رفتن به محتوای اصلی

ارنست بلوخ- شاگرد وبر و مارکس

ارنست بلوخ- شاگرد وبر و مارکس

ارنست بلوخ ، متفکر آلمانی یهودی تبار ، یکی از مهمترین فیلسوفان قرن بیست بود . او میگفت که ارزو و جستجوی بهشت برای انسان یک غریزه طبیعی میباشد . اتوپی مشخص بلوخ یک جامعه بی طبقه بر اساس دکترین مارکسیستی است . بلوخ همچون مارکوزه نماینده یک اتوپی چپ میباشد . انگیزه مهم فلسفه بلوخ جستجوی یک زندگی بهتر بر اساس امید و علائم اتوپی مشخس است . در نظر او در همه جا انگیزه متحرک انسان اشتیاق یک زندگی بهتر است . او مینویسد که اتوپی مشخص به تاریخ انسان و به طبیعت اطراف او معنی داده اند . امروزه سئوال میشود که آیا فلسفه امید و یا امید فلسفی او هنوز اعتبار علمی دارند ؟

فیلسوف و اتوپی سوسیالیستی .

بعدها اشاره شد که فلسفه بلوخ غیر از ارسطو و هگل متکی به عقاید نجات مسیحایی دین یهود بوده گرچه او متفکری مارکسیست بود و تئوری مارکسیسم برای او طرح مهمی برای یک اتوپی مشخص با اهمیت هومانیستی است . بلوخ از نظر تاریخ فلسفی به هواداری از هومانیسم مارکسیستی اعتراف داشت . شاهکار او یعنی کتاب " اصل امید " بعدها اتوپی مشخص انسان بودن شد . او میگفت که یاس و سرخورده گی همراه همیشگی امید انسان هستند و امید ، آخرین احساسی است که نابود میشود چون انسان میخواهد که بصورت جمع و ما زندگی کند . افکار بلوخ یک فلسفه امید برای هومانیسم نمودن جهان بود .

بلوخ در جوانی تحت تاثیر جامعه شناسی ماکس وبر و جرج زیمل ، و در میانه سالی متکی به نظرات مارکس و هگل و در پایان زیر تاثیر افکار اگزیستنسیالیستی بود . لوکاچ ، دوست دوران دانشجویی بلوخ ، او را با مارکسیسم آشنا نمود. بلوخ با آدرنو و برشت نیز روابط دوستانه ای داشت . آدرنو در سال 1964 نوشت که بلوخ مشکل اقتصاد سوسیالیستی را پیش از اینکه مسیح ظهور کند ، حل نموده است ! . بلوخ تحت تاثیر رمان رولاند فرانسوی از فعالان جنبش صلح شد . او با تکیه بر شعری از هلدرلین میگفت- آنجا که خطر باشد ، ناجی میان مردم بوجود خواهد آمد . بلوخ با اشاره به متافیزیک ارسطویی فلسفه خودرا متافیزیکی نو نامید . او با انتقاد از مارکس میگفت که وی آینده را بطور ناکامل مورد توجه قرار داد و توضیح نداد که یک جامعه آینده سوسیالیستی و کمونیستی به چه شکلی خواهد بود، مثلا سیاست هنر در جامعه آینده را او مطرح ننمود و ایکاش مارکس احتمال دیکتاتوری حزب را نیز میداد . مثلا در بلوک شرق دیکتاتوری پرولتاریا تبدیل به دیکتاتوری بر پرولتاریا از طریق کادرهای بالای حزب شده . در نظر بلوخ ، مارکس به حقوق بشر که شامل آزادیهای فردی است نیز تضمین لازم را نداد .

از جمله آثار ارنست بلوخ – تفکر و اتوپی – توماس مونسر ، روحانی انقلاب – در میان کویر- آثار جای پا – ارثیه این عصر – ذهن ، عین ، توضیحاتی در باره هگل – اصل امید – حق طبیعی و حیثیت انسانی – مسائل بنیادین فلسفه – بیگانگی ها – مقدمه ای بر فلسفه – آته ایسم و مسیحیت – مقاومت و سلاح – مقالات فلسفی پیرامون خیالپردازی عینی – مارکس و انسانیت – معیارهای سیاسی در باره متد و سیستم نزد هگل – در مسیحیت شورش وجود دارد – در باره فلسفه رنسانس – مسایل ماتریالیسم ، ماهیت و تاریخ آن – فلسفه موسیقی – استتیک بدون توهم – آزادی و نظم – اتوپی اجتماعی – مسیحیت و آته ایسم – روح اتوپی – تاریخ فلسفه ، تمایل و اتوپی ، هستند . مجموعه آثار 16 جلدی او در سال 1954 منتشر شد . کتاب سه جلدی " اصل امید " 1600 صفحه ای او میان سالهای 1954 و 1959 نوشته شده است . از جمله موضوعات این کتاب – هنر ، ادبیات ، موسیقی ، دین ، تئوری اجتماعی ، و تئوری علم ، میباشند . کتاب " اثر جای پا " ی او روی هنر شاعری برشت اثر مهمی داشت .

ارنست بلوخ میان سالهای 1977-1885 زندگی نمود . او هیچگاه عضو حزب کمونیست نبود. وی در دانشگاه به تحصیل فلسفه ، فیزیک و موسیقی پرداخت . پدرش کارمند اداره راه آهن آلمان بود . او پیش و پس از جنگ جهانی اول به مخالفت با انترناسیونال اول و دوم پرداخت . وی شاهد جنگ جهانی اول ، جنگ جهانی دوم ، صعود و سقوط فاشیسم ، حاکمیت استالینیسم و تشکیل دو بخش آلمان در شرق و غرب بود . وی در سال 1949 بعد از پایان جنگ جهانی دوم بعنوان یک متفکر مارکسیست و سوسیالیست از دوران تبعید در آمریکا به آلمان شرقی سوسیالیستی مهاجرت نمود و در دانشگاه استاد فلسفه شد ولی به سبب انتقاد از استالینیسم ، به اتهام اتوپیست و رویزیونیست او را بعد از 12سال اخراج نمودند . او به آلمان غربی رفت و در آنجا استاد فلسفه شد و در جنبش دانشجویی سال 1968 شرکت نمود . بلوخ در جنبش دانشجویی غرب خواهان پیوند تئوری و عمل بود . او غیر از فلسفه به ادبیات مخصوصا به اکسپرسیونیسم علاقه خاصی داشت .

امروزه اخراج او از آلمان شرقی در آنزمان را دلیل حاکمیت جنگ سرد میان دو بلوک میدانند. بلوخ میگفت که انقلاب اکتبر روسیه برای ان نبود که نتایج و حقوق انسانی انقلاب فرانسه و عصر روشنگری غرب را در کشورهای سوسیالیستی زیر پا بگذاریم و اگر مارکس از لغو مالکیت خصوصی بگوید ، منظورش حقوق فردی مانند آزادی و مقاومت در مقابل دیکتاتوری نیستند. بلوخ در آلمان غربی نیز به انتقاد از کاپیتالیسم پرداخت . وی در آنجا در شهر توبینگن که محل اقامت شلینگ ، هلدرلین و هگل بود ، زندگی نمود . بلوخ تمام عمر یکی از افراد جنبش جوانان آلمان بود . او در آلمان سرمایه داری به مبارزه علیه ایجاد بمب نوترونی و پاراگراف ضد زن 218 پرداخت .

در نظر بلوخ اتوپی نقشی سیاسی دارد . در استالینیسم او را همچون سقراط به اتهام انحراف جوانان از نظر فکری محکوم نمودند . بلوخ میگفت که در عصر طلایی اتوپی کمونیستی ، همچون در بهشت ، نهرهای شیر و عسل جاری خواهد بود! . انسانشناسی رادیکال فلسفه او در تمام عمر خود را با مقوله دین مشغول کرد . بلوخ مدعی بود که انسان به این دلیل همیشه به خدا باور داشته چون او خود کوششی برای تعالی و به ارج خدا رسیدن ، داشت .

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید