رفتن به محتوای اصلی

حرکت ملی آذربایجان در چنگال افکار ارتجاعی

حرکت ملی آذربایجان در چنگال افکار ارتجاعی

به دنبال انتشار مقاله ی ساده و کوتاهم در مورد باند موسوم به مهران بهارلی نظرات مختلفی از طرف خوانندگان و علاقمندان به مسائل آذربایجان در فضاهای مختلف اینترنتی ابراز شد. همین عکس العمل ها مرا واداشت تا قسمت دوم مقاله مذکور را نوشته و در اختیار علاقمندان قرار دهم. ضمن تشکر از دوستانی که مرا تشویق به نوشتن این مطلب کردند و با سپاس مخصوص از دوستان آزاداندیشی که در چاپ و نشر مقاله پیشین مرا یاری کردند. همچنین از عزیزان صاحب نظری که به سوالات من در این مورد پاسخ دادند و نظرات ارزشمندشان را با من درمیان گذاشتند تشکر می کنم.

 رسانه های آذربایجانی و آزادی بیان

 با اینکه از درجه نفوذ باند بهارلی در میان رسانه های آذربایجانی کم و بیش اطلاع داشتم، هرگز تصور نمی کردم که بسیاری از این رسانه ها اصل اساسی آزادی بیان را به دلیل ترس شان از شبکه بهارلی و یا هر ملاحظه دیگری زیر پا بگذارند. در حالی که مقاله ام را به اکثر سایت های آذربایجانی فرستاده بودم، رسانه ی آذر ـ آنلاین تنها رسانه ی آذربایجانی بود که مقاله مرا چاپ کرد. واکنش بعضی از رسانه های معروف آذربایجانی در رابطه با عدم چاپ مقاله ام بسیار جالب بود. مثلاً نشریه "اؤیرنجی" در ایمیلی که برایم فرستاد نوشت:

 " باسلام

 خانم لیلا مجتهدی از مقاله ای که ارسال کردید بسیار متشکریم ..... لطفا شما مقاله را به شکل عملی تری در آورده و با نقدی علمی به موضوع بپردازید و ابتدا این مقاله را به آقای بهاری ارسال کنید تا او به ایمیل شما جواب دهد . در صورتی که آقای بهاری ...دلیل قانع کننده ای نداد ، مقاله را به ما ارسال کنید."

 "اؤیرنجی" در زبان ترکی به معنی دانشجو و دانش پژوه می باشد. به جواب نشریه ای که اسم "دانشجو" را یدک می کشد دقت کنید. از من می خواهند اول مقاله را به حضور جناب "مهران بهارلی" ارسال کنم، و اگر جناب بهارلی رضایت دادند، آن وقت "اؤیرنجی" مقاله مرا چاپ خواهد کرد.

مثل این می ماند که شما مطلبی در مورد نژادپرستی علیه سیاه پوستان در آمریکا بنویسید و به یک نشریه ی آنتی ـ راسیستی بفرستید تا چاپش کند. مسئولین این نشریه به جای چاپ مطلب به شما بگویند "اول از رئیس کوکلاکس کلان آمریکا اجازه بگیرید بعد بیایید تا مطلب شما را چاپ کنیم."

رسانه ی آذربایجانی دیگری که لطف نمود و مطلب مرا در قسمت "تروریسم" چاپ کرد سایت قیرمیز بود. بعد از چاپ نوشته ها و نظرات مختلف در مورد مقاله من و شخص من، یکی از خوانندگان رسانه از سر ترحم مقاله ی مرا نیز به انتهای پیغامش اضافه کرده بود تا "عدالت" رعایت شود و خوانندگان قیرمیز از نظرات من نیز آگاهی داشته باشند. گردانندگان محترم  "قیرمیز" چنین تشخیص داده بودند که "این زن حقیر" مرتکب عملیات تروریستی در حق دانشمند والامقام دنیای ترک، آقای مهران بهارلی، شده ام و به همین جهت جسم بی جان مقاله مرا در بخش "تروریسم" جای داده بودند. بعد از آن که دار و دسته باند بهارلی و دیگر مرتجعین متوجه شدند که مطلب من در سایت های آذرـ آنلاین و ایران گلوبال چاپ شده است، زبان به توهین و تحقیر گشودند که: چرا مطلبت را به نشریات "کمونیست ها" و "پان ایرانیست ها" فرستاده ای!

بله، این تنها مشتی بود از خروار تا درجه احترام به آزادی بیان در میان نشریات پرمدعا نشان داده شود.

 فقر فکری

در میان باران تهمت ها و دشنام ها که مرا از طریق فیس بوک و دیگر رسانه ها مورد سرزنش قراد داده بودند، چیزی که با تأسف بسیار نظاره گرش شدم سطح پایین معلومات سیاسی و فقر عمیق فکری در بین هواداران دانشمند معظم دنیای ترک، آقای مهران بهارلی بود. این اشخاص، جناب بهارلی را به القابی مانند "قهرمان ملی و متفکر بی نظیر آذربایجان"، "ناجی و امید ملت آذربایجان" و امثالهم مزین کرده بودند، در حالی که اگر دو مطلب از بهارلی می خواندند، متوجه می شدند که این شبکه مقوله ای به نام "ملت آذربایجان" را قبول ندارد و با هر چیزی که به نام "آذربایجان" آراسته شود، دشمن است. برای مثال آقای پیمان نمینلی یکی از فعالان داخل کشور، در پیامی گفت که باند بهارلی ایشان را فقط به جرم نوشتن "زبان ترکی آذربایجانی" سال ها از فعالیت در فضای اینترنتی منع کرده بود. در مکتب بهارلی، فقط "ترک و ترکی" خالص وجود دارد. هر کسی که از اصطلاحات "ترکی آذربایجانی"، "ترکی قزاقی"، "ترکی اویغوری" و غیره استفاده کند، "نژادپرست" و "استعمارگر" است!

همین "تعریف خارق العاده علمی" از مقولات "نژادپرستی" و "استعمار" نیز جنبه ی دیگر عوام فریبی باند بهارلی را به نمایش می گذارد. می دانیم که روشنفکران آذربایجانی مانند دکتر علیرضا اصغرزاده گفتمان ضدنژادپرستانه را به صورت مدرن و جامعه شناسانه داخل ادبیات مبارزاتی در ایران و آذربایجان نموده اند. باند بهارلی با ارائه مثال های عهد بوقی از نژادپرستی و استعمارـ که در دکان هیچ عطاری یافت نمی شوند ـسعی می کند تأثیر گفتمان مدرن در مبارزه آنتی راسیستی آذربایجانی ها را زیر سایه ببرد و فعالان آن  را گمراه و بدنام کند. به عبارت دیگر، تمام هم و غم شبکه ی بهارلی این است تا جای گفتمان نوپای ضدنژادپرستی در جنبش آذربایجان را با گفتمانی نژادپرستانه عوض کند، و بدینگونه ماهیت آنتی راسیستی مبارزه آذربایجانی ها را به یک مبارزه نژادپرستانه بر اساس پرستش نژاد و قومیت ترک تبدیل نماید.

این که شبکه بهارلی تا چه اندازه در این امر موفق خواهد بود بستگی به بیداری، شیاری و درک و فهم فعالان آذربایجانی دارد.

با در نظر گرفتن این که شبکه ی بهارلی مرا به نفهمی و بی سوادی متهم کرده است، برای سردرآوردن از چندو چون نظریه های آقای بهارلی، با متخصص این حوزه ها، یعنی جامعه شناس خوشنام و محبوب آذربایجانی، آقای دکتر علیرضا اصغرزاده گفتگوی کوتاهی انجام داده و نظرشان را جویا شدم. دکتر اصغرزاده در این خصوص گفت:

"تا آنجایی که از محتوای نوشته های آقای بهارلی دستگیرم شده، ایشان هر گونه استفاده از هویت آذربایجانی ـ حتی باور داشتن به وجود چیزی به نام ملت آذربایجان ـ را به ضرر ترک های ساکن ایران می بیند و دارندگان این گونه باورها را راسیست و استعماگر می خواند. راسیست از آن نظر که اصطلاح "ملت آذربایجان" به زعم ایشان واژه ترک را به حاشیه می راند و استعماگر از آن نظر که تأکید بر ملت آذربایجان، شکاف در بین ترکان ایرانی و دیگر ترکان جهان می اندازد و فی المثل ترکان آذربایجان را از ترکان خراسان، و نیز از ترکان اویغورستان، قرقیزستان و غیره جدا می کند!"

در برابر این سوال که: ذهنیات بهارلی تا چه حد با تئوری های مدرن جامعه شناسی در مورد راسیسم و استعمار خوانایی دارد؟ دکتر اصغرزاده خندید و به مزاح گفت: "اگر طبق منطق آقای بهارلی استدلال کنیم، در آن صورت باید بزرگترین شخصیت تاریخی ترکان، یعنی خودِ ده ده قورقود را جزو بزرگترین راسیست ها و استعمارگران قرار دهیم. چرا که ده ده قورقود همیشه از واژه ی اُغوز استفاده کرده و  هیچوقت لغت ترک را بکار نبرده است و نیز اُغوزان را حدوداً به 24 بوی (گروه) تقسیم کرده است! پس بر اساس استدلالات جناب بهارلی، ده ده قورقود هم راسیست است و هم تجزیه طلب، هم استعمارگر و هم تقسیم کننده!"

در پایان گفتگو دکتر اصغرزاده تأکید کرد که وقت نگرش های ذات گرایانه به مقوله ی هویت گذشته است؛ ترک هویت اتنیکی ماست، آذربایجانی هویت ملی مان  و آذربایجان وطن ملی مان است. کسانی که به زور می خواهند هویت های متنوع ما را در یک کلان ـ هویت اتنیکی ترک ذوب کنند، نمی توانند کوچکترین شناختی با نظریات معاصر جامعه شناختی در مورد مقولات هویت، ملت، قومیت، فرهنگ، گروه ملی، هویت ملی، هویت جمعی، هویت فردی و غیره داشته باشند.

 راسیسم و سکسیزم(تبعیض جنسی)

 در اکثر پیام هایی که در حمایت از باند بهارلی به صفحات فیس بوک و غیره سرازیر شده اند، اشکال افراطی و آشکار راسیسم و سکسیزم(تبعیض جنسی) موج می زند. این امر که "لیلا مجتهدی"در مقام "یک زن" بلند شود و شبکه بهارلی را به چالش بکشد، به "غیرت مردانه" خیلی از مریدان شبکه برخورده است. برای همین، مرا با القابی مانند زنیکه، زن بی سواد، زن بی مغز، زن ابله و زنی که بلد نیست دو جمله به ترکی بنویسد، مورد التفات قرار داده اند. زن ستیزی و تبعیض جنسی آقایان زمانی گل کرد که من در جواب باند مهران بهارلی در یک کامنت فیس بوکی از مثل معروف "آب در لانه مورچگان ریختن" استفاده کردم و گفتم که "از اینکه، این آب را در لانه مورچگان ریختم، خوشحالم." برای نشان دادن درجه آنتی ـ زن بودنشان، دانشمند محترم آقای بهارلی با یکی دو تا اسم مستعار زنانه و مردانه وارد میدان شد و با انواع و اقسام مزه پرانی های سکسیست در مورد "آب" و "آب ریزی و آب پاشی"، استعدادهای ذاتی و هنوز نشکفته ی خود را به معرض نمایش گذاشت. در زیر به یکی از کامنت های سکسیست یکی از مریدان پروپاقرص شبکه بهارلی (که حتماً فعال حقوق بشری نیز تشریف دارند!) با نام مستعار سهند دقت کنید:

"زنیکه احمق و بیشعور و خرفت مادر زاد:

مگر تا بحال صد ها هزار نفر در تظاهرات مختلف در اذربایجان و یا در بازی های فوتبال فریاد ”هارای هارای من تورکم” و یا ”تورک دیلینده مدرسه اولمالیدیر هر کسه” سر نداده اند.؟ با آن گوش های درازت تا بحال حتی بک بار هم که شده شنیده اید که مردم بگند ”هارای هارای من آذری ام.” یا ”آذری دیلنده مدرسه اولمالیدیر هر کسه.؟"

http://www.azer-online.com/azer/?p=13788

 با مشاهده ی تفکراتی این چنین  جواب دادن به این سوال که "چرا در حرکت ملی آذربایجان حضور زنان کم رنگ است؟" بسیار ساده و آسان می شود.

 شوونیزم زبانی

 درکنار استفاده از سلاح های سکسیزم (تبعیض جنسی) و لمپنیسم، دانشمند محترم دنیای ترک و اعوان و انصارش مرا از حربه ی شوونیزم زبانی نیز بی بهره نگذاشته اند. از همان اول، شبکه بهارلی با عَلَم کردن این که من "قادر به نوشتن دو جمله به زبان ترکی نیستم" تحقیرها را از ناحیه زبان شروع کرد. اصطلاحاتی مانند "او قادر به فهم زبان ترکی نیست"، "زن بیچاره زبان خودش را نمی داند"، "با اینکه ترکی نمی داند، ولی عضو انجمن قلم شده است"، و از این قبیل جملات، سعی کردند مرا مورد مذمت و تحقیر قرار دهند. نکته جالب اصرار در مطرح کردن عضویت من در انجمن قلم آذربایجان بود. می دانیم که فراخوان انجمن قلم برای عضوگیری همه جا پخش شده و در سایت انجمن نیز موجود است. هیچ جا در این فراخوان و دیگر مدارک انجمن گفته نشده است که عضو انجمن باید تسلط کامل به خواندن و نوشتن زبان ترکی داشته باشد. اگر غیر از این می بود، البته که من و احتمالاً اکثر اعضای انجمن داخل این کانون نمی شدیم. حضرات فراموش می کنند که بسیاری از شخصیت های ادبی برجسته و شناخته شده ی آذربایجان از جمله استاد براهنی، صمد بهرنگی، غلامحسین ساعدی و خیلی های دیگر هیچ وقت شانس تحصیل به زبان مادری شان را نداشته اند، و قاعدتاً آن بزرگواران نیز باید درزمره ی قربانیان راسیسم زبانی این جنابان قرار بگیرند.

جالب است ماها که خودمان قربانیان نژادپرستی زبانی هستیم، در تحقیر و حذف دیگران، چه آسان از حربه زبان استفاده می کنیم. به قول دکتر علیرضا اصغرزاده، شوونیزم و راسیسم، ترک و فارس نمی شناسد؛ چیزی که می شناسد قدرت و مزیت است.

بعضی از آذربایجانی ها که در کشور ترکیه تحصیل کرده اند، با اتکاء به مزیت زبانی شان دیگران را در معرض راسیسم و شوونیزم زبانی قرار می دهند و از هر بهانه ای برای به رخ کشیدن مزیت زبانی شان استفاده می کنند تا دیگران را حذف و تحقیر کنند.

دیگر اینکه، من هیچ وقت ندیده ام که مثلاً در حمله به یک نویسنده ی فارس زبان، عضویت او در "انجمن قلم ایران" مدام مطرح و تکرار شود. آیا کسی دیده است که مثلاً در ترکیه و یا کانادا در انتقاد از نظرات یک نویسنده کسی به عضویت آنان در انجمن های قلم ترکیه و یا کانادا استناد کند و بدین طریق بخواهد به آنان مثلاً ضربه بزند؟! نظرات شخصی من چه ربطی به انجمن قلم دارد؟ باند مفلوک بهارلی هنوز این نکته را درنیافته است که انجمن قلم تأسیس شده است تا از حق قلم و بیان آذربایجانی های بی پناه حمایت کند، نه از گردن کلفتان و حق کشانی مثل اعضای شبکه بهارلی.

  حقوق بشر و فعالین آن

 جنبه ی دیگری از مشاهدات تأسف برانگیز، سکوت معنادار "فعالین حقوق بشر" آذربایجانی در این مسئله بود. انگار نه انگار که باران تهمت و افتراء همراه با ادبیات رکیک تبعیض جنسیتی بر روی یکی از همکارانشان باریدن گرفته بود. همه شان زبان درکام کشیدند و هر از گاهی مرا به صورت پدرسالارانه نصیحت می کنند که این کارها به نفع تو نیست!

 مترقی ها و مرتجعین

 به نظر می رسد که در این مرحله از پروسه تکاملی حرکت ملی آذربایجان، صفوف اشخاص و جریانات مترقی از قشر مرتجع به تدریج جدا می شوند. از دیدگاه من، این جدایی امری است مبارک.این بحث ها از اعتراض ساده من علیه زورگویی باند مهران بهارلی و دشمنی این جریان با آزادی بیان شروع شد. ولی الان می بینیم که مسئله فقط شبکه بهارلی نیست، یک جریان ارتجاعی و نژادپرست دارد حقوق انسانی را زیر پا می گذارد و مبارزه حقوق بشری ما را لجن مال می کند. ما آذربایجانی های آزادیخواه و آزاداندیش باید تکلیفمان را با این جریان روشن کنیم.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
منبع:
ایمیل رسیده

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید