رفتن به محتوای اصلی

از شکست انقلاب تا فلسفه یاس

از شکست انقلاب تا فلسفه یاس

فلسفه شوپنهاور و نظر مارکسیست ها .

از شکست انقلاب تا فلسفه یاس .

شوپنهاور ، فیلسوف آلمانی ، در میان هگل گرایان زمان خود در شهر برلین نتوانست شنونده ای بیابد و با هگل در دانشگاه رقابت کند . او گرچه علیه ایده آلیستها مبارزه نمود ولی خود نیز یک فیلسوف ایده آلیست ماند و حتی به جادو و جنبل اعتقاد داشت . مورخین مارکسیست فلسفه ، خردگریزی ، ناامیدی ، و بدبینی رنج آور او را نتیجه شکست انقلاب بورژوایی در مقابل قدرت زمینداران کلان و نظام فئودالیستی در میانه قرن 18 در آلمان میدانند .

او گرچه علاقه زیادی به حیوانات داشت ، خود را ولی میزانتروپ یعنی دشمن انسان میدانست . وی در آغاز مخالف دمکراسی و در پایان عمر خود، مخالف انقلاب 1848 آلمان بود . برتراند راسل در کتاب تاریخ فلسفه غرب مینویسد که او انسانی خودخواه ، نامهربان ، تیره و ضد زن بود . فلسفه التقاطی او تحت تاثیر فلسفه کانت ، افلاتون و فلسفه هندویی و بودیستی کشور هند است . فلسفه شوپنهاور کوششی برای فرار از این جهان و ضرورت مبارزه عرفانی با آن بود . راسل او را بزرگ ترین فیلسوف ناامید و بدبین در تاریخ فلسفه غرب میداند گرچه غالب فیلسوفان هم عصر او خوشبین بودند . پدر شوپنهاور یک سرمایه دار مرفه بود که در میانه سالی خودکشی نمود و مادرش یک زن ادیب ود که در دوره گوته در شهر وایمار محافل ادبی براه انداخت و با بعضی از اهل قلم آنزمان رابطه فرهنگی یا عشقی داشت . مادر شوپنهاور به سبب ناامیدی و انتقادهای شوپنهاور از وی ، رابطه با پسرش را برای همیشه قطع نمود . دشمنی شوپنهاور با زنان را بعدها روانشناسان به سبب اختلاف زودرس او با مادرش میدانند .

سیستم فلسفی شوپنهاور ادامه سیستم فلسفی کانت و مخالف فلسفه کلاسیک و ادامه فلسفه ایده آلیسم آلمان است . ایده آلیسم او به سبب تقلیدش از کانت است ، چون او همه چیز را ظاهر و فرم میداند که مطابق اراده است . شوپنهاور مینویسد که هرچه شناخت انسان از جهان و خودش عمیق تر باشد رنج او بیشتر است . او تنها راه نجات را زندگی در هند و پیروی از فلسفه هند میدانست . شوپنهاور میگفت که قاره آسیا در سعادت زندگی میکند مگر انجایی که دین متنفر اسلام وجود دارد . او نفوذ عناصر دین یهود در مسیحیت را نیز علت سقوط و زوال مسیحیت در اروپا میدانست . وی میگفت که دو راه برای گریز از فشار اراده و غریزه وجود دارد ؛ علاقه به هنر و یا سلاح عرفان و اخلاق که به نفی غرایز و خواسته ها بپردازد .در نظر او شناخته های انسان ، تصورشدههای او هستند و اراده بالاتر و قوی تر از شناخت انسان است و راه نجات انسان تسلط بر اراده و ایماان به اسطورههای بودیستی و هندویی است . در نظر شوپنهاور واقعیت عینی قابل شناخت نیست چون تمام واقعیات تنها تصور و خیال ذهن شخص هستند . او اراده را یک جبر کور و مداوم میدانست که همیشه می خواهد در زندگی انسان به نقطه تکامل و اوج خود برسد . برای سرکشی در برابر اراده نیاز به همدردی ، عشق به همنوع و عدالت است که پایه های اصول و اخلاق فلسفه او بودند . در نظر شوپنهاور هستی یعنی رنج، چون اراده شر است و منبع تمام رنجهای انسان میباشد . متافیزیک ناامیدانه ارادی ، هسته فلسفه تراژدیک شوپنهاور بود . او در جستجوی اشکال رهایی از فشار اراده بود . در نظر شوپنهاور جسم ، ظاهر و فرمی است که واقعیت اش اراده میباشد . ظاهر و فرمی را که شوپنهاور مطرح می نمود ، خارج از زمان و مکان بود .

در نظر شوپنهاور زندگی تمام موجودات آگاه میان نیاز ، بی حوصله گی و رنج در نوسان است . راسل مینویسد که فلسفه ظاهرا اخلاقی او فقط شر و ناامیدی است . در نظر شوپنهاور سعادت ، رفاقت و خوشحالی وجود ندارد چون آرزوهای ارضا نشده موجب رنج انسان میشوند . در نظر او همدردی ستون اخلاق و زادگاه عمل است ، و خوشبینی یک پدیده پوچ و نشانه یک زندگی نا آرام است و تنها پدیده ثابت و مداوم در جهان ، تغییر و تحول است . از نظر تاریخی و سیستماتیک فلسفه شوپنهاور فلسفه ای موقت و گذرا است . چون رنج بطور التزامی همراه زندگی انسان است ، همدردی باید پایه اخلاق انسان شود . عناصر سازنده تصور شامل ذهن و عین است . او فیلسوفان عین گرا را ماتریالیست و فیلسوفان ذهن گرا را ایده آلیست نامید . در نظر او جهان بعنوان شناخت ، از اراده تشکیل شده است . دو موضوع بنیادین اتیک (اصول اخلاق) در نظر او ، آزادی اراده و اصول اخلاقی هستند .

برای شوپنهاور خلاف هگل علم راهی برای آزادی نیست بلکه منبع رنج است . نظرات شوپنهاور در قرون 19 و 20 روی هنرمندان و فیلسوفانی مانند واگنر ، توماس مان ، هبل ، ویلهلم بوش ، نیچه و برگسن اثر گذاشت .تئوری موسیقی واگنر ، عقاید بدبینانه ادبی ویلهلم بوش ، بنده اراده بودن فکر فروید ، زیر تاثیر فلسفه شوپنهاور بودند . شوپنهاور خود مدتی تحت تاثیر رمانتیک های ادبی مانند نوالیس ، پیک ، و هوفمن بود . او راهگشای نظرات افرادی چون فروید ، هارتمن و ماکس شلر نیز بود . در پایان قرن 19 تئوری فلسفه زندگی و نظریه روان پژوهی نیز متکی به نظرات او بودند . او عقل و اراده انسان را مخالف همدیگر میدانست . مفاهیم اسطوره ای فلسفه او خارج از جریانات اصلی فلسفه غرب قرار دارند .

از جمله آثار شوپنهاور – اصول شناخت ، جملات برگزیده برای زندگی عملی ، و مقالاتی در مجله تایمز لندن هستند . او در پایاننامه دکترایش به اصول شناخت می پردازد و به تقلید از کانت به شرایط ممکن شناخت میپردازد . در کتاب جملات برگزیده میگوید که اراده نباید تاثیر مهمی روی زندگی انسان داشته باشد . مجموعه آثار 6 جلدی او نخستین بار در سال 1874 منتشر شد . او در آنجا به نظریه هایی درباره – شناخت ، متافیزیک ، استتیک و اخلاق پرداخت .

شوپنهاور در سال 1788 در بندر آزاد دانسیگ در شمال لهستان امروزی بدنیا آمد ولی بعد از حمله دولت پروس آلمان به آنجا ، او به شهر فرانکفورت فرار کرد و در سال 1860 در آنجا در گذشت . آرتور شوپنهاور در دانشگاه فلسفه و پزشکی خوانده بود .

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید