رفتن به محتوای اصلی

کدام شلیک، کدام هدف!؟

کدام شلیک، کدام هدف!؟

مطلبی تحت عنوان ( آلترناتیو نامطلوب 2 ) ازبیژن نیابتی درسایتها انعکاس داشت که مواردی قابل تعمق درآن به چشم میخورد . طبیعی است با تمامی مطلب بیژن موافق نیستم اما درگیرشدن مسئولانه هر ذهنی میتواند راهگشای ابهامات باشد . من موافق نیستم که شرایط جنگی شده و در این شرایط بین دو انتخاب مانده ایم . من موافق نیستم که آلترناتیو مجاهدین با همین ساختار امروزی از گزینه جنگ خیلی بهتر است ، وذهنم درتئوریهایی امثال ( ظروف وظروفچی ) که حداقل اززمان سقوط صدام پایان یافته است ، گیرنکرده !

با توجه به پروسه قابل توجه و شناخت نسبتا بیشتری که ازمجاهدین نسبت به بیژن نیابتی ، در تفکر ، عملکرد و سیاست این پدیده دارم ، نیازی به تکرار نمیبینم که برای رهبری مجاهدین در تمام زمینه ها جنگ یک نعمت الهی است ! مهم نیست چه جنگی و با چه هدفی ؟ برای رهبری مجاهدین خود جنگ مهم است تا نقش بی بدیلش در یک سناریوی سیاه جهت رسیدن به حاکمییت سیاسی محک بخورد .

منظور از جنگ هم چیزی نزدیک به همان صحنه هایی که در جنگ عراق و افغانستان شاهد بودیم . به جز این در یک تابلوی صرفا تبلیغاتی غرب سالهاست که همه گزینه ها را روی میز نگه داشته است . بیژن نیابتی در مطلب خودش نگاهی جدی تر و کاملا متفاوت به حضورجان بولتون و ازنار درگرد همایی مجاهدین در پاریس دارد و اینکه غرب ناچار شده نهایتا به مجاهدین روی آورد و یا به عبارتی دیگر مجاهدین موفق شدند " آلترناتیو دموکراتیک ، انقلابی " خودشان را به غرب تحمیل کنند ! ....و در این مسیر خروج مجاهدین از لیست تروریستی امریکا زیاد به درازا نمیکشد و محقق میشود .

این بود خلاصه آنچه که در مطلب بیژن نیابتی از نظرمن قابل تعمق است . اما اجازه بدهید برای سهولت کارابتدا 2 تابلوی فرضی ترسیم کنیم . برخلاف آقای مسعود رجوی که همیشه برای ما 20 تابلوی سرنگونی ترسیم میکرد ولی ما قانعیم به همین 2 تابلو .

1 / حضور جان بولتون و ازنار در پاریس یک حضور کاملا نمایشی و تبلیغاتی بود .

2/ این یک حضورجدی برای شروعی جدید بود در زمین سیاست .

با تابلوی تبلیغاتی کار نداریم . این تابلو نیازی به تشریح ندارد . در این تابلو مجاهدین همیشه پیروزند . همیشه باید به خواهر مریم وبرادر مسعود تبریک گفت . به خصوص هر بار که دادگاه استیناف حکم وزیر خارجه امریکا را بر میگرداند ! و کلا تمامی آن تکرارهای بی حاصل در طی حداقل حدود یک دهه که از سقوط صدام گذشته است !

من هم با نویسنده کاملا موافقم که صورت مسئله ایران و فوکوس جهانی بر روی آن و اینکه فعلا چشم انداز تغییر از داخل ( به هر دلیلی ) عملی نیست ....پس باید حداقل در روند تحولات پیش رو مداخله کرد و اگر شد مثبت بود ، چرا که معادلات بزرگ جهانی درحیطه ما نیست ! نویسنده ، حضوربولتون و ازنار درگردهمایی مجاهدین در پاریس را از همین زاویه جدی گرفته است و قاطعانه نتیجه میگیرد که این حضور به مثابه شلیکی بود در پاریس که باید به هدفش بخورد !

اینکه رژیم اسلامی هم این را فهم کرده باشد یا نه....؟ باید در قدمهای بعدش دید . ما در تابلوی دوم هستیم یعنی یک شروع جدید در سیاست غرب و بالطبع مجاهدین . اگر قرار است به مجاهدین اجازه ورود جدی به زمین داده شود .....پس با سوالی جدی هم مواجهیم که کدام شلیک ودرچه مسیری ؟

اگر قرار بود مجاهدین با همین ساختار سیاسی و تشکیلاتی استالینیستی اجازه ورود بگیرند که سالها قبل وگنده تر از بولتون دوان دوان میامدند . اینکه رهبری مجاهدین خودش وتمام هنرش ... و نه "آلترناتیو انقلابی" ، را به غرب تحمیل کرد...یک حرف است و اینکه غرب ناچار شده است تا بخشی از تخم مرغهایش را از سبد اصلاح رژیم بیرون بکشد و درسبد بدیل فکری حکومت اسلامی بگذارد تا قدرت مانور و حتی تصمیم گیری بهتری داشته باشد ....حرفی دیگر!

حتی اگر "جبر"مورد نظرنویسنده قابل تعریف باشد ولی مجاهدین یادشان نرود که این جبر، نه قانون فیزیک است و نه همیشه ایستاتیک ! این جبر در سیاست غرب ، آخرین راه حل نیست بلکه به نسبت بقیه راه حلهای باقی مانده سود بیشتری دارد . تهدید رهبری مجاهدین در این نقطه همین است که بر اساس این جبر متغییر ، همچنان با همان ملودی 2 دهه پیش سرخوش باشد !

نویسنده مطلب برای این ورود و یا شروع فرضی هیچ شکلی و یا تشریحی ازسمت مجاهدین را انجام نمیدهد که یا نخواسته و یا نتوانسته است . در این شروع حرکات و یا هر قدمی از طرف امریکا تشریحی نیست بلکه دیدنی است . اما مجاهدین باید تشریح شوند تا چگونگی باز شدن و انبساط به سمت بیرون را یک ضرورت عملی دید .

سیاست غرب ودر راس آن امریکا اصلاح رژیم از درون خودش ، با جنبش من درآوردی سبز بود با موسوی و کروبی و سروش و بقیه اصلاح طلبان حکومت اسلامی که در خارج هستند . ولی حالا دیگربه آن حرارت سابق نیست . به عبارتی دلسرد شده و البته هیچوقت ناامید نمیشوند و به قول خودشان همه گزینه ها همیشه روی میز است . ولی پارامترهایی وجود دارند که مهم هستند . اول پارامتر زمان و دوم وضعییت امریکا درعراق و افغانستان ....و این پارامترها همان جبری هستند که بولتون را به پاریس فرستاد . ولی این حرکت امریکا علیرغم جبری بودنش ، نه صلواتی بود و نه بی حساب و کتاب .

هیچکس نمیداند توافقی شده یا نه ؟ در عمل خیلی زود مشخص میشود که اگر توافقی نبوده ، پس این صحنه هم مثل بقیه صحنه ها یک تابلوی صرفا تبلیغاتی بی مصرف برای مجاهدین است . امریکا و غرب بارها و سالهاست برای مجاهدین صراحتا تشریح کرده اند که خروج از لیست تروریستی و ورود به زمین بازی تنها یک التزام جدی دارد و نه فقط هزاران نوع همکاری همه جانبه در عراق ، که مزد آن کارها را روزانه گرفته اند حفاظت رهبری و مسئولان ارشد مجاهدین و قرارگاه اشرف که دولت امریکا رسما و غیر رسما برایشان انجام داد ومیدهد .

قیمت خروج از لیست تروریستی فرق دارد . دست کشیدن و انهدام تمامی آن ساختار کهنه سیاسی و تشکیلاتی ، با سمبلهایی که ربطی به دنیای امروز ندارد . اعم از رهبری عقیده تا شورای مجاهدین و تا شورای رهبری ورئیس جمهور....! اگر بازی در زمین مردم بود که مجاهدین اساسا شانسی نداشتند و موضوع متفاوت میشد ولی فعلا بازی در زمین غرب است جبریا انتخاب زیاد مهم نیست . قانون زمین مربوط به غرب است . در این زمین میتوانی لباس را خودت انتخاب کنی ولی نمیتوانی همان لباس قبلی را در آوری و پشت ورو کنی و دوباره بپوشی ....در این زمین کسی نمیپرسد کی هستی و به کجا میروی ؟ چون همه میدانند .

مجاهدین سالها پیش کتبا به دولت امریکا امضاء دادند که دیگردست به سلاح نمیبرند . در مراسمشان لباس شخصی میپوشند . 3500 انسان هم در قرارگاه اشرف گیرکرده اند با سلاح یا توجیه انقلاب ایدئولوژیک و به نام استراتژی اشرف نشینی ! این 3500 نفر را همین امروز سلاح دستشان بدهید و حرکتشان بدهید به مرز نرسیده ، بیش از نیمی از آنها باید بستری شوند یعنی اساسا کارائی ندارند ! ولی هیچکدام از اینها ملاکی جدی برای ورود یا عدم ورود به زمین نیست .

زدن مهری رسمی و اعلام بیرونی بر پایان آن ساختار کهنه سیاسی علائم مشخصی دارد . اینکه ورود به این بازی از طرف مجاهدین کاری درست است ، جبری است ، مردمی است ( که نیست ) ....موضوع این بحث نیست . بلکه موضوع اصلی فرصت و شرایطی است که پیش آمده است وبرای اولین بار رهبری مجاهدین در شرایطی قرار گرفته است که باید قیمت سیاسی ، عقیدتی را خودش بدهد . چون تا به امروز و با همان ساختار گذشته فقط از جان و زندگی دیگران قیمت اعمال مهتاب گونه خودش را گرفته است .

حضور بولتون در پاریس و بازگشت حکم استیناف به وزارت خارجه ، قدمهایی است که امریکا برداشته است . حالا توپ در زمین مجاهدین است . چاره یا روش کارهم برای ورود به زمین و شروع بازی جدید ، پشت و رو کردن لباس قدیمی و پوشیدن مجدد همان لباس نیست . این کار در فرهنگ سیاسی خودمان اسمش اپورتونیست است و درزمین سیاست هم جایی ندارد . فقط یاد لژیون فرانسه را تداعی میکند !

بیژن نیابتی در مطلبش فقط اشاره میکند که انبساط مجاهدین یک ضرورت است ولی اشاره نمیکند چگونه ؟ مشخص نمیکند که شورای ملی مجاهدین سالیان است چنگی به دل نمیزند وکارایی ندارد ، اشرف نشینی یک استراتژی نیست و رهبر عقیدتی و امامت و رئیس جهموری و شورای رهبری و.....باید مهر پایان بخورد ، که غیرازاین همه ، حرف زدن ازانبساط بیشتر شبیه طنز است و شاید هم خود طنز . در زمین سیاست تمامی این ساخت وسازهای رهبری مجاهدین روی هم معادل یک گرم روغن بادام هم نمیشود تا رودل کسی را باز کند چه برسد به انبساط سیاسی !

اگر این همه قدم به قدم اتفاق افتاد پس ما در یک تابلوی تبلیغاتی نبودیم و بولتون بی جهت بوق نزده است . اگردرخارج تابلوی تبلیغات باشیم پس سیاست چماق و هویج غرب دررابطه اش با مجاهدین را هم مثل رژیم باید دید . بولتون در پاریس تیترمیزند . بعد حکم تروریستی را به وزیر برمیگردانند و همزمان حکم بازداشت 36 عضو مجاهدین آنتنی میشود ! آیا رهبری مجاهدین بازهم در معرض یک انتخاب است ؟

اینکه مجاهدین یا رهبری عقیدتی بعد از انتخاب و تصمیم نهایی چگونه و از کجا مایل است شروع کند زیاد مهم نیست . مهم حضوری سریع برای شروعی جدید است که در آن محوریت و هژمونی موضوعییت ندارد . محوریت نامحسوس غرب در اعلام رضایت بر سر جمعی و نیروهایی است که اولا مدعی قدرت سیاسی هستند وبه دنبال اصلاح درونی رژیم نیستند که در عمل ثابت شده ، شدنی نیست و دوما غرب هم در مجموع سیاستهای کلان خودش ، نسبت به آنها احساس ناامنی نمیکند !

نتیجه اینکه : زمانی آن "شلیک به زعم نویسنده" ، برای مخاطب جدی خواهد بود که مسیرش قابل تعریف باشد و هر مسیری هم الزامات و مکانیزمهای خودش را دارد . امریکا برای خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی نیازی به زمان ندارد بلکه این رهبری مجاهدین است که اگر تصمیم گرفته باشد نیاز به زمان دارد و آنها حداقل تا سرفصل انتخابات بعدی رژیم این زمان را دارند تا شکل جدید سیاسی خودشان را گرفته باشند . دست بر قضا همین مقدار زمان را رژیم هم برای تصمیم گیری دارد . میشود گفت که بازیهای رژیم هم ( درصورتی که درتابلوی تبلیغاتی نباشیم ) ابتدا از همین تابلوجدید و جدیت آن تاثیر خواهد گرفت، تابلویی که خطرش برای رژیم اسلامی ازهرجنگی بیشتر است .

به جز این از هر طرف که بچرخید باز هم در تابلوی تبلیغات و استفاده ابزاری و موقتی غرب از مجاهدین خواهید بود . میدانم در هر شرایطی و این همه، مجموعا ربطی به منافع مردم ندارد ولی به هرحال ...و متاسفانه....!

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید