رفتن به محتوای اصلی

حکومت اسلامی جایی در میان مردم ندارد

حکومت اسلامی جایی در میان مردم ندارد

روز سه شنبه خامنه اي اين سرکرده جلادان حکومت اسلامي را در ميان ديوارهاي بتن آرمه، با هزاران مامور و نيروي مسلح به سنندج آوردند اما نه از در پشتي دانشگاه بلکه از پشت ديوارهاي مرتفع و نرده هاي آهني که در سطح شهر بپا کرده بودند،. يک فروند هواپيماي سي 130 نيروي هوايي خودروهاي مخصوصي که قرار بود خامنه اي و محافظانش را در محلهاي مورد نظر بچرخانند در فرودگاه تحت تدابير شديد امنيتي به پادگان سنندج آورده شدند. طي چند روز متوالي تمامي شهر را با دوربينهاي مختلف مجهز کردند، مرخصي اجباري را براي کارکنان دولت اعلام کردند. ديوارهاي استانداري را از سمت جورآباد به ارتفاع سه متر بالا بردند. دانشجويان دانشکده افسري، نيروهاي نظامي و انتظامي را با اتوبوس و از طرق مختلف براي استقبال از او به سنندج گسيل داشته اند. تمام مدارس شهر را به حالت تعطيل درآورده اند و اين مدارس را عملا به هتل هاي موقت براي اسکان دادن اين نيرو تبديل کرده اند. حتي خبرگزاريهاي دولتي ايرنا و فارس هم اجازه ورود به محل سخنراني را ندارند.اين سفر چه احتياجي به استقرار کاتيوشا و سلاحهاي سنگين بر بلنديهاي مشرف بر شهر سنندج دارد؟ با يک نگاه به شهر سنندج و اطراف آن، هر کسي بياد جنگ ايران و عراق مي افتد.

اما سئوال اينجاست چي شده؟ چه خبر است؟ اين ميليتاريزه کردن و حتي استقرار سلاحهاي سنگين در اطراف شهر سنندج براي چي بود؟ يک حکومت نظامي اعلام نشده را در سنندج برپا کردند. آتشبارهاي ضد هوايي مستقر بر روي تپه هاي اطراف شهر، نقل و انتقال نيروهاي تکاور ارتش و سپاه و اين نمايش و مانور نظامي براي حضور سرکرده جلادان حکومت اسلامي در کردستان و شهر سنندج حامل چه پيامي است؟. پاسخ به اين چراها را قبل از هر چيز بايد در سپري شدن روزهاي آخر عمر اين حکومت ديد. به خيال خود خواستند با نشان دادن چنگ و دندان نظامي بگويند فعلا سرپا هستيم. خواستند بگويند با توپ و تانک طرف هستيد. اما حقيقت امر اين است که ترسيده اند، بدجوري هم به هراس افتاده اند. مدتهاست که مردم ايران، حکم به رفتن اين حکومت داده اند. در گذشته سران اين رژيم تا حدي به اين دلخوش کرده بودند که با هر بدبختي که شده بتوانند با خيال راحت و هر ساله روزهاي تاريخي اين جنبشها ، اول مه، 8 مارس، 16 آذر و ... را از سر بگذرانند. اما نه تنها اين روزهاي تاريخي و حق طلبانه خواب را از چشمان حاکمان ربوده است بلکه سالهاست که هر روز براي مردم هشت مارس است، هر روز اول مه است و سراسر سال روز دانشجواست. اين اعتراضات و مبارزات ديگر به امري هر روزه تبديل شده است. حضور و قدرت نفوذ کلام کانال جديد در خانه هاي ميليونها مردم در سراسر ايران، نمايندگي کردن خواست و آرزوهاي مردم، سازماندهي مبارزات و اعتراضات جنبشهاي اجتماعي توسط حزب کمونيست کارگري، قدرت و کاراکتر اين حزب را به يک معضل لاعلاج براي حکومت اسلامي تبديل کرده است. کمپين و رفراندوم مردم ايران عليه مجازات اعدام در اوايل ارديبهشت که کانال جديد مبتکر آن بود، تا به آنجا رسيد که کروبي و شريعتمداري را به جان هم انداخت، از ترس "مدافع حقوق کودک" شدند و به رو کردن قتلهايي که توسط هريک سازماندهي شده بود پرداختند. خاتمي در گفتگو با روزنامه اعتماد و در اوج رنگ پريدگي گفته است آينده جمهوري اسلامي تيره و تار است و اگر اين وضع تغيير نکند همه ما رفتني هستيم. رفسنجاني هم مي گويد شرايط نظام در موقعيت خوبي نيست. بله اينبار دارند صداي انقلاب را با صداي بلند مي شنوند. به تکاپو افتاده اند، صفوفشان بشدت درهم ريخته است، دوران انسجام جناحها بسر آمده است. هيچ راهي براي آبروباختگي اينها وجود ندارد.

خيلي تلاش کردند اول مه را بخوبي و خوشي از سر بگزرانند. به اسم هفته کارگر و با خانه کارگر جلو آمدند اما نگرفت و اول مه امسال بعنوان يکي از تاريخي ترين اول مه هاي کارگران ثبت شد. طبقه کارگر در يک اتحاد بي نظير، با فراخوان به کل جامعه و با بلند کردن پرچمي که خواستهاي انساني و راديکال را منعکس مي کرد، خواستار يک زندگي بهتر و ايجاد يک دنياي انساني شد. حکومت اسلامي عزم جزم کارگران و بخشهاي مختلف جامعه را براي برگزاري يک اول مه متفاوت، باشکوه، چپ و سوسياليستي را بو کشيده بود. از يک ماه قبل کانال جديد براي ساختن چنين اول مه با شکوهي براي بسيج جامعه حول خواستهاي انساني در روز اول مه يک تلاش شبانروزي و موفق را در ميان مردم و کارگران بکار برد. اين واقعه مهم پايه هاي لرزان حکومت را لرزان تر از هميشه به مردم معرفي کرد. حکومت اسلامي در اول صبح روز يازده ارديبهشت با اعدام کودکي که مردم براي نجاتش حکومت را نشانه گرفته بودند خواست نشان دهد که شمشيرهايش را از رو بسته است. اما کارگران و مردم در پارک لاله تهران، در اميريه سنندج، در خيابانهاي کرمانشاه و در ميادين و پارکهاي بسياري از شهرهاي ايران به پيشروي خود ادامه دادند و به حکومت اسلامي نشان دادند که دوران ايجاد رعب و وحشت مدتهاست سپري شده است. در اوج ذلالت به دستگيري کارگران در پارک لاله پرداخت. حکومت اسلامي با اعدام دلارا و با يورش به کارگران در اول مه اوج استيصال و وحشت خود از مردم را در مقابل چشم جهانيان به نمايش گذاشت.

اينجا است که به پاسخ سئوالات فوق در نمايش قدرت و مانور سرکرده آدمکشان حکومت اسلامي مي رسيم. ميليتاريزه کردن شهر سنندج بي دليل نبود. انتخاب سنندج براي حضور رهبر و گسيل داشتن هزاران نفر از نيروهاي نظامي اش به اين شهر معناي سياسي متفاوتي داشت و دارد. بعد از حرکت مردم در مخالفت با مجازات اعدام و بعد از اول مه تاريخي کارگران در ايران، خامنه اي لازم ديد تا در کردستان و در شهر سنندج که تاريخا مرکز مبارزه عليه رژيم اسلامي بوده است مانوري بدهد و نشان دهد که در کردستان و در شهر سنندج سرخ که محل تداوم انقلاب، مبارزه و مقاومت در برابر حکومت اسلامي، تشکلها و اول مه هاي کارگران، مرکز مبارزه با زن ستيزي، و دفاع از حقوق انساني کودک، چپ ، کمونيسم و آزاديخواهي بوده است با رژه نظامي و برقراي حکومت نظامي اعلام نشده اش و تحت لواي سفر به آنجا، اندکي از فضاي توقع و انتظارات انساني و اعتراض و مبارزه را در سراسر ايران کاهش دهد.

خامنه اي در ميدان اقبال سنندج در حالي به سخنراني براي اجتماع نيروهاي نظامي و انتظامي حکومتش پرداخت که 30 سال قبل هنگامي که خميني در سال 58 هيئتي از جنايتکاران حکومت تازه بقدرت رسيده اش مرکب از طالقاني، رفسنجاني، بني صدر، قطب زاده، و خامنه اي را براي مذاکره با مردم کردستان به سنندج فرستاده بود، در همين ميدان مورد تمسخر مردم قرار گرفتند و آنها را هو کردند.

اين حفاظت براي سفر خامنه اي به سنندج اوج استيصال و درماندگي اين حکومت در حال سقوط را بيشتر از هر دوره اي نشان داد. اين مانورها ديگر مانوري براي ايجاد ترس در ميان مردم نيست بلکه برعکس وحشتي است که سراپاي جمهوري اسلامي و سران قاتل و دزد آن را فراگرفته است. حضور هر يک از سران اين حکومت در هر شهري که مخاطبين سخنراني اش را نيروي هاي نظامي و انتظامي که از مراکز نظامي گسيل داشته شده و تشکيل مي دهد، افتضاحي به تمام معنا براي حکومتي است که دارد پايان عمر خود را جار مي زند.

وقتيکه دانشجويان مازندران موسوي را شريک قتل عامهاي 67 معرفي کردند وکارگران اهواز به موسوي گفتند " موسوي 67 " همه شما از يک قماشيد، وقتيکه دانشجويان دانشگاه رازي کرمانشاه جلسه " موسوي 67 " را با شعار مرگ بر ديکتاتور پاسخ دادند. و زمانيکه دانشجويان هم لقب " سيد علي پينو شه " را بر گردن خامنه اي آويزان کردند، بايد رهبرشان براي ظاهر شدن در ”ميان مردم“ و با گسيل پادگانها و با عبور از ميان ديوارهاي چند متري به سخنراني بپردازد و براي دلخوش کردن نيروهاي نظامي اش هم که شده مدعي شود که حکومتشان فعلا سرپا است.

اما حقيقت مسئله اين است که ترسيده اند بدجوري هم به وحشت افتاده اند. اين همه دبدبه براي اين سفر دستشان را بيشتر رو کرد و نشان داد که چقدر زمين زير پايشان داغ شده است.

با اين ژست نظامي خواستند بگويند شمشيرهايشان را از رو بسته اند. اما مردم دستشان را خوانده اند. اين قيافه گرفتنهاي پايان عمر ديگر رنگي ندارد. مردم دارند به ريش و پشم ريخته شان مي خندند. از هر کودک دبستاني در سنندج سئوال کني مي گويد اگر خامنه اي مي خواست براي نيروهاي اعزامي اش حرف بزند، مي توانست هر روز به پادگانهاي شهرهاي ايران برود و براي سربازان امام زمان نوحه سرايي کند چرا پادگان را به داخل اين شهر آورده اند؟ چرا سربازان امام زمان را از نقاط ديگر به اين شهر کشيده اند؟. چرا مدارس را به هتل تبديل کرده اند؟. اين يعني عمق ذلت. اين يعني اوج استيصال و درماندگي حکومتي که خود به وحشت افتاده است. سراسيمه و درمانده شده اند.

حکومت اسلامي با اعدام کردنهايش و با يورش به اول مه، گور خود را عيق تر کرد. با هر تصميم ، سياست و تاکتيکي که اتخاذ مي کند اين گور عميق و عميقتر مي شود. دستپاچه شده اند، در بد مخمصه اي گرفتار آمده اند. حزب کمونيست کارگري، کارگران و ميليونها مردم در ايران و کانال جديد خواب را از چمشان گرفته اند. مدتهاست که قدرت و بديل آلترناتيو خود را در هيبت اين حزب، در کانال جديد و مردم روئيت کرده اند.

مردم چنگ و دندان نشان دادنهاي رژيم را نشانه اي از قدرت اتحاد خود در مقابل حکومت ميدانند. مردم حکم به رفتن رژيم داده اند و پروژه هايش را به شکست ميکشانند. جلادان حکومت نبايد جرات حضور در ميان مردم را داشته باشند. اينها مسببين سي سال فقر و محروميت و سرکوب و کشتار و بگير و ببند هستند. اين جلادان ٣٠ سال است که دستشان به خون مردم آغشته است. مردم اعلام کرده اند که اين حکومت بايد برود و سران آن اجازه حضور در ميان مردم را ندارند. همانطور که تا کنون اجازه نداده اند و براي اينکه نشان دهند در ميان مردم هستند، بلاجبار و با صرف هزينه هاي سنگين و هنگفت، نظاميان را در لباس شخصي به جاي مردم قالب کردند. سفر خامنه اي به سنندج تا همينجا به يک رسوائي بزرگ براي حکومت تمام شده است. رسوائي هاي بزرگ ديگر در انتظارشان است.

با گسيل نيروهاي نظامي و انتظاميشان به سنندج، اعلام کردند که در ميان مردم جايي ندارند. اين را خودشان جار زدنند. يک حکومت عقب مانده و در سراشيب سقوط بايد به اين روز دچار شود. از اين به بعد ناچار خواهند شد که نه تنها در کردستان بلکه در ساير شهرهاي ايران با حکومت نظامي ابراز وجود بکنند. حکومتي که مورد تنفر و انزجار مردم قرار دارد، حکومتي که مردم در کمين بزير کشيدنش هستند، سران قاتل و جنايتکارش حق دارند که در حفاظت توپ و تانک ظاهر شوند. اما مردم و دانشجويان با شعار ”توپ تانک مسلسل ديگر اثر ندارد“ به اين نمايشات مسخره پاسخ داده اند. کارگران، و همه بخشهاي مختلف مردم دارند متشکل مي شوند، دارند سازمان پيدا مي کنند. صف متحد 29 تشکل کارگري، اعتراض و مبارزه هر روزه کارگران، زنان، معلمان، دانشجويان و حضور کانال جديد در خانه ميليونها نفر در ايران، کل بساط اين حکومت را جارو خواهد کرد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
روزنه

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید