مقدمه: در مورد وجوه مختلف ناهمسنگي يا نابرابري استانها در ايران بررسيهاي چندي صورت گرفته است. اين بررسيها شامل انتشارات دولتي، گزارشهاي شركتهاي مشاوره خارجي و مطالعات منتشر شده از سوي افراد است. اين انتشارات با همه سودمندي خود، اغلب حول چند متغير محدود و يا يك دوره زماني كوتاه مدت متمركز بودهاند و از همين رو عاري از جامعيت يا تبيينهاي پويا هستند. همچنين فقط برخي از آنها به تحليل روندها و طبقهبندي استانها پرداختهاند. مهمتر از همه اينكه درباره تغييرات مكاني از زمان انقلاب سال 1979 به اين طرف هيچ نوشتهاي وجود ندارد.
هدف مقاله حاضر رفع اين نقيصه نيست بلكه به دنبال گشودن مسير تحليل در اين جهت است. به طور مشخص اين مقاله به بررسي ميزان تفاوتهاي موجود ميان استانهاي ايران در فاصله سالهاي 1355 تا 1363 روشن ساختن پويش اين تفاوتها در طول دوران 55-1335 و 63-1355 و طبقهبندي استانها برحسب سطح توسعه آنها اختصاص دارد.
در سراسر مقاله اشارات مختصري به علل اصلي روندهاي مشاهده شده در زمينه تفاوتهاي استاني ازجمله سياستهاي دولت شده است. اين نوشته را با طرح گمانههايي درخصوص نتايج حاصل براي نظريه رشد منطقهاي موسوم به «نعل اسب وارونه» و نظريه توسعه دوگانه و نيز نتايج كاربردي حاصل براي دولت ايران جهت رفع تفاوتهاي استاني پايان ميبريم.
- پيشفرضها و روش بررسي
براي اين مهم بررسي خود را در پرتو گزارههاي زير پيش بردهايم:
1- وجه مشخصه ايران وجود تفاوتهاي شديد ميان استانهاي آن است.
2- هرچند اين تفاوتها در طول سالهاي 55-1335 و 63-1355 كاهش يافت ولي اين كاهش براي تغيير بارز موقعيت استانها در سلسله مراتب استاني كافي نبود.
3- استانها را ميتوان به سه دسته نسبتا توسعه يافته با توسعه متوسط و كمتر توسعه يافته طبقهبندي كرد.
براي تاييد گزارههاي بالا، معيارهاي آماري متعددي از جمله ضريب تغيير Coeffecent of variation و امتيازات استانده ارائه ميگردد. از تحليل روندها و رتبهها trends and rank analysis نيز به ويژه براي طبقهبندي استانها استفاده ميشود از تحليل عوامل و همبستگي factor and correlation analysis نيز تنها براي انتخاب متغيرها استفاده شده است.
براي بررسي اين مسئله كه آيا هر طبقه از استانها به حد كافي همگن است يا نه. به تحليل تفاوتهاي تبعيضي نيز پرداختهايم. برخي از دلايل انتخاب اين معيارها و شيوههاي آماري عبارتنداز: استفاده از آنها در وضعيت پيچيده اي نظير بررسي حاضر آسان است، آنها همان نوع شاخصهاي قابل اعتمادي را كه براي آزمون گزارههاي بالا ضروري است به ما ارائه ميكند و در مجموع بيش روشنتري در مورد هر دو دسته روابط بين استانها و بين متغيرها به ما ميبخشند.
طرح تحقيق
از ديرباز بررسيهاي مربوط به نابرابري منطقهاي در ايران و يا در هر كشور ديگر جهان سومي، عمدتا متكي بر سرانه درآمد منطقهاي يا هزينههاي مصرف خانوادهها بوده است اما اخيرا توجه فزايندهاي به متغيرهاي اجتماعي ميشود كه گاه به غفلت از عوامل اقتصادي نيز منجر ميگردد.
در بررسي حاضر از انواع شاخصهاي اقتصادي، اجتماعي و جمعيتي استفاده كردهايم ولي هيچگونه ادعاي تجربه نشدهاي در مورد اهميت متغيرهاي به كار گرفته شده نداريم. درواقع طبق فرض ما اين متغيرها حائز اهميت يكساني هستند. چنين دادههايي را از نشريات مختلف دولتي ازجمله سالنامه آماري، آمايش هزينههاي مصرفي خانواده روستايي و شهري، مطالعه تاسيسات بزرگ صنعتي و ترازنامهها و گزارشهاي سالانه بانك مركزي گرد آوردهايم. به جاست هشدار دهيم كه دادههاي استاني مورد استفاده در اين مقاله نمايانگر منطقهبندي اداري و نه اقتصادي-اجتماعي است و از همين رو تفاوتهاي مهم موجود ميان استانها را از نظر پنهان ميسازد.
بهرحال در تهيه فهرست متغيرها با مشكلاتي مواجه بودهايم. نخست انتخاب سالهاي سرشماري 1335، 1345 و 1355 دلبخواه بوده و فقط براساس موجود بودن اطلاعات مربوط به اين سالها صورت گرفته است.. درواقع اين سالها نقطه عطف تحولات استاني در ايران نيستند. اين مشكل با تعميم دادن تحليلها در مورد سال 1363 نشان داده تحولات عمده موثر بر تغييرات مكاني و منظور ساختن آمارهاي خاص سالهاي بين مقاطع سرشماري تخفيف يافته است. البته اين مسئله در صورتي به صورت مطلوبتري حل خواهد شد كه اگر ميتوانستيم به جاي استفاده از ارقام سالهاي سرشماري از متوسط ارقام مربوط به چند سال حول و حوش مقاطع سرشماري استفاده كنيم اين مشكل به صورت مطلوبتري حل ميشد. بدين ترتيب اثر نوسانهاي غيرمعمول در دادهها نيز كنترل ميشد. اما فقدان آمارهاي موردنظر اين كار غيرممكن ساخت.
دوم براي تعدادي از شاخصهاي مهم توسعه همچون سرانه درآمد استاني و ارزش افزوده بخشهاي مختلف اقتصاد، دادههاي قابل مقايسهاي در مورد بسياري از استانها موجود نبود. اين مسئله عمدتا يا منظور كردن هزينههاي مصرف خانوادهها تعديل شده است.
سوم، در طول دوره 59-1335، مديريت استانها چهار بار از نو سازماندهي شد و هربار مرزهاي استانها اصلاح و استانهاي جديدي تشكيل گرديد. به طوري كه در 1335 فقط 10 استان در كشور وجود داشت ولي در سال 1359 تعداد آنها به 24 استان رسيده بود.
به دليل مناسبتر بودن اين روش در سال 1355، 23 واحد اداري استاني را برگزيدهايم (شكل1). بنابراين دادههاي استاني براي سال 1335 و 1354 براي مقايسهپذير شدن با دادههاي سال 1355 بايد با هم جمع يا تفكيك شود. اين نكته را در پانوشت جدولهاي متذكر شدهايم. در اين موارد سهمهاي استاني براساس استفاده از روش وزندار تعيين شده است. براي يك كاسه كردن آمار بعد از 1359 مربوط به دو استان تهران و مركزي نيز كه در جداول تحت عنوان استان مركزي آمده است از همين روش استفاده شده است. درخصوص برخي از متغيرها ازجمله سرمايه گذاريهاي منطقهاي، اين روش غيرممكن بود و لذا چارهاي جز حذف آنها وجود نداشت.
چهارم، تفاوت روشهاي گزارشدهي آمارهاي مربوط به برخي متغيرها همچون بيمه اجتماعي، بهرهبرداري از آنها را ناممكن ساخته است. سرانجام، عليرغم ميل باطنيمان ناچار بوديم در انتخاب شاخصها خود را محدود سازيم. بسياري از متغيرهايي كه در آغاز گردآوري شدند (با استفاده از روش تحليل عوامل و همبستگي) همبستگي بسيار بالايي از خود نشان دادند.
براين اساس بايد به فهرست متغيرهاي زير كه ممكن است برخي از آنها (مثل متغيرهاي 4و5 و8و9و10و11 معيارهاي كاملا مستقلي براي توسعه نباشند ولي آن اندازه مستقل هستند كه با استفاده از آنها دراين بررسي ضروري باشد قناعت كنيم:
1- درصد جمعيت شهري
2- هزينههاي متوسط كل مصرف خوراكي و غيرخوراكي يك خانوار شهري در 30 روز (به ريال)
3- هزينههاي متوسط كل مصرف خوراكي و غيرخوراكي يك خانوار روستايي در 30 روز (به ريال)
4- اشتغال اوليه به صورت درصدي از اشتغال كل
5- اشتغال ثانويه به صورت درصدي از اشتغال كل
6- ارزش افزوده هر كارگر شاغل در تاسيسات صنعتي بزرگ (به 100 ريال)
7- درصد جمعيت باسواد (6 سال به بالا)
8- تعداد پزشكان به ازاي هر يكصد هزار نفر
9- تعداد تخت بيمارستاني به ازاي هر يكصد هزار نفر
10- درصد واحدهاي مسكوني بهرهمند از آب لولهكشي
11- درصد واحدهاي مسكوني داراي برق
12- تعداد دفاتر پستي در هر ده هزار كيلومتر مربع
13- تعداد شاغلان بخش عمومي درهر هزار نفر جمعيت
توجه: براي اطلاع از فهرست متغيرها به صفحات نخست مقاله مراجعه شود. نرخ مبادله بين ريال و دلار آمريكايي از اين قرار است: در 1355 هر دلار 70 ريال و در سال 1358 هر دلار 90 ريال
a: ارقام مربوط به سال 159 است نه 1355. ارقام مربوط به استان مركزي 78 درصد متعلق به استان تهران و 22 درصد متعلق به استان مركزي است.
b: ارقام مربوط به سال 1358 است نه 1355
c: ايلام در زمره خوزستان است.
ماخذ: تدوين شده براساس اطلاعات مندرج در سالنامههاي آماري و ديگر نشريات سازمان برنامه و بودجه از جمله بررسي هزينههاي مصرفي خانوارهاي شهري و روستايي
جدول 2- ضرايب تغيير و درصد تغييرات آنها
متغيرها ضريب تغيير درصد تغييرات به وجودآمده در ضرايب تغيير
1335 1345 1355 45-1335 55-1345 55-1335
1-درصد جمعيت شهري
2- ميانگين هزينههاي مصرف خوراكي و غيرخوراكي خانوار شهري در 30 روز (به ريال)
3- هزينههاي متوسط كل مصرف خوراكي و غيرخوراكي يك خانوار روستايي در 30 روز (به ريال)
4- اشتغال اوليه به صورت درصدي از اشتغال كل
5- اشتغال ثانويه به صورت درصدي از اشتغال كل
6- ارزش افزوده هر كارگر شاغل در تاسيسات صنعتي بزرگ (به 100 ريال)
7- درصد جمعيت باسواد (6 سال به بالا)a
8- تعداد پزشكان به ازاي هر يكصد هزار نفرb
9- تعداد تخت بيمارستاني به ازاي هر يكصد هزار نفر
10- درصد واحدهاي مسكوني بهرهمند از آب لولهكشي
11- درصد واحدهاي مسكوني داراي برق
12- تعداد دفاتر پستي در هر ده هزار كيلومتر مربع
13- تعداد شاغلان بخش عمومي درهر هزار نفر جمعيت 51/0
a: در 1335 ده سال به بالا، در 1345 هفت سال به بالا و در 1355 شش سال به بالا
b: ارقام زيرستون 1345 مربوط به سال 1344 است.
c: ارقام مربوط به سال 1351 است.
d: ارقام مربوط به سال 1359 (شهري) و سال 1358 (روستايي) است.
e: طول دوران 59-1351 شهري و 58-1351 روستايي موردنظر باشد.
علامت (+) نشانگر افزايش انحراف و علامت (-) نمايانگر كاهش انحراف بين ارقام استاني و ميانگين ملي است.
متغير شماره 1 سطح شهرنشيني يا درجه دگرگوني اقتصادي- اجتماعي و جمعيتي هر استان خاص را نشان ميدهد. متغيرهاي شماره 2 و 3 نزديكترين جايگزين براي درآمدهاي سرانه هستند و سطح زندگي در هر استان را نشان مي دهند. شايان ذكر است كه آنها درآمدهاي نقدي را يكسان نميگيرند. درواقع در استانهايي (مانند ايلام، كهگيلويه و بويراحمد، سيستان و بلوچستان، كردستان و زنجان) كه اقتصاد معيشتي تا حد زيادي دوام يافته است اين متغيرها بسيار بيشتر از متوسط سرانه درآمدهاي نقدي هستند.
متغيرهاي چهارم تا ششم نيز شرايط اقتصادي داخل استانها را نشان ميدهند در حالي كه متغيرهاي هفتم تا سيزدهم نمايانگر خدمات اجتماعي هستند. هر دو متغير 4 و5 به ترتيب معيارهاي خوبي براي سنجش توسعه نيافتگي توسعه هستند. متغير 6 نمايانگر بهرهوري در بخش مدرن است و متغير 7 سطح باسوادي و قدرت توليد سرمايه انساني استان را اندازه ميگيرد.
متغيرهاي هشتم و نهم به ارائه مراقبتهاي بهداشتي مربوطند. از سوي متغيرهاي 10 و11 شاخص دسترسي به مسكن و سطوح استاندارد مسكن در استانها هستند. متغير 12 معيار مناسبي است كه ميزان توسعه ارتباطات جمعي رانشان ميدهد. سرانجام متغير 13 پراكندگي يا تمركز كاركردها و كارگزاران حكومتي را نشان ميدهد.
ميزان تفاوتهاي بين استاني
جدول 1 تصوير كلي ساختار استانهاي ايران در سال 1355 را نشان ميدهد. حتي با بررسي سطحي اين جدول تفاوتهاي حادي كه در بين استانها از نظر اكثر متغيرها به جز استثنائا هزينههاي مصرف خانوار شهري وجود دارد آشكار ميگردد. چنين تفاوتهايي به ويژه در بين استانهاي مركزي، خوزستان، اصفهان، يزد، فارس و سمنان از يك سو و استانهاي چهارمحال و بختياري، لرستان، ايلام، كردستان، هرمزگان ، سيستان و بلوچستان، آذربايجان غربي، زنجان و كهكيلويه و بويراحمد از سوي ديگر نمايان است. گروه نخست از استانها را «نسبتا توسعه يافته» و گروه بعدي را «زيرخط توسعه» ميناميم. بقيه استانها كه در بين اين دو گروه حدي جاي ميگيرند. «گروه مياني» ميخوانيم. اين گروه شامل استانهاي گيلان، باختران، خراسان، همدان، مازندران، آذربايجان شرقي، كرمان و بوشهر است. مبناي اين دستهبندي در بخش مربوط به طبقهبندي استانها مورد بحث قرار ميگيرد. در آنجا با استفاده از روشهاي مختلف نشان خواهيم داد كه هر دسته در واقع يك كل نسبتا همگون را تشكيل مي دهد.
در بين استانهاي نسبتا توسعه يافته استان مركزي كه شامل تهران نيز هست، تنها استاني است كه به عنوان توسعه يافتهترين استان ايران شناخته ميشود. در سال 1355 اين استان 20 درصد جمعيت كشور را در خود جاي ميداد كه 80 درصد آن در نقاط شهري ساكن بودند در حالي كه اين نسبت براي كل كشور 47 درصد بود. ارقام مربوط به اشتغال ثانويه و بهرهوري در بخش مدرن، نرخ باسوادي، تعداد پزشكان و تختهاي بيمارستاني، استانداردهاي مسكن، و خدمات عمومي اين استان نيز به ميزان چشمگيري و در برخي موارد تا سه برابر ميانگينهاي ملي بود، اما از لحاظ هزينههاي مصرفي، ارقام اين استان چندان بهتر از ميانگينهاي ملي نبود. درواقع هزينههاي مصرفي برخي استانها از جمله استانهاي زيرخط توسعهاي همچون ايلام ، كهكيلويه و بويراحمد و كردستان بهتر از استان مركزي بود.
اين امر شايد نتيجة اين واقعيت باشد كه توزيع درآمد در تهران بيشتر از ديگر نقاط ايران به خصوص استانهاي زير خط توسعه نامتقارن است . بقية استانها در گروه نسبتاً توسعهيافته ، از نظر سطح توسعه اساساً مشابه بودند. البته اصفهان و يزد در اين گروه ، شهريتر و صنعتيتر بودند در حالي كه خوزستان يعني استان نفتخيز كشور به علت فعاليت شهرهاي بندريش ، داراي اقتصادي عمدتاً خدماتي بود .
از سوي ديگر استانهاي زيرخط توسعه از همگوني بيشتري برخوردار بودند . هرچند ميتوان نخست، كهكيلويه و بويراحمد و سپس ايلام و زنجان را در بين اين گروه ، توسعه نيافتهترين استانها قلمداد كرد . در سال 1355 كهكيلويه و بويراحمد كمتر از 13 درصد شهرنشيني داشته و ارقام مربوط به متغيرهاي اقتصادي – اجتماعي ، جمعيتي و خدماتي آن در جدول (1) ارايه شده است به جز اشتغال اوليه و هزينههاي مصرفي شهري به ميزان بارزي كمتر از ميانگينهاي ملي بوده و در برخي موارد حتي 5 تا 8 برابر پايينتر از آنها بوده است . مقايسة ارقام مربوط به اين منطقه با آمارهاي استان مركزي ، طبيعت حاد نابرابري بين استانها را حتي آشكارتر ميسازد.
استانهاي مياني هم از نظر ساختار اقتصادي – اجتماعي خود كاملاً مشابه بودند و بيشتر ارقام مربوط به تعداد قابل توجهي از استانهاي اين گروه به ميانگينةاي ملي نزديكتر بود. با اين حال برخي از انحرافات مهم از اين الگو نيز قابل مشاهده است . گيلان در مقايسه با 47 درصد شهرنشيني دركل كشور فقط داراي 29 درصد شهرنشيني بود و بهرهوري آن در بخش مدرن به طور نامعمولي پايين بود. از سوي ديگر ظاهراً اين استان در زمينة برخي از خدمات اجتماعي مانند نرخ باسوادي و تعداد دفاتر پستي ، بسيار بالاتر از ميانگين ملي قرار گرفته است . برعكس ، استان بوشهر در همين گروه از نظر خدمات اجتماعي موقعيتي بسيار پايينتر از ميانگينهاي ملي داشت حال آن كه از نظر بهرهوري در بخش مدرن و چند متغير ديگر همچون بخش سوم ، عملكردي به مراتب بهتر از ميانگين ملي داشت.
براي نيل به تصوير بهتري از نابرابريهاي استاني در ايران ، ضريب تغيير را براي 13 متغيري كه دستكم در دو مقطع زماني آمارهايي در مورد آنها در دسترس بود محاسبه كردهايم . نتايج اين محاسبه در جدول 2 ارايه شده است . ضريب تغيير به عنوان معياري كلي براي سنجش نابرابري نشان ميدهد كه هر متغير در كل فضاي ملي تا چه حد نابرابر توزيع ميشود .. پس بزرگي نسبي اين ضريب نشاندهندة ميزان نابرابري استاني است . هر چه اين ضريب بزرگتر باشد تفاوت استانها از لحاظ آن متغير خاص بارزتر خواهد بود.
به طور كلي ضرايب ، كاملاً ثابت مانده بود و كاهش جزيي عدم تقارن توزيع متغيرهاي اجتماعي سبب تغيير چشمگير تصوير كلي نگرديد.
ميزان نابرابري در سال 1354 از لحاظ تعداد تختهاي بيمارستاني به ازاي هر يكصدهزار نفر ، درصد واحدهاي مسكوني بهرهمند از آب لولهكشي يا برق ، تعداد دفاتر پستي در هر ده هزار كيلومتر مربع و تعداد پزشكان به ازاي هر يكصدهزار جمعيت ، نسبتاً بالا بود. در سال 1355 ميزان اين نابرابري از لحاظ تختهاي بيمارستاني ، پزشكان ، خانههاي داراي آب لولهكشي ، و دفاتر پستي همچنان بالا بود ولي از لحاظ ديگر متغيرها كاهش يافت . ميزان نابرابري استانها از نظر هزينههاي مصرفي نسبتاً ناچيز بود ولي ظاهراً اين شكاف در طول دوره 59-1351 گستردهتر شده است .
در حالي كه ضريب تغيير مناسبي براي اندازهگيري ميزان توزيع نابرابر يك عامل مشخص در فضاي كشور است ولي براي تعيين نابرابري استانها چندان كمكي نميكند . اين ضريب به عنوان يك معيار كلي براي سنجش نابرابري ، عدم تقارن توزيع را نشان نميدهد و لذا تفاوتها مهم موجود ميان استانهاي خاص را پنهان ميسازد . براي رفع اين كاستي ، امتيازات استاندهاي براي همان سيزده متغير قبلي محاسبه شد . اما به لحاظ كمبود جا تنها نتايج مربوط به 10 متغيري كه تغييرات چشمگيرتري را از خود نشان ميدادند در جداول 3 و 4 و 5 آمده است . بررسي دقيقتر اين جداول ، ويژگيهاي جالب توجه زير در مورد امتيازات استاندة استاني را آشكال ميسازد.
نخست ، استانها از لحاظ اندازه امتيازاتشان به دو دسته تقسيم ميشوند : تعداد كمتري داراي امتياز مثبت هستند ولي تعداد بيشتري از استانها امتياز منفي دارند. استانهاي زير خط توسعه تقريباً همواره در زمرة گروه دوم و برعكس ، استانهاي نسبتاً توسعهيافته به گروه نخست تعلق دارند . استانهاي مياني را در هر دو دسته ميتوان يافت .. اين الگوي تقسيمبندي بيانگر وجود نابرابري حاد ميان استانها به ويژه در بين استانهاي نسبتاً توسعهيافته و استانهاي زيرخط توسعه است . اگر توجه كنيم كه استان مركزي – شامل تهران – با امتيازات استاندة بالايي ( از 2 تا حدود 5 ) كه چندين برابر امتيازات استاندة بسياري از استانهاست جايگاه منفرد و بارزي دارد نابرابري مورد بحث آشكارتر ميشود . اصفهان ، يزد ، خوزستان و سمنان نيز كه همگي استانهاي نسبتاً توسعهيافتهاند در زمينة بيشتر متغيرها داراي امتيازاتي بيش از 1 هستند. عكس اين حالت وضعيت تعدادي از استانهاي زيرخط توسعه همچون كهكيلويه و بويراحمد ، ايلام ، سيستان و بلوچستان و زنجان است كه امتيازات استاندة آنها بسيار پايين و در زمينة بيشتر متغيرها كمتر از 1- است .
دوم ، ميزان نابرابري موجود ميان استانها از لحاظ متغيرهاي مختلف يكسان نيست . اين حقيقت با يافتههاي قبلي ما نيز سازگار است نابرابري بارزتر را ميتوان در مورد متغيرهاي 1 و 13 در سال 1335 و متغيرهاي 9 ، 10 و 11 براي سالهاي 1345 و 1355 ديد . از سوي ديگر شكاف موجود در زمينة متغيرهاي 2 و 3 در سالهاي 1351 و 1357 كمتر چشمگير است . سرانجام ، تغيير بزرگي امتيازات استانده در طول دوران 55-1335 و 55-1345 هم در جهت منفي و هم در جهت مثبت چشمگير بوده است . نتيجه مهمي كه از تحليل فوق به دست ميآيد اين است كه در بين استانهاي ايران نابرابريها و ناهمسنگيهاي شديدي وجود دارد .
جدول 3 – امتيازات استانده مربوط به متغيرهاي منتخب در سالهاي 1335 تا 1359 (استانها بر حسب امتيازات استاندة خود در سالهاي 1355 ، 1358 يا 1359 مرتب شدهاند)
استان 1335 متغير(a)1
استان 1351 متغير2r1345 1355
استان 1351 متغير2r1359
r1358
مركزي 12/3 92/2 89/2 - كهكيلويهوبويراحمد 09/1 80/1 + يزد 83/0 70/2 +
اصفهان 52/1 65/1 71/1 + ايلام 89/0 74/1 + آذربايجانشرقي 54/0 96/1 +
يزد 34/0- 07/1 59/1 + هرمزگان 08/0- 68/1 + گيلان 62/2 38/1 -
خوزستان 52/1 58/1 39/1 - گيلان 24/1 15/1 - سمنان 76/0- 35/1 +
همدان 13/0 18/0 47/0 + بوشهر 51/0 91/0 + آذربايجانغربي 41/2 43/0 -
فارس 62/0 55/0 39/0 - خوزستان 43/1 69/0 - اصفهان 57/0- 36/0 +
باختران 53/0 37/0 39/0 - كردستان 50/0 39/0 - مازندران 23/1 32/0 -
سمنان 26/0- 35/0 11/0 + مركزي 78/2 32/0 - مركزي 08/0 32/0 +
خراسان 22/0- 01/0 07/0 + لرستان 42/0- 25/0 + همدان 37/0- 11/0 +
آذربايجانشرقي 16/0 01/0 01/0 - همدان 68/0- 04/0- + خوزستان 20/1 03/0 -
چهارمحالبختياري 11/0- 03/0 09/0 + سيستانوبلوچستان 27/1- 14/0- + لرستان 04/0- 04/0-
بوشهر 61/0- 51/0- 17/ 0- + مازندران 11/0- 24/0- - بوشهر 07/0 36/0- -
كرمان 33/0- 36/0- 31/0- + باختران 15/0- 26/0- - كردستان 02/0 51/0- -
مازندران 49/0- 31/0- 31/0- + زنجان 15/1- 28/0- + فارس 22/0 52/0- -
آذربايجانغربي 29/0- 21/0- 35/0- - آذربايجانشرقي 45/0 34/0- - هرمزگان 34/0- 61/0- -
لرستان 24/0- 47/0- 36/0- - كرمان 97/0- 35/0- + چهارمحالبختياري 61/0- 64/0- -
گيلان 15/0- 34/0- 51/0- - آذربايجانغربي 65/0 38/0- - ايلام 67/0- 67/0-
هرمزگان 36/1- 91/0- 67/0 - + اصفهان 36/0- 28/0- - خراسان 20/1 67/0- -
زنجان 63/0- 72/0- 71/0- - فارس 72/0 65/0- - كرمان 75/0- 74/0- +
سيستانوبلوچستان 26/1- 96/0- 82/0- + سمنان 36/0- 72/0- - سيستانوبلوچستان 45/1- 80/0- +
كردستان 05/1- 81/0- 83/0- + چهارمحالبختياري 86/0- 09/1- - زنجان 43/0- 84/0- -
ايلام 82/0- 29/1- 13/1- + خراسان 21/1- 15/1- + باختران 31/0- 13/1- -
كهكيلويهوبويراحمد b 39/1- 41/1- - يزد 96/0- 54/1- - كهكيلويهوبويراحمد 06/0- 45/1- -
a : در مورد فهرست متغيرها به صفحات اول مقاله مراجعه شود.
b : بويراحمد در زمره استان خوزستان است.
علامت (+) نشانگر بهبود نسبي موقعيت استان در سالهاي 55-1335 است .
علامت (-) نشانگر وخامت نسبي موقعيت استان در سالهاي 55-1335 است .
نشانه متغير در طول دورة 55-1335 است.r
الگوهاي تغيير نابرابري استانها
آيا نابرابريهاي استانها از لحاظ توزيع متغيرها در طي دوران 45-1335 و 55-1345 افزايش يافته است يا كاهش و اين افزايش يا كاهش به چه ميزان بوده است ؟ براي نمونه ، آيا الگوي توسعة استانهاي ايران در طول دورههاي مورد بررسي همگرا بوده است يا ناهمگرا ؟ وضع هر استان در طول اين دورهها چگونه بوده و جايگاه نسبي آن در سلسله مراتب استاني چه تغييري كرده است ؟ و چه عوامل عمدهاي موجب اينگونه تحولات شده است ؟
براي پاسخ دادن به اين پرسشها بايد به سياستهاي منطقهاي دولت و نيز تحليل تغييراتي توجه كنيم كه در طول زمان در ضرايب متغيرها و امتيازات استانده به وجود آمده است . همانگونه كه از جدول 1 و نمودار 2 پيداست ، ضرايب هفت متغير از سيزده متغير مورد بحث ، در سال 1355 (در مقايسه با ضرايب سالهاي 1335 و 1345 همان متغيرها) نشانگر كاهش نابرابري استانهاست . در بين متغيرهايي كه در طول دورههاي 55-1335 و 55-1345 يا 59-1351 نابرابري استانها در زمينة آنها افزايش يافته است اين متغيرها از همه آشكارترند :هزينههاي مصرفي روستايي ، اشتغال اوليه و تعداد دفاتر پستي . از سوي ديگر ميزان كاهش نابرابري در زمينة متغيرهايي همچون درصد واحدهاي مسكوني داراي برق و آب لولهكشي ، تعداد پزشكان و تختهاي بيمارستاني ، درصد جمعيت باسواد ، و اشتغال ثانويه قابل توجه بود.
براي مشاهدة تغيير وضعيت هر استان ميتوان اين روندها را با سهم نسبي هر استان در زمينة هر يك از متغيرهاي بالا كنترل كرد . به طور كلي اگر استاني از لحاظ متغيري سهم غالب را داشته باشد كه نابرابري بين استاني در زمينة آن رو به كاهش (يا افزايش) است جايگاه نسبي آن استان نيز دچار كاهش (يا افزايش) خواهد شد.
جايگاه نسبي هر استان در سلسله مراتب استاني و ميزان تغيير آنها در طول زمان در جداول 3 و 4 و 5 به خوبي نشان داده شده است. طي دورههاي 55-1335 و 55-1345 جايگاه نسبي بيش از نيمي از استانها از جمله بيشتر استانهاي گروه مياني در سلسله مراتب استاني يا بهبوديافته و يا هيچ تغيير قابل توجهي نكرده است . اما وضع استانهاي ديگر از جمله بسياري از استانهاي زير خط توسعه به طور نسبي بدتر شده است . آذربايجان غربي ، مازندران ، كهكيلويه و بويراحمد ، لرستان و كردستان از جمله استانهايي بودند كه جايگاهشان بيش از ديگران تنزل كرد . از سوي ديگر ، كرمان ، يزد ، اصفهان ، چهارمحال بختياري و همدان وضعشان بيش از ديگران بهبود يافت . بر همين اساس ميتوان در طي دوره 55-1345 استانهاي صعودكننده را از استانهاي در حال افول تميز داد . (نمودار 4)
اين الگوهاي تغييرات نمايانگر همگرايي نسبي استانها ويژه طي دورة 55-1345 ميباشد ولي ميزان اين همگرايي را به دشواري ميتوان مشخص ساخت . يك چيز مسلم است : روندهاي همگرايي تاثير مهمي بر جايگاه استانها در سلسله مراتب استاني نگذاشته است .
جز در مورد كرمان ، يزد ، آذربايجانغربي و خراسان ، ساير استانها در سال 1355 در همان گروهي بودند كه در سال 1345 به آن تعلق داشتند . در اين فاصله كرمان از گروه استانهاي زيرخط توسعه به گروه استانهاي مياني تغيير موقعيت داد و يزد نيز خود را از گروه مياني به سطح استانهاي نسبتاً توسعهيافته بالا كشيد . از ديگر سو ، موقعيت آذربايجانغربي از گروه مياني به سطح استانهاي زير خط توسعه تنزل يافت و جايگاه خراسان در سلسله مراتب استاني نيز افت كرد و اين استان از دسته نسبتاً توسعه يافته به دسته مياني منتقل شد .جابجايي استانها در داخل هر دسته فراوانـر به چشم ميخورد . برخي (مانند ايلام ، چهارمحال بختياري ، اصفهان ، گيلان و همدان ) قادر به صعود از نردبان شرقي بودند. در حالي كه برخي ديگر (مثل لرستان ، كهكيلويه و بويراحمد ، زنجان ، فارس ، مازندارن ، سمنان و آذربايجانشرقي) در جهت عكس حركت كردند..
تحليل ما تا اينجا به برخي از روندهاي مهم اشاره دارد : نخست ، به نظر ميرسد كه نابرابري منطقهاي در ايران كاملاً بارز است . دوم ، در مورد بسياري از متغيرها الگوي همگرايي مشخصي در حال ظهور است حال آن كه در مورد شاخصهاي ديگر چنين الگوي روشني قابل تشخيص نيست . سوم عليرغم اين توسعة همگرا جايگاه بيشتر استانها در سلسله مراتب استاني در طي دورة 55-1345 تغيير مهمي نكرده است . البته اين نتيجه قابل انتظار بود زيرا افزايش يا كاهش نابرابري لزوماً موجب تغيير در روابط سلسله مراتبي ميان استانها نميگردد . و سرانجام ، ميتوان استانها را در سه دسته كلي نسبتاً توسعه يافته ، بخش مربوط به طبقهبندي برخورد مشروحتري با نكتة اخير خواهيم كرد .
توسعه دولتي و سياستهاي منطقهاي
روندهاي فوق همگي بازتاب روشن توسعه ملي و سياستهاي منطقهاي دولت است . قبل از دهه 1320 به سختي نشاني از برنامهريزي يا سياستهاي روشن توسعه وجود داشت و سياستگذاران نيز حتي كمتر به خود توسعه منطقهاي علاقمند بودند . سرمايهگذاريها يا هزينههاي عمومي اگر نه به طور كلي ، عمدتاً به طور موردي و در راستاي خطوط بخشهاي مختلف اقتصاد بين چند استان انگشتشمار توزيع ميگشت .
به خصوص براي استانهاي تهران و مركزي همواره سهم نامناسبي تخصيص مييافت . اصفهان (كه در آن زمان شامل يزد هم ميشد) و فارس نيز به طور نسبي مورد عنايت قرار داشتند . اعتبارات توسعه عمدتاً در صنايع نظامي ، زيرساختها و صنايع جايگزيني واردات سرمايهگذاري ميشد كه در مراكز شهري بزرگ قرار داشتند. به توسعه خدمات اجتماعي ، مناطق روستايي ، كشاورزي و لذا به توسعة مناطق زير خط توسعه كه متكي به فعاليتهاي ابتدايي بودند در بهترين حالت توجهي سطحي ميشد.
اين سياستها طي دوران نخستين سه برنامة توسعه ادامه يافت و در واقع مورد تاكيد قرار گرفت (برنامه اول شامل سالهاي 33-1328 ، برنامه دوم شامل سالهاي 41-1334 و برنامه سوم شامل سالهاي 46-1342 ) .با اين حال تغييرات چندي صورت گرفت از جمله ايجاد چندين مرجع توسعه منطقهاي در استانهاي آذربايجانشرقي ، خوزستان (با بيشترين كارايي و اهميت ) ، سيستان و بلوچستان، مركزي ، كرمان ، كهكيلويه و بويراحمد و مازندران . اين مراجع عمدتاً با پروژههاي بزرگ كشاورزي ، آبرساني و توليد برق و در برخي موارد كارهاي اعانهاي ( مثلاً در سيستان و بلوچستان) سر و كار داشتند. برنامه سوم نيز دوران ايجاد دفاتر برنامه ريزي استاني ، قطبهاي رشد كشاورزي (در گيلان ، مازندران ، اصفهان ، خوزستان و آذربايجانشرقي ) مراكز رشد صنعتي (در اصفهان ، آذربايجانشرقي و مركزي ) بود. در مجموع در سه برنامة اول توسعه از گسترش خدمات اجتماعي ، توسعه نواحي روستايي و كمكرساني به كشاورزي معيشتي غفلت شد ( و بدين ترتيب وضع استانهاي زير خط توسعه وخيم تر گرديد). در حالي كه به صنعتيكردن شهرها ، توسعه زيرساختها ، گسترش شهرها و استانهاي نسبتاً توسعه يافته توجه نامتناسبي گرديد.
شكاف در حال تعميق توسعه ميان استانها و پيامدهاي سياسي محسوس آن ، دولت را ناگزير از توجه بيشتر به توسعه موزون منطقهاي كرد . اين سياست جديد در برنامههاي چهارم و پنجم (51-1347 و 57-1352 ) بازتاب يافت . به خصوص در برنامة چهارم يك رشته تغييرات اداري در سطح استانها با هدف تمركززدايي از برخي عملكردهاي توسعه به اجرا گذاشته شد. تشكيل شوراهاي شهر ، شهرستان و استان و ايجاد دفاتر برنامه و بودجه استان از جمله مهمترين ابتكارات در اين زمينه بود.
تمركززدايي از طرحهاي توسعه اقتصادي – اجتماعي (خصوصي و عمومي ) نيز با وضع مشوقهاي مختلف مالي و سياستهاي كنترلي مورد حمايت قرار گرفت . از جمله ديگر تدابير ، تشكيل سازمان توسعه كردستان و مناطق ساحلي بود كه هدف هر دو نيز بهبود سطح زندگي در استانهاي زيرخط توسعه بود. اما در كنار اين سياستها ، دولت همچنان به توسعه و گسترش قطبهاي بزرگ رشد كشاورزي و صنعتي در نواحي توسعه يافتهتري كه از منابع غنيتري نيز برخوردار بودند توجه داشت . قطبهاي جديد صنعتي و كشاورزي عمدتاً در استانهاي مركزي ، اصفهان ، خراسان و فارس متمركز بودند. چند استان ديگر (مثل گيلان و باختران ) نيز صاحب چند قطب مشابه شدند.
برنامه پنجم (57-1351) به مسئله نابرابري منطقهاي به خصوص از لحاظ شرايط اجتماعي توجه بيشتري داشت . لذا تاكيد آن روي ارايه خدمات اجتماعي (از جمله اشتغال) متمركز بود. براي حصول اين هدف ، علاوه بر طرحهاي «معمول» برنامههاي خاص طراحي شده براي استانهاي خاص (تحت عنوان طرحهاي «خاص» ) و«مجتمعهاي طايفهاي» ، يك سلسله برنامههاي استاني نيز به اجرا گذاشته شد. اين سياست جديد توسعة يكپارچه مناطق توجه خاصي هم به كشاورزي داشت و طرحهاي مختلفي براي رونق سرمايهگذاري خصوصي در مناطق زيرخط توسعه ارايه ميكرد.
همانگونه كه در جايي ديگر به تفصيل روشن ساختهايم سياستهاي فوق در محيط تمركزگرايي خشك و در جوار گروههاي ذينفوذ جاافتادة وابسته به بخشهاي مختلف اقتصاد به سختي ميتوانست اثربخش باشد.
به علاوه ، سياستهايي كه هدف از آنها بهرهمند ساختن استانهاي زيرخط توسعه بود در مقام مقايسه در حاشيه باقي ماندند. در حاليكه سياستهاي معطوف به رشد ( و سرمايهگذاري) همچنان به زيان چنين استانهايي كه از شرايط سرمايهگذاري سودآور و رشد سريعي برخوردار نبودند وضع ميشد.
جدول 4 – امتيازات استانده مربوط به متغيرهاي منتخب در سالهاي 1335 ، 1345 ، 1355 (استانها بر اساس امتيازات استانده خود در سال 1355مرتب شدهاند)
استان 1335 متغير(a)5
استان 1355 متغير7r1345 1355
استان 1345 متغير8r1345 1355
r1355
يزد 38/2 55/2 97/1 - مركزي 43/3 93/2 45/2 - مركزي 99/3 90/4 +
اصفهان 29/1 69/1 86/1 + سمنان 32/1 69/1 56/1 + اصفهان 52/0 94/0 +
چهارمحالوبختياري 45/0 21/1 76/1 + اصفهان 54/0 86/0 15/1 + خوزستان 73/0 73/0
آذربايجان شرقي 39/0 50/0 72/0 + يزد 41/0 57/0 11/1 + فارس 42/0 39/0 -
همدان 33/0 56/0 63/0 + گيلان 45/0 33/0 93/0 + يزد c 38/0 +
كردستان 04/1- 14/1- 49/0 + خوزستان 79/0 22/1 89/0 + سمنان 09/0- 13/0 +
مركزي 75/1 44/1 43/0 - فارس 63/0 96/0 81/0 + كرمان 41/0- 12/0 +
خراسان 50/0 20/0 38/0 - مازندارن 11/0 09/0 56/0 + خراسان 11/0 01/0 -
كرمان 29/1 90/0 25/0 - باختران 03/0- 16/0 08/0 + هرمزگان 41/0- 12/0- +
فارس 14/0 45/0 11/0 - كرمان 12/0- 16/0- 03/0 + گيلان 01/0 18/0- -
بوشهر 86/0- 32/0- 00/0 + خراسان 11/0- 05/0- 11/0- - چهارمحالوبختياري 73/0- 22/0- +
سمنان 40/0 23/0- 04/0- - آذربايجانغربي 25/0- 45/0- 31/0- - بوشهر 51/0- 28/0- +
مازندران 79/0 73/0- 32/0- + ه مدان 03/0- 21/0- 41/0- - آذربايجانشرقي 21/0- 31/0- -
زنجان 31/0- 63/0- 32/0- - چهارمحالوبختياري 39/0- 35/0- 41/0- - مازندران 01/0 33/0- -
باختران 61/0- 77/0- 34/0- + ايلام 43/0- 25/1- 41/0- + باختران 01/0 34/0- -
هرمزگان 83/0- 45/0- 37/0- + آذربايجانشرقي 25/0- 37/0- 51/0- - آذربايجانغربي 41/0- 44/0- -
خوزستان 37/0 00/2 44/0- - لرستان 52/0- 41/0- 71/0- - سيستانوبلوچستان 41/0- 48/0- -
لرستان 60/- 68/0- 55/0- + هرمزگان 01/1- 11/1- 81/0- + كردس تان 31/0- 65/0- -
آذربايجانغربي 70/0- 73/0- 02/1- - بوشهر 63/0- 29/0- 91/0- - لرستان 82/0 69/0- -
سيستانوبلوچستان 95/0- 87/0- 11/1- - كهكيلويهوبويراحمد 81/0- 01/1- - كهكيلويهوبويراحمد 92/0- 71/0- +
گيلان 06/1- 75/0- 14/1- - زنجان 92/0- 15/1- 11/1- - همدان 51/0- 76/0- -
ايلام 55/1- 53/1- 57/1- - كردستان 94/0- 11/1- 11/1- - ايلام N/A 85/0-
كهكيلويهوبويراحمد b 79/0 01/2- - سيستانوبلوچستان 08/1- 01/1- 21/1- - زنجان d 88/0-
a : در مورد فهرست متغيرها به صفحات اول مقاله مراجعه شود.
b : بويراحمد و كهكيلويه در زمره استان خوزستان است.
c : يزد در زمره اصفهان است .
d : زنجان در زمره گيلان است .
علامت (+) نشانگر بهبود نسبي موقعيت استان در سالهاي 55-1335 است .
علامت (-) نشانگر وخامت نسبي موقعيت استان در سالهاي 55-1335 است .
نشانه تغيير در طول دورة 55-1335 است.r
جدول 5– امتيازات استانده مربوط به متغيرهاي منتخب در سالهاي 1335 ، 1345 ، 1355 (استانها بر اساس امتيازات استانده خود در سال 1355 مرتب شدهاند)
1344 متغير(a)9*استانها
استان 1345 متغير10r1355
استان 1345 متغير11r1355
استان 1335 1345 متغير13r1355
r1355
مركزي 25/3 33/3 - مركزي 14/3 38/2 - مركزي 01/3 38/2 - مركزي 01/3 84/2 25/2 -
اصفهان 54/1 34/1 - يزد b 61/1 اصفهان 21/1 71/1 + سمنان 31/1 84/1 04/2 +
يزد b 27/1 خوزستان 56/2 37/1 - يزد b 59/1 خوزستان 58/2 16/2 52/1 -
خوزستان 94/0 92/0 - اصفهان 25/0- 97/0 + خوزستان 16/2 51/1 - اصفهان&n bsp;01/0 31/0- 92/0 +
خراسان 01/0 68/0 + فارس 95/0 91/0 - سمنان 59/0 91/0 + هرمزگان 58/0- 59/0- 76/0 +
گيلان 47/0 58/0 + سمنان 22/0- 82/0 + فارس 56/0 57/0 + بوشهر 33/0- 02/0 55/0 +
فارس 31/0 33/0 + ايلام 69/0- 64/0 + مازندران 04/0- 33/0 + كرمان 11/0- 38/0- 51/0 +
آذربايجانشرقي 16/0 11/0 - باختران 32/0 41/0 + بوشهر 27/0- 04/0- + فارس 03/0- 07/0 36/0 +
باختران 22/0- 06/0- + چهارمحالوبختياري 76/0- 11/0 + باختران 01/0- 11/0- - باختران 02/0 51/0 41/0 +
مازندران 22/0- 09/0- + خراسان 07/0- 01/0 + آذربايجانشرقي 11/0- 13/0- - يزد 65/0- 54/0- 09/0- +
آذربايجانغربي 05/0 11/0- - آذربايجانشرقي 13/0- 15/0- - خراسان 07/0- 13/0- - گيلان 29/0- 22/0- 22/0- +
سمنان&nbs p;03/0- 16/0- - كرمان 37/0- 18/0- + همدان 21/0- 13/0- + سيستانوبلوچستان 43/0- 39/0- 38/0- -
همدان 21/0- 28/0- - آذربايجانغربي 17/0- 23/0- - كرمان 43/0- 29/0- + آذربايجانغربي 21/0- 34/0 41/0- -
كرمان 39/0- 35/0- + لرستان 27/0- 48/0- - چهارمحالوبختياري 56/0- 32/0- + خراسان 28/0 14/0 41/0 +
سيستان وبلوچستان 71/0- 62/0- + هرمزگان 41/0- 39/0- - گيلان 23/0- 37/0- + مازندران 05/0 14/0 36/0- -
كردستان 48/0- 64/0- - كردستان 62/0- 52/0- + آذربايجانغربي 31/0- 52/0- - كردستان 51/0- 14/0- 46/0- +
بوشهر 84/0- 65/0- + مازندران 39/0- 56/0- - لرستان 37/0- 56/0- - آذربايجانشرقي 29/0- 19/0- 71/0- -
چهارمحالوبختياري 76/0- 61/0 + همدان 55/0- 65/0- - ايلام 87/0- 75/0- + لرستان 25/0- 27/0- 26/0- -
لرستان 97/0- 77/0- + بوشهر 32/0- 72/0- - هرمزگان& nbsp;98/0- 77/0- + ايلام 01/1- 21/1- 89/0- +
هرمزگان 81/0- 88/0- - زنجان c 85/0- زنجان c 97/0- همدان 72/0 59/0- 98/0- -
زنجان c 94/0- كهكيلويهبويراحمد 32/0- 28/1- - كردستان 76/0- 01/1- - كهكيلويهوبويراحمد b 91/0- 13/1- -
ايلام N/A 01/1- - سيستانوبلوچستان 54/0- 31/1- - سيستانوبلوچستان 89/0- 28/1- - چهارمحالوبختياري 11/1- 24/1- 14/1- -
كهكيلويهبويراحمد 02/1- 12/1 - گيلان 61/0- 29/1- - كهكيلويهوبويراحمد 99/0- 51/1- - زنجان&nbs p;42/0- 03/1- 39/1- -
a : درخصوص فهرست متغيرها به صفحات اول مقاله مراجعه شود.
b : يزد در زمره اصفهان است .
c: زنجان در زمره گيلان است .
علامت (+) نشانگر بهبود نسبي موقعيت استان در سالهاي 55-1345 است .
علامت (-) نشانگر بهبود نسبي موقعيت استان درسالهاي 55-1345 است..
علامت تغيير در طول دوره 55-1335 است .rعلامت
طبقهبندي استانها و مشخصههاي عمومي آنها :
بزرگي امتيازات استاندة مندرج در جداول 3 و 4 و5 بنا به فرض ، نمايانگر سطح توسعه است : امتياز بالاتر نشانگر سطح بالاتر توسعه و امتياز پايينتر نمايندة پايينتر بودن سطح توسعه است . با توجه به اين نكته ، درصد مواردي كه در آنها امتياز استاندة هر استان در زمينة ده متغير منتخب ، آن را در بين ده استان رده بالا يا رده پايين قرار ميدهد ، محاسبه شده و نتايج حاصل براي سالهاي 1345 و 1355 در جدول 6 آمده است . در اين جدول استانها به سه دسته نسبتاً توسعه يافته ، مياني و زير خط توسعه تقسيم و بر پايه 10 درصد بالايي رتبهبندي شدهاند .در مواردي كه درصدهاي مزبور براي دو يا چند استان با هم برابر بودهاند ، آنها را بر اساس 10 درصد پايين رتبهبندي كردهايم . در هر دسته نيز استانها را بر اساس نظمي كاهنده فهرست كردهايم .
تحليل تبعيضي مقدماتي (كه در اين مقاله نيامده است ) نشانگر وجود همگوني كافي در داخل هر دسته جهت تلقي آنها به عنوان يك كل واحد است . اثر تغيير حدود و ثغور استانها را نيز در نظر گرفتهايم ولي آن را بياهميت يافتهايم . استفاده از رشته متفاوتي از اطلاعات نيز نميتواند تغيير مهمي در اين طبقه بندي ايجاد كند. در واقع برخي بررسيهايي هم كه از مجموعة متفاوتي از دادهها استفاده كردهاند به طبقهبندي مشابهي چون ما دست يافتهاند.
برخي از مشاهدات مهم در خصوص ويژگيهاي كلي اين 3 دسته از استانهاي ايران در جدول 7 آمده است . استانهاي نسبتاً توسعه يافته با هم حدود 32 درصد خاك ايران و بيش از 42 درصد جمعيت كشور را زير پوشش دارند. ارقام مشابه براي استانهاي مياني به ترتيب در حدود 43 و 41 درصد و براي استانهاي زير خط توسعه در حدود 26 و 17 درصد است . از اين رو بيش از 83 درصد جمعيت ايران در استانهاي نسبتاً توسعه يافته و مياني زندگي ميكنند كه بيش از 75 درصد خاك كشور را زير پوشش دارند . نكتة جالبي كه از جدول 7 آشكار ميگردد همبستگي موجود ميان سطح شهرنشيني و تراكم از يكسو و سطح توسعه از سوي ديگر وجود دارد . به ويژه استانهاي نسبتاً توسعه يافته كه حدود 67 درصد جمعيت آنها ساكن مناطق شهري هستند از اين جهت بالاترين نسبت را نشان ميدهند . اين رقم را بايد با نسبت 35 درصد مربوط به استانهاي مياني و 28 درصد مربوط به استانهاي زيرخط توسعه و 47 درصد مربوط به كل كشور مقايسه كرد . به بيان ديگر استانهاي نسبتاً توسعهيافته در مقايسه با استانهاي مياني اندكي كمتر از دو برابر ، و نسبت به استانهاي زير خط توسعه كمي كمتر از 3 برابر شهرنشينتر هستند. به همين سان تراكم جمعيت استانهاي نسبتاً توسعهيافته از تراكم جمعيت دو دسته ديگر از استانها و نيز از تراكم جمعيت كل كشور بيشتر است .تراكم جمعيت استانهاي مياني هم بيش از تراكم جمعيت استانهاي زير خط توسعه است ولي تراكم جمعيت اين هر دو گروه از استانها از تراكم جمعيت كل كشور كمتر است .
در مورد اين سه دسته از استانهاي ايران حقايق مهم ديگري نيز مطرح است :نخست اينكه در اكثر موارد استانهاي درون هر دسته دوتادوتا يا به صورت گروههايي با بيش از دو استان در مجاورت يكديگر قرار دارند ( شكل 5 ).
اكثر استانهاي نسبتاً توسعه يافته در بخش مركزي كشور ، استانهاي مياني عمدتاً در نواحي مرزي ، و بيشتر استانهاي زير خط توسعه در جنوب غربي و جنوب شرقي كشور قرار گرفتهاند.
نابرابري استانها از سال 1355 به بعد و سياسستهاي منطقهاي در دورة بعد از انقلاب
در بخش حاضر به اين پرسش پاسخ ميدهيم كه آيا توسعه ايران در سالهاي پس از 1355 و مشخصاً از زمان انقلاب 1357 به بعد از قوت تحليل ما كاسته است يا نه . استدلال ما اين است كه با وجود برخي تغييرات مهم از جمله تقليل شكاف نابرابري و تغيير موقعيت نسبي برخي از استانها در سلسله مراتب استاني ، كه در روابط بين استانها رخ داده است ، تصوير كلي هنوز عمدتاً همچون سال 1355 است .
جدول 6- درصد مواردي كه يك استان از لحاظ امتيازات استانده سالهاي 55 و 1345 خود در زمينة 10 متغير در بين 10 استان رده بالا و 10 استان رده پايين قرار دارد. استانها به سه دسته نسبتاً توسعه يافته ، مياني و زير خط توسعه طبقهبندي شدهاند.
استانها درصد مواردي كه استان در زمره 10 استان بالايي قرار داشته است درصد مواردي كه استان در زمره 10 استان پاييني قرار داشته است استانها درصد مواردي كه استان در زمره 10 استان بالايي قرار داشته است درصد مواردي كه استان در زمره 10 استان پاييني قرار داشته است
نسبتاً توسعهيافته نسبتاً توسعهيافته
مركزي 0/100 0/0 مركزي 0/100 0/0
فارس 0/100 0/0 اصفهان 0/10 0/10
خوزستان 0/80 0/20 يزد 0/90 0/10
سمنان 0/80 0/20 خوزستان 0/90 0/10
اصفهان 0/70 0/10 فارس 0/80 0/70
خراسان مياني 0/70 0/10 سمنان مياني 0/70 0/10
آذربايجانشرقي 0/60 0/20 باختران 0/60 0/20
باختران 0/60 0/20 خراسان 0/50 0/30
مازندران 0/50 0/20 آذربايجانشرقي 0/50 0/30
آذربايجانغربي 0/50 0/30 گيلان 0/50 0/40
گيلان 0/50 0/40 همدان 0/40 0/30
بوشهر 0/40 0/40 كرمان 0/40 0/30
يزد 0/30 0/40 مازندران 0/40 0/40
همدانزيرخطتوسعه 0/30 0/40 بوشهرزيرخطتوسعه 0/30 0/30
لرستان 0/30 0/60 چهارمحالوبختياري 0/20 0/60
هرمزگان 0/20 0/70 هرمزگان 0/20 0/70
كردستان 0/20 0/70 كردستان 0/20 0/70
كهكيلويهوبويراحمد 0/20 0/70 ايلام 0/20 0/80
چهارمحالوبختياري 0/20 0/80 آذربايجا نغربي 0/10 0/50
زنجان 0/10 0/60 لرستان 0/10 0/80
ايلام 0/10 0/70 كهكيلويهوبويراحمد 0/10 0/90
كرمان 0/0 0/80 سيستانوبلوچستان 0/0 0/80
سيستانوبلوچستان 0/0 0/100 زنجان 0/0 0/100
جدول 7- ويژگيهاي كلي گروههاي استاني ايران : 1355
ويژگيها ايران استانهاي نسبتاً توسعهيافته استانهاي مياني استانهاي زيرخط توسعه
جمعيت (درصد از كل كشور) 0/100 5/41 4/41 1/17
مساحت (درصد از كل كشور) 0/100 7/31 8/42 5/25
تراكم (در هر كيلومترمربع) 5/25 8/26 7/19 6/13
شهرنشيني (به درصد) 1/47 9/66 1/35 8/27
جدول 8- ضرايب تغيير و درصد تغييرات آنها
ضرايب تغيير( درصد تغييرات از سال 1355*متغيرها )
1- درصد جمعيت شهري 29/0 29-
2- ميانگين هزينههاي مصارف خوراكي و غيرخوراكي شهري در طي سي روز ( به ريال) 25/0 4-
3- ميانگين هزينههاي مصارف خوراكي و غيرخوراكي خانوار روستايي در 30 روز( به ريال) 18/0 48-
6- ارزش افزوده هر كارگر شاغل در تاسيسات بزرگ صنعتي (1000 ريال) 32/0 36-
8- تعداد پزشكان به ازاي هر يكصد هزار نفر 97/0 59+
9- تعداد تختهاي بيمارستاني به ازاي هر يكصد هزار نفر 49/0 29-
12- تعداد دفاتر پستي درهر ده هزار كيلومتر مربع 68/0 26-
ضرايب مربوط به متغيرهاي اول و ششم مربوط به سال 1362 ، متغيرهاي دوم ، سوم ، نهم و دوازدهم مربوط به سال 1363 ، و متغير هشتم مربوط به سال 1361 است .*
علامت + نمايانگر افزايش فاصله ميان ارقام استان و ميانگينهاي ملي است ..
علامت – نمايانگر كاهش فاصله ميان ارقام استان و ميانگينهاي ملي است .
جدول 9– امتيازات استانده متغيرهاي منتخب در 63 و 1362 (استانها بر اساس امتيازات استاندة سال 1362 يا 1363 خود مرتب شدهاند)
استان 1362 متغير(a)1
تغيير از1355 استان 1363 متغير2
تغيير از 1355 استان 1363 متغير3
تغيير از1355
مركزي 05/3 + بوشهر 75/1 + ايلام 79/1 +
اصفهان 48/1 - مازندران 43/1 + هرمزگان 73/1 +
يزد 27/1 - باختران 18/1 + كهكيلويهوبويراحمد 10/1 +
باختران 05/1 + گيلان 17/1 + بوشهر 02/1 +
خوزستان 78/0 - خوزستان 99/0 + خوزستان 64/0 +
سمنان 56/0 + آذربايجانشرقي 82/0 + چهارمحالوبختياري 23/0 +
فارس 16/0 - كردستان 78/0 + سيستانوبلوچستان 19/0 +
خراسان 01/0 - مركزي 66/0 + گيلان 14/0 -
كرمان 04/0- + هرمزگان&nbs p;41/0 - اصفهان 08/0 -
بوشهر 07/0- + فارس 34/0 + آذربايجانشرقي 04/0 -
كردستان 09/0- + همدان 27/0 + فارس 02/0- +
لرستان 20/0- + اصفهان 20/0 + خراسان 02/0- +
آذربايجانشرقي 25/0- - خراسان 08/0 + همدان 08/0- -
آذربايجانغربي 30/0- + كرمان 40/0- - آذربايجانغربي 11/0- -
ايلام 37/0- + آذربايجانغربي 46/0- - كرمان 14/0- +
زنجان 53/0- + يزد 49/0- + كردستان 16/0- +
مازندران 61/0- - سمنان 50/0- + مازندران 20/0- -
هر مزگان 62/0- + زنجان 91/0- - زنجان 30/0- +
چهارمحالوبختياري 71/0- - كهكيلويهوبويراحمد 22/1- - باختران 36/0- +
همدان 82/0- - سيستانوبلوچستان 28/1- - لرستان 46/0- -
سيستانوبلوچستان 83/0- - لرستان 47/1- - يزد 62/0- -
گيلان 02/1- - چهارمحالوبختياري 58/1- - سمنان 02/1- -
كهكيلويهوبويراحمد 88/1- - ايلام 60/1- - مركزي 47/3- -
a : در خصوص فهرست متغيرها به صفحات نخست مقاله مراجعه شود.
b : در مورد امتيازات استانده سال 1355 به جدول 3 مراجعه شود.
(+) : نشانگر بهبود نسبي موقعيت استان در سالهاي 62-1355 است .
(-) : نشانگر وخامت نسبي موقعيت استان در سالهاي 62-1355 است .
جدول 10– امتيازات استانده متغيرهاي منتخب سالهاي 1355 ، 1361 ، 1362 و 1363 (استانها بر اساس امتيازات استاندة سالهاي 63 يا 62 و 1361 مرتب شدهاند)
استان 1355 متغير(a)6
1362 تغيير
از1355 استان 1361 متغير8 تغييراز1355 استان متغير9
1363 تغييراز1355
هرمزگان 55/0- 28/2 + مركزي 28/4 - مركزي 72/2 -
مركزي 71/1 47/1 - اصفهان 79/0 - يزد 63/2 +
زنجان 30/1 46/1 + يزد 65/0 + اصفهان 05/1 -
فارس 60/0 15/1 + فارس 51/0 + سمنان 75/0 +
آذربايجان شرقي 73/0 67/0 - خراسان 25/0 + فارس 60/0 +
يزد 73/0- 61/0 - سمنان 16/0 + خراسان 41/0 -
كرمان 33/0 59/0 + مازندران 06/0- + آذربايجانشرقي 19/0 +
اصفهان 63/0- 47/0 + آذربايجانشرقي 08/0- + كرمان 12/0 +
مازندران 33/0- 13/0 + گيلان 09/0- + خوزستان 03/0- -
خراسان 11/0 02/0 - بوشهر 24/0- + مازندران 09/0-
خوزستان 95/1 01/0 - خوزستان 31/0- - باختران 13/0- -
گيلان 81/0- 05/0- + هرمزگان 33/0- - گيلان 31/0- -
ايلام c 25/0- چهارمحالوبختياري 35/0- - بوشهر 45/0- +
باختران 07/0 26/0- - آذربايجانغربي 36/0- + سيستانوبلوچستان 49/0- +
سمنان 12/0- 28/0- - كرمان 37/0- - آذربايجانغربي 49/0- -
بوشهر 09/1 37/0- - كهكيلويهوبويراحمد 39/0- + هرمزگان 56/0- +
همدان 79/0- 61/0- - باختران 44/0- - همدان 57/0- -
آذربايجانغربي 23/0 92/0- - همدان 45/0- + چهارمحالوبختياري 64/0- -
سيستانوبلوچستان 49/1- 97/0- + زنجان 49/0- + كردستان 75/0- -
لرستا ن 18/1 98/0- - سيستانوبلوچستان 59/0- - كهكيلويهوبويراحمد 80/- -
چهارمحالوبختياري 92/0- 03/1- - لرستان 61/0- + زنجان 86/0- +
كردستان 39/1- 31/1- + ايلام 73/0- + ايلام 03/1- +
كهكيلويهوبويراحمد 47/1- 12/2- - كردستان 76/0- - لرستان 27/1- -
a : فهرست متغيرها در ابتداي مقاله موجود است .
b : فهرست امتيازات استاندة سال 1355 در جداول 4 و 5 موجود است.
c : ايلام در زمره استان خوزستان است .
(+) : نمايانگر بهبود نسبي موقعيت استان در دورة 63/61-1355 است .
(-) : نمايانگر وخامت نسبي موقعيت استان در دورة 63/61-1355 است .
با توجه به نبود آمارهاي قابل مقايسه در زمان انجام اين بررسي (آمارهاي سرشماري بعدي دو سال بعد در سال 1365 در دسترس قرار گرفت) ضرايب تغييرپذيري براي 7 متغير محاسبه شده و نتايج همراه با درصد تغييرات نسبت به ضرايب 1355 در جدول 8 آمده است . به نظر ميرسد ميزان نابرابري در مورد تمامي متغيرها به جز تعداد پزشكان كه نابرابري در زمينة آن به شكل چشمگيري افزايش يافته ، كاهش يافته است . اين كاهش ميتواند ناشي از اين واقعيت باشد كه در پي انقلاب ، دانشكدههاي پزشكي حدود 3 سال تعطيل بودند و بسياري از پزشكان نيز يا كشور را ترك كردند و يا براي كمك به امور جنگي به مناطق جنگي و بيمارستانهاي شهرهاي بزرگ به خصوص تهران اعزام شدند . بهبود جزيي در هزينههاي مصرفي روستا نيز عمدتاً ناشي از افزايش توجه دولت به مناطق روستايي و كشاورزي پس از سال 1355 و به خصوص پس از انقلاب بوده است . كاهش نابرابري در زمينة بهرهوري نيروي كار را به سهولت با اين واقعيت ميتوان توضيح داد كه بسياري از تاسيسات صنعتي مدرن در نواحي نسبتاً توسعهيافته از سال 1357 به بعد يا تعطيل بودند و يا بسيار پايينتر از ظرفيت خود كار ميكردند.
براي نمايش تفاوتهاي موجود ميان استانها ، امتيازات استانده در مورد 6 متغير محاسبه شده و همراه با تغييرات حاصل نسبت به امتيازات سال 1355 در جداول 9 و 10 آمده است .. همانند دورههاي پيش از 1355 ، استانها به دو گروه تقسيم ميشوند : گروه كوچكتري از استانها داراي امتياز مثبتند حال آن كه تعداد بيشتري از آنها امتياز منفي دارند . باز هم استانهاي زير خط توسعه به جز در زمينة هزينههاي مصرفي روستا كه داراي امتيازات مثبتي هستند عمدتاً در گروه دوم قرار ميگيرند.
طي دوره 63-1355 موقعيت نسبي بيش از نيمي از استانها در سلسله مراتب استاني بهبود يافت (شكل 6) اكثريت استانهاي مياني و زير خط توسعه جزو اين گروه هستند. در بين استانهاي نسبتاً توسعهيافته تنها جايگاه اصفهان و فارس بهبود يافته است در حالي كه موقعيت يزد و سمنان بيش از ديگران افت كرده است . در بين گروه استانهاي مياني ، آذربايجانشرقي ، مازندران و بوشهر موقعيت خود را بهبود بخشيدند ولي همدان و باختران شاهد وخامت نسبي بودند.
در جمع استانهاي زير خط توسعه ، بيشترين پيشرفت در استانهاي هرمزگان ، كهكيلويه و بويراحمد، سيستان و بلوچستان و زنجان تحقق يافته است . از سوي ديگر موقعيت آذربايجانغربي و لرستان بيش از ديگران افت كرده است .
با استفاده از روشي مشابه روش قبلي طبقهبندي ، در سال 1363 نيز اساساً به همان سه گروه استانهاي سال 1355 ميرسيم.
البته يكي دو مورد حركت از يك گروه به گروه ديگر وجود داشته ولي جابجايي مهمتر در داخل هر گروه صورت گرفته است (شكل 5).
به خصوص خراسان و آذربايجانشرقي به گروه نسبتاً توسعهيافته منتقل شدهاند ، در حالي كه يزد و سمنان از اين گروه اخير به گروه استانهاي مياني تنزل موقعيت پيدا كردهاند.
به همين ترتيب ، هرمزگان از موقعيت زير خط توسعه به گروه مياني حركت كرده و همدان نيز از موقعيت مياني به سطح استانهاي زير خط توسعه سقوط كرده است .
تحركات درون هر گروه عمدتاً مربوط به استانهاي مركزي ، باختران ، لرستان و آذربايجانغربي در جهت تنزل ، و استانهاي زنجان ، سيستان و بلوچستان ، كهكيلويه و بويراحمد ، بوشهر ، مازندران ، فارس واصفهان در جهت ترقي بوده است . بدين ترتيب ميتوان بين استانهاي در حال حركت رو به بالا و رو به پايين در دوره 63-1355 تمايز قايل شد ..(شكل 7)
با توجه به نبود سياست و برنامهريزي روشن در سطوح استاني از سالهاي 1357 به بعد ، تعيين عوامل ايجادكننده الگوهاي بالادر زمينه توسعه استاني دشوار است . با اين همه ميتوان برخي عوامل همبسته با چنين الگوهايي را مشخص ساخت . جنگ با عراق مهمترين عامل در اين زمينه است. به طور كلي هر چند اين جنگ اثراتي منفي بر مناطق جنگي گذاشته است ولي بر استانهاي مجاوري كه مركز فعاليت پشتيباني جنگ بودهاند ، تاثيري مثبت داشته است براي نمونه ، خوزستان ، آذربايجانغربي و باختران از زمره استانهايي هستند كه شاهد صدمات بسيار بودند ، در حالي كه فارس ، اصفهان ، آذربايجانشرقي ، هرمزگان و بوشهر موقعيت نسبي خودشان را بهبود بخشيدند. دومين عامل ، ساختار اقتصادي پيش از انقلاب استانهاست . به طور كلي استانهايي ( مانند يزد ، سمنان ، مركزي ، همدان و كرمان) كه ساختار صنعتيتري داشتهاند احتمالاً به دليل افت سراسري صنايع ايران در دورة بعد از انقلاب ، از موقعيت خود سقوط كردند. بر عكس ، استانهايي (همچون خراسان ، مازندران ، زنجان ، سيستان و بلوچستان ، كهكيلويه و بويراحمد ) كه داراي توليد كشاورزي چشمگير و مناطق بزرگ روستايي بودند يا استانهايي (مانند بوشهر يا هرمزگان) كه نقشي عمدتاً خدماتي داشتند موقعيت خود را بهبود بخشيدند.
دولت پس از انقلاب نسبت به كشاورزي و مناطق روستايي عنايت خاصي داشته است . همچنين جنگ منجر به افزايش واردات و بنابراين رونق آن دسته از استانهاي ساحلي گرديد كه داراي تسهيلات بندرگاهي بودند.
نسبيبودن اين تبيينها در كنار اين حقيقت طرح است كه از عوامل فعال در وراي الگوهاي تغيير موقعيت نسبي برخي از استانها از قبيل كردستان و ايلام كه هر دو در مناطق جنگي بودهاند و با اين حال موقعيتشان بهبود يافته است حتي آگاهي كمتري داريم . شايد فعاليتهاي دولت براي بازسازي مناطق آسيبديده جنگي و افزايش هزينههاي دولت براي خشنود ساختن جمعيت محلي علت اين تحولات باشد.
سرانجام ، چنين به نظر ميرسد كه به طور كلي استانهاي توسعهيافتهتر از اثرات انقلاب و پيامدهاي آن لطمه بيشتري خوردهاند تا نواحي زير خط توسعه دليل اين امر ممكن است آن باشد كه استانهاي توسعهيافتهتر چيز بيشتري براي از دست دادن داشتهاند يا اينكه از اواخر دهة 1950 عنايت بيشتري به استانهاي زير خط توسعه شده است .
نتيجهگيري : نتايج نظري و كاربردي
تحليل دادههاي برگرفته شده از منابع دولتي براي 23 استان در طول دورههاي 55-1335 و
63-1355، وجود نابرابريهاي حاد ميان استانهاي ايران را آشكار ميسازد.
اگر چه در فاصله سالهاي 1345 و 1355 و در طول دورة 63-1355 ، نابرابريهاي موجود ميان استانها در زمينة بسياري از متغيرهاي اقتصادي ، اجتماعي و جمعيتي استفاده شده در اين بررسي ، كاهش يافته است ، ولي تصوير كلي تغيير چنداني نكرده است . براي نمونه ، از لحاظ سطح توسعه ، در سال 1355 ( و نيز در سال 1363) سه گروه استاني قابل تشخيص بود كه هر گروه تقريباً همان استانهاي سالهاي 45 يا 1335 را در برميگرفت . به بيان ديگر به جز در چند مورد ، موقعيت نسبي استانها به طرز چشمگيري تغيير نيافته است و لذا فرآيندهاي توسعة اجتماعي – اقتصادي عمدتاً بر موقعيت آنها در سلسله مراتب استاني تاثيري نگذاشته است.
اين نتيجهگيري به نظريه رشد منطقهاي موسوم به «نعل اسب وارونه» تعارض دارد . در اين نظريه فرض بر آن است كه دوره 55-1335 «مراحل اوليه توسعه» ايران بوده است . بر اساس نظريه مزبور نابرابريهاي منطقهاي در «مراحل اوليه توسعه» افزايش مييابد ، با توسعة بيشتر به سمت هم ميگرايد يا شروع به تثبيت ميكند و در مراحل كاملتر توسعه فرو ميكاهد . ساير بررسيها نيز ثابت كردهاند كه اين نظريه عمدتاً نادرست است .
بهتر است بگوييم الگوي نابرابري بين استاني (يا بين منطقهاي) از لحاظ جغرافيايي خاص است ، و بسته به نوع متغيرهاي مورد نظر ممكن است الگوهاي مختلف همگرايي يا واگرايي ظهور ميكند . براي نمونه در بررسي حاضر نابرابري بين استاني در زمينة بيشتر متغيرهاي اجتماعي كاهش يافته است ولي در متغيرهايي با درونمايه اقتصاديتر از قبيل هزينههاي مصرفي خانوارهاي شهري و روستايي اين تفاوت بين استاني يا افزايش يافته و يا بدون تغيير عمدهاي باقي مانده است . اما به طور كلي تغييرات براي اكثريت چشمگيري از استانها متناسب بوده است . تنها استاني كه در بيشتر متغيرهاي اين مطالعه متحمل آسيب و ضرر شده استان مركزي است چرا كه اين استان در سال 1355 بزرگترين مركز فعاليتهاي اقتصادي – اجتماعي بود . اين يافته اخير نيز دليل محكمي بر رد نظريه رشد منطقهاي موسوم به نعل اسب وارونه است .به هر حال به خوانندگان هشدار ميدهيم كه از اين يافتهها نتيجهگيري بيجايي در جهت رد نظريه نعل اسب وارونه كه عمدتاً مبتني بر رفتار درآمدهاي سرانه بين استانهاست نكنند . اگرچه ما متغير هزينههاي مصرفي خانوار را به عنوان جايگزيني براي درآمدهاي سرانه گرفتهايم ولي اين دو متغير فقط به طور تقريبي در ايران قابل مقايسه هستند چرا كه در اين كشور اقتصاد معيشتي ، توليد اصلي بيش از نيمي از استانها را تشكيل ميدهد.
يافتههاي ما براي نظريههاي دوگانهنگر توسعه در جهان سوم نيز نتايجي در بردارد . در اين نظريهها گفته ميشود كه كشورهاي جهان سوم معمولاً به دو بخش بزرگ سنتي و مدرن كه به ترتيب معادل بخشهاي صنعت و كشاورزي ، شهري و روستايي يا مناطق توسعهيافته و توسعهنيافته گرفته ميشود تقسيم گردند ما حداقل در مورد توسعه استاني نشان داديم كه از دهه 1330 ايران داراي يك الگوي سهگانه توسعه بوده است كه با سه گروهبندي استاني نشان داده ميشودبه رغم تلاشهاي برخي افراد به دشواري ميتوان اين الگوي 3 گانه را به دو طبقه توسعهيافته و توسعهنيافته تقليل داد.
نقطة آغاز حركت به سوي نوعي توسعة متوازن ، نه تدوين سياستها بلكه طرح هر چه دقيقتر مشكلات است . اين ، مستلزم انجام تحقيقات مشروح دربارة علل عقبماندگي استانها از جمله علل تاريخي و خصوصيات جغرافيايي آنهاست . برنامهريزي جامع مكاني ، مشخصكردن ابزارهاي موثر سياستگذاري از جمله منطقهبندي واقعبينانه مبتني بر عوامل اقتصادي – اجتماعي و بازنگري كامل در اولويتهاي ملي براي توسعة بخشها و مكانها ، از ديگر اجزاي تلاش لازم براي رسيدن به توسعة موزون است .
سرانجام ، مقاله حاضر آغازنگر نوعي تحليل پويا و جامع از نابرابريهاي استاني در ايران است ، ولي به علت مجال اندك ، امكان كندوكاو مشروح در زمينة علل چنين نابرابريهايي وجود ندارد .به ويژه جاي تحليل عميق سياستهاي بخشي و منطقهاي دولت و اثرات توسعهاي و مكاني آنها خيلي خالي است . براي رفع نابرابريها بايد در زمينة سياستهاي آتي و به دليلهاي موجود در دسترس دولت كار بيشتري صورت گيرد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید