به گزارش زمانه، این همایش با همکاری مجلس ایتالیا و سازمان کشورها و ملل بدون کشور (unpo) برگزار و توسط «اما بونینو، کمیسار سابق اروپایی و معاون کنونی سنای ایتالیا افتتاح شد.
سازمان unpo، تشکیلاتی است که از مردم بدون نمایندهی سراسر جهان حمایت میکند و با سازمانها و نهادهای بینالمللی حقوق بشر ارتباط مداوم دارد.
روز نخست همایش، به سخنرانیها و جمعبندیهای نمایندگان حزب رادیکال و شخصیتهای سرشناس ایتالیا اختصاص داشت.
شخصیتهای ایرانی نیز که در میان آنها نمایندههای اقوام و ملیتهای ایرانی، جمهوریخواهان، روزنامهنگاران و طیفهای مختلف حضور داشتند، به بررسی وجوه مختلف جنبش دموکراسیخواهی ایران پرداختند.
سخنرانان ایرانی در روز دوم همایش، به مسائلی چون نقش زنان، دانشجویان، اقوام و ملیتهای ایرانی در گسترش و تقویت جنبش دموکراسیخواهی ایران پرداختند.
دکتر علیرضا نوریزاده، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
دکتر علیرضا نوریزاده، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی، هدف از برگزاری کنفرانس را نشان دادن تکثر در جنبش سبز میداند و به زمانه میگوید:
«هدف ما این بود که اولاً به دعوتکنندگان و بهویژه به دولت ایتالیا که میزبان بود گفته شود که جنبش سبز یک جنبش همهگیر است و برخلاف تصور بعضیها، جنبشی نیست که بخواهد ولی فقیه را با یک ولی فقیه دیگر عوض کند، یا یک ایدئولوژی اسلامی را بر سر کار نگه دارد. این جنبش، جنبشی تکثرگرا با اندیشههای مختلف است که رهبری تاریخی و فرهمند ندارد. آقایان موسوی و کروبی، فقط بخشی از تحرک جنبش را بهعهده دارند و آنها نیز خود را رهبر نمیدانند.»
در این همایش، نمایندهی اقوام و ملیتهای ایرانی با ایراد سخنرانیهایی در میزگردهای مختلف به ابعاد مختلفی از جنبش دمکراسیخواهی یک سال اخیر ایران پرداختند.
ناصر بلیدهای، نمایندهی حزب مردم بلوچ در گفتوگو با زمانه، هدف اصلی کنفرانس را ایجاد گفتوگو و قرابت بیشتر بین جنبشهای ایران توصیف کرد و گفت: «هدف ما پیوند جنبش با ملیتهای مختلف و دیگر جنبشهای ایران و همچنین ایجاد گفتوگو در بین آنهاست. هم این که مطالبات و مسائل بخشی از جنبش دمکراسیخواهی ایران- مثلاً جنبش چپ سوسیالیست یا لیبرالها- که امکانات کمتری در اختیار دارند از طریق این همایش برای جامعهی جهانی مطرح شود.»
ناصر بلیدهای
در این همایش، تعدادی از فعالان جنبش زنان نیز مطالبات جنبش زنان را برشمردند.
ناهید بهمنی، یکی از فعالان جنبش زنان و عضو دفتر سیاسی حزب کوملهی کردستان ایران با طرح پیشنهادی مبنی بر تدوین «مانیفست جنبش زنان ایرانی»، بر این باور است که با توجه به شرایط کنونی زمان آن رسیده که چه باید کردنها ترسیم و تدوین شود.
این فعال جنبش زنان دربارهی مشکلات پیش روی جنبش کنونی میگوید: «اگر از همین الان نتوانیم بگوییم چه میخواهیم و این را تدوین و به گوش همگان نرسانیم، در آیندهی تحولات سیاسی و در زمان دادن سهم به جنبش زنان، این جنبش در حاشیه قرار خواهد گرفت و مانند سیسال قبل دوباره گفته خواهد شد که این مسئله فعلاً جزو اولویتها نیست و باید در حاشیه بگیرد تا مثلاً مسائل عمومی دموکراسیخواهی حل شود. برای همین از حالا باید آمادگی خود را اعلام کنیم و تدارکی ببینیم و این مسائل را در دستور کار قرار بدهیم.»
ناهید بهمنی، عضو دفتر سیاسی حزب کوملهی کردستان
از طرفی دیگر ناصر بلدهای به عدم همراهی جنبش اقوام و ملیتهای ایرانی با جنبش اعتراضی مردم ایران اشاره کرد.
به عقیدهی وی، جنبش دموکراسیخواهی، جنبشی سکولار و مخالف هرگونه تبعیض است. وی از جنبش سبز میخواهد خود را با بقیهی جنبشها پیوند دهد و خواستههای بقیهی مردم را در نظر گیرد.
نمایندهی حزب مردم بلوچستان نیز معتقد بود که جنبش سبز تاکنون نتوانسته به مطالبات بقیهی جنبشها و بالاخص جنبش زنان پاسخ دهد.
برخی از شرکتکنندگان در ارزیابی همایش «جنبش دموکراسیخواهی ایران: پتانسیلها و موانع پیش روی آن» عقیده داشتند که «ادامهی گفتوگوها به گسترش و تقویت دموکراسیخواهی کمک خواهد کرد و باعث همگرایی بیشتر گروههای مختلف ایرانی خواهد شد.»
دکتر علیرضا نوریزاده در این خصوص به زمانه میگوید: «این همایش برای مردم ایران پیام بسیار مثبتی دربرداشت. مردم ایران که نگران آیندهی کشور هستند در این همایش شنیدند که سخنرانان شرکتکننده پیوند اقوام مختلف این کشور را مانند یک فرش ایرانی وصف کردند که تار و پودش بههم تنیده شده و با آن منظر زیبایی را ایجاد کرده است.
هرگاه کسی بخواهد این تار و پود را از هم پاره کند طبیعی است این منظرهی زیبا را مخدوش و به تصویری زشت تبدیل خواهد کرد.»
وی در آخر تاکید کرد که در واقع این اقوام و ملیتهای ایرانی نیستند که میخواهند ایران را تکه و پاره کنند، بلکه این حکومت مرکزی است که با سرکوب و کشتار و ظلم مضاعف، مخصوصاً نسبت به اقوامی که دارای مذهبی متفاوت هستند، در این مسیر گام برمیدارد.
در کنفرانس دو روزهی «جنبش دموکراسیخواهی ایران: پتانسیلها و موانع پیش روی آن»، دکتر مهرداد درویش پور جامعهشناس، عبدالله مهتدی، رهبر حزب کوملهی کردستان ایران، حسن شرفی معاون دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران، فرخ نگهدار فعال سیاسی، کریم عبدیان و عزیز بنیطرف فعالان عرب، آسیه امینی فعال جنبش زنان و چندین تن از شخصیتهای سرشناس دیگر ایرانی شرکت داشتند.
احمد رافت، روزنامهنگار مقیم ایتالیا که خود از گردانندگان تعدادی از جلسات این همایش بود، در مورد محتوای برخی از بحثهای ارائه شده به زمانه گفت:
من در پانلی که معاون سنای ایتالیا، رئیس کمیسیون حقوق بشر سنای ایتالیا و نایب رئیس کمیسیون روابط بینالمللی پارلمان ایتالیا ازجمله سخنرانان آن بودند حضور داشتم و دربارهی مسائلی چون پروندهی هستهای ایران و مسئلهی حقوق بشر که باید همپای این پروندهی اتمی مطرح شود صحبت کردیم.
تمام شرکتکنندگان براین عقیده بودند که تکیه بر پروندهی هستهای بدون اشاره به مسئلهی حقوق بشر یا در حاشیه قراردادن حقوق بشر به هیچ وجه حتی به حل مسئلهی هستهای ایران کمک نمیکند. بنابراین باید حقوق بشر را همگام با مسئله هسته ای جلو برد و در نشستهای بین المللی با نمایندگان جمهوری اسلامی ایران مطرح کرد.
احمد رافت
در این جلسات در ارتباط با آنچه به نام جنبش سبز شهرت یافته و رابطه آن با حقوق اقلیت ها، سه نظریه از سوی نمایندگانی که در مورد حقوق اقلیتهای قومی در ایران صحبت میکردند مطرح شد. یک گروه معتقد بودند که باید در داخل این جنبش حرکت کرد، از آن حمایت کرد و همزمان خواستهای اقلیتها را نیز در آن مطرح کرد. گروه دیگر معتقد بودند که این جنبش چون یک جنبش تهران مرکزی است و به مسائل اقلیتها هیچ گونه توجهی ندارد، شرکت و حمایت از آن بینتیجه است.
عدهای هم معتقد بودند ابتدا باید در مورد خواستهای اقلیتها صحبت کرد و پس از مذاکره از این جنبش حمایت کرد. این سه نظریه به طور کلی مطرح شدند.
از سوی شرکتکنندگان خارجی این کنفرانس نیز پرسشی مستقیم با شرکتکنندگان ایرانی مطرح شد مبنی بر این که چرا بسیاری از نیروهای سیاسی ایرانی وقتی در مقابل این سئوال قرار میگیرند که نظرشان در مورد آیندهی ایران چیست، بهویژه در آن بخش که مربوط به حقوق اقلیتها میشود، سکوت میکنند و یا همه چیز را واگذار به آینده میکنند؟ درواقع هیچگونه اظهارنظر یا برنامه مشخصی ارائه نمیدهند؟ متأسفانه در کنفرانس به این پرسش هیچ پاسخ مناسبی داده نشد.
بذر دموکراسی
میهن جزنی، فعال سیاسی مقیم فرانسه، یکی دیگر از سخنرانان این همایش دو روزه بود. او در سخنانش نگاهی به پیشینه جنبش اعتراضی در ایران داشت که تا مقطع انقلاب را دربر می گرفت. او گفت که در این بررسی بر سه نکته تاکید دارد:
برای بررسی هر رویداد اجتماعی، ابتدا باید سه چیز را در نظر بگیریم. یکی پیشینهی تاریخی آن رویداد است. به خصوص این رویداد اخیر که در کشور ما رخ داد. نکتهی دیگر روابط اجتماعی و نکتهی سوم فضای سیاسی است. من در بحث خود، سپس در رابطه با این فضای سیاسی اشارهای به گذشته کردم که از بدو انقلاب که به محض آن که دستاوردها گرفته شد، ما به خیابان و به کاخ دادگستری رفتیم.
در آن زمان من به اتفاق چندتن از دوستان که از خارج کشور آمده بودند و در امر زنان هم بیشتر از ما در داخل کشور سابقه و مطالعه داشتند، اتحاد ملی زنان را بنیان گذاشتیم که متأسفانه در اواخر سال ۵۸ تحت سرکوب قرار گرفت. تازه در آنجا همهاش جنگهای فرقهای بود و این که چه کسی طرفدار کدام سازمان است و آنطور که باید کار دموکراتیک را پیش نبردیم.
میهن جزنی
با شرح این نکات، سپس گریزی زدم به پیشرفتی که زنان ایران در این سه دهه کرده اند. این نسل جوانی که الان روی صحنه است، حق بسیار بزرگی بر گردن جنبش سبز مردم ایران دارد. برای این که زنها واقعاً با فرصتسازیهای خوب درً زمان انتخاب دور اول احمدینژاد، خواستهایی را مطرح کردند و از فضای بهنسبت بازتر انتخاباتی استفاده کردند و مقابل دانشگاه تظاهرات بزرگی در حدود شش هزار نفر را دیدند.
از آن سال به بعد که اتفاقاً روز ۲۲خرداد بود، هرسال به یاد آن روز دورهم جمع میشوند تا همین سرکوب اخیر و این اتفاقهایی که افتاد. در سخنرانی خودم اشارهای هم کردم به مبارزهی ضد خشونت یا بیخشونت، مادران صلح، مادران عزادار و مادرانی که واقعاً میخواهند کاری کنند که این چرخهی خشونت و کشت و کشتار از بین برود و به جایش با تفاهم و تعامل بتوانند بذر دموکراسی را در جامعه بکارند.
جنبش تغییر
سخنران دیگر این کنفرانس بهزاد کریمی، فعال و تحلیلگر سیاسی مقیم هلند بود. او ضمن تاکید ویژه بر اهمیت مناسبات دو نیروی این جنبش، یعنی باورمندان دینی و سکولار- دمکرات ها، دربارهی نظراتی که در همایش «جنبش دموکراسیخواهی در ایران؛ محدودیتها و ظرفیتها» مطرح کرد به زمانه میگوید:
موضوع مرکزی این بود که ایران تغییر کرده و در عین حال در راه تغییر پیش میرود. این تغییر یکروزه نیست. در سیاست، امروز این تغییر، بازتاب تغییرات بزرگی است که در طی سه دههی گذشته در جامعهی ایران اتفاق افتاده است.
بهزاد کریمی
این تحولات منجر شده است به شکلگیری یک نیروی اجتماعی بسیار وسیع شهرنشین، باسواد و آشنا به جهان و در مجموع متعلق به مقولهی مدرنیته، با خواستهای دموکراتیک و با این جهتگیری که سیاست در ایران با صندوق رأی رقم بخورد، تا مناسبات نیروهای متنوع و متکثر در جامعهی ما هم اتفاقاً از طریق همان حق رأی و شرکت در انتخابات بتواند تنظیم شود و سیاست بتواند تنوع و رنگارنگی جامعهی ایران را در عرصهی دموکراسی به نمایش بگذارد.
بههمین دلیل جنبش سبز اساساً تجسم و بازتاب حرکتی با مضمون عینی است و این حرکت قطعاً پیش خواهد رفت. به لحاظ سیاسی اما نمیشود همهچیز را پیشبینی کرد. چون میتواند فراز و نشیبهایی داشته باشد. ولی این جنبش جنبشی است که ریشه در جامعه دارد و درواقع با مطالبات کاملاً روشنی است که یک نیروی اجتماعی میتواند داشته باشد و از بینرفتنی هم نیست و اعمال اراده میکند.
نکتهای که باز بسیار مهم است این است که در این جنبش، صفآرایی سیاسی جامعه ایران حول دموکراسی شکل گرفته است. خوشبختانه ما شاهد هستیم که در بین نیروهای سکولارـ دموکرات ایران هرچه بیشتر این اندیشه تثبیت میشود که سکولارسیون قدرت در ایران از مسیر دموکراتیزاسیون میگذرد.
از سوی دیگر ما در میان بخشی از نیروهای مذهبی و باورمندان دینی که در عرصهی سیاست هستند نیز شاهد هستیم که بیش از پیش به این اندیشه میرسند که نیروها را براساس اینکه "حکومت فقهی و دینی آری یا نه" تقسیم نکنند، بلکه براساس دموکراسی تقسیم کنند.
نکتهی آخری که برآن تأکید کردم این بود که برای گذار ایران به سوی دموکراسی، مناسبات این دو نیرو بسیار اهمیت دارد. در مقایسه این جنبش با حرکت دوم خرداد، حرکت دوم خرداد متوجه تغییر رفتار ولی فقیه از طریق اتکا به بالا و چانهزنی بود. ولی این جنبش از طریق اتکا به همان نیروی اجتماعی که یاد کردم، متوجه نه فقط تغییر رفتار ولی فقیه، حتی نه فقط در نشاندن یک ولی فقیه به جای ولی فقیه دیگر، بلکه بهطور مشخص متوجه دموکراتیک کردن ساختار قدرت است و در تحلیل نهایی و به لحاظ تاریخی در جهت تعیین تکلیف با ساختار ولایت فقیه حرکت میکند.
خواست های مشخص زنان
شادی امین، فعال سیاسی و فعال حقوق زنان مقیم آلمان از دیگر سخنرانان همایش رم بود. او بر تعریف دقیق از آنچه جنبش سبز نامیده می شود و اینکه این جنبش، بخشی از جنبش اعتراضی و آزادیخواهی در ایران است تاکید دارد. او دربارهی نظرات مطرح شدهی خود در این همایش میگوید:
بحث اول من مربوط به جنبش به اصطلاح سبز بود. در رابطه با امروز و آیندهی این جنبش و محدودیتها و ظرفیتهایی که دارد. من معتقدم که جنبش سبز، تنها بخشی از جنبش اعتراضی یا آزادیخواهی ایران است و نه همهی آن. ما میبایست این جنبش را تعریف کنیم. میبایست روی خواستههایش حساسیت نشان داده و سعی کنیم تأثیر بگذاریم و اجازه نداریم خطاهایی را مرتکب شویم که سال ۵۷ مرتکب شدیم.
با انتقال تجربیاتمان اجازه ندهیم که جوانانمان همان اشتباه را بکنند و خود ما هم در دام تکرار این اشتباهات نیفتیم. یکی از اینها مسئلهی نگاه ایدلوژیک و مذهبی است و تسلط این گفتمان در این جنبش. نکتهی دیگر تسلط نگاه مردسالار در جنبش سبز است. باید این بحثها را مطرح کنیم، دائم روی آن تأکید کنیم و اجازه ندهیم تجربههای تلخی را که داشتیم، و سی سالی هم هست که به همهی ما آسیب زده، دوباره تکرار شود.
شادی امین
در جلسهی گروهی دوم، مسئلهی زنان و رابطهاش با جنبشهای اجتماعی مطرح شد. بحث من این هشدار بود که زنان باید با خواستهای مستقل خودشان دائم در این جنبش شرکت کنند. باید حساسیت جنسیتی در این جنبش مطرح باشد. سیاست عرصهی پیشبرد منافع است. باید منافع مشترکمان را بشناسیم و روی آن ائتلاف کنیم.
در عین حال دائم تاکید کنیم که زنان با خواستههای مشخصی به این جنبش آمدهاند و انتظار دارند که این خواستهها دیده و به آنها توجه شود. در مجموع وقتی ما از شهامت و حضور بینظیر زنان در این جنبش خیابانی صحبت میکنیم، باید توجه داشته باشیم که چرا زنان آمدند؟ این حضور حاصل سی سال سرکوب و فشار بر زنان بود. این زنان خواستهها و مطالبات معینی دارند؛ مثل لغو حجاب اجباری، برابری حقوقی در سطح جامعه و رفع قوانین تبعیضآمیز که به اینها باید توجه شود.
مسیر تحول از داخل
مهرداد درویشپور، جامعهشناس و فعال سیاسی، دیگر سخنرانی بود که در کنفرانس "جنبش دموکراسیخواهی در ایران" حضور داشت. وی از جمله بر مسالمت آمیز بودن، خصلت چند صدایی و داخلی بودن مسیر تحول، تاکید کرد و آسیب پذیری های جنبش را نیز از دید خود برشمرد:
من سعی کردم بر چند محور کلیدی و مسالمتآمیز بودن سیر تحول در ایران تأکید کنم. این که شکلگیری جنبش سبز در سال گذشته خط بطلانی بر تمام تلاشهای آلترناتیوسازی از بیرون کشید و نشان داد که مسیر تحول از داخل ایران میگذرد و خصلتی مسالمتآمیز دارد. جنبش سبز در این یکساله توانست با ایجاد یک حس همبستگی ملی تمایلات جداییطلبانه را هم کمرنگ کند.
اگرچه این جنبش در ابتدا نیروهای محرکش زنان و جوانان بودند و حتی گروههای اتنیکی با تردید به آن نگاه کردند، اما بخشی از گروههای اتنیکی از جمله کردها با تأخیر به آن پیوستند. ازجمله اعتصاب سیاسی یکی دوماه گذشته، نمونهای از مشارکت گروههای اتنیکی در جنبش همگانی سبز ایران بود. در عین حال من براین تأکید داشتم که جنبش سبز ایران هم امید به تغییر ایجاد کرده و روحیهی ایرانیان را بالا برده است، هم جایگاه شایستهای برای ایرانیان در سطح بینالمللی ایجاد کرده است.
مهرداد درویشپور
نوعی اعاده حیثیت از ایرانیان کرده و نشان داده است که این حکومت به راستی نمایندهی این ملت نیست. تأکید من بر این بود که بنابر آنچه جنبش سبز در سال گذشته به ما نشان داد، به دلیل خصلت چند صدایی آن، باید در برابر هر نوع تلاش برای خلاصه شدن این جنبش در یک نگاه ایستادگی کرد.
من در این کنفرانس سپس به شکاف بین بدنه و رهبری جنبش سبز و چهرههای نمادینش پرداختم. به این ترتیب که چهرههای نمادین آن بیشتر اصرار دارند این جنبش در چهارچوب نظام باقی بماند، اما در بدنه، تمایل به نفی نظام خیلی گستردهتر است. همینطور گفتم که هم نیروهای اصلاحطلب دینی و هم سکولارها، نیروهای جدی و مؤثر درگیر در این جنبش هستند.
هرکدام از آنها اگر تلاش کنند که شعار جنبش سبز را به التزام به قانون اساسی تنزل بدهند، این عملاً باعث یأس در جنبش سبز خواهد شد و بسیاری از پتانسیلهایش را از دست خواهد داد. از این نظر مهم است که چند صدایی جنبش حفظ شود. در عین حال اگرهم نیروهای سکولار در جنبش سبز فکر کنند میتوانند اصلاحطلبان دینی را دور بزنند و یا حذف کنند، عملاً این جنبش در برابر سرکوب آسیبپذیر خواهد بود. من این دو نیرو را به عنوان دو پای جنبش و نقطه قوت آن یاد کردم.
موانع راه دموکراسی
صدیقه عدالتی، جامعهشناس و عضو هیئت اجرایی جنبش فدرال دمکرات آذربایجان، از دیگر سخنرانان همایش «جنبش دموکراسیخواهی در ایران؛ محدودیتها و ظرفیتها» بود که در باره موانع دمکراسی در ایران و یک استراتژی پیشنهادی برای گذار به دمکراسی سخن گفت:
من در دو بخش صحبت کردم. یکی در مورد موانعی که در راه رسیدن جامعهی ایرانی به دموکراسی وجود دارد. یکی از این موانع از نظر من این است که در ایران در حال حاضر یک استبداد دینی حاکم است و بهطور طبیعی آزادی بیان و عقیده و اندیشه نیست و انسانها را به حالت شهروند درجه دو درآورده است.
دومین مانع برای رسیدن به دموکراسی مسئلهی ملیتهای غیر فارس در ایران است و این که اینها با چه مشکلاتی روبهرو هستند و در جامعه به حاشیه رانده شدهاند. سومین مانعی که روی آن تکیه داشتم، وضعیت زنان در ایران است. بعد از تشکیل جمهوری اسلامی، یک آپارتاید جنسی در ایران حاکم است و زنان در آن شهروند درجه دو بهشمار میروند.
صدیقه عدالتی
بخش دوم صحبتهای من در مورد استراتژی بود و این که نظر جنبش فدرال دموکرات آذربایجان چیست و چه راه حلی را پیشنهاد میکند؟
من گفتم که یک فدرالیسم اتنیکی میتواند راهحلی برای مشکل اساسی در ایران و برای رسیدن به دموکراسی باشد. این فدرالیسم اتنیکی براساس دموکراسی، براساس لائیسیسم و براساس حقوق انسانها است؛ و این که تمام انسانهایی که در ایران زندگی میکنند، باید از حقوق مساوی برخوردار باشند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید