نوع زندگی رایج درنیمکره غربی بطورعام کمترین مکان را در جوامع عربی داراست ، نحوه زندگی افراد و جوانان بویژه زنان و دختران ونوع پوشیدن لباس وتسلط احکام دینی بر رابطه آنها با جنس مخالف و یا شرکت آنها در اجتماع و نقش آنها در جامعه بسیار بسته و مردسالارو.... مبین بودن یک جامعه صرفا سنتی مذهبی است و بواسطه رضایتمندی افراد کمترین اعتراض از این جوامع در رابطه با قوانین شدید مذهبی در ممالکشان شنیده و یا دیده شده است .
در ایران ، قبل از انقلاب و بویژه بعد از آن ، ما برخی اوقات سنت های ایرانی و ملی خود را ( برای حفظ منافع و خصلت فرصت طلبیمان ) با برخی از احکام مذهبی تداخل داده و ملغمه ای از دین و سنت بوجود آورده ومی آوریم که درک صحیح از آن و عمل به آن ها برای خودمان نیز مشکل و گهگاه غیر قابل باور وعمل است !
بکوشش رضا شاه کبیر و قشر متفکر آن زمان تمدن و نحوه زندگی غربی بمرور تبدیل بیک رکن اساسی در زندگانی ما ایرانیان بر خلاف دگر کشور های مسلمان گردید و شاید بسبب همان خصلت فرصت طلبیمان ، تجدد خواهی و نوگرایی توانسته است که بصورت بسیار جدی وعینی ساختار فکری و اجتماعی ما را از اعراب تفکیک نماید ( وارد بحث پیشینه تاریخیمان نمیشوم ضمن اینکه باور دارم که نوگرایی ارمغانی است از سوی غربی ها به جوامع شرقی ) و از سویی دگراجتماع ما را بنوعی دچار تناقضات بسیار کرده . از یک سو میخواهیم مانند غربی ها زندگی کنیم و از سوی دگر بواسطه اعتقادات سنتی و مذهبی خود دچار سردرگمی و تشکیک میشویم که کدام راه را انتخاب نماییم و یا اینکه چگونه با هر دو به یک تفاهم برسیم !
از یک سو به فرزندان خود تجدد گرایی و نوع زندگی غربی را آموزش داده و برای آن تبلیغ نیز میکنیم و از سوی دگر سنن و عادات دست و پا گیر از آخوند درآمده را فراموش نمیکنیم زیراکه منافعمان نیز مورد نظر است و خلاصه ، یک جامعه پارادوکس و سردرگم بوجود آورده ایم. به دختران و پسرانمان نگاه کنید ! در کدام جامعه سالم چنین تناقضی در رفتار اجتماعی و ارتباطات انسان ها بویژه جوانان میبینید و یا اینکه اصولا در کدام کشور اسلامی بویژه از نوع شیعی آن ، در روزهای عزاداری دختران و پسران اینگونه احساس شادی و هیجان کرده و بنا بگفته برخی از آنان، خواهان برقراری هر روزه تاسوعا و عاشورا هستند تا بتوانند درمراسم عزاداری همانند کارناوال های کشور هایی مانند برزیل و آلمان شادی و پایکوبی کنند و در پایان سرود ای ایران ای مرز پر گهر سر دهند! و در عین حال سعی درایجاد ارتباط با جنس مخالف کرده و مانند هر انسان آزادی لذت برده و شادی کنند .
شوربختانه بنا بر احکام و خواست آقایان روحانیون !! ، هر روز در مملکت اسلام زده ما عزاداری و ماتم رواج دارد ، تعداد روز های تعطیل مذهبی در ایران در حدود 110 روز است ، که آنهم نیز صرفا برای منافع و سود عده ای برقرار میشود و وسیله ایست برای حفظ منافع مادی و ایجاد نوعی امنیت برای آخوند ها و آخوند زده ها !!
به دلایل بسیار اعتقاد دارم که اکثریت ملت ایران باطنا مذهبی نبوده و ملت ایران چنانچه معلمین آگاه و وطن دوست و دلسوز داشته باشد نشان خواهد داد که ملتی است با فرهنگ و متمدن (تاریخ قبل از اسلام ما ایرانیان خود گواه آن است ) ، که باورهای دینی خود و دیگران را محترم شمرده و مسئله دین و مذهب را صرفا مسئله ای شخصی میبیند .
بامید رهایی ملت ایران
بن / 09/01/14
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید