رفتن به محتوای اصلی

مرزبندي صد در صدي هيستريک ...!

مرزبندي صد در صدي هيستريک ...!

علي سالاري

G_alisalari@hotmail.com

چرا شرکت در انتخابات؟

کامران عزيز، مثل اينکه فرصت اين مقاله در اين سايت به سر رسيد و کلاغه (موضوع جدال ما) به خونه اش نرسيد. شما فاکت آورده اي از کساني که زماني حامي و يا عضو مجاهدين بوده اند و براهي ديگر رفتند. درست است جرياناتي هم مثل جاما و جنبش مسلمانان مبارز دکتر سامي و دکتر پيمان، بعدش دکتر بني صدر و حزب دموکرات کردستان و آقاي هدايت متين دفتري و... نيز روزي متحد سازمان و يا شورا بودند و ديگر نيستند...آيا تمام شدند...معيار را در مواضع و نتايج مترتب بر آنها بايد جست نه از دوري و نزديکي به سازمان مجاهدين و يا هر فرد و جريان ديگر.

دوست عزيز، رسيدن به دموکراسي، حقوق برابر شهروندي، و عدالت اجتماعي براي برپايي ايراني آزاد و آباد اصل و هدف است و نه هواداري از شخص و سازمان وحزب خاص. من نه تنها فکر مي کنم که "عقل کل" و "تمام حقيقت" نبوده و نيستم بلکه معتقدم براي رسيدن به آن خواسته هاي مشروع و دست يافتني مذکور، بايد از اينگونه تقديس کردن ها، معيارها و تقدس بازي ها دست برداشت. مهمتر اينکه بايد آنها که سعي کرده و مي کنند شخص و سازمان خودشان را معيار قرار دهند، به چالش کشيد و پاسخگو کرد. معتقدم که نه نظام جمهوري اسلامي با همان ولايت فقيهش و نه مجاهدين با رهبري ايدئولوژيکشان ديکتاتوري مطلقه نيستند... بدليل وجود افرادي و جريانات بسياري که مثل من و تو متفاوت از آنها فکر مي کنند و خير و سعادت جامعه را در بيان تئوريک متفاوتي مي جويند. بنابراين مرزبندي صد در صدي هيستريک با آنها و يا ترسيم آن توسط خودشان، زيانبار است و نه تمربخش. شما در تخصص خودت مي داني که اگر داده هايت را بر اساس تئوري غلط، در شرايط نا مناسب و يا امکانات ناکافي بکارگيري به نتيجهً مطلوب نمي رسي. در علوم انساني زبان حقيقت زبان تئوريک است. از آنجا که انسانها، شرايط و روابط انساني تغيير ميکنند، در اين حوزه نيز "تنها چيزي که تغيير نمي کند، خود تغيير است". وقتي تئوري ها ثابت نيستند يعني اينکه "حقيقت مطلقي" وجود خارجي ندارد. نزديک ترين بيان تئوريک حقيقي، ارائهً فرمولي منطبق تر، همه جانبه تر و فراگير تر است. يکي از عوامل برتري و ماندگاري آزادي و دموکراسي بر استبداد هم در همين است که با تغيير شرايط، آگاهي ها، تئوري ها، مواضع، آدم ها و اي بسا جريانات و سازمانهاي سياسي نيز، نه با گلوله بلکه با راًي آزاد، مي آيند و مي روند. تنها نيروهايي که مانع رسيدن به اين شرايط مطلوب در ايران هستند نيروها و افراد مطلق نگر، خود محور و صد در صدي هستند که مرزبندي هاي آنان نه متکي بر بيان تئوريک بلکه تقديس کردن و تقدس سازي انباشته ها و افکار و داده هاو رهبران خود است. اين نيروها همان افراطيون مذهبي مدافع ولايت مطلقهً فقيه، مدعيان اپوزيسيون مدافع رهبري مطلقهً ايدئولوژيک، و تجزيه طلبان قومي هستند. حرفم اينست که به اين سه جريان ( متحجرين مذهبي، و افراطيون ايدئولوژيک و قومي) نبايد اجازه و فرصت داد تا به حاکميت برسند، و ايران و ايراني را بکام نابودي بکشند. معتقدم بعد از سي سال تجربهً افراط و تفريط، همانطور که درون رژيم چند صدايي شده، درون اپوزيسيون و مجاهدين نيز بايد و لاجرم به چند صدايي خواهد گرويد، تا هرکس با بيان تئوريک، و نه عقده گشايي و تضاد هيستري و مرزبندي صد در صدي، حرفش را بزند و سعهً صدر آنر نيز داشته باشيم تا صحت و سقم مواضع در ميدان عمل آزموده و بستر تحولات صحت و سقم آنها روشن شود. بنده زير علم کسي سينه نمي زنم، براي خودم هم کيسه اي ندوخته ام، هويتم را از مجاهدين نگرفته ام که با جدا شدن از آنها آنرا بر باد رفته يافته به ضديت هيستري با آنها برسم، تجربه و تخصص و فکر و انديشه و مواضعم را مشروط به به خود و ديگري نساخته ام، سودايي جز رسيدن به آزادي، دموکراسي و ايراني سربلندي ايران و ايرانيان، در سر نمي پرورم... اگر با مواضعم مشکل داريد، بيان تئوريکم را نقد کنيد... تنها صد در صدي هاي بي منطق اول مقياس خود را بر اساس مرزبندي "خميني و رجوي" و يا "مجاهدين و رژيم" مي گذارند، و بر اين اساس همه را تقسيم بندي "خودي و غير خودي" مي کنندف تا در قدم بعدي هرکس که اين مرزبندي ويرانگر را خدشه دار کرد، از صحنهً سياسي و يا بطور فيزيکي از صحنه خارج سازند. شما هم اگر فکر "انتقادي" و نه "انتقامي" داريد، فکر مرا نقد کنيد نه اينکه چون هوادار مجاهدين نيستم پس ديگر هيچ!!! رابطهً دور نزديکي سياسي در مناسبات مدرن و دموکراتيک، رابطه اي انتخابي، مصلحتي، آنهم بسته امکانات و از ميان ممکنات اس، ريسک انتخابيست که نتيجه اش بسته به احتمالات است. اصلا رابطهً حق و باطل ابدي و پيروزي خون بر شمشير عاشوراگونه و امام زماني نيست. قبلاً هم گفته ام که حزب توده و مجاهدين هر دو دوره اي رشد بادکنکي را تجربه کرده اند ولي بدليل عدم ظرفيت سياسي لازم، فقدان بيان تئوريک درست منطبق با شرايط، و بنابراين اشتباهات تاکتيکي و استراتژيکي منبعث از آن، امروزه به نيروي حاشيه اي تبديل شده اند. اين را من و شما تعيين نمي کنيم، سحت و سقم مواضع در عمل، باعث مي شود تا مردم به نيروي اقبال نشان داده و يا از نيرويي روي بر تابند. همين رسيدن به مبارزه و مقاومت مدني و جامعهً مدني، بجاي مبارزهً حرفه اي و مسلحانه انقلابيون سنتي، نشان بارز تغيير در گفتمان غالب جامعه است.

دوست عزيز، شما از بنده مسن تر هستي، و مي داني که دوستت دارم... فکر آقاي رجوي امتحان خودش را داده است، مرزبندي صد در صدي و جنگ مسلحانه نتيجهً عکس داده است، امروز دوران تست تئوري مبارزهً مسالمت آميز و مقاومت مدني با همهً اسباب و لوازم متفاوت آنست، اين مبارزه هم هدف است و هم وسيله، حال آنکه عمدهً مدافعين مبارزهً ايدئولوژيک مي خواهند از آن، بعنوان وسيله، سوء استفاده کرده و دست آوردهاي آنرا هدر دهند. اين مبارزه، مدعيان تماميت خواهي، چه در داخل رژيم و چه در ميان اپوزيسيون، را مجبور مي سازد تا از برج عاج نشيني فرودآيند و با بازبيني قد و قامت سازنده و پراتيک خود در مسير مبارزه اي متفاوت، در کنار ديگران، نه تنها به حساب آيند بلکه به رشد و سرعت تحولات مثبت و ترقي خواهانه و دموکراتيک بيافزايند... در پايان، ميدانم که وقفيد که ديالوگ فکري رويارويي شخصي نيست...خير اين ديالوگ ها براي جامعه از نثار خونمان در راه آزادي و شهيد شدن برتر است. خوشحالم که شما هم نه تنها "حقيقت مطلق" و "عق کل" و بنابراين "ولايت مطلقهً فقيه و رهبري" ايدئولوژيک را قبول نداري و نفي مي کني، بلکه معتقد به "نقد فکر" و نه "نفي فرد و جريان" هستي. اگر اينچنين باشد، شما هم يک اصلاح طلب و رفرم گرا، نه در درون رژيم، بلکه در درون اپوزيسيون هستي!...شما هم اتکا به فکر خودت، در مواردي هم با مجاهدين و هم شوراي ملي مقاومت مشکل داري، ميدانم که آنها هم اينقدر حاليشان هست که فرق "ضد و مخالف"، "نقد و نفي" و نيز "فکر و فرد" را از هم تشخيص دهند. از شما هم مي خواهم اينها را قاطي نکنيد.

کامران

مسعود حسین پناهی فعال سیاسی به قتل رسید

جناب آقای سالاری حق هر انسانی می باشد که عضو یک گروه شود و هر زمان که خواست آنرا ترک نماید. با اجبار نمی توان انسانی را در تشکیلات نگه داشت و به مبارزه ادامه داد. انتقاد به تقی شهرام این بود که چرا مجید شریف واقفی را سال 54 کشت و جسدش را سوزاند. مجید به افرادی که به اصطلاح مارکسیت شده بودند گفت بروید سازمان مجزایی تشکیل بدهید.

افراد محترمی مانند شاعر گرامی اسماعیل وفا یقمایی از سازمان مجاهدین جدا شدند و مستقل مبارزه می کنند. دکتر کامبیز روستا و دکتر هدایت الله متین دفتری هم زمانی عضو شورا بودند ولی مستقل فعالیت می کنند و با دستگاه ولایت مرز دارند. همین دیروز کیهان شریعتمداری به متین دفتری حمله کرده و آنرا وابسته به سازمان مجاهدین نامیده چون او بیانیه تحریم نمایشات انتخاباتی را امضا نموده است.

انتقاد به جداشدگانی است که در خدمت دستگاه تبلیغاتی یا امنیتی فاشیسم مذهبی قرار می گیرند. خانمی که زمانی عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده حجاب را هم قبول نداشته بعد از جدایی به ایران رفته و در یکی از سازمانهای امنیتی رژیم موسوم به انجمن هابیلیان با روسری حاضر می شود! اسم این سرافکندگی و حقارت است و نه چند صدایی و احترام دمکراسی.

رئیس سابق سازمان جاسوسی فرانسه هم اخیرا کتابی نوشته تحت عنوان ( واواک در خدمت آیت الله ها) در این کتاب مهره های امنیتی حکومت در فرانسه را افشا می کند که در بینشان فیروز مند هم هست. جدایی از تشکیلات مجاهدین به هر دلیل که باشد این اجازه را به فرد نمی دهد در خدمت دستگاههای امنیتی آن قرار گیرد و اسم خودش را هم پناهنده سیاسی بگذارد. باید بین منتقدان و تفاله های امنیتی در بین جداشدگان مجاهدین و سایر گروهها فرق کیفی قائل شد. باید از منتقدانی که فاشیسم مذهبی را دشمن اصلی می دانند و به دلیل روابط غیر دمکراتیک تشکیلاتی از سازمانی سیاسی جدا شده اند استقبال نمود و به آنها کمک نمود. در مقابل بریده هایی که به تفاله امنیتی تبدیل شده اند طرد و رسوا نمود. افراد ضد فاشیست در دوران هیتلری هویت خودشان را در نفی فاشیسم کسب می کردند و نه در همکاری با آنها! هنوز بعد از 64 سال مردم با فاشیسم و کسانی که با آنها همکاری داشتند مرز دارند. روشنفکر نماهای ما بر عکس به کسی که حامی قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 می باشد یعنی آخوند فاسد و غارتگر کروبی می خواهند رای هم بدهند. این اخوند زنهای قربانیان جنگ را به عقد آخوندها و پاسدارها در می آورد. در جریان کارهای تروریستی و صدور ارتجاع در مکه نقش فعال داشت. یک رقم 300 میلیون پول از جزایری رشوه گرفته و به کسی حساب پس نمی دهد. این آخوند دریده حالا هم خودش را پیرو راه امام راحل می داند و در مصاحبه می گوید کسی است که هر وقت می خواسته می توانسته خمینی را ببیند و در یای پول بی حساب در دستش بوده. بقول خود آخوندها می شود به او لقب مفسد فی لارض را داد. 4 اراذل و اوباش حکومتی می خواهند زیر نظر ولایت فقیه تدارکچی و فرمانبر شوند که ربطی به مردم ایران ندارد. نقد این گنداب سیاسی و متوهمینش در اپوزیسیون خادم نظام که دوری از فرهنگ دمکراتیک نیست و نباید شما را آزرده نماید.

فرهاد

shirinlove@yahoo.com

اعلمی: باید به حال این ملت گریست!

از قدیم گفته ا‌ند دروغ که حنا ق نیست که گلوی آدمی را بگیرد!! بعضیها هم فکر میکنند گذشت زمان باعث میشود دیگران همه چیز را فراموش کنند، ولی‌ اذهان بیدار یادشان نرفته که مجاهدین خلق وشو رای مثلاً ملی مقاومت در سال۲۰۰۳ با صدور ا اعلامیه مدعی شدند که رژیم جمهوری اسلامی ایران آنها را بمباران کرده!! و اصلا نامی‌ از آمریکا و انگلستان را به میان نیاوردند. البته دروغ و شانتاژ از ابزار اصلی‌

شخص رجوی و سازمان مجاهدین خلق است که در این ۲۸ سال گذشته از این ابزار بطور مدام استفاده گشته است. ولی آبی از این دروغ گویان برای مردم ایران گرم نشده. در ۲۸ سال گذشته سیاستهای اتخاذ شده از طرف رجوی بیشترین خدمت را به ملایان کرده که عمر حکومت ننگینشان را بیشتر گردانند. عدم آزادی در تشکیلات مجاهدین و بودن ولی فقیه در سازمان تحت نام رهبری خاص الخاص و کنترل مغز و فکر انسانها تحت نام مسخره انقلاب ایدئولژیک و دستور طلاق زنان و مردان از یکدیگر و ازدواج زنان با رهبری و..... بسیاری از موارد دیگر . جملگی در جهت منافه ملایان بوده و آدر ضد منافع مردم ارزیابی میگردد. بهترین راه برای اسیران فرقه رجوی همانا منحل شدن اسارتگاه اشرف و آزادی تمام افراد ساکن در این اردوگاه است.

احمد نقوائی

ataghvai@gmail.com

بهتر است ایستاده بمیریم

دوست عزيز اقای نويدی، من غالبا از نوشتن کامنت در زير مقالات خود داری می کنم. با اين وجود احساسات شما در اين مقاله موجب شد که اينبار سنت شکنی کنم. 1- گذر از يک گفتمان کلان به گفتمان کلان ديگر در هيچ کشوری شکلی خالص و ناب به خود نگرفته است. اين موضوع را در مشروطه و انقلاب بهمن ايران نيزشاهد بوديم.

2- اکنون که باچشم خود می بينيم که هر روز هزاران دانشجو و جوان ايرانی از داتشگاهها خارج شده و با خواست های مهمی چون پايان دادن به حجاب اجباری ، آزادی زندانيان سياسی و احيای حقوق شهروندی به خيابانها امده اند پس نيازی به " مرگ ايستاده" نيست بلکه نياز اين است که از انها پشتيبانی کرد و در راستای گسترش خواستهايشان کوشيد.

3- ايا به راستی گمان می کنيد که جوانانی که به خاطر ان خواستها به ميدان امنده اند پشتيبان کروی اند يا انکه ائتلاف با اقای کروبی را وسيله ائی برای پيشبرد خواستهای خود می دانند. با نکاه به شکل گيری ستاد شهروند اراد ، ستاد مستقل دانشجوئی به راحتی ميتوان به پرسش ياد شده پاسخ گفت. در عين حال ناگفته پيداست که ائتلافات سياسی زمانی پديد ميايد که هريک از جريان های شرکت کننده در انان گمان برند که از ان بهرمند خواهند شد .

با تشکر فراوان

کیومرث نویدی

بهتر است ایستاده بمیریم

با پوزش از یکی دو خطای تایپی و تذکر این نکته که من این مقاله را پیش از دیدن مناظره احمدی‌نژاد و کروبی دیدم. احمدی‌نژاد می‌گوید نرخ تورم پائین آمده ضریب جینی پائین آمده و.... و استناد او هم به آمارها و نمودارهای بانک مرکزی‌ست. همه این سخنان خلاف آمارهائی‌ست که طرفداران موسوی ارائه داده‌اند. بعید نیست دو بانک مرکزی دو مرکز آمار و حتی ..... خدا ما را از یک جهنم وهم‌انگیز دوخدائی حفظ فرماید. انگار حضرت ابلیس هم در آن جهنم شعبه گشوده است.

کامران

مسعود حسین پناهی فعال سیاسی به قتل رسید

شمیم عزیز هدف اینست که مانع رفتن حتی یکنفر بسمت دستگاه ولایت فقیه شد. اسیر شدن یک روشنفکر در تبلیغات ماهرانه فاشیسم مذهبی بعد از سی سال جنایت جایز نیست. انتقاد به نیروهای سیاسی در چارچوبه همبستگی و نبرد با دیکتاتوری مخوف مذهبی مفهوم و معنی دارد. حمله و هجوم با فرهنگ متعفن آخوندی به نیروهای اپوزیسیون برای نزدیکی بدستگاه ترور و کشتار بزودی رسوا می گردد.

نیروهای سیاسی از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران هم باید فرهنگ گفتگوی دمکراتیک را در صفوف مقاومت و اپوزیسیون تقویت نمایند. متاسفانه فرهنگ دمکراتیک لازم دربین مخالفان حکومت برای گفتگوی سازنده بندرت یافت می شود. همه جریانات بشکلی خودشان را بهتر از دیگران میپندارند و منتظرند که سایرین به آنها بپیوندند. متا سفانه دوستان مجاهد به روانشناسی مردم ایران بهای کافی نمی دهند و بیشتر روی گستردگی مبارزه انگشت می گذارند و کمیت زیادی که آنها در این نبرد دارند. شورای رهبری مجاهدین خلق همه از زنان تشکیل شده و ظاهرا هیچ مردی صلاحیت رهبری را ندارد اما رهبری عقیدتی سازمان آقای مسعود رجوی است که یک مرد می باشد. بحث و گفتگو در مورد این تغییرات باید به اندازه کافی وجود داشته باشد تا اگر اصولی و مترقی است جاذبه پیدا کند و الا باعث دافعه و سکون خواهد گشت.

دفاع از شهر اشرف و تحریم مضحکه انتخاباتی یک حرکت اصولی است و باید از آن حمایت نمود. موفق باشید.

م.سحر

مُهر برجسته قومیت ها بر انتخابات ریاست جمهوری ایران،

این اخی حرفهای گنده تر از دهانش را می زند.

اول ملت ایران را به ملیت های فارس و غیر فارس تقسیم می کند

این یک تقسیم سیاسی ، برنامه ریزی شده و خائنانه است. چنین تقسیمی پشتوانهء علمی و تاریخی و سوسیولوژیک ندارد. یک تقسیم سیاسی ست . ریشه در استالینیسم و فرقه چی های باقروفی و سپس

س ریشه در تحریکات پان تورکی و پان عربی و سپس ریشه در تحریکات خیلی چرب و چیلی شیخ های نفتی خلیج فارس دارد که این شیخک سایقا چپول اهوازی ظاهرا به خوبی از آن برخوردارشده.

این پرت و پلاها نه انگیزهء انسانی دارد ، نه انگیزهء فرهنگی /

تنها یک انگیزهء سیاسی که ریشه در خارج از ایران دارد، به این نظرات میدان می دهند و این بنی طرف یکی از پرگو ترین یاوه سرا های ا ین پروژهء ضد ایرانی ست.

عنوان هایی هم از قبیل نویسنده و مورخ به خودش چسبانده و جمعی چپ چس مآب شبه روشنفکر هم که در کانون نویسندگان بیتوته کرده اند او را زیر پالتوشان می گیرند و هم به او اعتبار و وجههء فرهنگی ادبی می دهند و هم حامی سیاسی او شده اند

کروبی سگ کی باشد که بخواهد ملت ایران را به ملیت های غیر فارس تقسیم کند؟

این حرف بی معنی کی در تاریخ چندهزارساله ایران خریدار داشته؟

مگر مردم از پشت کوه آمده اند؟

این مردک معامله گر که در برابر رفیق سابقش احمدی نژاد و برابر چشم ملیونها انسان اعتراف می کند که سیصد ملیون دلار از یک تبهکار اقتصادی گرفته و خرج عطینا کرده ، در چه موقعیت اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ست و از چه اعتبار و پرستیژی برخوردار است که بتواند وارد این موضوعات حیاتی ایران شود . به شاهرگ تداوم و تسلسل تاریخی و فرهنگی ایران تیغ بگذارد و به سرنوشت ایران نظر سوء و چپاولگرانه بیندازد؟

موسوی کی باشد که تو بر او تئوری پان عرب ها را دیکته می کنی و ملت ایران ایران را به واسطهء تنوع زبانی شان در برابر هم قرار می دهی و تیغ برادر کشی را در ایران تیز می کنی؟

یا شیخ بنی طرف ،

به تو چاه نفتی در خوزستان نخواهد رسید . همهء ایران ملک مشاع همهء ایرانیان است و به هرزبانی که حرف بزنند ایران ملک مشاع آنان باقی خواهد ماند. شما با زبان الله حرف می زنی و این زبان در ایران رسمی ست و کودکان ایران مجبورند از دبستان تا دبیرستا آن را بیاموزند. این ننه من غریبم بازی زبان عربی در ایران یک شوخی بی مزه ای ست که هدفی جز فروپاشی ایران را تعقیب نمی کنند. بهتر است دست ازین تحریکات بردارید و شب نشینی با میراث خواران باقروف و پیشه وری را هم کنار بگذارید. درست است که امروز اوباش بر ایران حاکمند و زور و پول و اسلحه در اختیار آنان است. اما یادتان باشد ایران همچنان ایران و ملت ایران همچنان ملت ایران خواهد بود و خواهد توانست از وحدت ملی و سرزمینی خودش دفاع کند. فیل زنده و مرده اش صدتومان است یا اخی بنی طرف

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید