رفتن به محتوای اصلی

موسوي؛ مردي که بايد از نو شناخت

موسوي؛ مردي که بايد از نو شناخت

"چند روز قبل يكي از روزنامه‌ها عكس دختري را با چهره و صورت سياه و كثيف و با كيسه‌اي بر پشت در ‏خيابان‌هاي تهران نشان مي‌داد و به نقل از يك مقام مسوول مي‌گفت 20 درصد كودكان تهران كارتن‌خواب هستند. ‏من گمان نمي‌كنم در جمهوري اسلامي حتي در بين دوستان و ‌آشنايان شهيد بهشتي اين عكس بتواند مانند اول ‏انقلاب خيلي اثرگذار باشد، يعني ما اين خبرها را مي‌شنويم، اين عكس‌ها را مي‌بينيم، اين آمارها را ملاحظه ‏مي‌كنيم؛ ولي از كنارش به راحتي عبور مي‌كنيم". ‏

ابن بخشي از آخرين سخنراني مهندس مير حسين موسوي نخست وزير دوران جنگ عراق با ايران است که در ‏خردادماه سال قبل در مراسم گرامي داشت شهيد بهشتي بيان شد. ‏

او در اين سخنراني افزوده بود: اين تغييرها، اين قلب‌شدن‌ها و اين دگرگوني‌ها، اين تبديل واقعيت به واماندگي، اگر ‏اثري در سرنوشت كشور و انقلاب و مردم نمي‌داشت مسئله بي‌اهميتي بود؛ ولي اگر دقت كنيم، مي‌بينيم اين ‏دگرگوني‌ها و دگرديسي‌ها و اين فاصله‌گرفتن از انقلاب اسلامي و بسياري از شعارهاي خود و تهي شدن از آن‌ها ‏چه مسايل و مشكلاتي را پيش خواهد آورد. آن موقع اهميت مسئله و قضيه را درك خواهيم كرد. ‏

موسوي در پايان اين سخنراني با اشاره به بزرگداشت شهيد بهشتي نتيجه گيري کرده بود: اين بزرگداشت‌ها به نظر ‏من يكي از محمل‌ها و راه‌هايي است كه ما انشاء‌الله بتوانيم به آن سرچشمه برگرديم؛ البته معني آن اين نيست كه ما ‏خواسته باشيم وضعيت را به سال‌هاي 57 يا 58 برگردانيم. ‏

اين جملات آخر،‎ ‎امروز معنا و مفهمومي مهم يافت. چرا که او اين روزها دوباره در فضاي سياسي ايران مطرح ‏شده است. بسياري گمان دارند شايد رئيس جمهور بعدي ايران او باشد. از اين رو همه مي خواهند بدانند در ‏صورت حضور او در انتخابات رياست جمهوري و پيروزي، کشور به کجا خواهد رفت. ‏

از اين رو سوالي که اين روزها بيش از همه ذهن کنشگران سياسي جامعه ايران،احزاب و در يک سخن، سراسر ‏جامعه ايران را به خود مشغول کرده اين است که آيا به راستي مير حسين موسوي رئيس جمهور آينده ايران است ‏يا خير؟ و در صورت پيروزي او چه خواهد کرد؟ اکنون هر کسي به دنبال يافتن اين پاسخ ها است. از اين رو ‏شناخت انديشه و رفتار او و طيفي که موسوي بدان وابستگي فکري دارد بسيار مهم است. ‏

او از آبان 60 و پس از مهدي بازرگان، محمدعلي رجايي،محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوي کني پنجمين ‏نخست وزير ايران پس از پيروزي انقلاب 57 بود. ‏

نام اصلي او مير حسين موسوي خامنه اي است. او در در سال 1320 در روستايي به اسم خامنه از توابع مشهد به ‏دنيا آمد. شايع است که در زمان تحصيل دبستان در انشايي با موضوع "در آينده مي خواهيد چه کاره شويد؟" ‏نوشت؛ من مي خواهم در آينده نخست وزير ايران شوم. اگر اين درست باشد دير سالي نپائيد که نخست وزير شد. ‏مير حسين موسوي در زمان نخست وزيري 40 ساله بود. ‏

او پس از اتمام تحصيلات مقدماتي براي تحصيلاتي دانشگاهي وارد دانشگاه ملي(شهيد بهشتي) شده و تا فوق ‏ليسانس معماري و شهرسازي به تحصيلات خود ادامه داد و سپس استاديار دانشگاه ملي شد. او اين مسووليت را تا ‏سال 56 و در همان دانشگاه بر عهده داشت. ‏

دکتر زهرا رهنورد(کاظمي) استاد و رئيس سابق دانشگاه الزهرا همسر او است که در رابطه با هنر طبع مشترکي ‏دارند. رهنورد هر چند دکتراي علوم سياسي دارد اما مجسمه ساز است. از جمله آثار مهم وي نيز مي توان به ‏مجسمه "نرگس عاشقان" اشاره کرد که در سال 1373 در ميدان مادر تهران نصب شده است. او نخستين زني ‏است که در سطح دانشگاههاي ايران به مقام "فول پرفسوري" رسيده است. ‏

و اما مير حسين موسوي تخصص ويژه اي در مطالعهٔ معماري سنتي با گرايش" اصول اربعهٔ معماري سنتي، ‏طرح مساجد" دارد. او بر اساس اين تخصص تاکنون فعاليت هايي همچون شرکت در يازده نمايشگاه نقاشي ‏انفرادي و جمعي در تالار قندريز،موزهٔ هنرهاي معاصر، نگارخانهٔ نياوران و غيره، طراحي صحن جديد امام ‏خميني در حرم حضرت فاطمه معصومه(س) در قم،طراحي براي دانشگاه شاهد،طراحي گلستان شهدا ‏اصفهان،طراحي نام اصلي او مير حسين موسوي خامنه اي است. او در در سال 1320 در روستايي به اسم خامنه ‏از توابع مشهد به دنيا آمد. شايع است که در زمان تحصيل دبستان در انشايي با موضوع "در آينده مي خواهيد چه ‏کاره شويد؟" نوشت؛ من مي خواهم در آينده نخست وزير ايران شوم. بناي يادبود شهيد خرازي، طراحي مجموعه ‏فرهنگي - تجاري بين الحرمين در شيراز،طراحي مسجد سلمان فارسي براي نهاد رياست جمهوري، طراحي ‏مرکز مطالعات استراتژيک،طراحي مجموعهٔ کانون توحيد تهران،طراحي سازمان مرکزي آب و ‏فاضلاب،طراحي بناي يادبود شهداي هفتم تير و غيره را در کارنامه غير سياسي خود ثبت کرده است. ‏

او با پيروزي انقلاب به ترتيب به عضويت شوراي انقلاب، عضويت در شوراي مرکزي حزب جمهوري از ابتدا ‏تا سال 60،‎ ‎رئيس دفتر سياسي حزب جمهوري اسلامي از سال ۱۳۵۸، سردبير و مدير مسؤول روزنامه جمهوري ‏اسلامي تا سال 60 و وزير امور خارجه منصوب شد. ‏

‎‎آغاز واپسين نخست وزير‎‎

پس از سقوط دولت بني صدر و ترور محمد علي رجايي و محمد جواد باهنر، آيت الله علي خامنه اي به رياست ‏جمهوري انتخاب شد. مير حسين موسوي در اين هنگام در رقابتي با علي اکبر ولايتي در آبان 60 به عنوان نخست ‏وزير جديد تعيين شد. انتخاب موسوي به عنوان نخست وزير در اين زمان با موجي از مخالفت همراه بود. بسياري ‏از روحانيون و نمايندگان مجلس موافق او نبودند. اما موافقت حضرت امام به همه مخالفت ها پايان داد. اما اين به ‏منزله پايان مخالفت ها در جريان کار نبود. اين مخالفت ها به ويژه در خلال کار بين رئيس دولت و رئيس جمهور ‏وقت رخ داد. ‏

اما از اين سو مير حسين موسوي با پذيرفتن مسووليت نخست وزيري به ديگر فعاليت هاي خود خاتمه داد. بدين ‏ترتيب 13 ماه پس از آغاز جنگ عراق با ايران، مير حسين موسوي سکان هدايت دولت را بر عهده گرفته و مدتي ‏پس از برقراري آتش بس بين ايران و عراق کليد دولت را به هاشمي رفسنجاني، يعني اولين رئيس جمهور ايران ‏که رياست کابينه را نيز برعهده داشت تحويل داد. ‏

در جريان اختلاف ها به ويژه از اواخر دوره اول نخست وزيري او که تا سال 64 ادامه داشت، نسبت به استعفا ‏ابراز تمايل کرد. اما حمايت امام او را از اين کار باز مي داشت. امام مخالف صريح کناره گيري و يا برکناري ‏مهندس موسوي بود. ‏

رئيس جمهور وقت اما چه در دور اول و به ويژه در دور دوم تمايل به معرفي مير حسين موسوي به مجلس ‏نداشت. او حتي يک بار اعلام کرده بود حتي اگر 13 نخست وزير به مجلس معرفي شود،مير حسين نفر سيزدهم ‏هم نيست. اما او هر بار از مجلس راي اعتماد مي گرفت. ‏

نخست وزير سرانجام در اثر فشارها و براي آخرين بار استعفاي خود را در سال 67 به راديو داد تا از آنجا اعلام ‏شود. امام هم اما با شنيدن اين خبر از راديو، به پشتيباني از نخست وزير پرداخته و او را وادار به پس گرفتن ‏استعفاي خود کرد که همينطور هم شد. از اين رو مير حسين موسوي پس از رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي و ‏تا آغاز به کار دولت هاشمي رفسنجاني در شهريور ۱۳۶۸ به کار خود ادامه داد. با رفتن مير حسين،دفتر نخست ‏وزيري در ايران بر اساس قانون اساسي جديد بسته شد. ‏

‎‎سالهاي سکوت‏‎ ‎

موسوي پس از اين به سياست سکوت روي آورد که هنوز کما بيش ادامه دارد. او سپس براي مدتي به عنوان ‏مشاور سياسي رئيس جمهور جديد منصوب شد. اما چون بلافاصله پس از خاتمه نخست وزيري اش به دانشگاه ‏بازگشته و استاديارعلوم سياسي دانشگاه تربيت مدرس شده بود مشاوره را نيز وا نهاد. ‏

نخست وزير جنگ دومين کسوت استادي را تا سال 76 بر تن داشت. اما همزمان در اين دوره عضو مجمع ‏تشخيص مصلحت نظام نيزبود ولي فعاليت چندان چشمگيري نداشت. چرا که فعاليت مجمع به ويژه از سال 76 و ‏رياست هاشمي رفسنجاني بر آن افزايش يافته و پر رنگ شد. بدنبال اين سمت هاي بدون سرو صدا او از سال 75 ‏به عنوان شخصيت حقيقي به عنوان عضو شوراي انقلاب فرهنگي منصوب شد. ‏

به دنبال پيروزي سيد محمد خاتمي در انتخابات رياست جمهوري 76 مير حسين موسوي به عنوان مشاور عالي ‏رييس جمهور انتخاب شد. پيش از آن تصوير او در پوسترهاي انتخاباتي در کنار خاتمي نيز در جامعه اين شائبه را ‏ايجاد کرده بود که معاون اول خاتمي خواهد شد. اما او به مشاورت رضايت داد و اين مسووليت را تا پايان دوره ‏دوم رياست جمهوري خاتمي حفظ کرد. اما هرگز به عنوان فردي تاثير گذار و يا عضو بالفعل دولت هفتم و هشتم ‏مطرح نبود. در دولت اصلاحات او تنها يک بار به چين رفته و در آنجا سخنراني کرد. مشروح سخنراني او در کم ‏بيننده ترين ساعت روز (حدود ساعت 5 عصر) از صدا و سيما پخش شد. ‏

او در خلال مسووليت مشاوره در دولت اصلاحات از سال 78 به عنوان رئيس فرهنگستان هنر ايران منصوب ‏شد. او اين مسووليت را هنوز بر عهده دارد. همچنين هنوز هم عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام است. ‏

اما امروز اگر کسي بخواهد فعاليت سياسي و يا تاثير سياسي مير حسين موسوي را بر اتمسفر سياسي ايران ‏ارزيابي کند با مشکل مواجه مي شود. فقدان اطلاعات در اين زمينه چشمگير است. چرا که نخست وزير ايران پس ‏از نخست وزيري ديگر مرد سياست نبود. او مرد هنر شد دکتر زهرا رهنورد(کاظمي) استاد و رئيس سابق ‏دانشگاه الزهرا همسر او است که در رابطه با هنر طبع مشترکي دارند. رهنورد هر چند دکتراي علوم سياسي دارد ‏اما مجسمه ساز است. اما هر بار که مطرح شد،وزنه سنگيني بود. از اين رو تصور اينکه نخست وزير جنگ ‏اکنون با چه عينکي به اقتصاد، سياست داخلي، فرهنگ، سياست خارجي و به ويژه پول نفت مي نگرد کاري غير ‏ممکن است. ‏

رصد فعاليت هاي او در زمان دولت هاشمي به جز نقاشي و نمايشگاه و فعاليت هايي از اين دست تنها به يک ‏سخنراني در مراسم گراميداشت شهيد رجايي برمي گردد. اما در خاتمه دوران رياست جمهوري هاشمي يعني از ‏پائيز سال 75 و يا از همان زماني که عطاالله مهاجراني بحث هايي را در رابطه با تمديد دوره رياست جمهوري ‏هاشمي براي يک دوره ديگر مطرح کرد، دوباره نام موسوي برسر زبان ها افتاد. ‏

‎ ‎کانديدايي براي همه فصول‏‎‎

بدين ترتيب که در تابستان 75 سلسله ديدارهايي با مير حسين موسوي انجام شد تا او را ترغيب به حضور در ‏انتخابات رياست جمهوري کنند. از جمله "علي اکبر محتشمي پور"، "بهزاد نبوي" و "آيت الله موسوي خوئيني ها" ‏تلاش بسياري براي متقاعد کردن او انجام دادند. ‏

اما او سرانجام به همه آنها گفت: "نه". سپس او به سکوت خود ادامه داده و حتي نگفت چرا گفته است "نه‎"‎‏. ‏

در زمان خاتمي نيز او تنها يک بار در مراسم بزرگداشت آيت الله "فخيمي" سخنراني کرد. سپس تاريخ دوباره ‏تکرار شد و در اواخر سال 79 تلاش هايي براي حضور موسوي در انتخابات به عمل آمد که باز هم نتيجه آن ‏‏"نه" بود. البته او اعلام کرده بود اگر نيروي انتظامي از ستاد نيروهاي مسلح منفک شده و به دولت بازگردانده ‏شود و مديريت يک شبکه راديويي و تلوزيوني در اختيار دولت قرار گيرد حاضر به کانديداتوري خواهد بود. اما ‏ناگفته پيداست که اين خواسته امکانپذير نبود. او هيچوقت دليل ديگري نيز براي عدم حضور خود اعلام نکرد. ‏

نزديک شدن به پايان دور دوم رياست جمهوري خاتمي باز هم نگاه هاي اصلاح طلبان را متوجه موسوي کرد اما ‏باز هم او نه را بر همه چيز ترجيح داد. ‏

اولين موضع گيري موسوي در زمان دولت احمدي نژاد هم مربوط به يک سخنراني بود. رئيس دولتي که بطور ‏متوسط هر 6 سال يک سخنراني کرده است در تير ماه 86 در موسسه دين و اقتصاد که توسط همفکرانش اداره ‏مي شود به سخنراني پرداخت تا ياد و خاطره آيت الله شهيد بهشتي را گرامي بدارد. دو سخنراني قبلي وي را نيز ‏اگر بتوان در قالب کنشي سياسي جاي داد سخنراني در بزرگداشت دو از دست رفته ديگر بود. ‏

موضوع سخنراني او در بيست و ششمين سالگرد شهادت آيت‌الله بهشتي "رمز ضرورت بازگشت به انديشه هاي ‏شهيد بهشتي" بود که چهارشنبه 30 خرداد 86 انجام شد. ‏

او در اين مراسم تصويري از خواسته هاي خود را ارائه کرده و با سخناني نقاشي گونه جامعه آرماني خود را ‏براي شنوندگان به تصوير کشيد. او مختصات جامعه اي را رسم کرد که ويژه خودش بود. به نظر مي رسد او مي ‏خواست بگويد اگر من رئيس جمهور بودم در راه ائتلاي چنين تفکري گام بر مي داشتم. ناگفته پيداست که اين ‏سخنان واکنشي بود به شرايط روز. ‏

‎‎عليه وضع موجود‎ ‎

موسوي گفته بود: به نظر مي‌رسد، قدرت ما براي فهم آنچه باعث بروز چهره‌اي درخشان چون شهيد بهشتي و ‏ديگر يارانش بوده است،به علت فاصله گرفتن نظام ارزشي جديد، پيش‌داوري‌هاي كه به دنبال اين فضاهاي جديد و ‏اتفاقات گوناگوني كه حادث شده واقعاً دشوار شده است؛ لذا انديشيدن به اين مسئله بسيار مهم است، اين سرنوشت ‏غلط نه ربطي به چهره شهيدبهشتي دارد و نه به قانون اساسي مربوط مي‌شود‎"‎‏. ‏

وي در بخش ديگري افزود: مشاهده مي‌فرماييد همين قانون اساسي چگونه در جريانات سياسي مختلف دستخوش ‏تفاسير گوناگون مي‌شود و وضعيتي پيش آمده كه افق فكري ما با افق فكري كساني كه نشستند و اين قانون اساسي ‏را تنظيم كردند، فاصله زيادي گرفته و ايجاد ارتباط بين اين افق‌ها بسيار دشوار شده است. ما توليد انبوهي از ‏اطلاعات و تحليل‌ها را داشتيم كه به تدريج جنبه‌هاي اخلاقي و انساني آن را كه در ارتباط با وضعيت واقعي مردم ‏داشت، حذف كرده و كنار زديم و به جاي آن رويه‌هاي ديگري انتخاب كرديم‎"‎‏. ‏

موسوي در ادامه اظهار نگراني کرده و ضمن اينکه خواستار غلتيدن به سمت انديشه هاي ناب انقلاب مي شود ‏تاکيد مي کند: من به ذهنم مي‌آيد اين تصاوير نهايي، يعني اين گزارشي كه نزديك به26 سال پس از شهادت شهيد ‏بهشتي و قريب 30 سال پس از پيروزي انقلاب مي‌گذرد، ارايه مي‌‏شود، در آن اين اتفاق افتاده كه به تدريج ما يك ‏تصوير گرفتيم، يك گزارش را انتشار داديم، به دنبال هم از آن كپي گرفتيم، به تدريج به يك مفاهيم كاملاً‌ انتزاعي ‏منتقل شديم و بابت پس از سقوط دولت بني صدر و ترور محمد علي رجايي و محمد جواد باهنر، آيت الله علي ‏خامنه اي به رياست جمهوري انتخاب شد. مير حسين موسوي در اين هنگام در رقابتي با علي اکبر ولايتي در آبان ‏‏60 به عنوان نخست وزير جديد تعيين شد. آنها جنگ و دعوا راه انداختيم؛ البته من فقط در حوزه گروه‌هاي سياسي ‏مطرح مي‌كنم نه در حوزه مردم عادي و در نتيجة آنچه كه در اينجا در عينيت خود اتفاق افتاده حضور مردم است. ‏براي همين است كه فقط آماري كه امروز ما نگاه مي‌كنيم و در آن موقع توجه به اين آمار موجب برانگيختن ‏احساسات ما مي‌شد و حتي موجب بدحالي مسوولان مي‌شد، الان ديگر وجود ندارد. "‏

به جز اين، ماهنامه شاهد جوان نيز در شماره 354 خود در آبان1383 به انعکاس يک سخنراني از مير حسين ‏موسوي تحت عنوان"چگونه ايستاده ايم ؟" پرداخته است. اما اشاره نمي کند که اين سخنراني کجا و چه زماني ‏صورت گرفت. اما از اشاره ابتداي آن پيداست که پس از خاتمه نخست وزيري او صورت گرفته است و تنها ‏انعکاس بخشي از يک سخنراني است. ‏

بر اين اساس او دراين سخنراني مي گويد: "اگر اين ملت تجربياتي را گذرانده باشد كه در زمينه اقتصادي، سياسي ‏و فرهنگي در چنين شرايطي روي پاي خود بايستد، بالطبع ما نمي‌توانيم به راحتي از اين تجربيات بگذريم و اين ‏دستاوردها را پشت سر بيندازيم و بگوييم: ‌وارد فضاي تازه‌اي شده‌ايم و جنگ يا اين تجربيات مربوط به ديروز ‏بود! نه، اين تجربيات مربوط به كل تاريخ ملت ما و مربوط به آينده‌هاي دور و نزديك و مربوط به همين روزهايي ‏كه در آن زندگي مي‌كنيم هم هست و ما نمي‌توانيم از اين دستاوردها كه هم جنبه‌هاي سياسي و هم اقتصادي و ‏فرهنگي دارد چشم بپوشيم". که باز هم انعکاس خواسته ها و آرزوهاي او براي اداره کشور است. ‏

او ضمن تاکيد بر اينکه اکنون نبايد شرايط دوران جنگ را در جامعه احيا کنيم تاکيد مي کند: ما در طول ‏جنگ،اهميت آراي مردم و تثبيت اسلاميت و جمهوريت نظام را درك كرديم. حتي براي يك لحظه هم اين ترديد به ‏وجود نيامد كه ما مي‌توانيم اين مسائل را به خاطر شرايط استثنايي تعطيل كنيم. در حقيقت ثابت شد كه اسلاميت و ‏جمهوريت مسائلي انفكاك ناپذير از هم هستند و سكه‌اي است با دو رو. ‏

‎‎جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت‎‎

او همچنين در اين سخنراني طي جملاتي که مي تواند انعکاس دهنده نگاه او به جهان به ويژه اروپا و آمريکا باشد ‏گفته بود: جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد شد. جنگ ما موجب شد كه تمامي سردمداران نظام‌هاي فاسد در ‏مقابل اسلام، احساس ذلت كنند. ما به عنوان خدمتگزاراني كه با خارجي‌ها برخورد داشتيم، كوچكي و احساس ‏حقارت آنها را لحظه به لحظه در مقابل ملتمان لمس كرديم و اين همه به خاطر عظمت انقلاب است. جنگ ما ‏بيداري پاكستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود كه صنايع نظامي ما از رشد آنچناني برخوردار ‏شد و از همه اينها مهمتر، استمرار روح اسلام انقلابي بود كه در پرتو جنگ تحقق يافت. ‏

از تمام اينها هنوز نمي توان ارزيابي کرد که امروز مير حسين چگونه مي انديشد. در اظهار نظرهايي جديد تر هم ‏او همچنان در سخن گفتن امساک مي کند. ‏

از جمله سايت خبري کلمه که طي هفته هاي اخير از سوي طيف هوادار موسوي تاسيس شده است در 5 بهمن ماه ‏با انتشار متن گفت وگوي اختصاصي خود با مير حسين موسوي به انعکاس نظرات او پرداخت. ‏

اين مصاحبه انعکاس نظرات مهندس موسوي با اين هدف بود که همه بدانند او در طي اين سالها تحولات سياسي را ‏زير نظر داشته و در طي تجربياتي جديد بنيان هاي انديشه نويني يافته است. اما اين نتيجه حاصل نشد. با اين گفت ‏و گو همه دانستند که موسوي همان است که بود بدون هيچ غل و غشي. ‏

بخش هايي از اين گفت و گو به ويژه در مورد جنگ کاملا منطبق بر روايتي است که مجله شاهد جوان در سال ‏‏83 منتشر کرده بود. ‏

اما موسوي در اين گفت و گو از خود، دولتش و برنامه ريزي و مديرت آن دوره دفاع مي کند و همچنين به مسائل ‏خارج از اختيارات خود نيز تاکيد مي کند. از جمله او در باره مصادره ها در ابتداي انقلاب مي گويد: در همان ‏روز هاي آغازين انقلاب اسلامي مسئله مصادره‌ها توسط شوراي انقلاب و قوه قضائيه شروع مي‌ شود که تا کنون ‏به درستي تجزيه و تحليل نشده است. البته اگرچه مسئله مصادره ها به دولت به معناي قوه مجريه نسبت داده ‏مي‌شود اما واقعيت اين است که دولت زمان جنگ هيچ دخالتي در آن ندارد. ‏

او همچنين در باره انديشه اقتصادي خود و باورهايي که براي اداره کشور دارد مي گويد: بنده معتقدم، ما اقتصادي ‏با هويت ويژه خود به نام اقتصاد اسلامي داريم. هر اندازه که از اين واقعيت طفره برويم، اما نمي‌توانيم آن را نفي ‏کنيم. معتقدم موضوعات مطرح شده در اقتصاد اسلامي همچون انفال، ربا، وقف، زکات، خمس، وصيت، احتکار ‏فوق‌العاده مهم است. اما نبايد ديد افرادي را که درباره ي اقتصاد اسلامي شروع به نظريه پردازي کرده او در ‏خلال مسووليت مشاوره در دولت اصلاحات از سال 78 به عنوان رئيس فرهنگستان هنر ايران منصوب شد. او ‏اين مسووليت را هنوز بر عهده دارد. همچنين هنوز هم عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام است. اند محدود كنيم. ‏آن ها سعي کردند از تمام تجربيات بشري استفاده کنند و با مسايلي که يک دولت مدرن با آن روبرو مي‌شود، ‏روبرو شوند و راه‌حل‌هايي براي آن داشته باشند. ‏

وي در مورد نحوه مديرت خود نيز توضيح مي دهد:بنده وقتي وارد دولت شدم خيلي با اقتصاد آشنايي نداشتم، اما ‏معتقد بودم که نيروي کارشناسي خوبي در کشور وجود دارد، که بسيار به ضرورت استفاده از آن در مديريت و ‏اداره ي امور عمومي جامعه اعتقاد داشتم. هنگامي که مسئوليت دولت را عهده دار شدم، توسعه و راه‌اندازي ‏برنامه و بودجه اهميت زيادي براي من داشت و تاكيد زيادي بر احياي برنامه و بودجه در دولت داشيتم. احساس ‏مي‌کردم بدون زنده شدن اين سازمان ما نمي توانيم کاري از پيش ببريم، اما متاسفانه براي اين كار با مشكلات ‏زيادي مواجه شدم. تحولات عميقي که در دو - سه سال پيش از آن رخ داده بود، واقعيت هاي اقتصادي و ‏شاخص‌ها اطلاعاتي و آماري را زير و رو کرده بود. ‏

او سپس به نقش عالي نسب در اقتصاد دوران نخست وزيري خود پرداخته و مي گويد: در تدوين اين برنامه ‏کارشناسان برجسته اي نقش داشتند که از آن جمله بايد از مرحوم عالي نسب ياد کرد. واقعيت اين است که سهم ‏ايشان در اداره اقتصاد کشور در دوران جنگ قابل قياس با افراد ديگرنيست. ‏

توجه به نظر کارشناسان و اولويت قرار دادن اين امر نيز در گفت و گوي مير حسين موسوي به چشم مي خورد. ‏او از جمله تاکيد مي کند: من ياد گرفتم که نظام کارشناسي را نه به عنوان مانع، بلکه به عنوان مسير طبيعي ‏تصميم‌گيري ها تلقي کنم. يکي از ايده هايي که ابتداي انقلاب وجود داشت و گاه کمي نيزاوج گرفت اين بود كه ‏براي تصميمات انقلابي هر اندازه که ساز و کارها و موانع کمتر باشد بهتر است. بخشي از اين موانع شوراها و ‏گروه هاي کارشناسي دستگاه ها تلقي مي‌شد. ما آموختيم که بهره گرفتن از اين مشارکت و کارکرد شوراهاي عالي ‏در فرآيند تصميم سازي و تصميم گيري اهميت بسيار بالايي دارد. ‏

‎‎موسوي امروز؟‎ ‎

اين در حالي است که او امروز هم در جمع نمايندگان اقليت مجلس با اشاره به انحلال سازمان مديريت و برنامه ‏ريزي مي گويد: حذف سازماني که حاصل 60 سال انباشت دانايي کشور است و شوراهاي مهمي چون شوراي ‏پول و اعتبار، سياست هاي کشور را به سمت تصميمات فردي و غير کارشناسانه سوق مي دهد. ‏

موسوي در گفت و گو با ماهنامه توسعه و صنعت نيز هر گونه وابستگي به انديشه سوسياليستي از سوي خود و يا ‏دولت تحت مديريت خود را انکار مي کند و مي گويد: اين چپ ربطي به سوسياليسم نداشت و دنبال اعمال ‏سياستهاي سوسياليستي و شبه سوسياليستي نبود. اين جريان كه اكثريت مردم را نمايندگي مي كرد در مجلس و ‏دولت اكثريت بودند واعتقاد داشتند كه تبعيت از "اسلام ناب محمدي" مي كنند و براي همين تمامي اين مجموعه ‏براي. ‏

اما آخرين نخست وزير ايران هنوز هم به راحتي سخن از آنگونه که مي انديشد بر زبان نمي آورد. در دولت او ‏بود که با 7 ميليارد دلار کشوري در حال جنگ اداره مي شد. در دولت او بود که بودجه کل کشور بيش از 400 ‏هزار ميليارد تومان نبود و باز در دولت او بود که مثلا حمايت از توليد فرش دستباف در اولويت چندم قرار گرفت. ‏چرا؟چون عالي نسب معتقد بود اولويت با صنايع فازي است. ‏

رئيس سازمان برنامه و بودجه در دولت موسوي در گفت و گويي که در کتاب "اقتصاد سياسي ايران" درج شد ‏گفته بود: موسوي معتقد بود براي ارزيابي متغييرها در کنار شاخص هاي علمي،ضريب ايثار را نيز بايد در نظر ‏گرفت. ‏

همچنين در زمان او بود که در راستاي حمايت از توليد داخلي خروج برنج از استان هاي شمالي به ديگر نقاط ‏کشور ممنوع شد. مير حسين هنوز به اين سوالات پاسخي نداده است. ‏

او هنوز نمي گويد با پول نفت چه خواهد کرد و يا اينکه بودجه را چگونه خواهد بست. در شرايطي که در آستانه ‏حذف يارانه ها هستيم او با کوپن و يارانه ها چه خواهد کرد؟ او در رابطه با امريکا چه خواهد کرد؟

مير حسين موسوي کانديداي بالقوه رياست جمهوي آينده در حالي که اميد پر رنگي براي پيروزي دارد هنوز معلوم ‏نيست چگونه مي انديشد. او وقتي در سخنراني خود در بزرگداشت شهيد بهشتي مي گويد: "هدف بازگرداندن وضع ‏فعلي به دوران جنگ يا سال 57 نيست" توضيح نمي دهد که در صورت رياست جمهوري جامعه رابه کجا خواهد ‏برد و ايده آل هاي خود را چگونه دنبال خواهد کرد. ‏

موسوي در صورت حضور در رقابت انتخاباتي ناگزير از توضيح اين است که آيا موسوي رييس جمهور، با ‏موسوي نخست وزير تفاوتي دارد يا نه؟ و مهمتر آن که از نگاه مرد خاموش اين سال ها، جامعه مطلوب او همان ‏جامعه دهه شصت است يا قرار است طرحي نو در اندازد. ‏

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
فرارو

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید