رفتن به محتوای اصلی

این پلیس خشن

این پلیس خشن

پلیس عموماً در مقام یک نیروی نظامی شناخته نمی شود چرا که عمده وظیفه آن حفظ نظم و امنیت در چهارچوب شهر است. پلیس قاعدتاً میراثی از روایت مدرن از شهر و حقوق شهروندیست و کارکرد بنیادین آن حراست از آزادی شهروندان است. بنابراین پلیس باید مجری دولت مدرنی باشد که خود برآمده از آرای آزاد شهروندان است.

بنا به این تعریف باید بگوئیم، اصطلاح حکومت پلیسی پیش از آنکه ناظر بر ماهیت قهری و مسلحانه پلیس باشد، موقوف است به اینکه در بستر مناسبات سیاسی یک جامعه، پلیس تا چه حد غیردموکراتیک شده باشد.

در واقع حکومت غیر دموکراتیک همانقدر که در نظریه دست راستی و بنیادگراست در عمل نیز نهادها و سازمانهایش را در راستای صیانت از اصول غیردموکراتیک خود تاسیس و بنیاد می کند. ادبیات، سیما، و ابزار پلیس همگی غیر دموکراتیک و تا سر حد امکان دارای دافعه خواهند بود. وقتی در ادبیات حکومت واژگان دشمن بدان پایه گسترده می شود که دیگر معیار مشخصی برای تشخیص خودی و غیر خودی باقی نماند مردم فی نفسه در مقامی هستند که هر آن احتمال بروز شری از آنها انتظار میرود. بنابراین وظیفه پلیس از مراقبت به مرحله کنترل ارتقا می یابد. در این لحظه، دیگر مردم در هر مقامی نگرانی هایی درباره مواجهه با پلیس خواهند داشت و پلیس از وجهه کاریزماتیک خود برای متمایل کردن شهروندان به خود تهی خواهد گشت.چرا که در غیر اینصورت پلیس می بایست چنان باشد که مردم به پای خود بسمت آن روان گردند و با رویت آن نفسی از سر امنیت بکشند.

اما در جوامعی چون ایران که نه آزادی و نه دولت هنوز شالوده نظری مدرن ندارند و برخی از صور مدرنیته همچون محصولی از صنعت مدرن بدان وارد شده است؛ مفاهیم و نهادها قابلیتی افسارگسیخته، برای قلب و تغییر ماهیت خود دارند. در واقع پلیس در این قبیل موارد، تنها یک تغییر ظاهری پوشش از نظام داروغه محور است که طی آن باتوم به جای قمه و اتومبیل بنز به جای اسب دارای نقش پذیری می شوند.

در چنین شرایطی پلیس عمیقاً مستعد نظامی شدن و میل به نظامی گریست. چرا که اصولاً دولت و حکومت چنین کارکردی را از آن توقع دارند.دستگاه مرکزی پلیس نیز برای استخدام کادر خود اقدام به ایجاد کانالهای گزینشی می کند و به تناسب اصول ارزشی حاکمیت نوعی سیستم گزینشی تعهد محور را باب می نماید.چنانکه عبور از فیلترهای عقیدتی پیش شرط آزمونهای تخصصی می گردد.طبیعتاً نیز اوضاع کساد بازار کار برخی افراد بله قربان گو را از به سمت سیستم جذب و از فیلتر عبور می دهد.

جمهوری اسلامی به تناسب در دست داشتن تجربه انشعاب ارتش شاهنشاهی و پیوستن به نیروهای انقلابی در سال 57 اقدام به تشکیل سپاه پاسداران نمود تا وظیفه مقابله با درگیریهای داخلی را به عهده گیرد.اما عملاً،سپاه خود به ارتشی ایدئولوژیک و موازی تغییر ماهیت داد و امروز حتی بیش از ارتش از بودجه های نظامی کشور سود میبرد.و فرماندهان آن برای قدرتهای بزرگ خارجی خط و نشان می کشند.

بسیج بمثابه پیاده نظام شهری سپاه پاسداران رسالت سپاه را انجام می دهد اما با توجه به نداشتن پایگاه مردمی و وجود فاصله زیاد با طبقه متوسط شهری و نیروهای روشنفکری اتوماتیک وار خارج از حیطه های قانونی به عرض اندام میپردازد. بنابراین حکومت در راستای میل هر چه بیشتر به میلیتاریزه شدن، عملاً از پلیس یک ارگان نظامی تمام و کمال ساخته است که متفرق کردن معترضین را از یکی از میادین تهران، همچون فتح خرمشهر یک دستاورد تاریخی قلمداد می کند.

پلیس طی سالهای اخیر در برخورد با کارگران، معلمان، زنان، جوانان، دانشجویان در صف مقدم حاضر بوده است. پلیس در ایران نه تنها یک صورت دموکراتیک ندارد بلکه اساساً ماهیتی ارتجاعی و سرکوبگر یافته

است.

کافیست به نوع برخورد پلیس با بزهکاران و مجرمین در ایامی به جز ایام تنشهای فراگیر در جامعه نظر بیندازیم. نوع برخورد به غایت خشن پلیس در ضرب و شتم و دوره گردانی بزهکاران، و نیز کاربست روشهای منسوخ اعتراف گیری در کوچکترین پاسگاههای پلیس همگی دال بر این مسئله است.

پلیس در این مقطع چنان دچار تغییر ماهیت می گردد که مردم فراموش می کنند آنها براستی هر یک شهروند هستند و دوستان دوران دبیرستان یا رفقای هم محلی خودشانند که هر یک بنا به دلایلی جذب نیروی انتظامی شده اند.

این بیگانگی مردم با پلیس بیشتر زمانی محسوس می گردد که تنشهایی سیاسی و اجتماعی در سطح جامعه بروز می کند. از آنجا که حکومت در ایران هر گونه اعتراض مدنی را توطئه ای خارجی و اقدامی علیه امنیت ملی خود برآورد می کند، از پلیس جهت سرکوب نیروهای مخالف و منتقد استفاده می نماید. در این تنشهای خیابانی و با توجه به توسعه امکانات و تجهیزات امنیتی پلیس، فاصله بین مردم و پلیس به طرز

شگفت انگیزی زیاد می گردد.اتفاقی که از هر دو سوی روی می دهد و حتی الامقدور امکان هر گونه همزاد پنداری بین مردم و پلیس را سلب می نماید. تجهیزات جدید به نفرات پلیس هیبتی مخوف میبخشد. از یک سو مردم معترض با شوالیه هایی بی رحم خود را مواجهه می بینند که هیچ ضربه ای در آنها کارساز نیست و هیچ رحمی و انصافی در قبال انسانها ندارند. گویی آنها صرفاً دستگاههایی مکانیکی اند که برای ضرب و شتم هرچه بی رحمانه تر مردم برنامه ریزی شده اند. از طرفی افرادی که حامل این پوششها هستند خود را در راستای تفاسیر بدون توقف دستگاههای تبلیغاتی دولتی چنان می یابند که دارای رسالتی فوق بشری اند و قدرتی متافیزیکی نیز در آنها حلول کرده است. بنابراین وقتی با تنفر مردم مواجهه می شوند چاره ای جز صدور خشونت و قهر متزاید از خود ندارند. "هر چه پلیس نظامی تر می شود، به رفتار نظامی وار نزدیک تر شده و در نتیجه بهتر می تواند به نیروی سرکوب گر موثری تبدیل شود. با اسکان دادن پلیس در پادگان ها و مسلح کردن و در اختیار گذاشتن کلاهخود و باتون و قرار دادن ایشان در خودروهای زرهی ،همگی هم به جداسازی آنان کمک می کند و هم به استفاده موثر تر از حربه قهر."(پیتر کارلوت: انقلاب و ضد انقلاب)

در اتفاقات اخیر تهران شاید تنها در صحنه های نادری که یک نیروی ضد شورش به اسارت مردم در می آمد و خلع لباس می شد مردم می فهمیدند که وی نیز همانقدر از آنها می هراسد که آنها از پلیس.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
امیرکبیر

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید