رفتن به محتوای اصلی

لالۀ داغدار

لالۀ داغدار
 

 


گذر از ظلمت آسان بود، آسان

اگر مُزدورِ باد وُ سود وُ سودا؛

نبود وُ مُرده می بود

و در تن هر دَم این طبلِ طلبکار

نمی کوبید گستاخ وُ چنین آشفته با من

طَمَع در مُویرَگهایم چو مُوران

به سرمستی وُ خوش رقصی نمی چرخید

اگر وَرزاوِ زور وُ آز وُ قدرت را

عِنان پیچیده بودم سخت وُ سنگین

چنان اینسان که می بینی نبودم

ندیدی یُوزِ دست آموزِ آرام

که چون دریوزه در کُنجی بپوسد

و یا چون برگِ بی سامانِ در توفان

زِ هر سو رانده در عُزلت بمیرد

 

به هنگامی که باید گفت؛

نگفتم هیچ وُ در خاموش بنشستم

به هنگامی که باید رفت؛

نظر در خویش کردم در پریشانی شکستم

چو عزرائیل آوازِ دگر خواند

در وُ دروازه بگشودم به رویَش شاد وُ خندان

فریب اش طعمِ خون می داد وُ اما

منِ خوش باور این را دیر دانستم

چنان در شهوتِ شُهرَت فرو رفتم

که از یادم زُدود آخر کِه بودم

به حِرص وُ سِحرِ سکه با سُکوتم

به قربانگاه رفتم چون مترسک یا نگهبان

به شاباش وُ به نوشانوش سرگرم

نبودم آگه از قَعرِ لجنزار

پرِ پرواز بی پروا شکستم

زِ شوقِ آسمان وُ پَر کشیدن دیده بستم

قفس شد خانه وُ آرامشِ جان

زِ گلشن ها و یارانم گسسستم

زلالِ آب را از دست دادم

عطش را چاره از مُرداب جُستم

عُروجم شد حَضیضِ ذلتِ خویش

رهِ انسان نهادم، دیو گشتم

 

ندیدم داغِ لاله در دلِ دشت

زمان افسونگری آرام بگذشت

 

به قربانگاه دیگر کس ندیدم

به جز خود را که بودم؛ واپسین کس

2014 / 9 / 24

http://rezabishetab.blogfa.com‍

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید