از همان روزي كه آقاي خاتمي انصراف دادند و حتي پيش از آن عدهاي از روي صداقت يا بر مبناي يك جنگ رواني، كوشيدند كه اجماع ميان دو نامزد موجود يعني آقايان كروبي و ابتدا آقای خاتمی و بعدا مهندس موسوي را در دستور كار قرار دهند. عدهاي صادقانه فكر ميكردند كه اين امر به نفع انتخابات است، وعدهاي ديگر هم آن را در جهت تخريب و جنگ رواني به كار ميبردند تا به زعم خود روحيه طرفداران و نامزد مورد نظر را تضعيف كنند. در كوتاهمدت هم اندكي موفق شدند، اما مشكل جنگ رواني اين است كه اگر بر مبناي منطقي استوار و پشتوانهاي سياسي انجام نشود، در ادامه به ضدخودش تبديل ميشود و نتيجه عكس ميدهد. اين برنامه از سوي جناح حاكم و رسانههاي آنان نيز پيگيري ميشود و حتي جوانان سادهلوح يا برخي از نيروهاي طرف مقابل در جلسات انتخاباتي حاضر ميشوند و با سردادن شعارهاي اجماعطلبانه! به خيال خود در جهت وحدت گام برميدارند!!، بنابراين بيمناسبت نيست كه قدري به مساله پرداخته شود.
ترديدي نيست كه يك ركن مهم انتخابات فعلي نفي وضعيت موجود و كوشش براي تغيير آن است، از اين منظر رايآوري اهميت دارد، اما چند نكته را در اين زمينه بايد توجه كرد.
اول اينكه انتخابات رياستجمهوري مبتني بر نصف بهعلاوه يك آرا شكل ميگيرد و برخلاف انتخابات مجلس است كه براساس حداقل 25 درصد آرا فرد انتخاب ميگردد. اگر در انتخابات مجلس باشيم، وحدت نامزدها ضروري است، زيرا ممكن است يك نامزد از جناح حاكم داراي 30 درصد راي باشد و سه نفر از جناح اصلاحات مثلا جمعا 60 درصد داشته باشند، اما راي هيچكدام به 30 درصد نرسد، بنابراين عدم اجماع به معناي باختن 60درصد در برابر 30درصد است، زيرا فرد 30 درصدي اول شده و در همان مرحله انتخاب ميشود. اما اين اتفاق براي رياستجمهوري رخ نميدهد، زيرا اگر فرد جناح حاكم بالاي 50 درصد راي در مرحله اول داشته باشد، در اين صورت فارغ از اتحاد يا افتراق اصلاحطلبان وي در مرحله اول انتخاب خواهد شد، اما اگر رايی كمتر از 50 درصد داشته باشد، طبعا با يكي از نامزدهاي ديگر به مرحله دوم ميرود و چه بسا دو نامزد اصلاحطلب شانس رفتن را به مرحله دوم پيدا كنند. در اين حالت اجماع عملي بسيار خطرناك است. زيرا اگر فرض كنيد كه نامزد حاكم مثلا 45 درصد راي دارد و دو نامزد ديگر اصلاحطلبان مجموعا 55 درصد (مثلا 30 و 25 درصد) در اين صورت عدم حضور فرد 25 درصدي در مرحله اول ممكن است موجب شود كه حداقل 10 درصد آراي وي را نامزد اول بگيرد و در مرحله اول انتخاب شود. این اتفاق از آن رو رخ می دهد که در ایران نامزدها حزبی نیستند در نتیجه اختیار و تسلطی بر آرای داده شده جهت برای انتقال به غیر ندارند.
فراموش نكنيم دو نامزد بودن مفيد است، زيرا هركدام شعارها و مطالبات خاصي را پاسخ ميدهند و آراي بيشتري را جذب خود ميكنند يا به مشاركت فرا ميخوانند و همين امر موجب ميشود كه با ثابت ماندن قدر مطلق آراي نماينده جناح موجود، نسبت آراي وي كاهش يابد.
فقط در يك صورت وحدت نامزدها مفيد است و آن وقتي است كه يكي از نامزدها قادر به راهانداختن جرياني قوي و فراگير باشد، كه در اين صورت هم نيازي به اصرار به اجماع نيست، زيرا چنين اجماعي در عمل رخ ميدهد، اما واقعيت سياسي موجود نشان داده است كه چنين امري غيرمحتمل است.
از مجموع نكات فوق ميتوان نتيجه گرفت كه در مرحله اول انتخابات نهتنها نيازي با اجماع نيست، بلكه اين كار به غايت غلط است و اگر طرفين و طرفداران آنان در جلسات سخنرانی و انتخاباتي نامزد ديگر بازي درنياورند و مشكل ايجاد نكنند و به نوعي به يكديگر هم احترام بگذارند، احتمالا ميتوانند در دور دوم (به شرط كشيده شدن انتخابات به دور دوم) با حمايت قاطع از يكديگر راي آوري را محقق كنند.
نكته ديگري كه مهم است، حضور دو ستاد، دو نامزد و دو فعاليت، دو تبليغات در گروه مجزا براي مواجهه با تخلفات و فشارها و طرح مطالبات، قاعدتا ترجيح بر يك ستاد و... دارد، به ويژه آنكه اگر همين امروز اين دو ستاد تبديل به يك ستاد شوند، اعضاي ستاد ديگر بايد بروند خانه و به انتظار روز 22 خرداد بنشينند و همين تاثيرمنفي بر روند انتخابات از موضع اصلاحطلبانه خواهد گذاشت.
حال پرسش اين است كه بهرغم اين بديهيات چرا برخي افراد كماكان به جاي وارد شدن در انتخابات و جذب آراي مردم و ایجاد شور و شوق انتخاباتي، هم و غم خود را مصروف توهم اجماع و راي فرد ديگري كردهاند؟ براي اين پرسش چند پاسخ متصور است. يكي اينكه اعتماد به نفس اين دوستان كم است و چون خود را قادر به پيشبرد برنامهاي نميبينند و به حاشيه رفتهاند، در نتيجه در پي طرح موضوعي انحرافي براي سرگرم كردن خود هستند. همچنین به علت مشکلات تحلیلی با ستاد متبوع خویش قادر به فعالیت موثر در انتخابات نیستند پس به این کار حاشیه ای مشغول شده اند.
ديگر اينكه قادر به حل تناقضات فكري و روشی خود نيستند و براي حل مساله ميكوشند صورت مساله را پاك كنند و چون از ابتدا اين ايده غلط را بيان كرده بودند، فكر ميكنند مرغ يك پا دارد و بايد هم كماكان بر آن اصرار كنند و هيچگاه حاضر نميشوند كه بگويند اين مساله از ابتدا اشتباه طرح شده بود، به نظر من نهتنها اين مساله، بلكه خيلي از مسائل ديگر را اشتباه طرح كردند كه همه اين اشتباهات ريشه در يك تبعيت چشمبسته و غيرمنطقي داشته است. به علاوه نوعي غرور و قيموميت سياسي براي خود قائل شدن ريشه صدور چنين دستورات سياسي است. معلوم نيست كه چرا و به چه حقي من بايد به خود حق دهم و بگویم كه مثلا نامزد ديگر به نفع نامزدي كه من فكر ميكنم مناسبتر است كنار رود؟ اين دستور هنگامي كه بدون هيچگونه همراهي و همدلي صادر شود، فقط نشان از قائل شدن حق قيموميت بر ديگران براي خود است. گويي كه ديگران به لحاظ سياسي صغير هستند و جالب این که یک بار در انتخابات گذشته چنین خطایی رخ داده اما کو گوش شنوا؟
جهت اطلاع دوستان که خیلی مدعی عقلانیت و علمی فکر کردن و... هستند عرض کنم که کمیته نظر سنجی در اولین نشست خود بالاتفاق تاکید کرد که از هر جهت در شرائط کنونی اجماع به نفع نتیجه نیست. و امیدوارم خبر دقیقتر این جلسه منتشر شود.
به طور خلاصه به تمام دوستان پيشنهاد ميكنم به جاي آنكه افراد خود را براي تحقق اين شعار و هدف خيالي بسيج كنند، بهتر است كه به جلب افكار عمومي بپردازند و مردم را براي مشاركت بيشتر بسيج كنند و رفاقت و مراوده خود را حفظ كنند تا در صورتي كه هركدام به دور دوم رفتند، تمام قد از او حمايت كنيم. من شخصا و صريحا اعلام ميكنم بهرغم برتريهاي روشني كه در برنامههاي آقاي كروبي و شخص ايشان نسبت به سايرين ميبينم و در اين راه فعاليت ميكنم، ترديدي به خود راه نميدهم كه هر نامزدي كه به مرحله دوم رفت با همين جديت حمايت كنم و اميدوارم دوستان ديگر نامزدهاي انتخاباتي هم به صراحت همين مساله را اعلان كنند. اين نگاه حتي در درج اخبار روزنامه اعتمادملي هم رعايت ميشود و گرچه اخبار اصلي انعكاسي از برنامهها و فعاليتهاي آقاي كروبي و نويسندگان مرتبط با ستاد ايشان است، اما اخبار فعالیت جناب آقاي موسوي نيز منعكس ميشود، زيرا وقتي تلقي ما از روزنامه يك رسانه و نه بولتن باشد، طبيعي است كه چنين كاري بايد صورت گيرد، حتي اگر روزنامه حزبي باشد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید