رفتن به محتوای اصلی

اصلاحات، مطالبه محوری، انتخابات

اصلاحات، مطالبه محوری، انتخابات

از روزی که عباس میرزا فرمانده سپاه ایران در پی شکست در جنگ با روسیه تزاری تصمیم به انجام اصلاحات در حوزه نظامی گرفت، نزدیک به دو قرن میگذرد. در خلال این سالها در مقاطع گوناگون چهره های مختلفی در هرم قدرت حاکم و خارج از آن سعی در انجام اصلاحات آمرانه و از بالا داشته اند اما به جرات می توان گفت همه آنها در این راه ناکام مانده اند.

عمر اصلاحات امیرکبیر به دست همان کسی که به خواست و اراده او به صدارت برگزیده شده بود به پایان رسید.مدرنیزاسیون رضا خان در ساختن ایرانی مدرن به دلایل مختلف داخلی و خارجی و با تبعیدش از ایران به سرانجام نرسید. « انقلاب سفید »محمد رضا شاه نیز در دراز مدت خود تبدیل به یکی از زمینه ها و عوامل سرنگونی حکومتش گردید.مسئله مهم در بررسی این حرکتهای اصلاحی وجود نقاط مشترک در آنها میباشد.در رابطه با این فصل مشترکها،بصورت موجز میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:

•این حرکتها شخص محور بوده اند.

•نوع این حرکتها ی اصلاح طلبانه ،اصلاح طلبی آمرانه،درون حکومتی واز بالا به پایین و بالطبع سطحی بوده است.

•اصلاحگران نگاه نامتوازن به مقوله توسعه و اصلاحات در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی،و…داشته اند.

•اغلب اصلاحگران واقعیات سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی ایران را در برنامه های اصلاحی و اجرای برنامه های توسعه لحاظ نکرده اند.

۲-با وقوع انقلاب سال۵۷و حاکم شدن نظام ولایت فقیه و پس از گذشت قریب به دو دهه، عده ای از افراد و گروههای خودی نظام که اشراف به وضعیت موجود کشور و جامعه داشتند و نظام حاکمشان را مواجه با بحرانهای مختلف دا خلی و خارجی می دیدند، با توجه به شرایط ،چاره را در انجام اصلاحات با رویکرد توسعه سیاسی دیدندکه البته با حمایت وسیع نخبگان،روشنفکران،دانشجویان،… و توده مردم روبرو گردید اما در نهایت این حرکت اصلاحی نیز به سرنوشت دیگر حرکتها که قبلاًگفته شد مبتلا گردید.

سرانجام پس از دوم خرداد۷۶و به بن بست رسیدن اصلاحات اصلاحطلبان حکومتی ـ که پرداختن به آن موجب اطاله کلام و از حوصله این بحث خارج میباشدـ یاس و ناامیدی حامیان این جریان اصلاحطلبی را فرا گرفت و در پی آن گروههایی به این نتیجه رسیدند که انتظار اصلاحات ساختاری و دموکراتیک ، از درون نظام سیاسی حاکم ، خیالی عبث و بیهوده است. به همین خاطر این سرخوردگی در شعارهای«دوری از قدرت»، «بازگشت به جامعه مدنی»و…تجلی یافت.به عبارتی این گروهها به این نتیجه رسیدند که تنها راه برای تحقق مطالبات و خواستهای دموکراتیک ، مدنی و به حق خود ،رجوع به جامعه مدنی و تلاش برای شکل گیری جامعه مدنی ای است که حریفی قدر در مقابل قدرت خودکامه باشد، به نحوی که نظام حاکم را وادار به پاسخگویی و تمکین در برابر خواستها و مطالبات خود کند.

۳-علیرغم اتخاذ این رویکرد مثبت که بنا به اعلام مواضع و گفته ها از آن به عنوان استراتژی و راهبرد یاد میشد و در ظاهرحاکی از نگاه بلند مدت این گروهها بود، به یکباره با نزدیک شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری دهم ،همین گروهها با طرح شعار «مطالبه محوری»وارد میدان انتخابات شده اند و البته در بیان و توضیح این چرخش دست به توجیهات مختلفی همچون حمایت مشروط،ایجاد فضای تنفس برای فعالان سیاسی ،مدنی و…،سلب کردن حق تعیین سرنوشت باتحریم انتخابات و …میزنند.با وجود این توجیهات،در رابطه با مطالبه محوری،نسبت مطالبه محوری و انتخابات کنونی و شعار بازگشت به جامعه مدنی ، سوالاتی مطرح میباشد که بجاست مورد مداقه و توجه قرار گیرد:

•پیگیری مطالبات و یا مطالبه محوری،خاص زمان انتخابات است یا نیاز همه زمانها؟

• آیا پیگیری مطالبات و آنچه آن را تقویت بنیانهای دموکراتیک و روند های دمکراتیک!میدانند تنها از مسیر حمایت از کاندیداهای نظام حاکم میگذرد؟آیا منطقی است از کسانی که جان ،مال،آبرو،دنیاو آخرت خود را متعلق به این نظام میدانندو از درون حلقه بسته خودیهای نظام به میدان رقابت پا گذاشته اند،مطالباتی را داشت که برآورده شدن آنها موجب نابودی بنیان حاکمیت فعلی میشود؟

• آیا تنها راه وفاق میان نیروهای مدنی شرکت در انتخابات میباشد؟

• آیا مشارکت در انتخابات با وجود نظارت استصوابی و حمایت از کاندیدایی که از فیلترنظارت استصوابی عبور کرده، مشروعیت بخشی به این نوع انتخابات نیست؟

• آیا با تشکیل و حمایت از کمیته صیانت از آراو…که از نظر نهاد مفسر قانون اساسی و ناظر انتخابات غیر قانونی میباشد،این انتخابات منطبق با معیارهای انتخابات دموکراتیک میشود؟

• مطالبه محوران با شرکت در انتخابات و دمیدن به تنور آن و نقش سیاهی لشکر داشتن چه واکنش موثری در مقابل با تخلف، تقلب و برگزاری نا سالم خواهند داشت؟

• آیا مطالبه محوران خواهان مشارکت در انتخابات، مصداق مردمی نمیشوند که بارها و بارها مسئولین بلند پایه حکومت و مجریان و ناظران انتخابات به شفافیت هر چه تمامتر اذعان کرده اند که به هر طریق ممکن باید به پای صندوقهای رای کشانده!شوند؟

• بهتر نبود مطالبه محوران که اینچنین عزم راسخ به شرکت در انتخابات و پیرو بودن دارند به جای حمایت از کاندیداهای خاص نظام،مطالبات خود را با معرفی کاندیدای خود و ایستادگی مسالمت آمیز و بدون خشونت برای لغو نظارت استصوابی دنبال می کردند و با پافشاری و فشار اجتماعی نظام سیاسی حاکم را مجبور به پاسخگویی و برآورده کردن خواستهای خود می کردند؟

• رهنمود دادن با ادبیات آشنای قیم مأبانه و پدرخوانده وارهمراه با بکار بردن «باید بیاید»،«نباید بیاید»،«باید کرد»، «باید برگزینید»، «تکلیف است»،«شرط خرد نیست»و…چه سنخیت و نسبتی با مطالبه محوری و مطالبه محوران دارد؟

• …

۴-مطالبه محوری و پیگیری خواستها نیاز همه زمانها و لازمه رسیدن به جامعه مطلوب و بقاء ودوام آن میباشد ـ البته فضای بوجود آمده در زمان انتخابات موقعیت خوبی برای رساندن پیام ها،انتقادات، مخالفت ها، طرح خواست هاو مطالبات می باشدـاما طرح و پیگیری مطالبات دموکراتیک ،دولت اصولگرا، اصلاح طلب ، اصلاح طلب اصولگرا، اصولگرای اصلاح طلب ،دکتر ، شیخ ، مهندس و… نمیشناسد و سر دادن این شعار در بزنگاه انتخابات و ورود و شرکت در آن در بهترین حالت، تصنعی ، ذهنی و خیالی جلوه میکند و الا چنین می نماید کسانی که با این شعار وارد کارزار انتخابات نظام حاکم شده اند حاضر به پرداخت هزینه برای تحقق خواستهایشان نیستند،چرا که انجام اصلاحات واقعی و از پایین و ایجاد جنبش اجتماعی و سیاسی با مشی مبارزه مسالمت آمیز و عاری از خشونت ،عزم و اراده خلل ناپذیر، صبر و استقامت ،التزام و پایبندی به اصول خود و نقشه راه میخواهد و در این وحله ملازم با تحمل زندان، سختی و پرداخت هزینه است.

۵- دل بستن به ورود به قدرت ـ البته اگر میسر شودـ و انجام اصلاحات از بالا و آمرانه ـ و به تازگی با عنوان مدل توافق با حاکمان و اصلاحات از بالا بر اساس ریش سفیدی!ـ با هر اسم و عنوانی و از طریق اصلاح طلبان و مدعیان اصلاح طلبی درون حکومتی به گواهی تاریخ این مرز بوم تا کنون جواب نداده است و ورود وگام برداشتن در چنین مسیری تکرار همان ناکامی های تاریخی گذشته اصلاحات و اصلاح طلبی در کشورمان میباشدو روایتی دیگر از داستان پر غصه اصلاحات.میگویند«تا زمانی که داستانی برای گفتن داری و کسی به داستان شما گوش میدهد،کار هنوز تمام نشده است»، اما نشانهایی وجود دارد که به تدریج دیگر گوش شنوایی برای این داستان تکراری و خسته کننده وجود نخواهد داشت.

پیگیری و تحقق مطالبات، در گروجامعه محوری و بازگشت به جامعه مدنی است و تحقق دموکراسی و حقوق بشر ودوام و بقای آن که در صدر مطالبات تحول خواهان راستین میباشدمنوط به تقویت و توانمندسازی جامعه مدنی و تلاش برای انجام اصلاحات از پایین و از طریق شکل گیری جنبش اجتماعی و مدنی غیر خشونت آمیز می باشدنه شرکت در انتخابات ،و انتخاب انتخاب شدگان نظام حاکم با پیشانی بند مطالبه محوری. مصداق مطالبه محوری را میتوان در حرکت زنان در قالب جنبش تغییر برای برابری،شکل گیری نهاد های مدنی مدافع حقوق بشر،مبارزات دانشجویان،کارگران ،معلمان و… برای احقاق حقوق و پیگیری مطالبات به حقشان در سالیان اخیر مشاهده کرد و نکته مهم اینست که اکثر این حرکتها در دوره ۴ ساله دولت اصولگرای نهم شکل گرفته و همه نشان از جان گرفتن جامعه مدنی می باشد و این سوای از مطالبه محوری توأم با شرکت در انتخابات است.

به این ترتیب مطالبه محوری هیچ نسبتی با«شراکت»درچنین انتخاباتی ندارد.چرا «شراکت»؟شراکت از این بابت که مشارکت کنندگان در تمامی نتایج و تبعاتی که بعد از انتخابات رقم خواهد خورد شریک خواهند بود. شراکتی بدون سود و همراه با هزینه فرصت بالا. در پایان باید گفت دوستانی که مطالبه محوری را با شرکت در انتخابات گره زده انددر اصل مطایبه را محورخود قرار داده اند.

سعیددرخشندی

اوین-اردیبهشت۸۸

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
http://www.derakhshandi.info

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید