رفتن به محتوای اصلی

شکوفه های یخ

شکوفه های یخ

پلکهایت را ببند

نامم را در تکرار نفسهایت، بر نگین شهابی بنشان.

به ماه بگو، آرزوها را باد برده است

ستاره ها خواب نمی روندخاطره ها کبودتر از دستها لرز می کنند.

بگو حالا دلی پشتِ دیوارها، نشسته با شکوفه های یخ

عریانی این فصل را تقسیم می کند

هنوز تازه ، هنوز خوشبو، هنوز دل گرفته دست تکان می دهد

پشتِ برهنگی پوستی سوزان، سوز می زند زیرِ این برفها.

آه ه ه

با چه امیدی هنوز شکوفه می دهد؟ 

شاید هنوز در باور قلبهاست

هنوز در ته آینه، چشمها را ندیده است

آی ی ی شکوفه های یخ

دلتان در انتظار کدام سپیده ؟

گونه هایتان در انتظار کدام آفتاب؟

بهار با جیک جیکِ کدام جوانه می آید؟

مرور فصلهای بی پیوست

بارانهای شبانه را رام، غبارِ شیشه را پاک نمی کند

نه ه ه ه

هیچ باغچه ای را آفتابِ زمستان داغ نمی کند

نگاه کن،

گندمها، چشمه ها، تو

با عطرتان بیگانه اند آدمها

به به ِ دهانتان را کسی نمی بلعد

مردِ من خوابیده، خوابهای کور می بیند

زنش به لحظه ای جامانده خیرگی می کند

بگذار ما، در نیازهای پر رازمان

در پیچ و واپیچ شب های خلوت

از لبلی لکِ شکستۀ دیوار آرام بیاییم

ما را با نگاهمان نوازش کنیم

برای دفترِ این فصل کمی از ما

از نم گونه ها

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
منبع:
احترام آزادی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید