
اوباما در آوریل ۲۰۰۹، یعنی ۴ ماه پس از به راهیافتن به کاخ سفید در جریان اجلاس سران کشورهای قاره آمریکا گفت که خواهان مناسباتی متوازن و مبتنی بر حقوق برابر و احترام متقابل با آمریکای لاتین است. این اظهارات و مواضع بعدی او نشانهای از فاصلهگیری کاخ سفید از رویکردها و سیاستهای دوران جورج دبلیو بوش در قبال آمریکای جنوبی بود.
در دوران بوش سیاست خارجی آمریکا بر عراق و افغانستان و خاورمیانه متمرکز شده بود و آمریکای مرکزی و جنوبی که روزی "حیات خلوت" واشنگتن توصیف میشدند کمتر مورد توجه دولت او بودند.
آمریکای جنوبی نیز در این سالها با بهبود چشمگیری که از رهگذر جهانی شدن اقتصاد و درآمدهای ناشی از صادرات مواد خام و صنعتی و کشاورزی در توان اقتصادیاش پدید آمد به لحاظ سیاسی نیز اعتماد به نفس و استقلال بیشتری پیدا کرد، به ویژه که در شماری از این کشورها دولتهای چپ یا چپ- میانه قدرت را به دست گرفتند.
عواملی که معادلات را عوض کردند
این عوامل، به علاوه کم توجهی واشنگتن به منطقه سبب شد که کشورهای آمریکای جنوبی به متنوع کردن مناسبات بین المللی خود و برقراری رابطه تنگاتنگتر با مناطق دیگر و از جمله کشورهایی مانند چین و روسیه متمایل شوند.
ابعاد چشمگیر مناسبات اقتصادی حکومت چپگرای هوگو چاوز در ونزوئلا با آمریکا نمونه بارزی از پیوندهای همچنان گسترده ایالات متحده با آمریکای لاتین است
آمریکا که از سالهای ۱۹۳۰ بزرگترین طرف تجاری اکثر کشورهای آمریکای جنوبی بود، به تدریج این موقعیت را از دست داد و سال ۱۹۹۹ در تحولی که "پرمعنا و تاریخی" توصیف شد در رابطه با بزرگترین اقتصاد منطقه، یعنی برزیل، جای خود را به چین واگذار کرد.
با این همه، همچنان یک پنجم صادرات و واردات ایالات متحده با آمریکای لاتین انجام میشود و آمریکا همچنان برای شماری از کشورهای منطقه بازار اصلی فروش کالاهایشان است.
به ویژه ابعاد چشمگیر مناسبات اقتصادی حکومت چپگرای هوگو چاوز در ونزوئلا با آمریکا نمونه بارزی از پیوندهای همچنان گسترده این کشور با آمریکای لاتین است: به رغم تنشهای سیاسی در مناسبات واشنگتن و کاراکاس، نصف نفت وارداتی آمریکا از ونزوئلا میآید و ونزوئلا نیز در مقابل، ۶۰ درصد وارداتش از آمریکاست، امری که این کشور را به سومین بازار برای صادرات ایالات متحده در آمریکای جنوبی بدل کرده است.
راه متفاوت اوباما
تاخیر دوساله در سفر اوباما به منطقه گرچه میتواند در نگاه اول نشانهای از شباهت سیاست او با جورج بوش تلقی شود، ولی دستکم در برخی از سیاستها تا کنون راه و روشی را در پیش گرفته که با انتظارات دولتهای آمریکای جنوبی تناسب داشته است؛ از جمله در تنش زدایی معین در مناسبات با کوبا.
دولت اوباما از مخالفت چندین دههای با بازگشت کوبا به سازمان کشورهای آمریکایی دست کشیده است
در همین راستا دولت اوباما از مخالفت چندین دههای با بازگشت کوبا به سازمان کشورهای آمریکایی دست کشید، سیاستی که از سوی بسیاری از ناظران به عنوان اذعان به شکست سیاست ۵۰ ساله واشنگتن در قبال کوبا تلقی شد.
عدم استقبال حکومت کاسترو از این گام آمریکا و خودداری از پیوستن به سازمان کشورهای آمریکایی، عمدتاً به نگرانی هاوانا از تشدید تعهداتش به بازکردن فضای سیاسی کشور و کاهش اختناق و فشار نسبت به مخالفان برمی گردد.
نقشی که آمریکا به رسمیت میشناسد
در کنار گسترش مناسبات بین المللی، در خود آمریکای جنوبی نیز مناسبات بیش از پیش فشرده شده و اقتصادهای منطقه پیوندهای گسترده تری با یکدیگر پیدا کردهاند.
ایجاد بانک مشترک Banco del Sur، افزایش اهمیت و وزن اتحادیه اقتصادی مرکوسور و شکل گیری اتحادیه سیاسی اوناسور (Unasur) از عمدهترین نشانههای این همگرایی هستند. به ویژه نقش برزیل که بنابر پیش بینیها در آیندهای نه چندان دور از هشتمین قدرت اقتصادی دنیا به پنجمین قدرت بدل خواهد شد در این همگرایی بسیار چشمگیر است و این کشور عملاً به قدرت راهبر منطقه بدل شده است.
در تنظیم مناسبات واشنگتن با کل آمریکای لاتین نیز برزیل نقشی کلیدی پیدا کرده است. واشنگتن اینک برزیل را لنگر ثبات و نمونهای موفق از دموکراسی در منطقه میشناسد و بیش از پیش قدرت و توان فزاینده این کشور در عرصههای سیاسی و اقتصادی را جدی میگیرد.
با این همه، در دو سال گذشته مناسبات واشنگتن و برازیلیا دستخوش برخی تنشها و نوسانها بوده است. حمایت ضمنی دولت اوباما از کودتا در هندوراس علیه رئیس جمهور چپگرای این کشور ناخشنودی برزیل را برانگیخت.
از لولا و ایران تا روسف و ایران
آمریکا تا قبل از سفر اوباما، چندان حمایتی از خواست برزیل برای تبدیل شدن به عضو دائمی شورای امنیت به عمل نیاورد
دولت لولا د سیلوا در برزیل نیز با نزدیکی به تهران، ارزیابی متفاوت از واشنگتن نسبت به برنامه اتمی ایران و مخالفت با تحریم این کشور در شورای امنیت بیش از پیش فاصله خود در مسائل بین المللی با آمریکا را به نمایش گذاشت.
همین فاصله سبب شد که واشنگتن نیز چندان حمایتی از خواست برزیل برای تبدیل شدن به عضو دائمی شورای امنیت به عمل نیاورد، اقدامی که اوباما در مورد هند به صراحت و شفافیت انجام داد.
به رغم این نوسانها، افزایش قدرت روزافزون برزیل در اقتصاد و سیاست جهان و منطقه همچنان موجب توجه نسبتاً ویژه واشنگتن به این کشور است و اهمیت سفر اوباما را توضیح میدهد.
به ویژه که با رفتن لولا دسیلوا از کاخ ریاست جمهوری برزیل و نشستن خانم دیلما روسف به جای او برخی تغییرات هم در سیاست خارجی این کشور پدیدار شده است.
انتقاد آشکار روسف از نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران و فاصله گیری برزیل از ایران و لیبی در بحثها و تصمیمات سازمان ملل از نشانههای این تغییر تلقی میشوند.
روسف در اقدامی نمادین و غیرمنتظره سفیر سابق برزیل در واشنگتن را که دارای همسری آمریکایی است و با محافل سیاسی در آمریکا مناسبات خوبی دارد در راس وزارت خارجه نشاند، اقدامی که با خشنودی دولت اوباما روبرو شد و در منطقه از آن به عنوان بازگشت برزیل به "سیاست متوازن و سنتیاش" در عرصه بین المللی یاد شد.
با این همه، بعید به نظر میرسد که دو کشور دیگر در مناسبات خود به گذشته برگردند و برزیل نقش و وزن منطقهای و بین المللی خود را به عنوان برگی مهم در تنظیم رابطه با آمریکا به کار نگیرد.
تغییری اساسی؟
در خود واشنگتن نیز این درک بیش از پیش رو به گسترش است که فعل و انفعالات سیاسی و اقتصادی در آمریکای لاتین و همچنین تضعیف موقعیت بین المللی ایالات متحده، وضعیتی را به وجود آورده که دیگر این کشور تنها قدرت فعال در بخش جنوبی قاره نیست و تاثیر و نفوذ آن در معرض رقابتهای سختی قرار گرفته است.
ادامه تمرکز دولت اوباما بر مقابله با تاثیرات همچنان باقی بحران اقتصادی، اجبار این دولت به اختصاص بخشی عمده از توان و توجه خود به وضعیت عراق و افغانستان و نیز حساسیتی که تحولات شتاب آلود در جهان عرب برای آمریکا دارد، همه و همه احتمالاً مانع از آن خواهند بود که اوباما در بازگشت از آمریکای لاتین نیز این منطقه را در اولویتهای سیاست خارجیاش قرار دهد و تغییری اساسی در مناسبات واشنگتن با این منطقه به وجود آید.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید