رفتن به محتوای اصلی

نظری کوتاه به نامه جامعه جهانی بهائی به حاکمان اسلامی!

نظری کوتاه به نامه جامعه جهانی بهائی به حاکمان اسلامی!

«بهائيان ايران که هميشه در معرض خشونت‌های ادواری قرار داشتند، از جمله عملیّاتی که با تحريک ساواک بی‌رحم انجام می‌شد، بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ دست‌خوش موج جديدی از تضييقات گشتند.يکی از اصول بنيادی ديانت بهائی اينست که پيروانش بايد از هر نوع جبهه‌گيری سياسی در هر سطحی اعمّ از محلّی، ملّی و بين‌المللی مطلقاً اجتناب ورزند« http://news.gooya.com/politics/archives/2009/03/084781.php (قسمتی از نامه جامعه جهانی بهائیت به دری نجف آبادی که در آن هیچ گونه اعتراض جدی به رژیم اسلامی یافت نمی شود)؟جامعه بهائی در ایران در 30 سال گذشته 300 اعدامی بدست رژیم اسلامی داشته اند اما در دوره شاه یکنفر اعدامی به جرم بهائی بودن وجود نداشت اما در بالا مشاهده می کنیم که چگونه جامعه جهانی بهائی از سرکوب وخشونت ساواک بی رحم علیه بهائیان به دری نجف آبادی دادستان کل کشور جمهوری اسلامی شکایت برده است!جامعه بهائی ایران که اینک سالهاست زیر سلطه حکومت اسلامی همه حقوق ابتدائی شهروندی خود را از دست داده است اما در دوره قبل از انقلاب از همه حقوق شهروندی مانند دیگر ایرانی ها برخوردار بودند و توانسته بودند تا بالاترین سطوح وزرات ،مدارج علمی دانشگاهی درسطوح اساتید و غیره بدست آورده بودن که اینک داشتن همه آن حقوق ها به یک رویا تبدیل گشته است.نامه جامعه جهانی بهائیت به مقامات جمهوری اسلامی از ظلم و بیرحمی که در حق بهائی صورت گرفته است به روشنی سخن نگفته است اما از کلمه بیرحمی ساواک علیه رژیم پیشین سود برده است تا به آخوندها نشان داده شود که آنها نیز در حکومت شاه زیر ستم بوده اند!نامه ائی می بایست جنبه شکایت آمیز به خود بگیرد اما از آنقدر اداری و محترمانه و بی ضرر نوشته شده است که هیچگاه نمی تواند دادخواهی بهائیان زیر ستم ایران را نمایندگی نماید؟اگر نامه جامعه بهائی از بی رحمی ساواک به بهائیان سخن می گوید ،اشاره به اقدام وحشیانه در ویرانی زیارتگاههای بهائیان است که توسط تیمور بختیار بنیانگذار سازمان ساواک پس از کودتای 28 امرداد سال 32 جهت خشنودی روحانیونی است که در کودتا همکاری کرده بودند حکایت می کند اما بعدها مناصب فوق امنیتی سازمان ساواک از آن خود بهائی ها شد که جامعه جهانی بهائی از آن سخن نمی گوید؟علیرغم اینکه دین بهائیت به معتقدین دین بهائی توصیه می نماید تا از دخالت درسیاست خود داری نمایند و شرکت در مسائل سیاسی را بکلی منع می سازد اما بعضی از بهائی ها تحصیل کرده ومتخصص در زمان شاه ـ توانسته بودند در مدارج بالای تصمیم گیری سیاسی آن دوره شرکت نمایند و بربخش وسیعی از عرصه های سیاسی تاتیر گذاشته بودند که همین باعث شده بود تا از آنها بعنوان حاکمان سیاسی یاد گردد.

مبارزه خمینی وجریانات مذهبی مانند حجتیه با جامعه بهائیت وحمایت ضمنی وغیر آشکاربرخی از نیروهای سیاسی در آن راستا با خمینی که مجموعه اعتراضات نیروهای سیاسی در آن دوره را نیز در بر می گرفت از حضور مقامات بهائی در راس حکومت ناشی میشد.خمینی و نیروهای سیاسی معتقد بودند که بهائی ها در دستگاههای امنیتی و نظامی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی شاه ـ بیش اندازه نفوذ کرده اند و شاه به آنها موقعیت ویژه ائی داده است. درآغاز انقلاب اسلامی در سال 57 ابتدا به تاسیسا ت و کارخانجات وبانکهای متعلق به بهائی های از جانب نیروهای مذهبی حمله میشد که ازقبل حرکت آنها توسط سازمان سراسری حجتیه به رسمیت و مشروعیت شناخته شده بود و آنها برابر دستورات مذهبی در دفاع از مذهب شیعه که معتقد به ظهور امام دوازدهم بودند اجازه می یافتند تا به مراکز بهائی هاکه اعتقاد دارند که امام زمان یعنی همان حضرت باب بوده و ظهور کرده است گه همین باعث میشد تا نیروهای مذهبی به اماکن شناخته شده بهائی ها حمله نمایند. ودر آن روزهادولت حاکم هیچ مخالفتی نمی توانست بدان حملات نشان دهد، چرا که شاه خود را طبق قانون اساسی حافظ مذهب اثنی عشری می دانست و عاقبت دیدیم که شاه باضعفی که از خود نشان داد ، دراواخر سال 57 برای رضایت روحانیون ـ هویدا را به جرم های مختلف و از جمله بهائی بودن روانه زندان نمود.جریانات مذهبی به لحاظ اصول شیعه با بهائی ها در تضاد بودند که به اعتقاد آنها امام زمان یعنی همان حضرت باب است که ظهور کرده است و نیازی به انتظارآمدن دوباره ایشان وجود ندارد که آخوندها با پذیرش و به رسمیت شناختن این تئوری ،عملا قتدار و نفوذ تمام حوزه های مذهبی و دستگاه روحانیت را برای همیشه از دست میداند.اما نیروهای سیاسی غیر مذهبی از زاویه دیگر و ضد امپریالیستی با بهائی هاضدیت نشان می دادند و آنها را دست ساخته استعمار و اسرائیل تلقی می کردند وهیچگاه هیچ اعتراضی به ظلمی که به آنها به عنوان اقلیت مذهبی میشد هرگز واکنشی از خود نشان ندادند و نابودی تاسیسات و سرمایه های بهائی ها در ایران را مساوی با نابودی پایگاه های امپریالیست ها تلقی می کردند.

از نظر نیروهای سیاسی ، افسران عالی رتبه ارتش وساواک مانند ارتشبد نصیری و ایادی ودیگران که بهائی بودند، قدرتی بیکران در دستگاه شاه برای خود بوجود آورده بودند ـ که به همین دلیل جامعه بهائی را در کنار رژیم شاه قرار داده بود. درهمین راستا شاه نیز خود را قربانی میدان دادن بیش از اندازه به بهائی ها گردانید و پس از انتقاد های بی شمار علیه او در همین زمینه ـ عاقبت او در انقلاب 57 سرنگون گردید. اما برهمگان روشن و آشکار است که جامعه بهائی ا یران نیز از کارگران و کشاورزان و کارمندان زحمتکشی برخوردار بوده است که هیچگاه در رژیم شاه وارد نشدند ومانند دیگر شهروندان به زندگی معمولی و شرافتمند مشغول بوده اند . بخشی از بهائیان ایران در سایه حکومت شاه در بهترین موقعیت اقتصادی نیز قرار گرفته بودند که هژبر یزدانی یکی از آنها بود که در همین زمینه بیشتر بازاریان که زیر سیطره روحانیون بسر می بردند به نفوذ بهائی ها در اقتصاد ایران اعتراض داشتند که همه اینها به مجموعه اعتراضاتی که از ریشه مذهبی برخوردار بودند تبدیل گردیدند تا انقلاب سال 57 را به یک حرکت ضد بهائیت تبدیل نماید که آن روند تا کنون در نظامی که از آن انقلاب بر آمده است ادامه دارد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید