد تهاجم قراربگیرد بقیه اعضاء باید باتمام قدرت بدفاع ازآن برخیزند وبدینسان بود که عربستان سعودی هزارنفرنیروی زرهی وعمارات متحده هم پانصدنفرپلیس به بحرین اعزام کردندوبرای حفظ وضع موجودمردم معترض بحرین راسرکوب نمودندوبدنبال آن ده میلیارد دولاردراختیاربحرین وده میلیارد دیگردراختیارعمان گذاشتند تا اقدامات واصلاحات لازم را برای جلوگبری از شورش وجلب رضایت مردم انجام بدهند . اردن و مراکش نیز در کنفرانس جده خواهان عضویت درشورای همکاری خلیج شدند که مقدمات عضویت آنان فراهم شده است.
علیرغم شکست حرکت بحرین وتغییرشکل حرکت لیبی وتبدیل آن به جنگ داخلی جنبش دموکراسی خواهی که ازتونس شروع شد وبعد ازسرنگون کردن دیکتاتورهای تونس ومصرسراسر خاورمیانه رافراگرفت درحال تبدیل شدن به یک رنسانس فرهنگی است ومیتوان گفت که این حرکت نوعی استعمارزدائی فکری است که انسان خاورمیانه ای را از اسارت دگم های ایدئولوژیک رها خواهد ساخت. امرموسی رئیس اتحادیه عرب معتقداست که این جنبش هااز مرزهای کشورهای عربی فراتر خواهد رفت وازجمله ایران را نیزدر بر خواهد گرفت .
ملل منطقه ازدویست سال پیش وبعدازفتح مصربوسیله ناپلئون بناپارت نه تنهااستقلال سیاسی واقتصادی بلکه استقلال فکری خویش رانیزازدست داده بودند حفرکانال سوئزدرقرن نوزدهم وییدایش معادن عظیم نفت درقرن بیستم اهمیت استراتژیک منطقه خاورمیانه رابرای اقتصاد وامنیت جهانی صد چندان کرده بود ولی بدلایل گوناگون داخلی و خارجی سیستم های استبدای حکومت و عقب ماندگی اجتماعی تداوم یافت وعلیرغم اینکه بعدازجنگ دوم جهانی تااندازه ای استقلال سیاسی بدست آمده بود امااستقلال فکری واعتماد بنفس هنوزوجودنداشت وبا شکست اعراب درسال 1967 ازاسرائیل نوعی احساس عجز و ناتوانی نیزبدان افزوده شده بود بعد از آن شکست بود که عشق به زندگی جای خود را به ستایش شهادت و فدا شدن داد بدینجهت ملل منطقه بویژه اعراب در شش دهه گذشته برای رسیدن به آزادی و کرامت انسانی خود ابتدابه پان عربیسم سپس به سوسیالیسم ونهایتا به اسلامیسم پناه آوردندتا بلکه از سلطه خارجی واستبداد داخلی آزادشوند ولی آن مکاتب فکری بدنبال مدینه های فاضله خودبودند وبه انسان وآزادی او بهاء لازم رانمیدادند وجامعه ایده آل آنها حتی اگرکاملا تحقق مییافت نسبت به سیستم های مدرن در جهان آزاد چندین مرحله عقب مانده تربود ولذایکی پس ازدیگری شکست خوردند وبرای انسان خاورمیانه ای راهی جز روی آوردن به عصیان علیه وضع موجود وسرنگون کردن دیکتاتورها باقی نماند.
جنبش دموکراسی خواهی فعلی برخلاف جنبش های اجتماعی در دوقرن گذشته انسان آزاد را درکانون توجه خود قرار داده است که درصورت موفقیت ، استعمارزدائی فکری راکامل خواهد کرد و میماند استعمار زدائی اقتصادی که انسان های آزاد آنرا نیزعملی خوهند ساخت . شخصیت های کاریسماتیک وپدران ملت جنبش های فعلی را رهبری نمی کنند بلکه آغازگرها وهدایت کننده ها نسل جوان وسازندگان دنیای فرداهستند که میخواهندمانندانسانهای آزاد ودرجامعه ای دموکراتیک زندگی بکنند .
جنگی بی امان بین حاکمیت ومردم آغازگردیده است حاکمیتی که از مردم جداست وتوسط جوانان محاصره شده است . طبق آمارسازمان ملل متحد برای توسعه کشورهای عرب که درسال 2009 منتشر شده یکصد میلیون نفرازجمعیت کشورهای عربی را جوانان بین 15 تا 29 سال تشکیل می دهد که عموما باسواد ولی فاقد شغل می باشند همین ها هستند که می خواهند دیکتاتورها را سرنگون بکنند اما موانع راه نیز کم نیستند هنوزدرآغاز راه هستیم وخوش بین ترین تحلیلگران بین پنج تا ده سال برای دموکراتیزاسیون کامل منطقه زمان پیش بینی میکنند تجربه قرن گذشته نشان میدهد که دراغلب کشورهای منطقه گذارازخواست دموکراسی بتحقق عملی دموکراسی با مشکلات زیادی همراه خواهد بوداین راه مستقیم طی نخواهد شدوبا شکستهاوپیروزیها ئی توام خواهد گشت انقلابهای دموکراتیک میتوانند مصادره بشوند و یا حتی خفه گردند ولی دوباره جوانه خواهند زد.
دیکتاتورها سراسیمه به اقدامات جنایتکارانه وجنون امیز دست می زنند . لیبی ، یمن وسوریه مقابل چشمان ما هستند اماجنبش دموکراسی خواهی اگرهم موقتا دربعضی ازاین کشورها شکست بخورد دیری نخواهد گذشت که باردیگراز نو متولد خواهد شد زیراگلوبالیزاسیون وگردش آزاد اطلاعات وانقلاب انفورماتیک و آگاهی عمومی زمینه های باز تولید جنبش دموکراسی خواهی را فراهم می کنند. دراینجا باید ازتاریخ تحول دموکراسی درس گرفت وتجربه آموخت .
اولین درس اینست که دموکراسی درزادگاه خود یعنی اروپاشکننده بوده وبارها با پیروزی وشکست همراه بوده است . در فرانسه انقلاب 1789 به ترور ختم شد پس از آن ترمیدور وبدنبال آن سیستم امپراطوری بر قرار شد که با سقوط امپراطوری نیز نظام سلطنتی بر قرار گشت .
فراموش نباید کرد که در قرن بیستم فاشیسم درایتالیا دموکراسی را نابود کرد و نازیسم دموکراسی آلمان رااز بین برد وفرانکیسم دموکراسی اسپانیا راشکست داد و شوروی بعد از جنگ دوم تاسال 1989 دراروپای شرقی حکومتهای خودکامه ایجاد کرد با این حال مردم دیدند که بعد از رژیم های پوپولیستی درفرانسه ،آلمان ، ایتالیا واسپانیا دموکراسی از نو جوانه زد ومستقر شد .
دومین درس پرنسیپ های آزادی است یعنی انحطاط دیکتاتوری می تواند به شورش انقلابی منجرشود ویا ماجراجوئی انقلابی می تواند به دیکتاتوری ضد انقلابی ختم شود نظیراسپانیا درسال 1936 که تفرقه و جدال بین کونیست ها ، آنارشیست ها و لیبرال ها به شکست آنها واستقرار دیکتاتوری فرانکو منجر شد .
اکنون انقلاب درکشورهای عربی نتیجه انحطاط دیکتاتوری هاست که ثروت ملی را به خود واطرافیان شان اختصاص داده بودند و درپی ایجاد نوعی حکومت موروثی بودند. همچنین این نگرانی وجود دارد که بهاراعراب شقه شقه شود ، پراکنده گردد ونتایج غیرمنتظره ای ببارآورد که ناشی از نبود شرایط لازم برای نهادینه شدن دموکراسی دراین جوامع است نمونه های اروپا در بالا ذکر شد حال علت ها را باید شناخت :
1 – دموکراسی به مبارزه نظری میدان می دهد . در این مبارزه ممکن است حزبی پیروز شود که دشمن دموکراسی است مانند آلمان درسال 1933 واسپانیا درسال 1936
2 – دموکراسی اندیشه های غیر دموکراتیک راتحمل میکند اما این سوال مطرح است که تا کجا و تاکی؟ لذا دموکراسی نامحدود وجود ندارد ودموکراسی همواره درچارچوب معینی تعریف می شود واهرم های دفاع از خود رابوجود میاورد واگرچنین نکند ازبین می رود .
3 – دموکراسی مبارزه رقابتی افکار مخالف را می پذیرد دراین رابطه تنها پرنسیپ آزادی عقیده و انتخابات آزاد است اما انتخابات آزاد همیشه به آزادی منجر نمی شود .
4 – دموکراسی نیاز به شرکت گسترده مردم در زندگی اجتماعی و نهادهای دموکراتیک دارد . از این روی دموکراسی یک خطر کردن تاریخی یا بزرگترین ریسک تاریخی است .
با وجود دلمشغولی هائی که در باره انحراف از دموکراسی وجود دارد باید پذیرفت که انسان متمدن تابحال نتوانسته است حکومتی کاملتر،پایدارتروعقلانی ترازدموکراسی ابداع وکشف بکند وطی دوقرنی که ازپیدایش اولین دموکراسی مدرن میگذرد ثابت شده است که دموکراسی پارلمانی وسیستم نمایندگی وجابجائی مسئولین حکومتی بارای مردم مناسب ترین شکل حکومت میباشد بدینجهت جوامع پیشرفته وآزادهمگی حکومتهای دموکراتیک دارند که حکومتگران با رای مردم می آیند وبا رای مردم نیز میروندآلکسی توکویل متفکر قرن نوزدهم فرانسه در کتاب «دموکراسی آمریکا» ضمن تجلیل ازنقش مردم دردموکراسی ،نقاط قوت و ضعف آنرا نیزازروی تجربه آمریکا توضیح داده است .
دموکراسی برای نهادینه شدن درکشورهای خاورمیانه با فرهنگ این جوامع آداپته خواهد شد وضمن جذب پرنسیپ های جهانشمول ویژگی های خود رانیز خواهد داشت . شعار های مترقی و جنبش های دموکراسی خواهی درکشورهای عربی نشان میدهند که دموکراسی مخصوص جوامع غربی نیست بلکه یک دستاورد بشری است که به همه انسانها تعلق دارد وهمه جوامع بارسیدن به بلوغ سیاسی میتوانند حکومت دموکراتیک خود را داشته باشند . دیگر کسی نمیتواند ادعا بکند که فرهنگ جوامع اسلامی وروحیه مردم منطقه خاورمیانه بادموکراسی سازگارنیست واینان محکومند یا به دیکتاتوری غیرمذهبی و یا به استبداد دینی تمکین کنند .
ماشااله رزمی 27 ماه مه 2011 - پاریس
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید