در هنگامه انتخابات اولين سوالي كه درباره نامزدها به ذهن هر كس ميرسد اين است كه برنامههاي وي چيست؟ و نامزدها معمولاً اين سوال را با مجموعهاي از نوشتههاي كلي شامل ارزشها و اهداف و آرمانها و حتي جزييات پاسخ ميدهند و نام آن را برنامه ميگذارند، در حالي كه اين نوشتهها هيچ قرابتي با مقوله برنامهريزي ندارد، و اگر نويسندگان آن از اين فقدان ارتباط آگاه نباشند، اين متون تراوشات ذهن ناآگاه آنان است و اگر آگاه باشند، متوني جعل شده با هدف كلاهبرداري سياسي از رأيدهندگان است. اجازه دهيد با مثالي آغاز كنم تا قضيه روشنتر شود. اگر از جوان 17 سالهاي بپرسيم كه چه برنامهاي براي زندگي خود داري و او پاسخ دهد كه ميخواهم امسال در كنكور رتبه بالايي كسب كنم تا در دانشگاه معتبري قبول شوم، و در عين حال در مسابقات ورزشي هم براي كسب مدال فعال باشم، به خانواده خود از طريق كار نيمهوقت كمك مالي كنم، با اقوام و آشنايان ارتباط زيادي داشته باشم و در عيد امسال يك سفر ايرانگردي هم بروم، البته معدل سال گذشته اين فرد نيز 14 است. از چند جهت چنين بياني با تمسخر مواجه ميشود. اول اينكه موارد بيان شده برنامه نيست، بلكه آمال و آرزوست. دوم اينكه اين آمال و آرزوها با يكديگر در تعارض است مگر ميشود همه اين هندوانهها را با يك دست برداشت آن هم دستي كه تا اين حد عليل است؟ بعلاوه اين اهداف با پيشينه فرد انطباق ندارد، با معدل 14 نميتوان چنين هدف آموزشي را محقق كرد. در يك جمله برنامههاي سياسي و انتخاباتي برخي از نامزدهاي انتخاباتي چيزي شبيه به برنامههاي جوان فوق است كه اولاً؛ برنامه به معناي دقيق نيست، ثانياً؛ اجزاي آن متعارض و متضاد است، ثالثاً؛ با پيشينه آنان تطابق و هماهنگي ندارد. پس چه چيزي را يك نامزد انتخاباتي ميتواند به عنوان برنامه ارايه كند؟ براي پاسخ به اين پرسش چند نكته ابتدايي را بايد توجه نمود.
1ـ ميان برنامهريزي دولتي و برنامه سياسي احزاب بايد تفكيك و تمايز قايل شد. برنامهريزي دولتي، فرآيندي بسيار سخت، زمانبر و پرهزينه است، دهها و صدها كارشناس با مجموعه اطلاعات مفصل و در جلسات متعدد با حضور نمايندگان ادارات و سازمانها و نيز با تكيه بر اطلاعات وسيع برنامهريزي ميكنند، مثل برنامههاي پنج ساله كه از سوي سازمان مديريت و برنامهريزي ارايه شد، كه هزينه تهيه و تدوين و تصويب هر كدام از اين برنامهها بالغ بر دهها ميليارد تومان است و تمامي كارشناسان دولتي و اطلاعات آنها در اختيار گروه برنامهريز است. هيچ حزب و گروهي نه در ايران و نه در هيچ كجاي جهان قادر به تدوين چنين برنامههايي نيست، ضمن اين كه وظيفه آنان هم نيست. بنابراين اولين نكته اين است كه ذهن مردم و نامزدها را بايد از چنين برنامهاي خارج كرد.
در مقابل برنامه احزاب و گروههاي سياسي بيش از آنكه موضوعي فني و تكنيكي باشد، موضوعي سياسي است. به عبارت ديگر اين احزاب بايد ابتدا مشخص كنند كه در كشور چه چيزهايي را مسأله ميدانند، سپس برحسب تحليل مشخص اين مسايل را دستهبندي كرده و چند مورد محدود آن را مورد توجه قرار دهند، و در ميان اين چند مورد نيز اولويت قايل شوند، سپس راهحل خود را براي مسايل مذكور به ترتيب اولويت ارايه دهند و در كنار اين كارها و به اهميت آنها، مردم و جامعه را براي جلب توافق نسبت به اين ايدهها بسيج كنند تا موانع پيشرو برداشته شود.
2ـ يكي از نكات مهم در برنامهريزي اصل كنترل بر متغيرها و پيشبينيپذيري نسبي آنهاست. اول درباره پيشبينيپذيري متغيرها توضيح ميدهم. اگر صد سال پيش زندگي ميكرديم و ديم كار بوديم، و هيچ قدرتي براي پيشبيني وضعيت آب و هوايي نداشتيم، به ناچار درباره اصل كشاورزي ديمكاري نميتوانستيم برنامهريزي دقيقي كنيم، بلكه هر سال در موعد مقرر بايد بذر را ميپاشيديم و دست به دعا برميداشتيم كه رحمت خداوند شامل حال ما شود و بارش باران محصول خوبي را ببار آورد، اما در حال حاضر ممكن است با پيشبيني هواشناسي بتوان ميزان بارش را حدس زد و اگر بارش خوب نباشد، از ابتدا بذر را به هدر نداد. اما درباره كشاورزي آبي، قضيه فرق ميكند، چون متغير آب به طور نسبي پيشبينيپذير است ميتوان درباره كشت محصول با دقت و برنامهريزي بيشتري عمل كرد.
نكته ديگر قابليت كنترل متغيرهاست. اگر بتوانيم وضع بارشهاي جوي را پيشبيني كنيم، لزوما قادر به كنترل آن نيستم، باراني است كه ميآيد و سرزمين را سيراب ميكند يا برعكس. اما درباره آب چاه قضيه فرق ميكند، كاملاً هم قابل كنترل است و ميتوان آن را به نحوي كه مناسب ميدانيم و در جاي موردنظر مصرف كنيم. حالا فرض كنيد كه آب چاه با برق استخراج شود، و چاه هم در نوار غزه باشد، خوب در اين صورت يك كشاورز فلسطيني چگونه ميتواند بر تأمين برق و در نتيجه توليد آب اطمينان داشته باشد، اگر خطر هجوم و تحريم و بسته بودن گذرگاهها و... وجود داشته باشد؛ در اين صورت چه جايي براي برنامهريزي در باره نوع كشت و برداشت و فروش و واردات كود و صادرات محصول و... باقي ميماند؟ هيچ يك از متغيرهاي اصلي در كنترل نيستند تا برنامهريزي صورت گيرد.
هر حزب يا گروهي كه برنامهاي ارايه كند كه در آن متغيرهاي غير قابل پيشبيني يا خارج از كنترل وجود داشته باشند، آن برنامه مردود است. در اين صورت آن حزب يا بايد برنامهاي بدهد كه مستقل از اين متغيرها باشد، يا اينكه برنامهاش در ابتدا معطوف به پيشبينيپذيري يا كنترل اين متغيرها باشد. براي توضيح بهتر اين قسمت مثال ملموسي از ايران ارايه ميشود. هر برنامهاي كه از سوي احزاب و گروهها براي اداره كشور ارايه ميشود يا بايد مستقل از نفت باشد يا بايد متضمن پيشبينيپذيري و كنترل آن باشد. ارايه برنامهاي كه مستقل از درآمدهاي نفتي باشد، عملاً غير ممكن است، چون اين متغير در جامعه و اقتصاد ما وجود دارد، و ناديده گرفتن آن در هر برنامهاي، چيزي جز بستن چشم بر واقعيت نيست. براي پيشبينيپذيري متغير نفت، صندوق ذخيره ارزي تأسيس شد تا اقتصاد كشور را مستقل از نوسانات قيمت نفت كند و درآمد نفتي را ثبات و پايداري و پيشبينيپذير كند و از اين حيث، طرح اين صندوق سياست درستي بود. اين صندوق مثل سد عمل ميكند كه حجم قابل توجهي آب پشت آن ذخيره ميشود كه ورودي آب در طول سال كم و زياد ميشود، اما خروجي آن را ميتوان كنترل و پيشبينيپذير نمود. در حالي كه بدون سد، يا با كمآبي مواجه هستيم يا با سيل، و متغير آب هم بدون سد به نحو مطلوب پيشبينيپذير نيست.
مسأله مهم ديگر در احداث سد، كنترل متغير آب است. كنترل تا حدي اعم از پيشبيني است. اما ماهيت كنترل تا حدودي پيچيده است و نميتوان آن را يك موضوع ساده تلقي كرد. مثلاً در جريان سرماي سال پيش و كمبود برق و گاز، براي جبران كمبود برق، آب سدهاي خوزستان براي تأمين برق خالي شد، در حالي كه اين كار عملي غير عاقلانه و غير منطقي بود. اما در هر حال مجموعه متغيرهاي مختلف در ساختار موجود، موجب باز كردن دريچههاي خروجي آب سدها بيش از حد معمول شد، و لذا اين متغيرها اثر خود را بر محيط كنترلي سدها بر جا گذاشت. منابع ارزي حاصل از نفت هم همين ويژگي را دارند، مجموعه دلارهاي جمع شده در صندوق ذخيره ارزي، همان طور مصرف شد كه آب جمع شده در مخازن سدهاي خوزستان، هيچ تفاوت قابل ملاحظهاي ميان اين دو رفتار وجود ندارد، بنابراين برنامهريزي سياسي بايد معطوف به موضوعي باشد كه موجب بروز اين مشكلات نشود، در غير اين صورت اگر دولتي صندوق ذخيره ارزي را تشكيل دهد و دلارها را در آنجا ذخيره كند، اما ساختار مناسب كنترلي به نحوي كه از آن تخطي نشود را طراحي نكند، عمل مثبتي كه هدفش را محقق كند، انجام نداده است.
3-نكته ديگر ضمانت اجراي برنامه است.همه دستاندركاران اذعان دارند كه برنامه هاي نوشته شده در ايران چه پيش و چه پس از انقلاب در عمل اجرا نشده و از آن تخطي ميشد و نه فقط از سوي مجريان بلكه از سوي تصويب كنندگان هم ناديده گرفته ميشد بنابر اين ابتدا بايد برنامه اي براي برنامه پذير شدن حكومت و مجريان داشت. بدون تضمين اجراي برنامه هر گونه برنامه نويسي عملي بيهده و عبث است.
اما شرايط ايران براي ارايه برنامه از سوي نامزدهاي رياست جمهوري، به گونهاي است كه برنامهريزي به معناي مصطلح را تا حدود زيادي بلاموضوع و ممتنع ميكند. زيرا از يك سو متغيرهاي مهمي وجود دارند كه از منظر دولت، پيشبينيناپذير هستند. اين متغيرها هم در حوزه سياسي (اعم از داخلي يا خارجي) هستند و هم در زمينه اقتصادي، از سوي ديگر نظام كنترلي موثري هم بر متغيرهاي پيشبينيپذير وجود ندارد. اين مسأله ناشي از ساختار سياسي و اجتماعي موجود جامعه و فقدان فرهنگ نظم و فرهنگ ناسالم سياسي است. از اين رو وقتي كه اصليترين متغيرها پيشبينيناپذير يا غير قابل كنترل باشند، هرگونه برنامهاي كه ارايه شود، صرفاً كليات بيخاصيتي است كه مثل هواست. داخل هر قفلي ميرود، اما از باز كردن آن عاجز است. ضمن اين كه برنامه پذيري از حيث التزام به اجراي برنامه در گذشته كم بوده و در سالهاي اخير كمتر هم شده است.
جامعه ما به لحاظ دلايل پيش گفته پيشابرنامهريزي است. حتي برنامهريزان نيز خود را ملزم به تبعيت از مفاد برنامه نميدانند، چه رسد به ديگران، بنابراين برنامههاي نامزدها بايد معطوف به اين باشد كه چگونه ميتوان زمينههاي لازم براي برنامهپذيري را در جامعه ايجاد كرد. ميان اين دو نگاه به برنامه تفاوت هست. به معناي ديگر برنامه واقعي، برنامه براي رسيدن به مرحله برنامهريزي است درست مثل اينكه فرماندهي نظامي بخواهد با يك ارتش بيانضباط و غير هماهنگ و آموزش نديده با دشمن بجنگد، او پيش از ارايه هر طرح جنگي، لازم است كه ابتدا سربازان خود را نظم و هماهنگي و آموزش دهد، و فقط در صورت موفقيت در اين مرحله است كه ميتواند خود را براي مرحله دوم آماده كند و نقشه جنگي براي شكست دادن دشمن بريزد..
با اين توضيحات شايد بتوان گفت كه برنامهريزي سياسي در ايران تا حدودي سهل و ممتنع است. سهل است، به همين دليل كه ميبينيم، هر كس و هر گروهي كه وارد فعاليت سياسي ميشود انواع و اقسام برنامهها را ارايه ميكند، اما اين برنامهها از يك سو خيلي كلي و عام و بيشتر معرف اهداف و آرزوهاست و از سوي ديگر چنان وارد جزييات ميشود كه گويي همه مراحل برنامهريزي را طي كرده است. اما برنامه ريزي در ايران ممتنع هم است به اين دليل كه كمتر برنامهاي معطوف به زمينهسازي شرايط براي برنامهريزي و كنترل و پيشبيني متغيرهاي مهم سياسي و اقتصادي است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید