رفتن به محتوای اصلی

کی به کیه!؟

کی به کیه!؟

نمیدانم از بعضی خبرها و تماسها باید کیف کرد یا کف ؟ و من درفکر بودم که نوشتن یادگاری بروی دیوار چه کسی ارجح است ؟ از ماجرا و طنز شهرام امیری گرفته که عده ایی آن را جدی گرفتند و بر آن دمیدند ......و تا طبل جنگ زیرپای چپ....و طبل تحریم زیرپای راست ، و مقاله و تحلیل و تشویق ! نامه های سرگشاده هم که همیشه روی میزاست و مد !

اما در ورای همه اینها و درست در لحظاتی که تمرکز کرده ایی بروی انبوهی اخبارو جعلیات و آدرسهای انحرافی ، و زور میزنی تا از میان این کلاف سردرگم دنیای سیاست سرنخ اصلی را پیدا کنی ، ناگهان با یک تماس و یا ایمیل ، چنان واژگون میشوی که نه از دیوار نشانی میماند و نه از یادگاری !

در میان ایمیلهای متفاوت دو روز پیش ، به ایمیلی برخوردم که دقیق متوجه نبودم انحرافی بود ، طنز بود یا واقعی ؟ در این ایمیل شخص یا گروهی در خواست یا پیشنهاد کرده بود که برای نجات تخت جمشید عجله کنید ! با تعجب چند بار ایمیل را خواندم تاریخ آن را چک کردم و پاسخ دادم : شوخی میفرمائید ! بلافاصله جواب آمد که این شوخی نیست یعنی الان وقت شوخی نیست ، تخت جمشید در خطراست ! نوشتم لطفا دقیق بگوئید که موضوع چیست ؟ لطفا مشخص کنید شما به چه چیزی خطرمیگوئید ؟ و آیا فقط خود جمشید در خطر است یا تختش هم در خطر است ؟ و بالاخره اینکه اگر هر دوی اینها یعنی هم تخت و هم جمشید روی هم در خطر باشند لطفا مرقوم بفرمائید که از چه نقطه ایی باید آغاز کرد !؟

پاسخ آمد که چرا مسخره میکنی عوضی ؟ این همون هویت من یا ماست مثل خلیج همیشگی فارس و مثل .......!

جواب دادم : من مسخره نمیکنم و باور کنید قصد اهانت هم نداشتم . من فقط سوال کردم . چون سوال ، ذهن را به حرکت میکشد . اینکه شما با چنین چیزهایی هویت میگیرید وهنرپیشه های بسیجی عاشق فتاوی خامنه ایی هم ، فتوا و خدا و دین را هویت میبیند ....بالاخره کدام ارزش است و کدام ضد ارزش ؟ تا ما تکلیفمان با هویت ملی ، مذهبی که ترکیبی از هر دوی اینهاست مشخص شود !

خب ، با این حساب حالا شما بگید کی به کیه ؟ و نوشتن یادگاری بروی دیوار چه کسی ارزش است ؟ تفاوت هر کدام از این هویتها در کجاست ؟ و تفاوت همه این هویتها روی هم با هویت انسانی در چیست ؟

جان دلم که شما باشید ، کار و بحث داشت بالا میگرفت که ایمیل دیگری با این مضمون رسید :

تخت جمشید هرگز به بهره برداری نرسیده است و بنایی نیمه کاره است که در اوائل ساخت ، نیمه کاره رها شد . آنها حتی مدعی شدند که فیلمهای مستندی وجود دارد دال بر نیمه تمام بودن تخت جمشید که نام اصلی اش " تخت گاه هیج کس " است . اگرچنین چیزی واقعییت داشته باشد پس اسکندرکجا را آتش زده است و ما تا به حال به چه دلمان خوش بود ؟ ( اینجا همان نقطه احساس خطرفرد یا افراد مربوطه است .)

درجواب این سوالات ، دوستان طرف درهمان شیراز جوابش را اینطور داده اند : ناسیونالسیم ، اقتصاد ، توریسم و بی خیالی....! و جالب اینکه هیچکس با دیدن فیلمها حاضرنشده آنها را ساختگی بداند ! در این فیلمها شما متوجه میشوید که سنگهای تخت جمشید غالبا و اساسا هیچ تراشی نخورده اند وفقط منتقل شده اند . یعنی استارت کار خورده بوده ، ولی در ادامه کسی حال نداشته تا از پای منقل بلند بشه...و در آخر ایمیل مربوطه هم ، از خواننده خواسته شده بود که فیلمها را ببینید ، نظر بدهید ، و کمک کنید تا این بحران هویت پایان بگیرد !

بله ، به قول معروف چه باید کرد ؟

زنگ زدم و با استاد بزرگ مشورت کوتاهی کردم و استاد بزرگ گفت : هیچ کاری نکن . برو فقط کتاب بخوون ! گفتم : استاد ، کتاب خوب یا کتاب بد ؟ و استاد بزرگ جواب داد : ملاک اصلی خوب و بدش نیست چون هرتشخیصی راجع به بدی یا خوبی نسبی است . مهم خود خواندن است حتی اگر خیلی بد نوشته باشند تو درست و خوب بخوان ! و من معمولا با خواندن اخبار سیاسی شروع میکنم . اخبار باید خوانده شود ولی نه به صفت باور کردن هر آنچه که نوشته میشود . انسان عاقل با نور پردازی ها کاری ندارد . هر چه بتوانی لایه های بیشتری از سطح قضایا را کنار بزنی راحتربه عمق واقعیات پی میبری هر چند که معمولا بوی گند میدهد !

توضیحات استاد خوب بود ولی قانعم نکرد و هنوز ذهنم درگیر بود . نه به خاطر طبل بزرگ زیرپای جنگ و یا فتوای جدید خامنه ایی که دیرگذاشت و زود برداشت ، و نه به خاطرسایت بازان سانسورچی که همه شان آزادیخواه و دموکراتند و به انواع و اقسام لابی های منتقد هم خوش آمد میگن و یاد میگیرند و یاد میدهند که تیغ سانسور را چگونه باید استتار کرد تا هم دیده نشود و هم کارایی بیشتری داشته باشد برای ایران بعد از آخوند ! واقعا کی به کیه ؟

من ذهنم در گیر این بود که چرا پولدار نیستم ؟ اگرپول زیادی داشتم هم تخت را میخریدم و هم جمشید را و هم پاسارگاد را..... ! چون آدم پولداردیگه سرقیمت تخت مجبورنیست چانه بزند ویا سرقیمت جمشید نیازی به تخفیف ویژه ندارد وفقط میخرد ! بعد از خریدن همه اینا رو هم ، اعلام میکردم لطفا ازابزارهای فردی و شخصی من هویت نگیرید . وسایل شخصی مثل مسواک وحوله ....قابل کپی رایت نیستند ! یعنی دقیقا همان کاری را میکردم که روشنفکری در قرون وسطی انجام داد . ابتدا اصل داستان را بخوانید تا بعد به نتیجه گیری برسیم .

در قرون وسطی کشیشان بهشت را با سند به مردم میفروختند ، و جاهلانی هم با پرداخت پولی ، سند قسمتی از بهشت را میخریدند ! روشنفکری که از این همه نادانی رنج میبرد دست به هر عملی زد نتوانست جاهلان را از این عمل احمقانه بازدارد ، تا اینکه فکر بکری به ذهنش زد . روزی به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت : قیمت کل جهنم چقدراست ؟ کشیش با تعجب پرسید : جهنم ؟ و مرد دانا پاسخ داد : بله جهنم . کشیش هم بی درنگ جواب داد قیمت کل جهنم 30 سکه است . روشنفکر مبلغ را داد و به کشیش گفت : پس لطفا سند جهنم را هم بدهید ، و کشیش کاغذ پاره ایی به عنوان سند جهنم به مرد دانا داد ، شبیه همان سندهای بهشتی که میفروخت ! روشنفکربا خوشحالی از کلیسا خارج شد و به میدان شهررفت و فریاد زد : آی مردم ، من تمام جهنم را خریدم این هم سندش . دیگرلازم نیست کسی بهشت بخرد چون من هیچکس را داخل جهنم راه نمیدهم !

نتیجه : لطفا رگ گردنتان باد نکند . در این آشفته بازار سیاسی و فکری و فرهنگی ، ماهرترین صافکار هم نمیتواند با چند ضربه ، هر پدیده و نظریه موهومی را صاف کند . این روزها قطع دست و سنگسار و اعدام توسط اسلام و قوانین اسلامی آنقدر آزار دهنده است که شاید عده ایی توان تحمل واقعیات را نداشته باشند و بعد فکر بکر نجات تخت و جمشید به ذهنشان بزند . و حتی در صحنه سیاسی ، یعنی آنجائیکه روشنفکرش پیام میدهد و معتقد است که شرایط سیاسی ایران قفل است و تنها کلید باز شدن این قفل ، خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی است ! پرسیدم مطمئنی ؟ گفت : یاس آفکورس !

چه اهمییت دارد که آقای مسعود رجوی تصورکند موفق شده است تا به امروز سر غرب را هم شیره بمالد و حفظ تمامی آن ساختار بیمارگونه عقیدتی ، سیاسی را ، به عنوان پاد زهر در مقابل ولی فقیه حاکم معرفی کرده باشد و غرب هم مثلا باورکرده و ناچارشده است تا به آلترناتیوش روی آورد.... ! چون به هرحال خیلی زود واقعیات صحنه سیاسی را میشود دید . ولی مهم است بیننده ایی که 5 ساعت پشت خط معطل بوده تا نوبتش بشه..... به برنامه تلویزیونی " چیزریزان " مجاهدین تلفن کند و بگوید : من 100 دلار کمک مالی به سیمای شما را( در قرن 21 ) لای قرآن گذاشتم تا برکت بگیرد و برایتان فرستادم ! و مجریان برنامه در سطح رهبری مجاهدین از چنین صحنه هایی وتماسهایی وکمکهایی ومکتبی ، کیفور شوند ! واقعا این روزا کی به کیه ؟

به قول چرچیل "بزرگ" : هیچوقت با خوک ( خدا ) کشتی نگیر ، چرا که تو لجن مال میشوی و او لذت میبرد !

ولی چکنم که ترک عادت موجب مرض است !

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید