رفتن به محتوای اصلی

نامه سرگشاده دو تن از فعالین دانشجوئی به حبیب الله پیمان و عزت الله سحابی

نامه سرگشاده دو تن از فعالین دانشجوئی به حبیب الله پیمان و عزت الله سحابی

مرتضی سیمیاری عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و حنیف یزدانی عضو سابق این تشکل نامه ای خطاب به حبیب الله پیمان و مهندس عزت الله سحابی پیرامون مواضع انتخاباتی شان منتشر کردند. متن این نامه به شرح زیر است:

عالی جنابان آقایان ؛ دکتر پیمان و مهندس سحابی

استادان گرامی

سلام

همانطور که مستحضر هستید چند ماهی از آشکار شدن فعالیت انتخاباتی گروه های سیاسی مجوز دار برای انتخابات ریاست جمهموری دهم می گذرد. در میان تمامی هیاهو های انتخاباتی و اختلافها و اشتراکهای گروهها و کاندیدا ها آنچه سهل الوصول است گرم کردن تنور انتخابات و به قول امروزی ها «جو دادن» است.

آنچنان که میر حسین موسوی در نامه ایی به خاتمی چنین می گوید: «تاخیر خود یا شما یا هریك از دیگر دوستان را در خروج از صحنه مفید به شورانگیزتر شدن فضای انتخابات می‌شناسم».

لیکن آنچه باعث نگارش چنین نامه از سوی این جنابان به استادان گرامی گردید، مواضع انتخاباتی بود که سروان گرامی اتخاذ فرموده اند. امیدمان بر این است که نگارش چنین نامه ایی سبب ایجاد بحث آزاد و گفتگویی صریح و انتقادی که تجلی از فرهنگ دموکراسی می باشد، از سوی آن استادان باشد و در ابتدای امر آمادگی خود را جهت این مسئله به هر شکل و سیاقی اعلام می داریم. امید مضاعفمان بر آن است که این سطور نشان گستاخی برای آن عزیزان نباشد، بلکه بیان انتقادتی از زاویه شاگردانی دلسوز تصور شود.

۱- ضعف مبانی فکری:

جناب آقای مهندس سحابی در مصاحبه با خبر نگار فارس نیوز چنین می گوید: «تنوع قومي موجود در ايران به گونه‌اي است كه نبود يك حكومت مركزي مقتدر باعث هرج و مرج در كشور مي‌شود. فروپاشي و يا تضعيف حكومت مركزي مساوي است با فروپاشي ايران و ما از اين منظر، شديداً مخالف تضعيف پايه‌هاي حكومت هستيم».

آنچه در این گزاره مشهود است ایجاد تضاد بین ارزشهای “استقلال” و “آزادی” و ترجیح دادن استقلال بر آزادی است. در حالی که با اندک نگاهی به تاریخ ایران در می یابیم که در تمام طول تاریخ، ایران در تهدید دشمن خارجی بوده است و اگر آزادی خواهان در تاریخ ایران می خواستند به توصیه مهندس سحابی جامعه عمل بپوشانند ایران بسیار زود تر از اینها ویران می شد. در حالی که هم تاریخ اسطوره ایی ایران در شاهنامه (برای مثال قیام کاوه) و هم تاریخ معاصر در انقلاب ۵۷ و ملی شدن صنعت نفت بر خلاف نظر مهندس سحابی می باشد.

به هر حال مهندس سحابی باید به این پرسش که تفاوت میان منطق فکری اش که بر پایه تضاد بین “استقلال” و “آزادی” به نفع استقلال ایجاد گشته است، با لیبرالیسم که با تضاد بین “استقلال” و “آزادی” و همچنین “آزادی ” و “عدالت” به نفع آزادی بنیان یافته است و یا کمونیسم که “عدالت” خیالی را بر آزادی و استقلال برتر می داند، پاسخ داشته باشند ؟

نکته قابل تامل آن است که جناب آقای مهندس سحابی در حالی دغدغه فروپاشی جغرافیایی ایران را برجسته و مطلق می کنند که شاهد آن هستیم که در اثر اهمال روشنفکران و ضعف فکری ایشان و همچنین دستگاه فکری رژیم حاکم ایران و اشتباهات پی در پی آن دچار فروپای اخلاقی ،اجتماعی و مذهبی گردیده است.

اما نکته مهم آن است که بر خلاف “تابوی استقلالی ” که مهندس سحابی بیان می کند، باید بگوییم که مسئله استقلال، آزادی و عدالت مقوله هایی جدا از یکدیگر نمی باشند. اگر چه تئوری های چپ و راست همواره با ایجاد تضاد بین آنها، سبب پایمال شدن ارزشهای انسانی شده اند ولیکن آنچه مبرهن است این نکته است که استقلال ایران و نجات ملی در گرو آزادی ملت است و آزادی نیز در چارچوب استقلال وبا بهره مند شدن همه مردم از این ارزشها محقق است.

چنانچه در شرایط فعلی و با چنین مختصات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی تهدید به تجزیه و از بین رفتن استقلال با گذر زمان نیز بیشترشده و می شود. به نظر ما با طرح موازنه عدمی می توان در یک زمان هم برای تحقق آزادی های گوناگون انسانی تلاش کرد و هم استقلال جغرافیایی و تمامیت ازضی را نادیده نگرفت.

جناب آقای مهندس سحابی مگر نه بر وفق گفته قران باید آزاد منش و مستقل از هر قدرت فکری، تابو و توتم و یا نظامی بود تا بتوان در صراط حق گام برداشت؟ حال چگونه است که شما استقلال فردی و فکری را وانهاده و استقلال جغرافیایی را سدی در برابر سایر حقوق کرده اید؟

آیا این رفتار بر خلاف سخن علی (ع) نیست که می فرمایند چون شتری دو ساله نه سواری بدهیم و نه شیر.

ایشان در مصاحبه ایی دیگر در باره میر حسین موسوی چنین می فرمایند: «مير حسين موسوي روحيه دموکراتي دارد و انصاف و عدالت از جمله شاخصه‌‏هاي اخلاقي او است».

اما مهندس سحابی باید معیار های خود را برای به کار بردن صفت هایی نظیر “دموکرات”، “منصف” و “عادل ” بیان کنند. سوال نویسندگان این مقال از ایشان این است که آیا حمایت ایشان از موسوی مانند حمایتشان از حسن حبیبی در انتخابات اول نیست؟

جناب آقای مهندس سحابی؛ همانطور که زندگی «زاهدانه و درویشانه حبیبی و سپری کردن روزگار توسط او با دو تا تخم مرغ در روز» (کتاب اولین رییس جمهور ، مصاحبه با عزت الله سحابی) ملاکی بر درستی و انسانیت او نبود دلجویی کردن فرستاده موسوی نیز از پدر بزرگوار شما پس از آن حرکت وحشیانه معیار صفات به کار برده شده توسط شما در باره موسوی نیستند!

دکتر پیمان نیز در مصاحبه ایی میر حسین موسوی را پشتوانه دموکراسی در ایران معرفی کرده اند و به نوعی با این مصاحبه حمایت خویش و گروهشان را از وی اعلام نموده اند.

جناب آقای دکتر پیمان بایستی به مخاطبان و شنوندگان پیامشان، مستندات خود برای این گفته را عرضه کند.

مسلما دکتر پیمان فراموش نکرده اند که نخست وزیر جمهوری اسلامی در شهریور ۶۷ کسی غیر از میر حسین موسوی نبوده است. اما جای سوال آنجاست که ایشان چه عمل، گفته و یا نشانه ایی از سوی موسوی دیده اید که او را پشتوانه دموکراسی در ایران نامیده اند؟

جناب موسوی از آغاز اولین مصاحبه اش بعد از بیست سال از اصول و اسلام ناب و… چنین مفاهیمی دم می زند که به شدت مبهم و حتی برای بسیاری دهشتناک هستند! آنچه از سوی نویسندگان مسلم است این نکته است که مقصود موسوی از «بازگشت به اصول اولیه انقلاب» نه بازگشت به «کومونیست ها هم حق فعالیت دارند» و«میزان رای ملت است» در بین سالهای ۵۷ تا ۶۰ است بلکه ایشان فضای توتالیتردهه ۶۰ را آرزو می کند.

این در حالی است که گمان مان است که مردم ایران تنها و تنها به اصول جهان شمولی نظیر آزادی، عدالت، استقلال، حقوق بشر، دموکراسی معتقدند، نه کمتر و نه بیشتر.

البته چنین نقل قولی از سوی دکتر پیمان هنگامی برای این جانب عجیب تر می شود که مصاحبه ایشان در باره انتخابات در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۸۷ چنین می خوانیم: «اصلاحات باید استراتژی خود را تغییر دهد و به جای آنکه تمام تمرکزش را روی تسخیر دروازه های حکومت و اصلاح ساختار قدرت که آن را هم مهم می دانند، بگذارد. اصل را به پیش گرفتن تمهیداتی برای ایجاد تغییرات تدریجی در هستی اجتماعی قرار دهد».

به این ترتیب باید از دکتر پیمان پرسیده شود چه شده است که در ظرف کمتر از دو ماه بر خلاف نظر خود اقدام می کنید؟ شاید مسئله « تغییر استراتژی » و ابعاد آن برای خود دکتر پیمان نیز روشن نشده است؟ و یا شاید آنرا از لحاظ عملی غیر ممکن و ناشدنی می دانند؟!

لیکن اگر دلیل حمایت دکتر پیمان از موسوی انتصاب و شهرت بی دلیل وی به نگاه «چپ» است علاوه بر ابراز افسوس خود باید گفت که این منطق و دستگاه فکری که باعث چنین گفتار و حمایتی می گردد نیز بر تضاد میان “عدالت ” و “آزادی” استوار گشته است، دستگاه فکری که دکتر پیمان و حزب توده در سالهای آغازین انقلاب بر پایه آن با طرح شعار« لیبرالیسم جاده صاف کن امپرالیسم» زمینه برخورد اقتدار طلبان با آزادی خواهان واقعی را ایجاد کردند. در واقع بار دیگرایجاد تضاد بین آزادی و استقلال و عدالت با ریختن آب به آسیاب منطق قدرت باعث قربانی شدن فضای آزاد بهار انقلاب شد و سپس اقتدار طلبان مخالفان خود را یکی پس از دیگری از راه برداشتند و در میان مبتکرین این تضاد خود نیز از قربانیان اصلی بودند.

۲- آزموده را آزمودن خطاست:

جناب آقای مهندس سحابی در مصاحبه ایی در باره اصلاح طلبان چنین می گویند: «جبهه مشاركت و سازمان‌ مجاهدين هميشه يك گاردي در برخوردهايشان با ما مي‌گيرند. دوستان سازمان مجاهدين انقلاب خيلي دلشان مي‌خواهد به جناح راست حاكميت بقبولانند كه سازمان مجاهدين، انقلابي و طرفدار نظام است». و در جایی دیگر در باره خاتمی می فرمایند: «آقاي خاتمي اگر مي خواهد نيروي مردمي را به حرکت درآورد بايد با نيروهاي اجتماعي که وفادار به اصلاحات هستند، بدون تعارف ارتباط برقرار کند. يعني اگر مي خواهد اين اصلاحات به نتيجه برسد بايد از همه نيروها دعوت کند».

مهندس سحابی در حالی معتقد است که در هر شرایطی باید در انتخابات شرکت کرد که خود نیز می داند خاتمی و اصلاح طلبان از ایجاد جنبش اجتماعی ناتوان هستند. از سوی دیگر مهندس سحابی خود اقرار می کند که برای خاتمی حفظ نظام حتی از حفظ ایران هم مهمتر است ولی هنگامی که بحث انتخابات پیش می اید گویی خاتمی در ذهن ایشان در کسوت مصدق قرار می گیرد!

جناب آقای سحابی؛ بهتر نیست بین تمناهای درونی وخیالات خوش با واقعیت تفاوت قائل شویم؟ در احوالات جناب خاتمی و نظام جمهوری اسلامی چه چیزی تغییر یافته اید که چنین انتظاراتی از ایشان را مطرح می کنید؟ چه ارتباطی بین یک تدارکاتچی بی آزار و جنبش اجتماعی وجود دارد؟!

این قلم بر خلاف نظر شما شاهد پس رفت فکری و عملی در شخص خاتمی بوده است که پیشرفتی را مشاهده نکرده است! (به مصاحبه ایشان درباره رهبری رجوع شود)

مهندس سحابی درهمان مصاحبه با خبرگزاری فارس اضافه می کند: «صد در صد طرفدار حمايت از كانديداي مورد اجماع اصلاح‌طلب‌ها هستم. نمي‌خواهم دكّان بزنم و در برابر كانديداي اصلاح‌طلبان قرار بگيرم».

نمی دانیم، ولی شاید دلیل انتقاد و گلایه ما از افرادی نظیر مهندس سحابی و پیمان انتظاری است که نسل ما و مردم این سرزمین غلط از شما دارند!

اما ما نویسندگان این نامه برخلاف شما و به قول شاعر معتقدیم که ؛ با زاهد بی مایه نشستن هنری نیست/ برخیز جز این چاره نداری که در اینجا /جز جام می و مطرب و ساقی خبر نیست

به شهادت تجربه ۸ ساله اصلاحات می دانیم که اصلاح طلبان نمی توانند و نمی خواهند بیان آلام ایران و ایرانیان شوند. اما جای سوال از این اساتید این جاست که چرا شما شانه از زیر بار مسئولیت خالی می کنید و خود مستقل از جریان انحرافی و التقاطی و مبهم مطالبات اصیل را نه در عرصه قدرت و در ترازوی شورای نگهبان که در “هستی اجتماعی” و در پیشگاه ملت مطرح نمی کنید؟

عالی جنابان با این ضعفی که از خود نشان می دهید به مردم و بلااخص جوانان حق دهید بار دیگر عبوری دیگراز مرامی ، جریانی و یا اشخاصی مطرح شود.

۳- آجری دیگردر دیوار

استادان گرامی همانطور که خود بهتر از ما می دانید، نظام سلطه در هر سطحی برای استقرار و بقای خود نیاز به دستگاه فرهنگی و توجیه ساز دارد. آنچنان که هیچ زورگویی در تاریخ بدون دیوان سالاران نمی توانسته دوام بیاورد.

در واقع در نگاه این جانب بهترین راه کار برای قدرت ایجاد تضاد میان ارزشها از جمله ؛ آزادی، توسعه، عدالت ، استقلال، حق زندگی، حقوق اولیه، آزادی اجتماعی و… با یکدیگر و سرگردان کردن مردم و مبارزان بوده است.

اگر این فریب چند باری در تاریخ از جمله در ملی شدن صنعت نفت و انقلاب ۵۷ با مطرح شدن تمامی حقوق و ارزشها به موازات هم باطل شد ولیکن میزان استفاده از این فریب و نیرنگ در چند سال گذشته و هم اکنون بسیار گسترده شده است. به طوری که می توان بدون غلو گفت ؛اپوزسیون آزادی خواه و ملی خود به قسمتی از دستگاه توجیه ساز شرایط موجود بدل گشته است!!!

در این میان به دلیل نسبت فکری که اینجنابان با آن استادان داشته است، بارها و بارها این مورد را در جلسات خصوصی عرض نموده ایم ولیکن هر بار به سیاق سابق عمل شده است.

مسلم است در صورت پدید آمدن چنین نگاهی نه تنها سبب همگرایی گروهها و احزاب و اصناف و خرده جنبشها می شود ،بلکه عدم اعتماد و حس سرخوردگی و نا امیدی ایجاد شده در جامعه در اثر عمل ناقص اصلاح طلبان نیز خنثی خواهد شد.

۴- شرکت در انتخابات به مثابه حضور فعال!

مهندس سحابی و همچنین دکتر پیمان در مصاحبه هایی جداگانه حضور فعالانه خود و گروه شان در انتخابات را منوط به شرکت در آن و حمایت از فرد و جریانات اصلاح طلب می دانند؛ آنچنان که دکتر پیمان در مصاحبه خود در ۹ اسفند ابراز می دارد: «جنبش قصد دارد در فعایت های انتخاباتی فعالانه حضور پیدا کند و برای اینکار در درجه اول بر پیشنهاد خود مبنی بر مشخص شدن برنامه اصلاح طلبان تاکید دارد….. ما هم از کاندیدای مشترک حمایت خواهیم کرد اما اگر اجماع تحقق پیدا نکند ما کاندیدایی را که تعهد بیشتری برای انجام برنامه ها دارد مورد بررسی قرار خواهیم داد».

مهندس سحابی نیز در مصاحبه ایی می گوید: « بنده معتقد به شركت در انتخابات هستم، حتي اگر سي مرتبه هم شكست بخوريم شايد مرتبه سي و يكم پيروز باشيم. به هيچ وجه، تحريم انتخابات و يا قهر با آن را شايسته نمي‌دانم».

این در حالی آقای مهندس سحابی خود به شهادت تاریخ می داند که رای مردم ، میزانی برای امور نبوده است و حتی اگر رای مردم در خرداد ۷۶ برخلاف خواست قدرت با اقبال مواجه شد ولیکن به دلایل و نواقص معرفتی ، شخصیتی و مهمتر از همه ساختار قدرت نتوانست کوچکترین مطالبات را برآورده نماید.

ولیکن برای فهم و نقد قول مهندس سحابی باید به باز تعریف “فعالیت و حضور مثمر ثمر” پرداخت. آیا شرکت کردن در انتخاباتی که مسلما برآورده کننده حداقل های مطالبات روزمره و تاریخی مردم نیست فعالیت محسوب می شود و تحریم انتخابات قهر و انفعال؟ چرا؟ و به چه دلیل؟

آنچنانکه هر دو این بزرگوارن در مصاحبه های خود اذعان داشته اند بحران مشروعیت و عدم اعتماد به مسئولین به مرز بحرانی رسیده است. آنچنان که دکتر پیمان می فرماید: «در حال حاضر بخش وسیعی از مردم اعتمادشان از دولت فعلی کاهش پیدا کرده است و دیگر مطمئن نیستند که دولت بتواند به وعده های داده شده عمل کند، اینها غیر از آن بخشی است که مطمئن هستند که دولت به اهدافش هرگز دست پیدا نمی کند».

مهندس سحابی نیز اصلاح طلبان را به خاطر تعارف با قدرت ناتوان از ایجاد جنبش اجتماعی می داند.

ولیکن برای نویسندگان این نامه جای سوال است که، بر اساس چنین نظراتی چرا این بزرگواران تصمیم به شرکت در انتخابات گرفته اند؟ و پرسش جدی تر آن است که چرا تحریم انتخابات ،حتی به مثابه شرکت نکردن در امری لهو و بیهوده ”عدم فعالیت ” است؟ً!

از سوی دیگر به روایت تاریخ می دانیم که در اکثر قریب به اتفاق وقایع تاریخ ایران ، احزاب و گروههای سیاسی و اکثریت روشنفکران نه تنها پیشرو و طلیعه دار حرکت نبوده اند بلکه پشت سر مردم اغلب به ناچار به راه افتاده اند.گواه چنین مسئله ایی انقلاب ۵۷ می باشد. لذا از نگاه اینجانب تمام هیاهوهای سیاسیون پیرامون انتخابات هنگامی که منطبق با فضا و خواست و نگاه مردم به سیاسیون موجود نباشد، به هیچ نیز نمی ارزد.

لذا هنگامی که دکتر پیمان از عدم اعتماد بخش وسیعی از مردم خبر می دهد شرکت و یا حمایت از این و آن و در اصل شرکت در انتخابات به چه معناست؟

۵- ساده انگاری یا ساده باوری:

شرکت در انتخابات ساده ترین راه برای رفع تکلیف است در واقع برخی روشنفکران با ساده انگاری خود به ساده کردن یک صورت مسئله بزرگ به نام حقوق ملت ایران می پردازند و به راحتی با جا به جا کردن واژها حقوق ملت را به امتیازاتی واهی تبدیل می کنند این گونه می شود که اصلاح طلبان قفل دموکراسی در ایران محسوب می گردند .در این میان آنچه در ابتدای امر به قربانگاه فرستاده شد خواست ملت بود.

پوشیده نیست که امروز شرایط کشور بسیار وخیم است.نا بسامانی اوضاع اقتصادی ،معیشت مردم را با مشکلات گسترده روبرو کرده است. فقر ، فساد، فحشا، کودکان کار، اعتیاد ، طلاق هزار مشکل شناخته و ناشناخته اجتماعی امان از مردم بریده اند. عدم اعتماد مردم به یکدیگر و شیوع آفت دروغ بر فرهنگ جامعه سیطره یافته است. اوضاع سیاست که ناگفته بر هر آگاهی عیان است.

در این میان وجود دشمنان قسم خوده ایران و مردم که حتی حاضرند برای رسیدن به قدرت پای بیگانه را به کشور بگشایند بر پیچیدگی مسائل افزوده اند. اصلاح طلبان پس از انتخابات سال ۸۲ به دلایل مختلف از جمله پیمان شکنی و بی لیاقتی با عدم اقبال مردم روبرو گشتند.

جناب آقای سحابی و جناب آقای دکتر پیمان ؛در این میان شما به عنوان نیرو هایی که از سوی جامعه به عنوان افرادی صادق و مومن به آزادی و دموکراسی شناخته می شوید با حمایت همه جانبه از ایشان تا به امروز به گل آلود کردن فضای سیاسی برای مردم کرده اید.

آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که ؛آزادی در ماست و به قول شاعر: ز برون كسي نيايد چو به ياري تو ، اينجا /تو ز خويشتن برون آ ، سپه تتار بشكن.

نویسندگان این نامه بر این عقیده هستند که امروز مردم ایران لیاقت بهره مند شدن از یک دموکراسی واقعی را دارند و قادرند در راه تحقق آن بدون تکیه بر قدرت خارجی و یا مستبد صالح داخلی گام بردارند.

اما در این راه نیاز به شفاف کردن و از بین بردن پیچیدگی ها و ابهامات موجود از یک سو و دمیدن روح امید و جاری ساختن جریان اعتماد در کالبد جامعه خویش دارند. این دو مسئله تحقق نخواهد یافت مگر با موضع گیری شفاف و صریح و بدون در نظر گرفتن مصالحی که قدرت سیاسی و یا تئوری قدرت می سازد. و همچنین پایبندی به این منش و روش.

بر این اساس عدم شرکت در انتخابات به منزله در نظر گرفتن و محترم شمردن رای و خواست مردم به عنوان تنها منبع موثق امری ضروری می نماید.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
خبرنامه امیرکبیر

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید